اشاره؛
ورود برخی افراد در امور ماورایی در فضای مجازی و رونق گرفتن بازار خدماتی مانند انرژی درمانی و چاکرادرمانی سبب شد تا خبرگزاری حوزه در گفتوگو با حجتالاسلام حسین عرب از کارشناسان فرقههای معنوی نوظهور به تبیین مرز میان عالم ماوراء و خرافات بپردازد. وی که پیشتر نیز در موضوع شیطانپرستی با این خبرگزاری گفتگو کرده بود، با تقسیم رویکردها به سه دسته کلی، بر ضرورت نگاه ضابطهمند و مبتنی بر آموزههای وحیانی در این حوزه تأکید کرد. متنی که ملاحظه می فرمایید، ماحصل گپ و گفت ما با کارشناس این عرصه است.
برخی تیترهای این گفتوگو:
- آیا رئیس جمهور در بهمن ماه استیضاح می شود؟!
- لایه پسینی ماورایی که در این سالها با آن مواجه بودهایم
- جعفری تبار چگونه استخاره می کرد؟
- هیپنوتیزم چیزی جز تلقین نیست
- تفاوت استخاره و کهانت / کهانت حرام است
- ماجرای استفاده از جنگیرها برای انعقاد قراردادهای کلان
- آیا چاکرا درمانی حقیقت دارد؟
- آیا مدعیان پیشبینی آینده با اجنه و شیاطین ارتباط دارند؟
- راهکارهای رهایی از آسیب اجنّه و شیاطین
- انتهای مسیر معنویت بدون عقلانیت
* ضمن تشکر از فرصتی که در اختیار خبرگزاری حوزه قرار دادید، در ابتدای برای ما بفرمایید که باورهای رمالی و انرژی درمانی چه فرقی با آموزه های دینی دارد و چرا برای جامعه و اعتقادات دینی مردم خطرناک است؟
بسم الله الرحمن الرحیم؛ بله، اینکه ماورای این عالم ماده چیزی هست، مسئلهای است که ادیان و فرهنگهای مختلف به آن اذعان دارند و اسلام نیز بر آن صحه میگذارد.
ملک وجود و عالم هستی محدود به ساحت ماده نیست و به تعبیر عامیانه، یک ماوراء طبیعت وجود دارد.
مسئله این است که این ماوراء طبیعت یا به تعبیری عالم غیب - در کنار عالم شهود که میبینیم - از دید ظاهری ما پنهان است. حال باید دید ماهیت و حقیقت آن چیست و چه ابعاد، کارکردها و خواصی دارد.
در رابطه با تعریف این ماوراء طبیعی و کارهای خارقالعادهای که با ادعای استفاده از نیروهای ماوراء طبیعی انجام میشود، در یک دستهبندی کلان میتوان سه دیدگاه را مطرح کرد.
یک دیدگاه، اساساً عالم ماوراء را نفی میکند و معتقد است ما چیزی ورای عالم ماده نداریم و هر آنچه هست اعم از آنچه میبینیم، میشنویم، زیر میکروسکوپ و تلسکوپ مشاهده میکنیم، در همین عالم وجود دارد.
به یک معنا میتوان گفت فرهنگ مدرنیته و فلسفه غرب، بهویژه از دوران رنسانس به بعد، در ابعادی به این سمت حرکت کرد و ماوراء طبیعت را نفی کرد.
به تبع این جریان، در داخل کشور ما هم جریانی که موسوم به روشنفکری یا منورالفکری است و حدود یک دهه است که وارد ایران شده و همچنان پیروانی دارد، این مسائل را نفی میکند و میگوید این امور را کنار بگذارید، هر چه هست در همین عالم ماده است. نهایت ماورایی که این گروه به آن قائل است، به تأثیرات روانشناختی انسان و تخیلات او محدود میشود. این یک دیدگاه است.
یک دیدگاه دیگر، در نقطه مقابل، قبول بیضابطه این عالم است؛ یعنی هر کسی از هر فرهنگ و آیینی که ادعایی درباره ماورای این عالم مطرح کند، مثلاً بگوید نیروها، چاکراها، خدایان، اسطورهها و الهگان یا خواص درمانی هست، بیضابطه پذیرفته میشود.
البته ممکن است برای ادعای خود شواهدی هم ارائه کنند و بگویند افرادی درمان شدهاند و نتیجه گرفتهاند؛ اما وقتی نظام ارجاع به شواهد را بررسی میکنیم، میبینیم نظامی معقول نیست؛ دو نفر گزارشی شنیدهاند، چند کلیپ دیدهاند، چند نفر گفتهاند خوب شدهاند. در حالی که ارجاع عقلانی و ضابطهمند این است که مثل علوم تجربی، در شرایط کنترلشده مسئله را آزمایش کنند.
اگر مسئلهای مربوط به حوزه تجربه است، باید با چهارچوب و ضوابط مشخص بررسی شود. هر کسی نمیتواند ادعا کند آب در دویست درجه به جوش میآید؛ آزمایشها نشان میدهند در صد درجه به جوش میآید و این نتیجه تکرارپذیر است. پس این دیدگاه دوم، قبول بیضابطه مسائل است که هر کس هر چه میگوید یا با مذاق و طبعش سازگاری داشته باشد، میپذیرد و در فرهنگ اسلامی نیز چنین مواردی دیده میشود.
در فرهنگ اسلامی هم در برخی موارد افراد به گفتههای مشهور استناد میکنند؛ مثلاً میگویند عالمی یا مؤمنی در جایی چیزی دیده است، حتی گاهی بیدون ضابطه به سراغ روایات میروند و سند، دلالت و تطابق با قرآن را نادیده میگیرند، گوشهای را میگیرند و به رأی خود تفسیر میکنند. این هم یک رویکرد افراطی و تفریطی است.
اما دیدگاه سوم، یک رویکرد ضابطهمند است که به ماورای این عالم قائل است. از آنجا که ماورای این عالم از حوزه حس ما خارج است و تجربه و عقل تجربی به تنهایی نمیتواند آن را تحلیل کند، ما نیازمند یک ساحت معرفتشناسی و منبع معرفتی جدید به نام وحی هستیم.
خداوندی که این عالم را خلق کرده، انبیایی فرستاده و اتفاقاً یکی از پیامهای این انبیا، ارجاع به همین عالم غیب بوده است: «ای مؤمنان، ای کسانی که به درگاه خدا آمدهاید، همه چیز در دو دوتا چهارتای مادی خلاصه نمیشود، بلکه عالم ماورا و عالم آخرتی است و این عالم باطنی دارد».
* به نظر شما چرا برخی افراد با استفاده از این موضوع، به سمت مسائلی مثل رمالی و انرژی درمانی کشیده میشوند؟
یکی از ویژگیهای مؤمنان در آیات ابتدایی سوره بقره «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ»، ایمان به غیب است که همواره یک ویژگی جدی ایمانی بوده است.
برای درک این غیب، وحی به ما میگوید که این غیب چیست و اگر بخواهیم وارد بحثهای حکمی و عرفانی شویم، این درک نیازمند یک شهود تام و در یک کلمه به یک شهود ناب محمدی نیازمند است.
اسلام ناب محمدی در اینجا یعنی اینکه پیامبر اکرم (ص) بدون شائبه و واسطه، حقیقت این غیب را دیده و برای بشریت در گام اول از طریق قرآن و در گام دوم از طریق سنت یا روایات اهل بیت علیهم السلام نقل کرده است.
این سه رویکرد کلی وجود دارد و ما هر چقدر از رویکرد ضابطهمند، چه به سمت افراط و چه به سمت تفریط فاصله بگیریم، دچار انحرافات و شرایطی میشویم که گاه تحت عنوان خرافات و گاه تحت عنوان ادبیاتهای وارداتی از فرهنگهای شرق و غرب مانند چاکرا، مدیتیشن و غیره ظاهر میشوند.
همین ابتدای مصاحبه میخواهم تأکید کنم، چون ممکن است برخی با شنیدن این تعابیر گمان کنند که ما منکر وجود این پدیدهها هستیم؛ اما واقعیت این است که این پدیدهها وجود دارند و اتفاق میافتند.
مثلاً مقولهای به نام چاکرا یک حقیقتی دارد، اما بحث ما درباره ماهیت این حقیقت است.
ما جزو آن گروهی نیستیم که میگویند هر چه ماورای این عالم است، دروغ است. در ماورای این عالم پدیدههایی وجود دارد، اما سؤال اصلی این است که ماهیت این پدیدهها چیست؟ آیا شیطانی است یا رحمانی؟ به چه سمتی ما را هدایت میکند؟
اینجاست که برخی دچار غفلت میشوند؛ صرف اینکه فرهنگی یا شخصی آمده و مفاهیمی مانند چاکرا را با ادبیات قرآنی درهم آمیخته، نباید باعث پذیرش بیچون و چرای آن شود.
چاکرا مفهومی است که از آیین هندو میآید و در یوگا، مدیتیشن و معنویتهای نوظهور شرقی مطرح است. باید پرسید کجای این مفاهیم با قرآن هماهنگی دارد؟
ماهیت چاکرا و انرژیهایی که از آنها نام برده میشود، مانند انرژی «پرانا» در آیین هندو و انرژی «چی» در «آیین تائو»، نیازمند بررسی است.
این انرژیهای ماورایی با سبکهای درمانی مختلفی مانند «چی هیلینگ»، «پرانیک هیلینگ» و شفاگری به وسیله «پرانا» و «چی» همراه شدهاند و شاخههای متعددی در حوزه درمان پیدا کردهاند که اغلب بدون رعایت ضوابط لازم پذیرفته میشوند.
* برای درک صحیح پدیدههای ماورایی باید به چه منبعی مراجعه کرد؟
قصد نفی کامل این پدیدهها را نداریم، اما باید به چیستی آنها توجه کرد.
آیا مجاز هستیم به سمت اینها برویم؟ آیا اینها بر هدایت ما میافزایند یا گمراهیمان؟ آیا واقعاً کارکرد درمانی دارند؟ همه این موارد را باید با ضابطه و معیار مشخص بررسی کرد و پیش رفت.
اینکه صرفاً به دلیل مشاهده نشانهها و شواهد ماوراءطبیعی مانند جابجایی اشیاء، ایجاد حالات خاص در افراد، یا آگاهی از امور پنهان زندگی دیگران، سریعاً حکم به حقانیت آن دهیم، رویکرد درستی نیست. انجام اعمال خارقالعاده به تنهایی نمیتواند ملاک حقانیت باشد و وقوع پدیدههای ماوراءطبیعی و دور از حس ما، الزاماً دلیلی بر درستی و اصالت آن نیست؛ هرچند نمیتوان وجود این پدیدهها را نیز به کلی انکار کرد.
برای درک صحیح این پدیدهها باید به منبع وحی مراجعه کنیم و ببینیم کسانی که بیپرده این عالم را میدیدند، مثل پیامبران و در رأس آنها حضرت خاتمالانبیاء (ص) چگونه این عوالم را برای ما توصیف و تبیین کردهاند.
برخلاف ذهنیت رایجی که معتقد است «قرآن و روایات در این مسائل ورود پیدا نمیکنند و صرفاً دستورات کلی برای هدایت و احکامی مانند نماز، روزه، حج و زکات را بیان میکنند»، این برداشت کاملاً نادرست است.
قرآن کریم به صراحت از موجوداتی به نام جن سخن میگوید و حتی سورهای را به نام آنها اختصاص داده و آیات متعددی درباره آنها دارد. همچنین درباره ماهیت ابلیس که دشمن آشکار انسان است، میفرماید «کان من الجن» (از جنیان بود) و از باب دشمنشناسی، لازم است ماهیت و نحوه عملکرد این دشمن آشکار را بشناسیم.
قرآن همچنین از فرشتگان (ملائکه) و حضور و تأثیر آنها در این عالم سخن میگوید و حتی در برخی آیات تصریح میکند که انکار وجود ملائکه، جبرئیل، میکائیل و دیگر فرشتگان موجب خروج از دین میشود که این خود نشاندهنده اهمیت و جدیت این مباحث در دین است.
قرآن و روایات به طور مفصل به مسائل ماوراءطبیعی پرداختهاند و در علوم اسلامی که برگرفته از همین منابع هستند، علمای ما بحثهای گستردهای در این زمینه داشتهاند و میراث غنی و ارزشمندی از خود به جای گذاشتهاند؛ اما جای تأسف است که امروزه میبینیم برخی از طلاب علوم دینی که البته این رویه عمومی حوزههای علمیه نیست و تنها استثنائاتی هستند که به دلیل حضور رسانهای بیشتر دیده میشوند به شکلی بیضابطه به این مسائل ورود پیدا میکنند و به فعالیتهای نامنظم در این حوزه میپردازند. حتی در کنار این جریان، نوعی صنعت و بازار نیز شکل گرفته است.
مشکل اصلی در ورود نادرست به این مسائل، تبیین غلط آنها و از همه خطرناکتر، التقاط نادرست این مباحث با مفاهیم دینی، قرآنی و اسلامی است. وقتی فردی با لباس روحانیت چنین مطالبی را مطرح میکند، خطر آن به مراتب بیشتر است، زیرا انحراف عمیقتری در جامعه ایجاد میکند.
با توجه به این سه دیدگاه، در الگوی مطلوب باید به سمت پذیرش ضابطهمند این مسائل حرکت کنیم. ما میراث عظیمی از وحی، سنت و قرآن در اختیار داریم و خداوند ابزارهای لازم را نیز به ما عطا کرده است. یکی از این ابزارهای درونی، قوه عقل است که میتواند در این مسئله نقشآفرینی کند و باید با تکیه بر همین ابزارها به بررسی و شناخت این مسائل پرداخت.
* چه معیارها و شاخصهایی برای تشخیص صحت و سقم مسائل ماورایی منتشر شده در فضای مجازی وجود دارد؟
بنده پیش از پاسخ به این پرسش، میخواهم به دیدگاه اسلامی در این مورد بپردازم. همانطور که گفتیم، باید به سراغ وحی برویم و ضابطه و شاخص را از آنجا دریافت کنیم و سپس بقیه موارد را با آن بسنجیم.
مثل این میماند که شخصی خودش پدیدهای را مشاهده کرده و افراد مختلف درباره آن پدیده صحبت میکنند؛ ما آن شخص را که شاهد عینی بوده میآوریم و از او میپرسیم کدام یک از این گزارشها درست است. این ضابطه را معیار قرار میدهیم و بقیه موارد را با آن میسنجیم.
پیش از ورود به تبیین مسئله ماوراءطبیعی از دیدگاه مبانی اسلامی، باید به یک ضرورت دیگر هم توجه کنیم. در سالهای اخیر، مسئله ماوراءطبیعی و نیروهای ماورایی با افراط و تفریطهایی همراه شده است. وقتی این مسئله در حوزه زندگی فردی مطرح میشود، مثلاً وقتی فردی برای حل مشکلش به جنگیر، دعانویس یا کاهن مراجعه میکند، یا از مواردی مثل «کد کیهانی» استفاده میکند یا آنها را انکار میکند، آسیب آن محدود به همان فرد است؛ اما وقتی به سطح اجتماعی کشیده میشود، پدیده جدیتر میشود و هشداری جدی برای مسئولان و متولیان تربیتی، فرهنگی و اجتماعی جامعه است، چرا که اگر حل نشود میتواند به شکاف اجتماعی منجر شود.
برای نمونه، در ساعتهای مختلف زندگی ما که شامل مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی میشود، یک لایه پسینی ماورایی در این سالها اضافه شده است. در حوزه ورزش شنیده میشود که برخی باشگاههای فوتبال از جادوگران استفاده میکنند و درباره جادوگری در فوتبال مطالبی نوشته میشود. در حوزه اقتصاد نیز گزارشهایی منتشر میشود و حتی در حاشیه پروندههای اقتصادی و مفاسد میشنویم که برخی افراد از جنگیرها برای انعقاد قراردادهای کلان استفاده میکنند، مثلاً با استفاده از مهره مار و اوراد خاص برای بستن زبان دیگران یا کسب سود تجاری استفاده میکردند.
در دهه هشتاد، این بحثها بسیار داغ شد. شایعاتی مطرح میشد مبنی بر اینکه در دولت وقت، افرادی با جنگیرها و مرتاضان هندی در ارتباط هستند، حتی ادعا میشد که رئیس جمهور وقت تحت تأثیر سحر و جادو قرار گرفته است؛ البته من نمیخواهم صحت این گزارشها را تأیید کنم، چون سند محکمهپسندی برای آنها وجود ندارد.
این پدیده در ساحت سیاسی کشور ما نه به شکل سیستمی و قانونمند، بلکه به صورت موردی وجود داشته است. باید توجه داشت که تخلف فردی یا حتی شبکهای عدهای را نمیتوان به کل نظام تعمیم داد. نظام ما مبتنی بر قانون اساسی است.
در همین رابطه، در خاطرات یکی از رؤسای جمهور اسبق آمده که فردی در نهاد ریاست جمهوری حضور داشته که به این مسائل میپرداخته است، حتی مدتی نام شخصی به نام غفاری مطرح شد. در خاطرات برخی مسئولان آمده که این شخص پیشگوییهایی درباره زلزله تهران داشته و باعث شده عدهای از تهران خارج شوند.
این موضوع به حوزه رسانه نیز کشیده شده است. سلبریتیها از مدیتیشن، چاکرا، هالهها و مفاهیمی مانند «کائنات» سخن میگویند. در یک سال اخیر نیز بحث آسترولوژی (طالعبینی) رواج یافته که همان علم تنجیم در ادبیات سنتی ماست. برخی مدعی پیشگویی رویدادهای سیاسی بر اساس حرکت ستارگان و افلاک هستند.
* راهکارهای ایجاد توازن بین باورهای معنوی و عقلانیت در تصمیمگیریهای اجتماعی چیست و چه پیامدهایی در رفتار نخبگان و عموم جامعه دارد؟
متأسفانه این باورها نه تنها در میان عموم مردم، بلکه گاه در میان نخبگان فرهنگی و کسانی که انتظار میرود نقش هدایتگری و تبیین در جامعه داشته باشند نیز دیده میشود.
اخیراً در جلسهای حضور داشتم که شخصی با اطمینان از استیضاح رئیس جمهور فعلی در بهمن ماه سخن میگفت. وقتی منبع این ادعا را جویا شدم، به پیشبینیهای شخصی در فضای مجازی استناد کرد و مدعی شد که پیشبینیهای قبلی آن فرد درست از آب درآمده است.
بنده به این فرد تذکر دادم که این نوع برخورد با دولت نگرانکننده است، خصوصاً در شرایطی که رهبر انقلاب بر حمایت همهجانبه از دولت برای پیشبرد اهدافش در نظام جمهوری اسلامی تأکید کردهاند. این نحوه برخورد نشان میدهد که پذیرش بیضابطه این مسائل حتی به لایههای نخبگانی جامعه نیز نفوذ کرده است. این همان خطری است که باید به مسئولین در موردش هشدار داد.
در عرصه تربیتی باید برنامههای بلندمدتی طراحی شود تا منظومه فکری مطلوب در جامعه شکل بگیرد و این مسائل در میان نخبگان و خبرگان اصلاح شود؛ در غیر این صورت، میتواند به شکافهای جدی و دودستگی در جامعه منجر شود. نباید اجازه داد که صرفاً بر اساس پیشگوییها، هیجانات کاذب در جامعه شکل بگیرد و عدهای به این سمت کشیده شوند.
بنده یک تحلیلی در این رابطه دارم و این موضوع را به برخی از مسئولین نیز تذکر دادهام.
به عنوان یک تحلیلگر و پژوهشگر که وضعیت جامعه را رصد میکنم، به این نتیجه رسیدهام که دشمن نیز با مطالعه شرایط، به این تحلیل رسیده که «میتواند حتی در میان هسته سخت مقاومت، یعنی جوانان متدین و انقلابی ما، شکاف ایجاد کند».
وقتی میشنویم که برخی میگویند «باید ببینیم دولت در بهمن ماه استیضاح میشود»، من از این سنخ افراد سؤال میکنم که این چه نوع تحلیلی است؟ البته استیضاح یک ابزار قانونی است و مجلس این اختیار را دارد، اما باید مستندات کافی داشته باشد. نکته مهم این است که این مسئله میتواند یک هشدار امنیتی باشد، زیرا دشمن میتواند از این طریق برنامهریزی کرده و با ایجاد شکاف به نظام ضربه بزند.
یکی از مصادیق این موضوع را میتوان در بحثهای اخیر مشاهده کرد. با شروع طوفان الاقصی و درگیری جدیتر جبهه مقاومت با رژیم صهیونیستی، شاهد افرادی هستیم که استراتژی نظامی را با مباحث شهودی و عرفانی بیضابطه و ادعاهای ماوراءطبیعی مخلوط میکنند.
برخی با ادعای تجربههای نزدیک به مرگ، شروع به ارائه تجویزهای نظامی میکنند. اینگونه ادعاها نمیتواند منبع اطلاعاتی معتبری برای اقدامات نظامی معقول و سنجیده باشد، حتی اگر فرض کنیم چنین تجربیاتی واقعی باشند، به چه حقی میتوان بر اساس آنها تجویز نظامی کرد؟
آنها ادعاهای بدون عقلانیت میکنند، مثلا ادعا میکنند که باید ابتدا بحرین را به دلیل وجود پایگاه نظامی آمریکا تصرف کرد و یا برخی افراد، حتی در کسوت روحانیت که سابقه مشکلات و اختلالاتی نیز داشتهاند، ادعا میکند اول باید بلندیهای جولان (منطقه ای کوهستانی در جنوب غربیترین بخش خاک سوریه است که بخش زیادی از آن در حال حاضر در اشغال رژیم صهیونیستی اسرائیل است) را گرفت. این افراد چه صلاحیت و اطلاعاتی دارند؟ آیا از عقلانیت و تدبیر لازم برخوردارند؟
صحنه نبرد نیازمند شناخت همه جوانب و تصمیمگیریهای سنجیده است. موضوعاتی مانند امکانات کشور، امنیت ملی و حتی موجودیت کشور در میان است. ورود غیرکارشناسی به این مسائل میتواند خطرآفرین باشد.
این موضوع نیازمند دو اقدام اساسی است:
۱. پرداختن رسانهای مناسب و روشنگری عمومی
۲. برنامهریزی تربیتی برای نسل آینده، بهگونهای که ضمن حفظ ایمان به غیب و اعتقاد به سنتهای الهی، در مقابل هیجانات و اخبار بیاساس آسیبپذیر نباشند. این بینش متوازن میتواند مبنای حرکت انقلابی ما باشد.
* ضابطهمند بودن در مبانی دینی یعنی چه و چگونه آن را در مبانی دینیمان تفسیر میکنیم؟
در این رابطه باید بگویم علما کار خارقالعادهای انجام دادهاند. ما میتوانیم نیروهای ماوراءطبیعی را با توجه به منشأ صدور این نیروها به چهار دسته تقسیم کنیم.
این بحثی که من میگویم در مباحث علما و حکمای ما به همین صورت دستهبندی شده است. گاهی کار خارقالعادهای انجام میشود به وسیله نیروی ماورایی که مستقیماً منشأ صدورش خود خداوند متعال است. این موارد شامل معجزات انبیا، کرامات اولیا و معصومین و امدادهای غیبی میشود که قرآن نیز به آنها اشاره میکند.
انبیا معجزاتی داشتهاند، کراماتی از اولیاءالله دیده شده است، و امدادهای غیبی وجود داشته است. همچنان که در آیه «یوم یمدکم بألف من الملائکة»، به امداد فرشتگان در نصرت و یاری مؤمنین اشاره شده است. این موارد هم در سنت و روایات ما آمده است و هم در سیره علمای ما که کارهای خرق عادتی با ریشه الهی انجام میدادند.
هدف و کارکرد این کارهای خارقالعاده در مباحث کلام اسلامی ما مشخص است. درباره اینکه چرا پیامبران معجزه میکردند، مخاطبین باید خودشان مطالعه کنند. این بحثها در هر درس عقاید و در کتابهای دین و زندگی دانشآموزان دبیرستان مطرح میشود.
معجزه در بسیاری موارد برای اتمام حجت بر مردم بوده است؛ مثلاً عدهای بودند که دعوت حضرت صالح (ع) را نمیپذیرفتند. هر چقدر حضرت میفرمودند به این عالم نگاه کنید، مگر میشود این عالم به خودی خود به وجود آمده باشد و خدایی در کار نباشد؟ خدای واحدی که همه انبیا پیام توحیدی او را داشتند. اما عدهای بر سر هر چیزی لجاجت میکردند و این روال معمول بوده است.
نمیخواهم بگویم همه معجزات به این شکل بوده است، اما مردم معمولاً پیش پیامبر میآمدند و احتجاج میکردند و میگفتند اگر تو از دل این کوه شتری بیرون بیاوری، ما قبول میکنیم. معمولاً انبیا برای اتمام حجت و چون میدیدند این افراد مریضدل عقل خود را تعطیل کردهاند و با وجود راهنمایی با ضوابط عالم و دعوت به تفکر در قلب و عقل باز هم حقیقت را نمیپذیرند، به امر الهی اشارهای میکردند و معجزهای انجام میشد. شتری از دل کوه بیرون میآمد، اما دوباره همان میشد؛ شتر را میکشتند و به پیامبر تهمت ساحری میزدند، تهمتی که به همه انبیا میزدند که تو سحر کردی، تو جادو کردی، تو جادوگر هستی.
عده ای از معاندین در زمان حضرت سلیمان نبی (ع) به ایشان گفتند تو ساحر و جادوگر هستی و در آیات سوره بقره هم به این مسئله اشاره شده است؛ «وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیَاطِینُ عَلَیٰ مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَٰکِنَّ الشَّیَاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ؛ و پیروی کردند سخنانی را که (دیوان و) شیاطین در ملک سلیمان (به افسون و جادوگری) میخواندند، و هرگز سلیمان (با به کار بردن سحر به خدا) کافر نگشت و لکن شیاطین کافر شدند که سحر به مردم میآموختند/ آیه ۱۰۲ سوره بقره».
بعد از فوت حضرت سلیمان (ع) عدهای پیدا شدند و گفتند نعوذبالله ایشان کافر شده بود و جادوگری میکرد.
قرآن میفرماید «وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَٰکِنَّ الشَّیَاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ»، یعنی آدمهای ساحر این علم را از شیاطین گرفتند. تا زمان حضرت سلیمان (ع) به اذن الله شیاطین و جن در تسخیر او بودند و حضرت هم کار جنگیری و مشابه آن را انجام نداده و از این تهمت بری بود و به اذن الله این اتفاق برای پیامبر خدا افتاده بود.
پس ما یک سری نیروهای ماورایی و کارهای خرق عادتی داریم که منشأ صدورش خداوند متعال است و کارکردهایی مثل تمام حجت و نظیر آن را دارد.
* منشأ نیروهای ماوراء طبیعی و کارهای خارقالعادهای فقط خداوند متعال است؟ در این صورت آیا هیپنوتیزم کار خارقالعاده و دارای منشأ الهی است؟
ما یک عده نیروهای ماوراء طبیعی و کارهای خارقالعادهای داریم که منشأ آن نفس انسان است.
انسان یک جسم، یک روح و یک نفس دارد، من این تعابیر را دارم با مسامحه به کار میبرم، حالا بعضی فرهیختگانی که ممکن است بحثهای حکمت اسلامی را دنبال کنند یک تفاوتهایی قائل بشوند. در بُعد فرامادی انسان یک قابلیتهایی وجود دارد و ویژگیهایی خاص خودش را دارد.
در مباحث معرفت نفس که یکی از مباحث بنیادین در بحثهای اسلامی است که «من عرف نفسه فقد عرف ربه»، چقدر ما را به شناخت خود توصیه کردند.
این خود که ما میگوییم، منِ اصلی و منِ واقعی ما کیست؟ باز میگویم همین معارف دبیرستان بچههای ما میخوانند که روح انسان اصل وجود اوست نه جسمش.
در بحث معرفت نفس مطرح میشود که این نفس انسان و روح انسان است که میبیند، میشنود، درد احساس میکند؛ مصداق بارز این مسئله را هم تجربه کردهایم؛ وقتی یک نفر را زیر تیغ جراحی میبرند و بیهوش میکنند، این توجه روح را از این جسم موقتاً منصرف میکنند. مثلا در جراحی، پس از اتمام بیهوشی و توجه روح به جسم، درد شروع میشود و متوجه میشود که جراحی شده و درد محل شکاف را حس میکند.
یا چیزی که خیلیهایمان تجربه کردهایم؛ مثلا حواس پرت شدن ما در حین صحبت با دوستمان یعنی توجه روح ما از این ساحتی که اکنون در آن است منصرف میشود و به مهمانی شب یا سفر زیارتی فکر میکنیم. در اینجا فرایند فیزیکال و طبیعی صحبت انجام شده؛ صدا آمده، امواج هوا حرکت کرده، پرده گوش من حرکت کرده، نورونها و سیستم عصبی من پیامها را منتقل کرده، ولی من واقعاً نشنیدهام. چرا؟ چون شنیدن در حقیقت مال روح ماست. متوجه میشوید که اینجا ابزاری در این عالم مادی دارد و این حواس چشم و گوش و بالاخره این جسم ماست.
ما از همین پدیده کارهای خارقالعادهای که جزو قابلیت و ویژگیهای نفس انسان است را مثال میزنم؛ الان برای بعضی از این بازارگردانیها پدیدهای به نام هیپنوتیزم عرصه خاصی شده است.
این هیپنوتیزم چیست؟ هیپنوتیزم چیزی جز تلقین نیست، این را من نمیگویم، خود متخصصان میگویند. چون هیپنوتیزم کارکرد درمانی در حوزههای رواندرمانی پذیرفته شده دارد و کسانی که مجوز دارند و بعضی از روانشناسان که بتوانند از این ابزار استفاده کنند، دوره آموزش میبینند.
علم بشری به عنوان علم مدرن امروز به همراه حکمت اسلامی هیپنوتیزم را چیزی جز تلقین به فرد مقابل نمیدانند. در این فرایند نه از چشم آن فرد هیپنوتیزور اشعهای خارج میشود، نه ملائکه کمکش میکنند، نه جن و پری در کار است. صرفاً تلقین به شماست و شما اگر آن تلقین را نپذیرید هیپنوتیزم نمیشوید. این مطلب خیلی واضح است، منتها آن وجه ژورنالیستی و رسانهای و عوامانهای پیدا کرده است.
برخی تصور میکنند هیپنوتیزور فردی است که با نگاهی خاص و ریاضتکشیده میتواند افراد را مسخ کند، اما این برداشت درست نیست. البته برخی هیپنوتیزورهای نمایشی از این باور عمومی سوء استفاده میکنند، زیرا وقتی مردم با این ذهنیت وارد جمع میشوند، پذیرش بیشتری نسبت به تأثیرپذیری از هیپنوتیزم دارند. اگر عموم جامعه بدانند که هیپنوتیزم صرفاً یک نوع تلقین است، تأثیرگذاری آن دشوارتر میشود؛ چرا که اگر فرد نپذیرد، تحت تأثیر قرار نمیگیرد.
هیپنوتیزورها معمولاً از جملات القایی استفاده میکنند. مثلاً میگویند: «با شمارش تا سه، چشمهای شما سنگین میشود» یا «اکنون دست شما به این حالت در میآید». این جملات قدرت القایی دارند و باعث میشوند فرد این تغییرات را بپذیرد.
این موضوع به رابطه نفس (روح) و جسم برمیگردد. نفس ما در واقع مدیریتکننده جسم است و تأثیر و تأثر متقابلی بین این دو وجود دارد.
این رابطه را میتوان در پدیده خواب نیز مشاهده کرد. برای مثال، وقتی در خواب با کسی دعوا میکنیم، صبح که بیدار میشویم، احساس خستگی میکنیم. از نظر فیزیولوژیک، این خستگی قابل توجیه نیست، زیرا فعالیت فیزیکی واقعی انجام ندادهایم، اما تأثیر نفس بر جسم باعث این احساس خستگی میشود.
در حالت طبیعی، وقتی میخوابیم، فشار خون و ضربان قلب کاهش مییابد و بدن در حالت آرامش قرار میگیرد. اما گاهی پس از دیدن خوابهای وحشتناک یا استرسزا، با ضربان قلب بالا از خواب میپریم. این نشان میدهد که تأثیرات نفس در عالم خواب میتواند بر جسم ما اثر بگذارد.
من همه اینها را تجربه کردهام و میخواهم بگویم پدیده عجیبی نیست، اما گاهی برای ما غیرطبیعی جلوه میکند و فکر میکنیم کار خارقالعادهای است. در هیپنوتیزم هم همینطور است و روال عادی است. هیپنوتیزور این مکانیزم را میشناسد که روح انسان قابل تلقین است و میتواند به مرحله خواب مصنوعی برسد.
این دسته از کارهای خارقالعاده ریشه در قابلیتهای نفس انسان دارد و میتوانیم بگوییم چیز غیرعادیای نیست، بلکه طبیعت عالم نفس انسان است، منتها چون توجه عموم به عالم ماده است، از این ابعاد غافل هستند.
* چه چیزهایی به ما کمک میکند تا میان یک اتفاق خارقالعاده واقعی و یک پدیده طبیعی ناشناخته تفاوت بگذاریم؟
نفسشناسی علاوه بر کارکردهای عرفانی و توصیههای دینی که تاکید میکند «متوجه نفستان باشید»، اثرات اخلاقی، معرفتی و اعتقادی هم دارد.
ما ابتدا باید به سراغ منابع دینی خودمان و منابع عقلانی و حکمی و فلسفی در این حوزه برویم؛ سپس میتوانیم سایر دیدگاهها را هم بررسی کنیم و درست و غلط آنها را تشخیص دهیم. اگر ماهیت نفس را بشناسید، میتوانید بسیاری از مسائل خارقالعاده دیگر را هم تشخیص دهید.
بعضی از این تأثیرات و نیروهای خارقالعاده به خاطر همین ویژگیهای نفسانی ماست. تأکید میکنم که معرفت نفس یک بحث بسیار جدی است. خوشبختانه در این حوزه هم اساتید و هم منابع خوبی داریم؛ از منابع تخصصی در فرهنگ حکمای ما مثل ملاصدرا، روایات و آیات و علمای بزرگی مانند حضرت آیتالله حسنزاده گرفته تا اساتیدی که این مباحث را با زبانی سادهتر و عوامفهمتر بیان کردهاند، مثل استاد طاهرزاده که سایت فعالی هم دارند.
دسته دیگری از کارهای خارقالعاده، در واقع مسامحتاً خارقالعاده نامیده میشوند و به نیروهای ماوراء طبیعی طبیعت مربوط میشوند. منظور از طبیعت، این عالم طبیعت و مواد و پدیدههایی است که در آن هستند و خواص و آثار خاص خود را دارند. تا زمانی که علم تجربی این پدیدهها را کشف نکرده، آنها را ماوراء طبیعی میدانند، اما پس از کشف، جزو علوم طبیعی قرار میگیرند.
برای مثال، قرقره که امروزه دانشآموزان در فیزیک دبیرستان میخوانند و میتوانند محاسبه کنند که با چه میزان نیرو میتوان شیئی را بلند کرد، زمانی جزو علوم غریبه بوده است یا در تعمیرگاه خودرو وقتی یک شاگرد نوجوان نحیف با استفاده از قرقرههای زنجیری میتواند موتور چند صد کیلویی را بلند کند، ممکن است عجیب به نظر برسد؛ اما چون امروزه این را در حوزه علم فیزیک میشناسیم و میدانیم که محاسبات خاص خود را دارد و آن را یک پدیده طبیعی و فیزیکی میدانیم.
علاوه بر این، پدیدهای مانند جزر و مد آب دریا بسیار شگفتانگیز به نظر میرسد؛ اینکه آب دریا چند متر جلو و عقب برود، در نگاه اول خارقالعاده به نظر میرسد. اما امروزه ما میدانیم که این پدیده به دلیل تأثیر جاذبه ماه و زمین و میدانهای مغناطیسی رخ میدهد و برای ما کاملاً طبیعی است. در حال حاضر نیز در طبیعت خواص و موادی وجود دارند که آثار خارقالعادهای از خود نشان میدهند و اساساً مأموریت اصلی دانشمندان در حوزه علوم تجربی، کشف این پدیدهها و سپس استفاده از آنها در توسعه فناوری است.
در کشور ما جریانهایی مانند معنویتهای سرخپوستی وجود داشته و اخیراً نیز جریانهای مرتبط با مواد روانگردان شکل گرفتهاند. در این جریانها، افراد از مواد مخدر گیاهی یا شیمیایی استفاده میکنند و حالتهای تخدیری که این مواد بر سلولهای عصبی و ادراک ما از محیط اطراف ایجاد میکنند را به عنوان تجربیات معنوی تفسیر میکنند.
در عرفان سرخپوستی مفهومی به نام «ستون محوری» مطرح است و معتقدند باید از ظاهر عالم به باطن عالم راه یافت؛ اگرچه اصل این سخن که نباید به ظواهر عالم اکتفا کرد و عالم دارای بُعد غیبی است درست میباشد، اما روش آنها استفاده از مواد مخدر مانند قارچهای توهمزا است و این یک معنویت توهمزا و باطل است.
چند سال پیش در تهران، فرقهای به نام «ابر آگاهی» توسط شخصی به نام آقای بابایی تأسیس شد که بعداً دستگیر و با او برخورد قانونی شد.
این آقا معمولاً روی افراد نخبه کار میکرد و کلاسهای معرفتی برگزار مینمود. سپس در میان شرکتکنندگان، افرادی را که زمینه بیشتری برای پذیرش عقایدش داشتند شناسایی میکرد و به جلسات خصوصی دعوت میکرد. در این جلسات که با پذیرایی همراه بود، در شربت و نوشیدنیها مواد مخدر و روانگردان میریخت. افرادی که تا آن زمان تجربه مصرف این مواد را نداشتند، توهمات و حالات روانی ناشی از مصرف مواد را تجربه میکردند و به آنها میگفت این حالات نشانه «ابر آگاهی» و اتصال به عالم غیب است که به برکت کلاسها حاصل شده است.
در برخی موارد دیگر، افراد سودجو با ریختن مواد روانگردان در چای مجالس روضه، از حالات روانی ایجاد شده در افرادی که تا آن زمان تجربه مصرف نداشتند، سوءاستفاده میکردند. این نمونه دیگری از ادعای دسترسی به نیروهای ماوراء طبیعی است که البته از نظر شرعی و قانونی نامشروع است.
* آیا ممکن است که این اتفاقات و نیروهای ماورایی کار شیطان باشد؟
نوع آخری از نیروهای ماورایی که بحث جدیتری دارد، مربوط به نیروهای شیطانی است و در این حوزه باید بیشتر به وحی مراجعه کنیم.
منظور از نیروهای شیطانی، شیاطین جن هستند (زیرا شیاطین انسانی هم داریم).
موجودی به نام جن قابلیتهایی دارد و کارهای خارقالعادهای انجام میدهد. اگر ما این موجود را درست نشناسیم، سوءاستفادهگرانی هستند که با ارتباط با شیاطین جنی که قرآن تأیید میکند انسانها میتوانند با جنها ارتباط بگیرند و به گمراهی انسانها میپردازند.
قرآن در مورد همین امر اشارات مختلفی نظیر «وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَیٰ أَوْلِیَائِهِمْ؛ و شیاطین به دوستان و پیروان خود را وسوسه کنند/ آیه ۲۱ سوره انعام» و یا «وَکَذَٰلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَیٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا؛ و همچنین ما هر پیغمبری را از شیطانهای انس و جن دشمنی در مقابل برانگیختیم که آنها برخی با برخی دیگر برای اغفال مؤمنان سخنان آراسته ظاهر فریب اظهار کنند/ آیه ۱۱۲ سوره انعام» را کرده است.
این آیات قرآن کریم نشانگر این است که شیاطین انس و جن در مقابل مسیر حق میایستند. رهبر معظم انقلاب نیز چند سال پیش به این آیه اشاره کردند و ما میبینیم که بنابر ایمان به غیب، شیاطین جن موجوداتی واقعی هستند که با یکدیگر برای مقابله با مسیر حق همکاری میکنند.
گاهی در تبیین این مفاهیم برای مردم، به جای استفاده از میراث غنی دینی، به فیلمهای هالیوودی متوسل میشویم. برای مثال، برشی از یک فیلم هالیوودی درباره موجودات ماورایی و فضاییها نشان داده میشود که در آن فرماندهان نظامی آمریکا از موجودی ماورایی برای دستیابی به اسناد محرمانه استفاده میکنند. این در حالی است که ما میراث غنی و مستندی درباره جن در منابع دینی داریم.
طبق آیات قرآن، جنیان موجوداتی هستند که مؤمن و کافر دارند، ثواب و عقاب میشوند، دارای قوه اختیار هستند، تولید مثل میکنند، قابلیت ارتباط با انسانها را دارند و دارای ساختار و تشکیلات هستند. وقتی از «ابلیس و جنود» (لشکریان ابلیس) سخن گفته میشود، نشاندهنده وجود ساختار و تشکیلات است. در قرآن کلیاتی درباره ماهیت جن بیان شده و در روایات به تفصیل به جزئیات قابلیتها و کارهایشان پرداخته شده است.
در قرآن، در داستان انتقال تخت بلقیس و حضرت سلیمان (ع) آمده است که عفریتی از جن گفت: «قَالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِکَ وَإِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ/ آیه ۳۹ سوره نمل»؛ یعنی من قبل از آنکه این مجلس تمام شود، تخت ملکه صبا را از یمن به فلسطین میآورم. این نشاندهنده قدرت و سرعت عمل جنیان است.
جنّیان قابلیت تصرف در صورتهای ذهنی ما را دارند که به آن «سحر عیون» میگویند. مثال آن در قرآن، داستان ساحران فرعون است که کاری کردند مردم ریسمانها را به شکل مار ببینند. در این موارد، عوامل شیطانی و جنی برای القای صورتهای خیالی به کار گرفته میشوند.
* آیا شیاطین انس و جن میتوانند در کارها و تصمیم گیریهای ما تسلّط داشته باشند؟
شیاطین جن در حالت پیشفرض فقط میتوانند وسوسه کنند، همانطور که یک انسان میتواند دیگری را وسوسه کند. این امر لازمه اختیار داشتن انسان است. وسوسه در واقع مرتبه پایینتری از القاست که در مرتبه خارقالعادهاش میتواند به «سحر عیون» تبدیل شود، مانند نشان دادن «شیئی به شکلی دیگر» یا «نمایاندن ریسمان به شکل مار».
در آیه ۱۰۲ سوره بقره آمده است که جنیان میتوانند بین زن و شوهر اختلاف بیندازند«فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ؛ مردم از آن دو ملک چیزی را که ما بین زن و شوهر جدایی افکند میآموختند»؛ البته باید توجه داشت که نباید هر اختلاف زناشویی را به جن نسبت داد.
گاهی مشکل از رفتار و اخلاق خود افراد است، اما برخی ترجیح میدهند به جای پذیرش مسئولیت رفتارشان، مشکلات را به سحر و جادو نسبت دهند. اینها مربوط به الگویی است که عقلانیت را کنار میگذارد و میخواهد همه چیز را با ماورا توجیه کند.
قرآن بیان میکند که تصرف در احساسات و عواطف امکانپذیر است. در روایات ما، این نوع تصرف را نیز نوعی سحر میدانند؛ مثلا در روایات، سخنچینی نیز نوعی سحر معرفی شده است. وقتی شخصی نزد دیگری میرود و پشت سر کسی بدگویی میکند، به اصطلاح عامیانه «کسی را در چشم دیگری سیاه میکند»، این نیز نوعی سحر محسوب میشود، زیرا از همان مکانیسمی استفاده میکند که شیاطین به کار میگیرند.
در فقه ما، بحث کهانت مطرح است که شامل خبر دادن از اشیای گمشده، گذشته، حال و حتی آینده میشود. برخلاف تصور عموم، شیاطین و جن میتوانند از آینده خبر دهند، اما با محدودیتهای جدی این کار را میکنند.
یکی از ویژگیهای مهم که در منابع دینی ما درباره کهانت تأکید شده، این است که اکثر اخبار کاهنان دروغ از آب درمیآید. از پنج خبری که میدهند، معمولاً چهار مورد غلط است و تنها یکی درست است و یا در یک خبر بخشهایی درست و عمده مطالب غلط است.
* در متون فقهی و دینی ما استخاره و کهانت چه فرقی با هم دارند و آیا ارتباط با این افراد شرعا مشکلی دارد؟
حکم فقهی این موضوع که بسیاری از مردم از آن بیاطلاع هستند، مطابق با نظر رهبر انقلاب و مراجع تقلید این است که مراجعه به کاهن حرام است، حتی اگر صرفاً برای سرگرمی باشد.
در میان متدینین، گاهی شایعاتی درباره افرادی که آینهبینی میکنند رواج دارد. نباید سریعاً به سراغ کاهن برویم و تصور کنیم کاهن همان کاهنان معابد باستانی مانند معبد آمون هستند. کاهن به معنای کسی است که از شیاطین و جن خبر میگیرد. این پدیده امروزه در قالبهای مختلفی ظهور پیدا میکند، مانند آینهبینی، سرکتاب باز کردن و حتی گاهی به اسم استخاره هم این کار انجام میشود؛ البته نباید به اصل استخاره بدبین شد، زیرا استخاره جایگاه خاص خود را دارد و طبق قاعده، پس از مشورت انجام میشود.
در همین رابطه، مورد قضایی مشخصی در قم داشتیم که آقای جعفری تبار، کلاس قرآن داشت و لباس روحانیت میپوشید، اما به بهانه استخاره، کهانت میکرد. به عنوان مثال، وقتی کسی برای خرید خودرو (مثلاً پیکان) با او تماس میگرفت، به جای استخاره معمول که فقط خوب یا بد بودن را مشخص میکند، جزئیات دقیق مانند زمان خرید و مدل خودرو را تعیین میکرد.
برخی علما در توضیح استخاره صحیح میگویند که به دلیل اشراف به آیات، میتوانند معنای استخاره را تفسیر کنند. به همین دلیل توصیه میکنند که افراد خودشان استخاره با قرآن نگیرند، زیرا ممکن است معنای آیات را درست متوجه نشوند، مثلاً اگر آیهای درباره به چاه انداختن حضرت یوسف بیاید، نباید فوراً آن را منفی تلقی کرد، چون این داستان با وجود سختیهای اولیه، به حکمت و نبوت و سعادت ختم شد.
امروزه کهانت در قالبهای مدرنی مانند تعبیر خواب، فالگیری، فال قهوه و فال تاروت ظاهر میشود؛ البته باید توجه داشت که عدهای از این افراد صرفاً شیاد و کلاهبردار هستند و هیچ ارتباطی با جن و ملک و الهام ندارند. موضوع بحث ما آن دسته از افرادی است که واقعاً از امور مخفی زندگی افراد خبر میدهند. قرآن به ما هشدار میدهد که منبع این اخبار، شیاطین و جن هستند و مراجعه به آنها عقلانی نیست، بهویژه که اکثر این اخبار دروغ است.
فرض کنید شخصی برای مشورت به فردی مراجعه میکند و در چهار مورد مشورت، همگی به خطا میروند. در اینجا منطقی است که پس از دو بار مراجعه ناموفق، دیگر به چنین فردی مراجعه نکند، زیرا مشخص نیست کدام پیشگوییاش درست و کدام نادرست است.
از دیدگاه فقهی و اسلامی، مراجعه به چنین افرادی زمینهای را برای ورود شیاطین جنی به زندگی شخص فراهم میکند. آنها برای کسب اطلاع از زندگی افراد نیاز به اجازه دارند و تا زمانی که این اجازه داده نشود، نمیتوانند وارد زندگی افراد شوند. برخی از این افراد صراحتاً از مراجعهکنندگان اجازه میگیرند تا «موکلشان» را بفرستند، و برخی دیگر معتقدند که صرف مراجعه به آنها به منزله اجازه است.
شیاطین میتوانند به مردم آسیب برسانند و یکی از قابلیتهای جنّی که از آن سوء استفاده میکنند، ایجاد بیماری است. این بیماریها عمدتاً روانتنی هستند؛ یعنی از طریق القای ترس، استرس و اضطراب، تأثیرات جسمی ایجاد میکنند که معمولاً به صورت بیماریهای گوارشی یا پوستی بروز میکند. ما نمونههای متعددی از این آسیبها را در فرقههای انحرافی دیدهایم که مریدان خود را درگیر چنین مشکلاتی میکنند.
منابع دینی با دقت و جزئیات به این موضوعات پرداختهاند و توضیح دادهاند که چگونه این افراد از امور مخفی خبر میدهند و چطور میتوانند باعث بیماری شوند. آنها همچنین قادر به تصرف در خواب افراد هستند.
* چه کسانی از تسلط و نفوذ اجنه و شیاطین در امور زندگی خود در امان هستند؟
قرآن یک اصل اساسی را بیان میکند و آن اینکه شیاطین جن در زندگی انسانها نمیتوانند حتی به اندازه پر کاهی تأثیر بگذارند یا تغییری ایجاد کنند، مگر اینکه انسان خودش ولایت آنها را بپذیرد. آیه شریفه «إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ؛ تنها تسلط شیطان بر آن نفوسی است که او را دوست گرفتهاند و کسانی که (به اغوای او) به خدا شرک میآورند/ آیه ۱۰۰ سوره نحل» و آیات مشابه دیگر که در قرآن فراوان هستند، همگی تأکید میکنند که سلطه شیاطین جن، تنها بر کسانی است که ولایتشان را میپذیرند.
همانطور که در مصاحبه قبلی هم درباره شیطانپرستی مطرح کردم، این ولایتپذیری گاهی کاملاً علنی و بینقاب است. مثل شیطانپرستانی که آشکارا این مسیر را انتخاب میکنند، هرچند عموم جامعه بشری حتی در خواب هم به این سمت کشیده نمیشوند. اما افرادی هستند که آگاهانه این مسیر را میپذیرند.
شیطان برای هر کسی به فراخور حالش و متناسب با شرایطش، نوعی ولایتپذیری ایجاد میکند. گاهی اوقات حتی در قالب دستورات دینی ظاهر میشود و به شما میگوید فلان نماز را بخوان یا فلان ذکر را بگو. اما نکته مهم این است که باید دید این نماز خواندن و ذکر گفتن برای چه هدفی است و از چه منبعی نشأت گرفته است.
به همین دلیل است که علمای ما به شدت بر ادعیه مأثوره از معصومین تأکید دارند؛ یعنی دعاهایی که در روایات ما برایشان شواهد معتبر وجود دارد. علما هیچ وقت هر دعا یا سنتی را صرفاً به این دلیل که فردی با آن به حاجتش رسیده را توصیه نمیکنند؛ مثلاً اگر کسی به چهل مسجد رفته و در هر کدام کمکی کرده و حاجتی گرفته، اگرچه کمک به مساجد کار بدی نیست، اما نباید این را به عنوان یک روش قطعی برای حاجت گرفتن ترویج کرد.
اگر شخصی برای خودش نیتی کرده یا نذری داشته و از خداوند جوابی گرفته، این امری شخصی است. نذر تا زمانی که به مرز حرام کشیده نشود، باز است و هر کس میتواند به شیوه خودش نذر کند؛ اما اینکه بیاییم و این را به صورت یک قانون منصوص درآوریم و بگوییم هر کس این کار را انجام دهد، حتماً به حاجتش میرسد، این است که کار خراب میشود. ما ادعیه منصوص و معتبر خودمان را داریم.
شیطان گاهی به شکل بدعتها ما را جذب میکند. این هشداری است که بنده خصوصاً به متدینین میدهم. ما در همین اجتماع خودمان فردی داشتیم که مدعی استادی در اخلاق و عرفان بود و جریانی ایجاد کرده بود که سراسر انحراف بود. توصیهاش این بود که هر انسانی باید یک استاد اخلاق و سیر و سلوک داشته باشد، استادی که حتی در ذهن هم نباید به او شک کند.
چنین چیزی در اسلام نداریم که اختیارمان را به دست کسی بدهیم و تسلیم محض او باشیم و حتی اجازه شک کردن هم نداشته باشیم.
غیر از چهارده معصوم، هیچ کس چنین حقی ندارد. اگر امام معصوم بگوید در تنور برو، باید برویم و اشکالی ندارد، اما پایینتر از معصوم اگر کسی چنین چیزی گفت، باید از مسیر صحیح اجتهاد و فقاهت عبور کرده باشد.
بنده تابع محض ولیفقیه هستم؛ اما ولیفقیهی که مجتهد عادل است و با شرایط خاص انتخاب میشود. این تبعیت محسوب میشود و در همین امر هم اصول و ضوابط اسلامی و عقلانی حاکم است.
این آقا به من می گفت: باید استاد داشته باشید، استادی که حتی به او شک نکنید. حالا تعبیری که بعضی وقتها به کار میبرند، کلمه «کالمَیِّتِ فی یَدی الغاسِلِ» است. میگویند مثل مردهای که در دست غسّال است و هر کاری با او انجام میدهد یا مثل داستان خضر و موسی، حتی اگر کاری انجام داد که شما به ظاهر دیدید خلاف است، باید قبول کنید و این طور استاد را باید داشته باشیم.
حالا این استاد را چطور باید پیدا کنید؟ میگویند چهل روز زیارت آل یاسین بخوانید، در خواب یا بیداری این استاد را به شما معرفی میکند. بنابراین اولا باید استاد اینچنینی را حتماً همه داشته باشند و دوما اینکه راه رسیدن به استاد این روش است که تابع محض او باشی است.
افرادی میرفتند و چهل روز آل یاسین میخواندند، حتی بعضی روزهای دهم و یازدهم مکاشفاتی برایشان پیش میآمد؛ دوستی میگفت من دیدم در و دیوار حرم دارند اسم ایشان را میگویند، دوست دیگری در خواب دید که ایشان دارد در فلان جا امامت میکند، دوست دیگری در حالت مکاشفه امام رضا (ع) را احساس کرد که از داخل ضریح پیام آمد که این استاد، استادی است که تو باید بروی سراغش و در اختیارش باشی.
بعد با بعضی دوستان صحبت میکردیم، میگفتند مکاشفات شما مشکل دارد. کشفی که شده این چیزها نیست. زیارت آل یاسین خواندن مگر بد است؟ چه کسی گفته چهل روز آل یاسین بخوانی؟ بعد میگفتند نه، اصلاً آل یاسین خواندن بد نیست، چهل روز خواندنش بد نیست، اما چه کسی گفته که باید چهل روز آل یاسین بخوانی تا این استاد را در خواب و بیداری به تو نشان دهند و بعد اینطور در خدمت او باشی؟
اینها بدعت است و کسی که دچار بدعت شده، در واقع دارد ولایتپذیری شیطان را انجام میدهد، یعنی شیطان این را القا میکند.
یعنی وقتی از مسیر خدا منحرف میشوی، به سمت ولایت شیطان میروی. ولایت شیطان به این شکل آمده که هر چه خدا گفته را نادیده میگیری. تو حق نداری عقلت را تعطیل کنی و دنبال چنین آدمی بیفتی. وقتی حرف خدا را گوش نکنیم، در واقع از شیطان تبعیت میکنیم. جریان احمد الحسن یمانی همینطور بود.
خیلیها فکر میکنند بر اساس آن اصل کلی سوره شعرا شیطان فقط سراغ گناهکاران شدید میرود؛«هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلَیٰ مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیَاطِینُ، تَنَزَّلُ عَلَیٰ کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ«تنزل علیهم الشیاطین؛ (بگو به کافران که) آیا میخواهید من شما را آگاه سازم که شیاطین بر چه کسانی نازل میشوند؟ شیاطین بر هر شخص بسیار دروغگوی بدکار نازل میشوند/ آیات ۲۲۱ و ۲۲۲ سوره شعراء» و فکر میکنند شیاطین فقط وقتی سراغمان میآیند که به قرآن جسارت کنیم، اما اینطور نیست. خوارج که با امیرالمؤمنین علیه السلام جنگیدند، نماز شب میخواندند و پیشانیهایشان پینه بسته بود. آنها حافظ قرآن بودند و قرائتشان آنقدر دلگیر و دلچسب و جذاب بود که بعضی اصحاب دلشان میلرزید.
هر شب قرآن میخواندند و قطعاً به نظر میرسید این افراد اهل بهشتاند. بعد از جنگ با خوارج، وقتی کشتهها را میآوردند، میگفتند فلانی را ببینید، این همان کسی است که آنجا اینطور قرآن میخواند و حالا اینگونه در برابر ولی مسلمین ایستاده است. پس شیاطین و جن این قابلیت را دارند که نفوذ کنند، مگر اینکه ما خودمان زمینه را فراهم نکنیم.
* اگر کسی از شیاطین جن آسیب دید، چه باید بکند؟
در قرآن و روایات ما متون بسیاری دربارهی رهایی از آسیب اجنّه و شیاطین داریم.
ما در روایاتمان دستورالعملهای جزئی و دقیقی داریم. تصور نکنید که فقط میگویند بروید از خداوند یا امام رضا (ع) کمک بخواهید تا نجات پیدا کنید؛ مثلا وقتی به حضرت عرض میکردند که فرزندم دچار مشکل شده است، ایشان دستورات عملی میدادند که مثلا سیب یا کندر استفاده کنید، اسفند دود کنید و یا هنگام خواب به این شیوه و دستور عمل کند. میخواهم بگویم که اینها دستورات کلی نبودند، بلکه جزئیات را هم بیان میکردند.
اصل اساسی این است که اگر انسان به مقام عبودیت و بندگی خداوند برسد، مصداق آیهی شریفهی «إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ؛ آری کسی که به قدرت بینهایت متّصل شد، نفوذناپذیر میشود/ آیه ۶۵ سوره اسراء» میشود؛ یعنی اگر جزء بندگان خداوند شوی، در برابر شیطان مصون خواهی بود.
خداوند متعال علاوه بر این اصل کلی، جزئیات را نیز برای ما تشریح کردهاند. ما ادعیه داریم، اذکار مخصوص داریم، قرائت قرآن داریم، اعمال عبادی داریم و همچنین آداب زندگی خاصی که اگر رعایت شوند، شیاطین جنی نمیتوانند آسیبی برسانند.
اگر بخواهم جمعبندی کنم، الگویی که ما برای تربیت جامعهمان به آن نیازمندیم مبتنی بر سهگانهای است که در سخنان مکرر رهبر معظم انقلاب آمده است.
ایشان توضیح میدهند که امام خمینی (ره) انقلاب را بر اساس اسلام ناب طراحی کردند و یکی از رموز موفقیت و پایداری انقلاب نیز همین اتکا به اسلام ناب است.
این سهگانه که در بیانیهی گام دوم انقلاب نیز به آن اشاره شده است، شامل معنویت، عقلانیت و عدالت است. اگر هر کدام از این سه ضلع را کم کنید، انحرافی ایجاد میشود.
معنویت چیزی است که در ارتباط با عالم غیب و خداوند متعال وجود دارد.
اگر معنویت از عدالت جدا شود، چه در سطح زندگی فردی، چه اجتماعی و چه بینالمللی، به انحراف میانجامد. نمیتوان نسبت به ظلم به فلسطینیان یا سیاهپوستان آمریکایی بیتفاوت بود و گفت منتظر ظهور امام زمان (عج) میمانیم.
این همان انحرافی است که در انجمن حجتیه یا عرفانهای نوظهور میبینیم که میگویند فقط مدیتیشن (ذهنآگاهی یا تمرکز ذهن) کنید و در خانقاهها به ذکر بپردازید و کاری به مستکبرین و ظالمان نداشته باشید.
امام خمینی (ره) در وصیتنامهشان و پیامهایشان به روحانیت، به این متحجرین اشاره میکنند که میگفتند فقط به درس و عبادت بپردازید و کاری به حکومت و طاغوت نداشته باشید.
اگر معنویت بدون عقلانیت باشد به خرافات و توهمات میانجامد. این عقل ماست که ما را به سوی وحی و دین هدایت میکند و دقیقا به همین اصول دین ما تقلیدی نیست، بلکه باید با تحقیق و تفکر عقلانی همراه باشد. نمیتوان صرفاً به گفتهی دیگران اکتفا کرد، بلکه هر فرد باید خودش به تحقیق بپردازد.
یعنی همه چیز ابتدا با عقل شروع میشود. عقل است که دست انسان را در دست وحی میگذارد و میگوید: «این خداوند است و این هم پیامبر خداوند است» و وقتی پیامبر دستور میدهد که نماز را دو رکعت بخوانید یا هفت دور به دور کعبه طواف کنید، لازم نیست تمام جزئیات را توضیح دهد؛ البته فلسفه یک سری از احکام از نظر معنوی و حتی طبیعی بیان شده است.
مانند زمانی که ما بیمار میشویم و عقلانیت حکم میکند که به پزشک مراجعه کنیم. وقتی پزشک دارویی تجویز میکند و میگوید این دارو را روزی سه بار مصرف کنید، لازم نیست همه چیز را توضیح دهد و بگوید که دقیقاً چه مکانیسمهای شیمیایی در بدن ایجاد میشود.
معنویت بدون عدالت و بدون عقلانیت، به انحراف میانجامد. جریانهای ماورایی که امروزه در جامعه مشاهده میکنیم، همان معنویت بدون عقلانیت است که عقل را کنار میگذارد؛ در حالی که عقل باید ما را به سمت وحی هدایت کند و گاهی به ما حکم میکند که برای حل مشکلات باید تدبیر کنیم.
موردی داشتیم که پدر خانواده گم شده بود و به شکلی خاص از خانه بیرون رفته و برنگشته بود. این پدر که فردی مسن بود، همسر و فرزند و داماد داشت. خانواده مضطرب شده بودند که چه کار کنند و پدرشان کجاست. در این شرایط، عقلانیت حکم میکند که به کلانتری مراجعه کنند، گزارش دهند و پیگیری کنند، درست مانند زمانی که اتومبیل کسی گم میشود، اما همین خانواده به جای این اقدام عقلانی، توصیههای عجیب و خطرناک میکنند، مانند قربانی کردن گوسفند و پنجاه و دو تکه کردن آن یا اینکه تا یک ماه به هیچ کس نگویند پدرشان گم شده است، حتی به کلانتری. دین ما چنین توصیههایی نمیکند.
عقل یکی از چهار منبع اجتهاد در دین ماست، البته نه عقل معاویهای که بر اساس منافع شخصی و هوای نفس حکم میکند، بلکه عقل قدسی که در روایات ما به طور مفصل درباره آن بحث شده است و در منابع دینی ما موجود است.
* آیا جامعه ما در زمینه این سه ضلع ( عقلانیت، عدالت و معنویت) پیشرفت کرده است؟
این سه رکن اساسی (عقل، عدالت و معنویت) باید همزمان با یکدیگر رشد کنند. در حال حاضر، فضای عدالتخواهی در جامعه ما بسیار روشن است و مردم در این زمینه فعال هستند. معنویت نیز الحمدلله در فضای کلان جامعه وجود دارد و علیرغم برخی تحلیلهای جامعهشناختی نادرست که میگویند مردم ما بیدین شدهاند، این طور نیست.
گرایش مردم به مباحث معنوی و گرایش به غیب که امری فطری است، همچنان وجود دارد، اما عقلانیت در جامعه ما آسیب جدی دیده است و باید این بخش را تقویت کنیم تا تعادل برقرار شود.
تحلیلهایی نیز وجود دارد که میگویند بعد از بروز پدیده کرونا در دنیا، این فضای عقلانیت مدرن تا حدودی کاهش پیدا کرد، البته ما با عقلانیت مدرن زاویههایی داریم، اما در کلان جهانی، در میان مظاهر عقلانیت مدرن، علم جایگاه ویژهای داشت و بشر به این اتکا داشت که هر اتفاقی که میافتد، دانشمندان میدانند باید چه کار کنند.
کرونا آمد و نشان داد که دانشمندان چنین ادعایی ندارند. یک دانشمند علوم تجربی نمیگوید من هر مشکلی را میتوانم درست کنم. در مورد خیلی از بیماریها میگوید من فقط دارو دارم و میتوانم کنترل کنم، بیماری شما را درمان نمیکنم. دانشمندان چنین ادعایی ندارند، ولی در میان عوام اینطور بود که علم و عالِم میدانند، دکترها میدانند. بعد یک مرتبه ویروس کوچکی آمد و همه به تقلا افتادند. حالا چه سیاستهایی هم پشت قضیه بود، من به آن کاری ندارم. یک دفعه هیمنه علم مدرن و عقلانیت شکسته شد.
این یک روند جهانی است؛ یعنی بعد از کرونا، هم در سطح جهانی و هم در جامعه ما روند ماوراءطبیعی زیاد میشود. چون دیدند ما فکر میکردیم همه چیز گل و بلبل است و همه چیز را میدانیم و تحت کنترل است، اما فهمیدیم که اینطور نیست.
ما باید عقلانیت را به نحو معقول و درست رشد بدهیم؛ علم تجربی میتواند عالم ماده را با آزمایش بشناسد و ما مکلف هستیم به این عقل تجربی در حوزه عالم تجربه استناد کنیم.
در همین فضای کرونا میگفتند کتاب «فیزیولوژی گایتون» را آتش بزنیم، یکی میگفت روغن بنفشه فلان است، آن یکی میگفت شیر شتر بخورم، هر کسی یک نسخهای میداد. اینها شاید چیزهای بدی هم نبودند و آثار مثبتی هم شاید داشتند، ولی درمان نبودند.
راه مقابله معقول بشر چه بود؟ یکی بحث فاصلهگذاری اجتماعی و دیگری واکسن که دنبالش افتادیم. ما یکی از کشورهای پیشرو در این عرصه بودیم و وقتی رهبر انقلاب میآید و مینشیند و واکسن میزند، این معنا دارد.
وقتی میگویم باید عقلانیت را ترویج داد، نمیشود گفت حضرت آقا واکسن نزده یا آب مقطر زده است. مگر میشود با جامعه شوخی کرد؟ میتوانست واکسن را بزند و فیلمبرداری نکند، اما چرا اینطور علنی این کار را انجام داد؟ چون میداند که الان این عقلانیت کاهش پیدا میکند و جامعه از کنترل خارج میشود.
مواجهه درست و مدیریت صحیح توسط رهبری در آن زمان باعث شد که عقلانیت رشد کند و مردم به نتایج اثربخشی برسند.
حالا مصداقهای زیادی برای این موضوع میتوان پیدا کرد. مصادیق عقلانیت همان سواد رسانهای است. برای مقابله با این جریانات باید سواد رسانهای را ارتقا دهیم. اینکه فردی صرفاً با یک کلیپ ادعایی را مطرح کند، کافی نیست. باید بررسی کرد این کلیپ از کجا آمده، منبع آن کیست و چقدر معتبر است.
* افرادی که مدعی پیشبینی آینده هستند، آیا مبنای کارشان محاسبات نجومی است یا با اجنه و شیاطین ارتباط دارند؟
برخی از این افراد از ستارهشناسی و مباحث فراطبیعی استفاده میکنند. گروهی به محاسبات نجومی و موقعیت صورتهای فلکی میپردازند و برخی از محاسبات اعداد و علوم غریبه مانند جفر و رمل استفاده میکنند. در خارج از کشور نیز مباحثی مانند طالعبینی هندی و آسترولوژی رواج دارد.
در منابع دینی ما به تأثیر نیروهای طبیعی از جمله کواکب بر یکدیگر اشاره شده و این موضوع قابل انکار نیست. اما دو نکته مهم وجود دارد:
۱. نمیتوان به استناد موقعیت صورتهای فلکی، عقل را تعطیل کرد.
۲. در روایات ما، از جمله از حضرت امیر(ع) آمده که این علوم در گذشته صحیح بودهاند، اما امروزه دچار خطا شدهاند.
ممکن است دانشی درست باشد، اما کسی که آن را به کار میبرد به درستی از آن استفاده نکند. برخی از این علوم، دانشهایی بودند که خداوند به انبیا علیهم السلام داده بود و بعدها دچار انحراف شدند؛ گاه به خاطر اغراض خاص و گاه به دلیل محاسبات نادرست این اتفاق میافتد.
از نظر فقهی، مراجعه به منجّم (نه به معنای ستارهشناس علمی، بلکه طالعبین و تنجیم) وجه عقلانی ندارد، بهخصوص اگر با مبانی دینی سازگار نباشد. وقتی کسی پیشگویی میکند که رئیس جمهور استیضاح میشود، صرف انتشار این پیشگویی میتواند موجب آسیب و ایجاد شکاف اجتماعی بین مردم و نظام شود.
این موضوع میتواند مورد حکم قرار گیرد که این سخن شما تأثیر منفی در جامعه دارد و نباید به آن توجه کرد، حتی اگر فرض کنیم شخصی صد مورد دیگر را هم درست گفته باشد، حق ندارد این سخن را ترویج کند یا به آن توجه کند. این موضوع حتی از نظر فقهی حکم حرمت دارد و حرام است.
نکته هم این است که وقتی به سیره کلان اهل بیت علیهم السلام نگاه میکنیم، میبینیم که در روایات چیزی درباره جفر و علوم غریبه نیست؛ به عنوان مثال، در روایتی آمده که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام قصد حرکت برای یکی از جنگها را داشتند، شخصی گفت این ساعت، ساعت نحسی است و برای جنگ در این ساعت حرکت نکنید؛ حضرت فرمودند: «توکل بر خدا میکنیم و حرکت میکنیم». این نشان میدهد که توکل بر خدا فراتر از این مسائل است.
سیره اهل بیت علیهم السلام اینگونه نبوده که مردم برای مشکلاتشان مراجعه کنند و ایشان بگویند اجازه دهید محاسبات نجومی انجام دهم یا وضعیت صور فلکی را بررسی کنم و بعد حکم دهند؛ بنابراین اصول محکم دین یعنی وحی و عقل، ما را به این دو منبع ارجاع میدهند.
برخی میخواهند با استناد به روایات پراکنده به کارشان مشروعیت ببخشند، اما نمیتوان با یک روایت حکم صادر کرد؛ در حالی که ده روایت مخالف آن وجود دارد.
در سیره اهل بیت علیهم السلام، متشرعین و علما اینگونه نبوده که بخواهند هدایت جامعه و حتی زندگی فردی خود را صرفاً براساس صور فلکی، محاسبات، جفر، رمل و «اسطرلاب (ابزار نجومی که در ارتباط با مکان یابی، زمان یابی و موارد مختلف از این دست، کاربرد بسیار زیادی دارد)»، پیش ببرند؛ بنابراین نباید به این امور توجه کرد.
فیلم کامل گفتوگو با حجت الاسلام عرب
گفت و گو و تنظیم: محمد رسول صفری عربی - حسین پاشائی
عکاس: عباس فرامرزی
فیلم و تدوین: سید امین غضنفری
نظر شما