پنجشنبه ۱۳ دی ۱۴۰۳ - ۱۶:۰۴
یادداشت رسیده/ مکتب حاج قاسم

حوزه/ مدیر حوزه علمیه خواهران مازندران، در یادداشتی به بیان ویژگی‌های شهید حاج قاسم سلیمانی و چرایی تعبیر از منش آن شهید به مکتب سلیمانی پرداخت.

به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام محمدجواد قائمی، مدیر حوزه علمیه خواهران مازندران، در یادداشتی با عنوان «مکتب حاج قاسم» آورده است: هرچند که کهن سرزمین ایران اسلامی، همواره در صفحات تاریخ خود به خصوص در تاریخ معاصر، برگ‌های زرین از به خاک افتادن سرو قامتانی همچون میرزا کوچک، قائم مقام فراهانی، دلواری و شیخ فضل الله‌ها در مسیر اعتلای نام ایران اسلامی و عزتمندی مردمان آن دارد، که با قطرات خون هریک هزاران ستارخان و باقرخان و سید مجاهدها تا باکری‌ها و همت‌ها و فخری زاده‌ها را برای سرزمین بنشانند .

اما جریان استکبار که همواره در مسیر ترقی و تعالی این دیار برای به استضعاف کشاندن آن به کمین نشسته بود ، این بار دست های آلوده و کینه توز خود را در بامداد ۱۳ دی ماه به خون فرزندی از دامن این مادر همچون حاج قاسم آغشته کرد . هر چند با این اقدام نابخردانه خود ، حاج قاسم را به آرزوی دیرینه اش یعنی شهادت که جویای آن در خاک‌های تفت دیده افعانستان و جنوب و سوریه و عراق بود، رساند ولی امتی را در فراق مالکش به سوگ و ماتم کشاند.

هرچند گفتن و نوشتن برای بزرگ مردی با انتخاب عنوان "سرباز " برای معرفی خود بر روی سنگ قبرش یعنی "سرباز" ضمن عزت بخشیدن به کلمه و عنوان سرباز ، مرام مردانگی و پهلوانی را به حد اعلای خود رسانده ، سخت و دشوار است ولی نکته مهمی که نمی‌بایستی پنهان ز دیده‌ها جستجو گر از فانوس نجات بخش در دریای پرتلاطم این روزها بماند ، عنوان منتخب از مقتدای و فرمانده این مالک در وصف سرباز نامی وطن است . یعنی همان چیزی که مقام معظم رهبری با خواندن "مکتب حاج قاسم" از آن پرده برداشت.

به راستی مکتب چیست و چه مولفه‌هایی در حاج قاسم بوده که او را به یک مکتب تبدیل کرده است؟ و چرا هرچیز مهم را در قالب مکتب تعبیر می‌شود همانند نجات امت در مکتب اباعبدالله الحسین(علیه السلام)؟ چه امر نهفته‌ایی در پس این تعریف وجود دارد؟

همواره این سوال مرا به مقدمه کتاب اقتصادنا مرحوم شهید صدر(رحمت الله علیه) می‌رساند که آیا ما در اسلام دارای علم هستیم یا مکتب ؟ که ایشان در جواب از این سوال یان می‌ دارند که همانا علم ، زایش زیستی بشر و مشترک مهد انسانی است و نمی تواند مختص به کیش و مرام و مسلک خاصی باشد . بلکه آنچه در اسلام و رابطه اختصاصی اسلام و علم وجود دارد ، مکتب و نوع دریچه نگاه کردن به موضوع و برخورد با پدیده است و چقدر این تعابیر و تفسیر به حال حاج قاسم زیبنده و منطبق است.

آری باید نوع نگاه به ( اسلام، ملت و امت، رهبر و نظام ) از دریچه حاج قاسم را مورد سنجش قرار داد و الا مدعیان وطن، ملت و رهبری، در طول تاریخ این کهن سرزمین زیاد بوده‌اند و لذا چقدر فاصله و تفاوت می تواند وجود داشته باشد میان دریچه نگاه کسی که : مدعی ولایت باشد و خود را ذوب در ولایت ببیند و همواره ثروتی برای ولایت و در مسیر کم کردن دغدغه رهبری باشد و کلام او را فصل الخطاب بداند با کسی و کسانی که قرائت ولایت ازمسائل را قرائتی در کنار دیگر قرائت‌ها و از جمله قرائت خود بداند .

جلوه خادم ملت بودن میان کسی که در میدان جنگ باشی و چشم در چشم دشمن هل من مبارز طلب کنی و همگان را دعوت به آمدن کنی با کسی و کسانی که برای عافیت طلبی در کنار جیره خواران دست چندم کدخدای عالم ذهنی خود، زانو بزنی و طلب عفو و بخشش کنی؛ خیلی متفاوت خواهد بود چون در دریچه او عالم یک خدا و یک ناخدا دارد بنام ولی و دیگر کدخدایی دیده نمی شود .

به یقین نگاه به امت اسلامی میان کسی که تفکیک ملت و امت را جفایی بر ملت و امت بداند و امت را فرصتی برای تعالی ملت در مسیرتمدن سازی بداند و کسانی که امت گرایی را یک تهدید بداند و تمام تمرکز خود را ملت گرایی بداند و آن هم با گفتمان تامین منافع هم کیشان و هم قطاران حزبی؛ به یقین فرق است.

به یقین باید فرق وجود داشته باشد میان دریچه نگاه کسی که اشک مادرا و زنان و یتیمان آواره سوری و عراقی و افغانی و لو غیر مسلمان و شیعه ، او را آواره دشت‌های گرم سوریه و عراق کند با کسی یا کسانی که اگر هم ادعای حقوق کودک و زن دارند، مشروط به این است که چشم آبی و اروپایی باشند . لذا تروریسم در فرانسه و اوکراین پدیده‌ای بد خواهد بود ولی در جوامع اسلامی، معترضین مسلح خواهند بود.

به یقین نوع نگاه به میدان در دریچه پرداخته شده از مکتب حاج قاسم قابلیت به خدمت گرفتن دیپلماسی برای میدان آوردن قدرتی همچون روسیه در کارزار مبارزه با داعش را خواهد داشت اما در نگاه غیر حاج قاسم نه تنها میدان و دیپلماسی با هم سنخیتی ندارند (البته بخوانید فقط برای ایران و الا در همه دنیا و دکترین ه‌ای دفاعی حتی برای امریکا از هم منفک نیستند) و نمی‌توانند در کنار هم جمع شوند و میدان باید از ذهن جوامع توسعه و ترقی جو حذف شود بلکه در اوج نیاز به دیپلماسی شاهد ترک صحنه و استعفا خواهیم بود.

و در پایان باید گفت که همین تفاوت دیدگاه‌ها به مفاهیمی همچون «ولایت، مردم و امت» سبب شد تا پاسدار قاسم سلیمانی را از فرزندی عادی در کوچه پس کوچه‌های روستای پهلوان پرور دیار قهرمانان نامی وطن یعنی کرمان به سردار دل‌ها در جان واذهان امت اسلامی و جبهه مقاومت تبدیل کند و در نهایت با کوچ عاشقانه خود به دیار دوستان و هم قطاران جبهه نصرت آیین زیست انسانی بر بستر آموزه‌های دینی، مکتب حاج قاسم را چون چراغی روشن در صحرای تاریک دنیای پست مدرنیسم به یادگار بگذارد.

روحش شادو راهش پر رهرو باد

انتهای پیام/

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha