به گزارش خبرگزاری حوزه، آقایان امیررضا فرجوند و مسعود آزادبخت از شعرای آئینی کشور، اشعاری را به مناسبت سالروز شهادت حاج قاسم سلیمانی برای رسانه رسمی حوزه ارسال کردند که تقدیم نگاه شما خواهد شد:
آن شب زمین و آسمان غمنامه میخواند
بغداد هم گریان شهادتنامه می خواند
سهم دل غمدیدگان غم می شد آن شب
یک لاله از باغ وفا کم می شد آن شب
مردی ز جنس آسمان غرق جنون بود
در خواندن انا الیه راجعون بود
ساعت یک و سی بود عاشورا به پا شد
آن شب ز کار حاج قاسم عقده وا شد
او که تمام هستی ما بود می رفت
ای وای از ماشین به بالا دود می رفت
ای وای جسمی در میان شعله ها سوخت
ای آسمان بال و پر پروانه ها سوخت
بالا گرفته شعله ها حاجی کجایی؟
با ذکر یا زهرا میان شعله هایی
ای کاش در بغداد تا باران بگیرد
از شعله های بی مروت جان بگیرد
بر روی ابراهیم در وا کن خدایا
این شعله را بَرداً سلاما کن خدایا
ای آسمان نگذار اینان جان ببازند
پروانه های عشق در سوز و گدازند
ای خاک زیر و رو شوی سردار ما کو ؟
در کارزار خون علم بردار ما کو ؟
مقتل سراسر رنگ سرخ لاله دارد
مادر برای حاج قاسم ناله دارد
پیکر به خاک افتاده واویلا سری نیست
دستی جدا، انگشت با انگشتری نیست
یک سو کتاب نوحه یک سو مُهر و تسبیح
قرآن جیبی سوخته پیشش مفاتیح
بالای پیکرها همه غرق تباکی
ماندست بین شعله پوتین های خاکی
یا رب گلی گم کرده ام می جویم او را
امشب به هر گل میرسم می بویم او را
یا رب گلم در بین آتش دست و پا زد
زهرای اطهر مادر خود را صدا زد
باید دوباره شعری از باور بگویم
از مقتل و شمر و تن بی سر بگویم
از میخ و دیوار و در و زهرا بخوانم
باید شهیدم وا شهیدم وا بخوانم
باید دهم شرح این عزای بیکران را
جریان انگشتر به دست ساربان را
آه ای به خون رنگین چرا انگشترت نیست
حاجی خدا را شکر اینجا مادرت نیست
ای مرد میدان شهادت خصم خنّاس
دستت جدا شد اقتدا کردی به عباس
ماندی به راه آرمان و عشق و ایده
مثل حسین بن علی آن سر بریده
تو صاف بودی ساده بودی حاج قاسم
آن شب به خاک افتاده بودی حاج قاسم
با کربلا دلها هم آواز است امشب
ای روضه خوانها روضه ام باز است امشب
این ارباً اربا کیست اینجا اکبر ماست
حیدر سلامت باشد این گل اشتر ماست
اهل حرم میر و علمدارم نیامد
این بار آخر بود، سردارم نیامد
پیش تنش ارباب آن شب بود تا صبح
صاحب عزا در شام زینب بود تا صبح
این آرزویت بود حاجی جان چهل سال
با شوق شیرین شهادت می زدی بال
دنیای دور از جبهه زندان بود پیشت
غیر از شهادت مرگ خسران بود پیشت
آن شب نمیدانم چه گفتی با خدایت
هم سوختی هم سوخت یک دنیا برایت
از بس که هق هق گریه کردی نیمه شبها
زهرا شهادتنامه ات را کرد امضا
برخیز حاجی جان حرم در اضطراب است
زینب عزادار است داغش بی حساب است
سوریه و لبنان و غزه بی قرارند
غیر از شما غیر از شما حامی ندارند
برخیز بشکن پای نامردان شامی
خالی کن این دور حرم را از حرامی
ای رادمرد ای خشم تو پایان داعش
ای لرزه افکن هیبتت بر جان داعش
آن ماجرای عین روضه یادمان هست
گل های اشکت بین روضه یادمان هست
آهنگران وقتی که میخوانْد از برایت
از گریه می لرزید محکم شانه هایت
از عمه ی سادات میخوانْد و شهادت
در پیش آقا گریه کردی هست یادت؟
آنجا گرفتی مزد خود را خوش به حالت
ای شیر مادر نان بابایت حلالت
ای جان فدای ملت ای فرزند ایران
بازوی رهبر، آبروی خاک کرمان
ای آرزوی قلب مشتاقان دعایت
پرچم به دوش اینجاست قاآنی به جایت
تا هست ما را سایه ی سر، دل غمین نیست
سردار اگر افتاد پرچم بر زمین نیست
با لطف حق گیریم از خصم انتقامت
یا رب سر سید علی بادا سلامت
امیررضا فرجوند
*******************************
نام شعر: تدبیر
چون نَفَس های بلندت یک صدا تکبیر است
هر قَدَم با تو هوای دل ما چون شیر است
با حسین(ع) دستِ جدا با قَدَمت پیمان بست
دل به دستت که سپردیم، جهان دلگیر است
هر نگاهت همه در دیده ی ما رهبر گشت
روزگاریست که اندیشه ی ما شمشیر است
به خدا راهِ سعادت ز جهان راهِ علیست(ع)
تا علی(مدظله العالی) هست،شهادت به از این تقدیر است
جبهه با نامِ تو سنگر شود از قامتِ عشق
گرچه هر گام درین بادیه ما را دیر است
همه را دادِ وصالِ تو سخن می باشد
یا ز بیداد فراقت، به زبان تقصیر است
گفتم ای دل که چرا قاسمِ ما مانده حَرَم؟
سخنی گفت مرا کرب و بلا تدبیر است
مسعود آزادبخت
نظر شما