پنجشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۹:۴۵
قدردانی از زحمات همسر در سیره شهید کاظم نجفی رستگار

حوزه/ در ماه رمضان، همسر شهید تصمیم داشت برای همسرش غذای خوبی بپزد، اما کباب بشقابی‌اش خراب شد و او را به گریه انداخت. کاظم با رسیدن ناگهانی و دیدن ناراحتی همسرش، او را دلداری داد و با یادآوری تلاش‌ها و مهربانی‌هایش، او را آرام کرد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، در ماه رمضان، تلاش همسر شهید برای پختن غذای لذیذ به دیداری ناگهانی با کاظم و درس‌هایی از قدردانی و امیدواری ختم شد؛ کاظم با شوخی و دلداری، او را از یأس رهانید و ارزش تلاش‌هایش را یادآور شد.

کاظم همیشه امید و انگیزه می داد. ماه رمضان بود و می خواستیم برای دیدار خانواده هامان راهی تهران شویم. آن روز می خواستم غذای خوبی تحویل کاظم دهم. دستور کباب بشقابی را از خواهرم اعظم شنیده بودم. طبق همان دستور، پختم. وقتی نگاه کردم، وا رفته بود، با دیدن این صحنه من هم وا رفتم و شروع کردم به گریه کردن. آن قدر حال خراب بودم که آمدن کاظم را متوجه نشدم.

وقتی فهمید برای چه ناراحتم، خنده اش گرفته بود. مرا برد حیاط. نشستیم. زل زد توی صورتم و اشکم را پاک کرد.

خانم به این کدبانویی! هر وقت می آیم چای و میوه اش به راه است. غذایش آماده و خانه تر و تمیز… .

کلی دلداری ام داد و آرامم کرد.

اگر تو از غذاهای پادگان ما خبر داشتی که فقط می خوریم تا زخم معده نگیریم، آن وقت قدر غذاهای خودت را می فهمیدی.

دوباره می خواستم بروم آشپزخانه، نمی گذاشت.

به شوخی گفت: نوکرتم! تو فقط بنشین. الان می روی می بینی کته ات هم خمیر شده، باز هم بالای جنازه اش گریه می کنی.

وقتی رفتم سر غذا با کمال ناباوری دیدم کباب ها به هم چسبیده اند و صدای خنده ام بلند شد.

منبع: مجموعه نیمه پنهان ماه، جلد ۲۶، رستگار به روایت همسر شهید؛ صفحات ۸۴-۸۱٫

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha