سه‌شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ |۱ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 3, 2024
کد خبر: 1174588
۱۷ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۶:۳۰
بازتاب خطبه امام سجاد(ع) در رسوایی یزید

حوزه/ هنگامی که امام سجاد علیه السلام خطبه رسا را ایراد فرمود، مردم حاضر در مسجد را سخت تحت تأثیر قرار داد و انگیزه بیداری را در آنان برانگیخت و به آنان جرأت و جسارت بخشید.

به گزارش خبرگزاری حوزه، همزمان با ورود کاروان اسرای حسین به مجلس یزید ملعون، خطبه امام سجاد(ع) در این مجلس باعث تحریک عواطف مردم و بیداری آنا در راستای رسوایی دستگاه بنی امیه شد، به همین مناسبت به بررسی تاثیر این خطبه در جامعه شام و دستگاه حکومتی بنی امیه می‌پردازیم.

هنگامی که امام سجاد علیه السلام خطبه رسا را ایراد فرمود، مردم حاضر در مسجد را سخت تحت تأثیر قرار داد و انگیزه بیداری را در آنان برانگیخت و به آنان جرأت و جسارت بخشید.یکی از علمای بزرگ یهود که در مجلس یزید حضور داشت، از یزید پرسید: این نوجوان کیست؟ !

یزید گفت: علی بن الحسین است.سؤال کرد: حسین کیست؟

یزید گفت: فرزند علی بن ابی طالب است.

باز پرسید: مادر او کیست؟

یزید گفت: دختر محمد.

یهودی گفت: سبحان الله! ! این فرزند دختر پیامبر شماست که او را کشته ‏اید؟ ! شما چه جانشین بدی برای فرزندان رسول خدا بودید؟ ! بخدا سوگند که اگر پیامبر ما موسی بن عمران در میان ما فرزندی می‏ گذاشت، ما گمان می‏ کردیم که او را تا سر حد پرستش، باید احترام کنیم.

شما دیروز پیامبرتان از دنیا رفت و امروز بر فرزند او شوریده و او را از دم شمشیر خود گذراندید؟ ! وای بر شما امت! !

یزید در خشم شد و فرمان داد تا او را گردن بزنند، آن عالم بزرگ یهودی بپای خاست در حالی که می‏ گفت: اگر می‏ خواهید مرا بکشید، باکی ندارم!

من در تورات یافته ‏ام کسی که فرزند پیامبر را می‏ کشد، او همیشه ملعون خواهد بود و جایگاه او در آتش جهنم است.

سپس یزید دستور داد تا سر مقدس امام حسین علیه السلام را بر سر درب کاخ خود بیاویزند .

هند ـ دختر عبد الله بن عامر ـ همسر یزید، چون شنید که یزید سر امام حسین علیه السلام را بر سر در خانه‏ اش آویخته است، پرده ‏ای که یزید را از حرمسرای او جدا می ‏کرد، پاره کرد و بدون روسری بسوی یزید دوید.

در آن هنگام یزید در مجلس عمومی نشسته بود، هند به یزید گفت: ای یزید! سر فرزند فاطمه دختر رسول خدا باید بر سر در خانه من آویخته شود؟ ! یزید از جای خود برخاست و او را پوشاند و گفت: آری برای حسین ناله کن!.

بر فرزند دختر پیامبر اشک بریز! که همه قبیله قریش بر اوگریه می‏ کنند! عبید الله بن زیاد در کشتن او شتاب کرد که خدا او را بکشد!

اینگونه امور باعث گردید که یزید از آن غرور و شادی که در آغاز کار داشت و بر لبان مبارک امام چوب می‌‏زد و شعر می‌خواند دست بردارد و با نسبت دادن قتل امام حسین علیه السلام به عبید الله بن زیاد خود را تبرئه کند!

هم در کتاب تذکره سبط ابن جوزی و هم در کامل ابن اثیر نقل شده است که: چون سر امام را به شام آوردند، نخست یزید شاد شد و از کار ابن زیاد اظهار خشنودی نمود و برای ابن زیاد جوایز و هدایایی فرستاد.

اندکی که از ماجرا گذشت، نفرت و خشم مردم را از این عمل زشت احساس کرد و دید که مردم به او دشنام می‏ دهند.

از کرده و گفته خود پشیمان شد و می‏ گفت: خداوند پسر مرجانه را لعنت کند که کار را آنچنان بر حسین سخت گرفت که راه مرگ را آسانتر شمرد و شهید گردید!.

می‏ گفت: مگر در میان من و ابن زیاد چه بود که مرا چنین مورد خشم مردم قرار داد و تخم دشمنی مرا در دل نیکوکار و بزهکار کاشت؟ !

البته این امر در تاریخ سابقه دارد که امیران و فرمانروایان و پادشاهان چون عملی انجام می‏ دادند که مردم را به خشم می‌آورد.

تلاش می‏ کردند که برای تثبیت اقتدار خود انجام آن عمل زشت را به دیگران نسبت داده و خود را تبرئه کنند!.

در همین راستا یزید پس از خطبه عقیله زینب علیها السلام و خطبه علی بن الحسین علیه السلام و اعتراض ابو برزه اسلمی و همسر خود هند دختر عبد الله بن عامر و دیگران، به ناگهان مشی سیاسی خود را تغییر داد و قتل امام حسین علیه السلام را به عبید الله بن زیاد نسبت داد! و می‌‏گفت: “لعن الله ابن مرجانة!”.

در حالی که پس از ماجرای عاشورا عبید الله بن زیاد به شام آمد و یزید به او مال فراوانی بخشید! و در نزد خود نشانید و او را به حرمسرای خود برده و شراب خوردند و در حال مستی می‌گفت:

اسقنی شربة تروی مشاشی ثم مل فاسق مثلها ابن زیاد

صاحب السر و الامانة عندی و لتسدید مغنمی و جهادی

قاتل الخارجی اعنی حسینا و مبید الاعداء و الاضداد

«به من شراب بنوشان تا درونم را سیراب کند، آن گاه روی گردان و مانند آن به ابن زیاد بنوشان. ابن زیادی که صاحب اسرار و امانت من است. برای اینکه پیروزی و جهادم کامل شود. کشنده مرد خارجی؛ یعنی حسین و نابود کننده دشمنان و مخالفان من.»

طبری می‏گوید: یزید گفت: “لعن الله ابن مرجانة! فبغضنی الی المسلمین و زرع لی فی قلوبهم العداوة فبغضنی البر والفاجر بما استعظم الناس من قتلی حسینا!” ، از این نقل واضح است که تزلزل موقعیت اجتماعی و خشم مردم نسبت به او، یزید را وادار به تغییر روش کرد.

منبع: تاریخ طبری، نفس المهموم، حیات الحسین، تذکره سبط ابن جوزی، کامل ابن اثیر

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha