دوشنبه ۹ مهر ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۴
همراه با یادیاران در نمایشگاه دفاع مقدس ۱۴۰۳ قم

سال‌هاست که قم در هفته دفاع مقدس حال و هوای دیگری دارد. بخصوص که مردم قم در نمایشگاهی به نام «یاد یاران» در این هفته دفاع مقدس حضور می یابند و از برنامه‌های آن استفاده می کنند. اهمیت نمایشگاه از آنجاست که یادآور نقش و اهمیت مقاومت و دفاع مقدسی است که نه هشت سال، بلکه ۴۵ سال است که به طول انجامیده است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، سال‌هاست که قم در هفته دفاع مقدس حال و هوای دیگری دارد.بخصوص که مردم قم در نمایشگاهی به نام «یاد یاران» در این هفته دفاع مقدس حضور می یابند و از برنامه‌های آن استفاده می کنند. اهمیت نمایشگاه از آنجاست که یادآور نقش و اهمیت مقاومت و دفاع مقدسی است که نه هشت سال، بلکه ۴۵ سال است که به طول انجامیده است. جنگی که روز به روز رخ عوض کرده و حریفان آن نیز نو به نو عوض شده‌اند.

امسال نیز توفیق شد تا مثل سال‌های گذشته به این نمایشگاه بروم. بیشتر نمایشگاه به نمایش پایانی‌اش شناخته می‌شود. سال گذشته نمایش پایانی آن روایتی از دفاع مقدس تا جنگ سوریه و اغتشاشات ۱۴۰۱ و شهادت شهید مهدی زاهدلویی کف خیابان‌های قم بود. شهیدی که ناجوانمردانه و غریبانه توسط اراذل و اوباش آشوبگر محاصره شد و ضربات چاقو، چند روزی او را مهمان بخش‌های ویژه بیمارستان کرد و شهادتش دل مردم قم را آزرد. شهیدی که طلبه بود و می‌رفت در مسیر علم و اجتهاد، اما ره صدساله را یک شبه طی کرد.

تمام دستگاه‌های استان قم می‌کوشند تا با محوریت سپاه علی بن ابیطالب (ع) در این نمایشگاه به نمایش آخرین دستاوردهای خود بپردازند. وقتی خودروی خود را در جایی اطراف محل نمایشگاه پارک کردم، به سمت محل اصلی نمایشگاه که همان باغ موزه دفاع مقدس است حرکت نمودم. غیر از تانک‌هایی از دوران دفاع مقدس که همیشه در این باغ موزه در معرض دید عموم قرار دارند، شاهد آورده شدن چند تانک قدیمی و احتمالاً متعلق به اوایل جنگ تحمیلی و از میراثی که محمدرضا پهلوی با بهای گزاف و نفت ملی ایران از آمریکا خریده بود تا از آن برای سرکوب حرکت‌های ضدآمریکایی در منطقه استفاده کند، اما دست تقدیر الهی آن‌ها را در مسیر جهاد و دفاع مقدس به میدان آورد، دیده می‌شد. تانک‌هایی که اثری از خرابی در آن‌ها دیده نمی‌شد، اما مرور زمان و پیشرفت‌های نظامی دیگر از کارآیی آن‌ها کاسته بود و بایستی به تاریخ می‌پیوستند.

خودروی سورن پلاس انتظامی در کنار آن تانک عظیم ایستاده بود و در دلم ابهت و بزرگی تانک را با آن خودرو مقایسه می‌کردم و می‌گفتم شهید علم الهدی و یارانش در هویزه در مقابل چه تانک‌هایی از دشمن بودند. می‌گفتم چه دل و جرأتی داشت سیدحسن علم الهدی که با دستان خالی در مقابل آن تانک‌های دشمن ایستاد و عقب نشینی نکرد. یادم آمد آن زمان بنی صدر خائن به میدان آمده بود که زمین بدهد و زمان بگیرد، برای همین هم سلاح‌ها را بر زمین گذاشته بود و تانک‌ها را شخصاً به عقب بر می‌گرداند.

کمی جلوتر دو ماکت جنگنده اف۴ را می‌شد دید. جنگنده‌ای که البته خوش شانس بود و به عاقبت تانک‌های خریداری شده پهلوی دچار نشد. هنوز این مبارز خوش رقص آسمان‌ها افتخار خدمت در یگان نیروهای هوایی را دارد. البته هرچند که پیر شده، ولی هنوز توان رزمی‌اش را حفظ کرده است. این را هم می‌توان به برکت فعالیت‌های شهید منصور ستاری دانست. کسی که به آیه «وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ» ایمان داشت و برای پیشرفت نیروی هوایی کوشید.

بالأخره وارد پیاده رو شدم تا به سمت ساختمان باغ موزه حرکت کنم. چهل پایگاه مقاومت بسیج برتر استان قم در این محل حاضر بودند تا از فعالیت‌های خود روایت کنند. نام این نمایشگاه، نمایشگاه اسوه بود. اسوه برای پایگاه‌های مقاومت بسیج دیگر در محلات‌های استان قم که نماد و الگویی درس آموز برای یکدیگر باشند. پایگاه‌های مقاومت بسیجی که تجلی همان امر امام راحل هستند. مساجد سنگر هستند و سنگرها را باید حفظ کرد. پایگاه‌های مقاومت بسیج آن هسته‌های اصلی فرهنگی و اجتماعی آتش به اختیاری هستند که می‌بایست با شناخت دقیق محیط و عرصه خود به کنش‌گری بپردازند.

نقش مهمی که پایگاه‌های مقاومت بسیج بایستی در طول سال برای محلات خود ایفا کنند، بالاتر و ارزنده‌تر از آن نقشی است که این نمایشگاه می‌خواهد در یک هفته دنبال کند. تأثیر عمیق‌تری که هر پایگاه مقاومت بسیج می‌تواند در هر محله‌ای برای ساکنین و همسایگان داشته باشد، آن قدر قابل توجه است که نمی‌توان نسبت به آن بی تفاوت ماند. فعالیت‌های پایگاه‌های مقاومت بسیج در قم آنجا خود را به نمایش می‌گذارد که در بزنگاه‌های حساس که کشور نیاز به حضور بصیر مردم دارد، خیابان‌های کشور را مملو از جمعیت می‌کند.

از محیط نمایشگاه بیرون زدم. به سمت نقطه بالاتر نمایشگاه که می‌دانستم نمایش هم در آنجا برگزار خواهد شد حرکت کردم. در مسیر چند نمایشگاه کوچک نیز نظرم را جلب کرد. یک نمایشگاه لوازم تحریر و وسایل تزئینی تا طب سنتی و ترشیجات و ... پر بود. وارد آن شدم و نگاهی انداختم. هر فروشنده‌ای می‌خواست کمی از آنچه که دارد را برای تست عرضه کند تا شاید نظر مثبت خریدار را جلب کند و به قول بازاری‌ها دشتی کند. هرچند نگاه به آن همه تنقلات و وسایل، دل را می‌برد، اما شهریه طلبگی را نمی‌شد به این سادگی خرج این چیزها کرد. برای همین زود از آن نمایشگاه گذر کردم. نمایشگاه بعدی لوازم خانگی بود. قطعاً هم که پول شهریه‌ام به آن لوازم هم نمی‌رسید. از آن هم گذر کردم.

صدای بلندگوی دستی می‌گفت پرچم ابا عبدالله الحسین در همین نزدیکی‌هاست. همان صدا توجهم را جلب کرد. دنبالش گشتم. دیدم مقابلم پرچم سرخی مرا فرا می خواند. فوری به سمتش رفتم و آن را بوسه زدم و از آن تبرک جستم. گور ابن تیمیه و اشکالاتش که سال‌هاست وهابیت را با دروغ‌هایش به جان بقیع انداخته است و تفکر تکفیر را در منطقه پرورش داد که حرم اباعبدالله الحسین را نیز تهدید می‌کردند. بعد از عشق بازی با پرچم ابا عبدالله الحسین، به مسیر خودم ادامه دادم.

نمایشگاه دیگر، متعلق به جهاد سازندگی بود. فعالیت‌های جهاد سازندگی در دفاع مقدس با ساخت پل‌ها و مسیرهای محیرالعقولی که به جنگ کمک کرد تا بعد از آن فعالیت‌های جهاد سازندگی در زمینه کشاورزی، به طور خلاصه در این نمایشگاه به نمایش در آمده بود. پس از آن نیز میدانگاهی بود که در اطراف آن چند نمایشگاه وجود داشت. غرفه یکی متعلق به سازمان زیباسازی شهرداری بود. دیگری هم متعلق به آتش نشانی و فعالیت‌های آن. وسط میدان نیز چند غرفه برای پذیرایی چای و نگهداری و بازی با بچه‌های خردسال وجود دارد. رفتم چای بگیرم. هنوز نمایش شروع نشده بود، اما ناگهان یکی از فوگازهای نمایش منفجر شد. آتش نشانی کنارم ایستاده بود که فوراً گوش هایش را گرفت. کنایه‌ای به او گفتم که شما که باید عادت کرده باشید. در دلم گفتم همه به امنیت عادت کرده‌اند. چه می‌کشند کودکان غزه و لبنان که دیگر لالایی شبانه‌شان صدای دیوار صوتی شکن جنگنده‌های F-۳۵ است که شاید همراه بمب‌های سنگرشکن بخواهند شیطنت دیگری کنند تا به خیال خود جبهه مقاومت را بار دیگر عزدار نمایند. هرچند که کور خوانده‌اند.

به سمت محل نمایش رفتم و صندلی را پیدا کردم و نشستم. تفاوتی که محل نمایش امسال با سال گذشته داشت این بود سال گذشته محل نمایش با محل تماشاگران جا بجا شده بود. از طرفی باران شب گذشته آمده بود و صندلی‌ها کمی خیس بودند. هوا هم سرد شده بود. به امید انفجار فوگازها و گرمی آن‌ها مشغول تماشای نمایش شدم. مجری توانا شروع کرد. چند صلوات از مردم گرفت و روایتش را آغاز کرد. روایتش از آغاز انقلاب اسلامی بود و تلاش می‌کرد با روایتی جریان شناسانه از انقلاب اسلامی ادامه بدهد. چقدر خوب است روایت‌هایی که از جریانات تاریخی پرده بر می‌دارد.

عنوان نمایش، مردان آسمانی بود. به گفته خود راوی، برگرفته از عنوان مستند شهری در آسمان که شهید آوینی در حین ضبط مراحل آن گوشه‌ای از این دنیای فانی به نام فکه که تا ابد جاودان است، به شهادت رسید. این نمایش با اشاره به ماجرای تسخیر لانه جاسوسی، حادثه طبس، آغاز حمله سراسری صدام بعثی به ایران، ثبت نام دانش آموزان مدرسه حکیم نظامی قم برای حضور در دفاع مقدس، حضور رزمندگان در جماران و نشستن پای صحبت‌های پیر و مرشد انقلاب اسلامی، نقش آفرینی رزمندگان سپاه علی بن ابیطالب در جنگ تحمیلی و... حائز اهمیت بود. یکی از نقاط قوت در این نمایش نیز بیان نقش روحانیت در شورآفرینی و فرماندهی دفاع مقدس بود.

هرچند دوست ندارم از نقاط ضعف بنویسم اما چه بهتر است که منصفانه هم خوبی را دید و گفت و هم ضعف‌ها را اشاره کرد تا خیال نکنیم که کار بی‌عیب داریم که فقط کار بی‌عیب فقط برای معصوم است و می‌شود از این ضعف‌ها برای سال‌های آینده و برنامه‌های بعدی درس گرفت. همین ابتدای کار عدم وجود تابلوهایی برای راهنمایی مکان‌های نمایشگاه، نظرم را جلب کرد. چون وقتی وارد شدم چه در فضای عمومی و کلی باغ موزه دفاع مقدس و چه ساختمان آن، سردرگم بودم. مسئله دیگر با توجه به محتوای خوب، جذاب و کاملش، اما به قول شهید آوینی فقط ویژه آن مخاطبی است که حزب اللهی است و حزب الله را قبول دارد. به نظر می‌رسد مسئولان نمایشگاه بایستی فکری به حال مخاطبان عام‌تر کنند تا این روایت‌ها را به گوش آن‌ها هم برسانند.

نکته دیگری که در نمایش نظر من را جلب کرد آن بود که می‌شد برای یک نمایش با این زیبایی، از طراح لباس کمک گرفته شود. همه لباس‌های استفاده شده در این نمایش، لباس‌های دیجیتالی نظامی متعلق به دهه اخیر است. طراحی لباس درست با توجه به نوعی روایت‌گری قابل توجه است. از طرفی نمایش می‌توانست بسیاری از چیزهایی که فقط با یک انفجار یا پرچم پایین و بالا کشیدن‌ها را نشان دهد را با نمادهای دقیق‌تری برای مخاطب تصویر سازی کند، چرا که مخاطب نیامده فقط بشنود که آمده ببیند.

یکی از نمایشگاه‌هایی که سال‌ها پیش در این نمایشگاه‌های دفاع مقدس برگزار می‌شد، نمایشگاهی بود که طبق منویات رهبری جهاد تبیینی بود برای انقلاب اسلامی تحت عنوان نمایشگاه نفوذ، اما این نمایشگاه فقط یک سال برپا شد و سال‌هاست که از آن خبری نیست. پیشنهاد می‌شود که تشکل‌های گفتمانی دانشجویی و روحانیت در این فضای بزرگ و قابل استفاده بتوانند نمایشگاهی راه اندازی کنند که روایتی از مسائل مهم را بیان کنند. از این رو لازم است که متولی برنامه زمینه و ظرفیتی را برای روایتگری صحیح از حوادث مهم انقلاب برای این تشکلها نیز آماده کنند.

انتهای پیام

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha