خبرگزاری حوزه | تبلیغات اموی، عداوت با امیرالمومنین علی (علیه السلام) و خاندان عصمت را در سراسر جغرافیای اسلامی گستراند تا جایی که بالای هفتاد هزار منبر علی علیه السلام سب و لعن می شد. منبر در آن زمان رسانه رسمی در بلاد بود یعنی مانند آگهی بازرگانی امروز در پس و پیش از هر برنامه عبادی و سیاسی امام علی را لعن می کردند.
حتی دوستان امیرالمومنین در بلاد اسلامی از دشمنی بنی امیه در امان نماندند.
تعقیب، شکنجه و شهادت حجر بن عدی، عمرو بن حمق خزاعی، جویریه بنمسهر و رشید هجری نمونه های برجسته ای از ابراز کینه و دشمنی به دوستان علی علیه السلام است.
در این میان، سرزمین شام که قلمرو وسیعی مانند سوریه، فلسطین، لبنان و اردن را شامل می شد در دشمنی با امیرالمومنین و خاندان آن حضرت با همه بلاد اسلامی متفاوت بود؛ زیرا شام در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فتح نشده بود از همین روی از معارف و حقائق اسلام بهره ای نبرد. شام در سال چهاردهم هجری و در زمان خلیفه دوم فتح شد و به دست مسلمانان افتاد.
یزید بن ابی سفیان اولین حاکم شام به وسیله عمر منصوب شد و پس از او معاویه حاکم شام شد، در نتیجه مردم شام از ابتداء با افکار و اندیشه اموی تربیت یافتند. تربیت اموی یعنی قرآن در بین مردم حرف اول را می زند ولی با تفسیر اموی، پیامبر و عترت پیامبر حریم اول را دارند ولی با تفسیر اموی.
تربیت اموی یعنی مردم راه های توحید را فرا گرفتند ولی اسباب کفر و شرک را ندانستند. و این تربیت اموی است که شام را از همه بلاد اسلامی ممتاز می کند.
تا سال ۳۵ اندیشه وحی ستیزانه اموی در شام حاکم بود از سال ۳۵ هجری و به خلافت رسیدن امام علی علیه السلام، علاوه بر اندیشه وحی ستیز اموی، ترویج افکار علی ستیزانه نیز در دستور کار قرار گرفت.
۲۶ سال مداوم علیه امیرالمومنین برنامه ریزی کردند تا جایی که بغض و کینه آن حضرت و فرزندانش را جزو عبادات مهم دینی شمرده شد.
پس از ورود امام سجاد (علیه السلام) و زینب کبری (سلام الله علیها) به شام و توقف کوتاه آنها در شام به ویژه دمشق و اطراف آن، حقیقت تبلیغ با زبان امامت تجلی نمود.
محیط فکری شام بر اثر بیداری و آگاهی مردم به وسیله سخنان و رفتار تبلیغی امام سجاد(علیه السلام) و زینب کبری(سلام الله علیها) پس از ده ها سال تبیین، تفسیر و تبلیغ دستگاه بنی امیه علیه علی (علیه السلام) و اهل بیت،چنان بر علیه یزید و بنی امیه شد که به آستانه انقلابی بزرگ رسید. از همین رو با اینکه یزید در باطن از کرده خود پشیمان نبود در ظاهر، شهادت امام حسین را به گردن ابن زیاد انداخت و از این عمل اظهار ندامت نمود و در صدد بود در ظاهر، امام سجاد را تکریم نموده تا از خشم مردم بر علیه خود بکاهد.
با این حال بنیان همه تلاش های فکری و فرهنگی بنی امیه فرو ریخت و پیوند علی (علیه السلام) و اهل بیت با قرآن برای همیشه در جهان اسلام آفتابی شد و اهل بیت در جایگاه والای خود نشستند.
جریر طبری نقل می کند: یزید پسر مرجانه را لعن می کرد و می گفت: فَبَغَّضَنی بِقَتْلِهِ إِلَی الْمُسْلِمِینَ وَ زَرَعَ لی فی قُلُوبِهِمُ العَداوَةَ، فَبَغَّضَنِی الْبِرُّ وَ الْفاجِرُ بِمَا اسْتَعْظَمَ النَّاسُ مِنْ قَتلی حُسَیْناً. (تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۸۹)
ابن زیاد مرا با کشتن حسین بن علی مبغوض مسلمانان کرد و بذر عداوت با من را در قلبشان کاشت. پس همه مردم مرا منفور می دارند به سبب اینکه مردم قتل حسین به دست من رامصیبت بزرگی می دانند.
غلامعباس هاشمی همدانی
نظر شما