به گزارش مرکز خبر حوزه به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، متن کامل بیانات معظم له بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدللَّه ربّ العالمین والصّلاة والسّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم محمّد و على اله الأطیبین الأطهرین المنتجبین سیّما بقیّةاللَّه فى الأرضین.
الحمدللَّه ربّ العالمین والصّلاة والسّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم محمّد و على اله الأطیبین الأطهرین المنتجبین سیّما بقیّةاللَّه فى الأرضین.
بسیار مجلس شیرین و دلنشینى است؛ جمع بزرگى از فضلا، علما، طلاب، جوانان و نونهالانى که در راه علم دین، در راه آماده شدن براى دستگیرى بندگان خدا قدم گذاشتهاند، در اینجا مجتمع شدهاید.
اینجا هم استان زرخیزِ تربیت نیروى علمى و عالم دینى است. هرچه به گذشته مراجعه میکنیم، استعداد عظیم این استان براى به صحنه آوردنِ استعدادهاى برجستهى انسانى بیشتر مشاهده میشود؛ از دورانهاى قدیم، از قرن سوم هجرى تا امروز؛ یعنى بیش از هزار سال است که استان فارس از «سیبوى»ها و «ابوعلى فارسى»ها و «فیروزآبادى»ها و «بیضاوى»ها و این شخصیتهاى برجسته تا برسد به «غیاثالدین دشتکى» و «صدرالدین دشتکى» و «جلالالدین دوانى» و - که اینها هر کدامى یک داستانى دارند، هر کدامى یک کتاب حرف دربارهى آنها وجود دارد - پر است.
خطاست اگر تصور شود که عالمى که معروف به فلسفه است مثلاً، این معنایش این است که فقط در رشتهى علوم عقلى زحمت کشیده، یا اگر کتابى در تفسیر یا لغت دارد، معنایش این است که منحصر به همین بوده؛ نه، این بروز تاریخىِ شخصیتِ اوست. والّا دربارهى این شخصیتها وقتى انسان مطالعه میکند، پیگیرى میکند، مىبیند که در خور ظرفیت زمان خود، مجموعهاى از معارف علمى دینى - از فقه و از حدیث و از تفسیر و از علوم عقلى و از ادبیات - در این انسانها جمع بوده است. یک نمونه خود «ملاصدرا»ست که شهرت او به فلسفه است، اما ممشاى عملىِ او، حدیثشناسى او، رجالشناسى او و بدون تردید معرفت او به علوم نقلى در اوج است. یا همین غیاثالدین دشتکى، فقیه و فیلسوف و دانشمند در رشتههاى مختلف علمى است. تا میرسیم به زمانهاى نزدیکِ ما؛ میرزاى شیرازى، میرزا محمدتقى شیرازى، مرحوم آشیخ کاظم شیرازى، بزرگانى که هر کدامى یک اثر ماندگارى از خودشان باقى گذاشتند. این سرزمین با استعدادى است؛ «و البلد الطّیّب یخرج نباته بإذن ربّه».
در زمان ما هم علماى بزرگى در این دیار بودند. مرحوم آشیخ بهاءالدین را من زیارت کرده بودم. مرحوم آیةاللَّه شهید دستغیب یک نمونهى حقیقتاً ممتازى بود از یک عالم روحانى و رجل دینى. مرحوم آقاى آسید نورالدین در یک وضعیت دیگر یک نمونهى منحصربهفرد بود. مرحوم سید عبدالحسین لارى - که اگرچه اصلاً اهل فارس نیست و دزفولى است، اما بروز این شخصیت بزرگ در این استان بود - نشاندهندهى آمادگى دینى و معنوى این استان است.
خوب، به تاریخ خیلى دل نبندیم؛ به امروز و آینده نگاه کنیم. بحمداللَّه جلسه، جلسهى بسیار خوبى است و شروع این جلسه با تلاوت بسیار خوب و شیوا و قوىِ این جوان عزیز، بعد هم بیانات سنجیده و ممتاز حضرت آقاى حائرى - مثل همیشه که بیانات سنجیده و ممتازى بحمداللَّه دارند - فضاى جلسه را معطر کرده است.
من مطلب را از همین نقطهاى که آقاى حائرى بیان کردند، ادامه بدهم؛ امنیت. دو رکنى که ایشان براى امنیت ذکر کردند، کاملاً درست است: اقتدار همراه با معنویت، همراه با دین. دین و معنویت هم اگرچه کارکرد اوّلى و ابتدائىاش خودنگهدارى است؛ اما تأثیر دین در حفظ و نگهدارى مجموعهى جامعه از آن اقتدارى که رکن دیگر است، کمتر نیست. این دو وقتى با هم جمع شوند، یعنى معنویت و دست هدایت معنوى همراه با اقتدار مادى که بتواند تصرف کند، بتواند حد و مرز معین کند، بتواند امر و نهى کند و امر و نهىِ او در جامعه نافذ باشد، آن چیزى است که طبق بیان ایشان - که متین هم هست - میتواند امنیت را - که نیاز اوّلىِ بشر است - به او هدیه کند. گرسنگى قابل تحمل است، نبودن بسیارى از خواهشهاى نفسانى براى جوامع قابل تحمل است، ناامنى قابل تحمل نیست. اگر جامعهاى مرفه باشد، آباد باشد، اما ناامن باشد، زندگى در او تلختر از زهر است. پس امنیت در این حد از اهمیت است و امنیت احتیاج دارد به معنویت و هدایت معنوى همراه با اقتدار مادى، که امروز میتوانیم این اقتدار مادى را خلاصه کنیم در اقتدار سیاسى.
این حقیقتى است که بشدت باید ما را مضطرب کند؛ هم منِ حقیر را، هم شما را. ما باید نگران بشویم؛ چرا؟ چون جمهورى اسلامى همان الگوئى است که میتواند این دو تا را با هم داشته باشد. جمهورى اسلامى یعنى قدرت سیاسىِ اهل اسلام و اهل دین. این، جمهورى اسلامى است. یک روزى بود ما در همین کشور، معنویت، هدایت، متفکرین برجسته، فقیهان و فیلسوفان عالىرتبه را داشتیم؛ اما کاربرد وجود اینها بیش از همان اندازهاى که میتوانستند یا منبرى بروند یا بین یک جمعى سخنرانى کنند و روى آنها تأثیرى بگذارند، نبود؛ از این بیشتر نبود. امروز نظام جمهورى اسلامى بر سر پاست؛ یعنى خداى متعال این میدان امتحان و آزمایش را در مقابل ما - که داعیهداران هدایت معنوى هستیم - قرار داده؛ این خیلى عرصهى امتحان عظیمى است. دغدغهاى که عرض کردم باید داشته باشیم از این جهت است که سنگینى بار این مسئولیت را حس کنیم. یک روزى روحانى بودن، طلبه بودن، درس دین خواندن به قدرِ حوزهى نفوذ یک روحانى مسئولیت مىآورد - که آن حوزه هم بسیار محدود بود - امروز درس خواندن، طلبه شدن، مبلغ دین شدن، پرچم هدایت را در دست گرفتن، داعیهدارِ ترویج دین شدن، مسئولیتى دارد به عظمت مسئولیت جمهورى اسلامى، و این مسئولیت توزیع شده است؛ مخصوص یک کسِ خاص، یک مقام خاص نیست؛ همه مسئولیم. من مسئولیتم بیشتر است، شما ممکن است مسئولیتتان کمتر باشد؛ اما همه مسئولیم.
این نگاه دغدغهآمیز، ما را متوجه میکند به اینکه امروز حوزههاى دینىِ ما و مجموعههاى روحانى ما به چه چیزى باید بیشتر توجه کنند.
و من عرض میکنم اگر یک فهرستى از مسئولیتهاى ما عمامهبهسرها و مسئولین روحانى - که امروز مجموعهى عظیمى از بانوان عزیز ما هم وارد این میدان شدهاند - تهیه شود، سرلوحهى این فهرست عبارت است از «خودسازى». در درجهى اول ما باید متوجه بشویم به خودمان و بنیهى معنوى و دینى خودمان را تقویت کنیم. آن کسى که بنیهى معنوى قوى دارد، میتواند بارهاى سنگین را بر دوش حمل کند. آن کسى که خودش در درون خودش دچار مشکل است، این نمیتواند بارهاى سنگین را بردارد. تقوا و پرهیزگارى و خودسازى اولین وظیفهى ما معممین است. شما طلبههاى جوان و فضلاى جوان خیلى این جوانى را قدر بدانید. این دلهاى پاکیزه و آلوده نشدهى شما امروز میتواند شخصیتى از شما بسازد که در طول زمان این چراغ معنویت در درون قلب شما روشن بماند و هیچ چیز نتواند جلوى روشنائى و درخشندگى آن را بگیرد؛ اولین درس ما این است. اولین درس ما توجه به خداست؛ تذکر حضور در محضر پروردگار است. این کار آسانى براى جوان است. دورهى جوانى که میگویند باید قدر بدانید، یکى از مهمترین مصادیقش این است: اجتناب از گناه، پرهیز از موارد شبهه، تذکر مستمر.
ابزارهاى تذکر را خداى متعال براى ما فراهم کرده، که مهمترین ابزار تذکر ما همین نماز است. این نمازهاى پنجگانهاى که خدا بر ما واجب کرده، یکى از بزرگترین نعمتهاى خدا در حق ماست. اگر نماز نبود، ما غرق غفلت میشدیم. این نماز که به عنوان یک فریضه بر ما واجب شده، ما را از وادى غفلت بیرون میکشاند. نماز را خوب خواندن، با توجه خواندن، خود در حد نصاب است براى انسانسازى؛ همین نماز و تلاوت قرآن و انس با قرآن.
من خوشبختانه مىبینم انس با قرآن در بین طلاب علوم دینى در همه جا روزبهروز بیشتر شده. این تلاوتهاى خوب هم که ما تشویق میکنیم و آن را ارجمند میشماریم، براى این است که تلاوت خوب، جاذبهى قرآن را زیاد میکند، دلها را به قرآن نزدیک میکند، انسان را به یاد قرآن مىاندازد. مرحوم آقاى قاضى (رضوان اللَّه علیه) در سفارشها و توصیههائى که به صورت مکتوب براى بعضى از شاگردان خود به جاى گذاشتند، از جملهى چیزهائى که ذکر میکنند، همین است. ایشان توصیه میکنند که در سحر که بلند شدید، با آهنگ خوش قرآن بخوانید. این سفارشِ یک مرد معنوىِ روحانى مثل مرحوم حاج میرزا على آقاى قاضى است. انس با صحیفهى سجادیه، انس با دعا که دنیائى از معرفت است.
یقیناً یکى از چیزهاى دیگرى که در صدر فهرست قرار میگیرد، دانش دین است. ما دین را باید بفهمیم. امروز مخاطبان شما نیاز دارند به اینکه از دین و معارف دینى آگاه شوند. این روزها یاد مرحوم شهید مطهرى به مناسبت سالگرد شهادت ایشان زیاد میشود. مطهرى یک نمونه از آن کسانى بود که با معارف دین آشنا بود؛ معرفت دینى. شما اگر نگاه کنید به آنچه که شهید مطهرى در همین مدت عمرى که چندان طولانى هم نبود، از خود به جاى گذاشته، خواهید دید که خدا چقدر به این مرد لطف کرده و چه رزق فراوان و واسعى براى او قرار داده است؛ از تفضلات خود و لطف خود. من توصیه میکنم به همهى جوانها حتماً یک دوره کتابهاى مرحوم مطهرى را بخوانید؛ حرفهاى مطهرى نو است. حقایق دین و معارف دین و شکافتن بخشهائى از معارف و عقاید که امروز هم مثل همان روزى که ایشان بیان کرده است، مورد نیاز ماست.
طلبهى علوم دینى باید با فقه آشنا باشد، با علوم عقلى هم باید آشنا باشد. علوم عقلى راه دستیابى به ذهن مخاطبان است. امروز در دنیا در قالب فلسفههائى که گاهى عمقى هم ندارد ولى صورت فلسفى دارد، ذهن انسانها را شکل میدهند؛ بعضى از اینها حتى در خدمت سیاستها قرار میگیرد. کسانى به نام فیلسوف، امروز و در گذشتهى نزدیک در غرب، وجود داشتند که بدون تردید در خدمت سیاستهاى سرمایهدارى کار کردند. البته اسمى از اقتصاد نیاوردند، اسمى از نظام سرمایهدارى نیاوردند، اما آنچه که آنها به عنوان فلسفه دادند، در خدمت نظام سرمایهدارى است. این معنایش این است که آن کسانى که دنیا را طعمهى سیاست خود میدانند، از همهى راهها استفاده میکنند و این یکى از راههاى نزدیک ساختن ذهن مخاطبان و ذهن ملتهاست. اینها ذهنها را از این طریق منحرف میکنند. مقابلهى با او با جنجال و با تکفیر و با دشنام و با عصبانى شدن نیست. گره را باید باز کرد، لگد کوبیدن روى گره، گره را باز نمیکند. این احتیاج دارد به قدرت فکرى. امروز حوزههاى علمیهى ما نیاز دارند به معارف عقلى. کلام باید بخوانند، فلسفه باید بدانند. البته ستون فقرات حوزههاى علمیه فقه است بدون تردید، اما اینها در کنارش لازم است؛ دانش دین.
طلبههاى جوان! هر چه میتوانید درس بخوانید، فکر کنید، مایه بیندوزید. براى اداى رسالت یک روحانى، عالم شدن، عمیق شدن، متفکر شدن، نظریهساز شدن لازم است. معارف دینى را باید شناخت و آنها را با منطق روز باید دانست و فهمید و گفت. منطق روز و بیان روز - بعضى تا میگوئیم با زبان روز حرف بزنید، فوراً ذهنشان میرود به اینترنت؛ باید با اینترنت صحبت کنیم، باید فلان زبان خارجى را بدانیم. اینها البته لازم است؛ اینها ابزارهاست - و زبان روز معنایش اینها نیست، معنایش این است که شما ببینید با ذهن مخاطب شما فضاى بیرونى و امواج گوناگونى که انجام میگیرد، چه میکند. اینها را بشناسید، بیمارى را بشناسید، حادثه را بشناسید، وضعیت را بشناسید. آنوقت بروید به سراغ علاج. لذا حوزههاى علمیهى ما به درس، به علم، به فکر نیازمندند. هر چه میتوانید بخوانید، فکر کنید؛ این لازم است.
در صدر این فهرست، همچنین نگاه درست به سیاست جهان و جریانات سیاسى دنیا لازم است. روحانىِ امروز باید بداند در کجا واقع شده و کجا قرار گرفته، تا بتواند درست دفاع کند. باید بدانید سنگر شما کجاست، باید بدانید آن جبههاى که در مقابل شما قرار گرفته، کى است و چیست. بدون آشنائى با سیاست جهان، با جریانات سیاسى عالم - که نمونهاش جریانات سیاسى کشور خودمان است و محیط خودتان است - نمیشود.
امروز روحانىِ مسئول، روحانىِ آگاه، روحانىِ عالم وقتى نگاه میکند به جریانات سیاسى دنیا، میفهمد که نقطهى اساسىِ گمراهى کجاست و در مقابل آن، نقطهى اساسى هدایت کجاست. نقطهى اساسى گمراهى مردم دنیا و گرایشى که به سمت گناه و به سمت فحشا و به سمت ظلم و به سمت جنگ و به سمت برادرکشى، انسانها را سوق داده و کشانده، عبارت است از سیاستهاى حاکم بر دنیا. نه اینکه این سیاستها امروز به وجود آمده؛ همیشه در دنیا بوده است، اما امروز با ابزارهاى جدید، با وسایل مدرنِ قدرتهائى که یکپارچه دنیا را تحت تسلط خودشان میطلبند و دست روى همهى دنیا میگذارند، دست روى همهى جوانب حیات بشرى میگذارند و از گذشته مسلطترند، به وجود آمده. پس نقطهى اصلى آنجاست. اینى که شما در شعارهاى امام بزرگوارمان، در شعارهاى جمهورى اسلامى مىبینید که تکیه روى استکبار جهانى است، به خاطر این است. لذا وقتى یک کشورى پرچم مقابلهى با این نظام را با نام دین، با نام اسلام، با نام معنویت بلند میکند، میریزند سرش. هیچ نباید دشمنىهاى استکبار با نظام جمهورى اسلامى را حمل کرد بر اینکه جمهورى اسلامى بلد نبود از اول با دنیا تعامل کند؛ نه، مسئله این نیست. اتفاقاً جمهورى اسلامى در طول این سى سال با ظرافت، با مهارت، با هدایت الهى بهترین راه را رفته است. این را دشمنان ما شهادت میدهند.
امروز آن مقدارى که در محافل سیاسى دنیا از دیپلماسى فعال ایران، از زیرکى جمهورى اسلامى، از روشهاى کارساز نظام اسلامى سخن میرود، یک دهمِ آن در داخل منعکس نیست. آنها اینجور حرف میزنند، آنجور فکر میکنند، و حق با آنهاست. جمهورى اسلامى در این سى سال خوب حرکت کرده. مسئله، مسئلهى این نیست که جمهورى اسلامى تعاملِ با قدرتها را بلد نبود، مسئله این است که قوام قدرتهاى جهانى به توسعهطلبى و چنگ انداختن به زندگى ملتهاست از طریق اقتصادى، از طریق فرهنگى، که مقدمهى سلطهى سیاسى است. و جمهورى اسلامى این راز را کشف کرده، این را فهمیده و در مقابل او ایستاده، مسئله این است.
امروز مسئولین کشور اگر چنانچه یک جملهاى بگویند که بظاهر موجب خشم ابرقدرتهاست، هجوم تبلیغاتى دنیا علیه آنها سرازیر میشود. یک عدهاى هم در داخل سادهانگارانه، سادهلوحانه با آنها همصدائى میکنند که آقا بهتر بود این مطلب گفته نمیشد! در زمان امام (رضوان اللَّه علیه) هم ما یادمان است در مواردى، که بعضى از افرادى که نسبت به امام ارادت هم داشتند، میگفتند خوب بود امام این حرف را نمیزدند؛ خوب بود امام این موضع را نمیگرفت! آن روزى که امام در زمینهى حجاب در اوائل پیروزى انقلاب آن فرمان قاطع را دادند، بعضى از دوستان علاقهمندِ به امام آمده بودند که آقا، امام چرا این حرف را زد! آن روزى که بحث ولایت فقیه مطرح شد، در داخل مجلس خِبرگان بعضىها آمدند گفتند آقا چه لزومى داشت حالا مسئلهى ولایت فقیه مطرح شود! آنها اشتباه میکردند؛ امام درست فهمید، درست حرکت کرد.
معیار اساسى این است که ما از اسلام روشنبینانه، آگاهانه الهام بگیریم، شجاعانه آن را بیان کنیم و مدبرانه به طرف آن هدف پیش برویم. تدبیر لازم است، اما با تشخیص هدف. نباید اشتباه کرد گم کردن هدف را، خراب کردن چهارچوبها را با تدبیر. بعضى اینجور خیال میکنند: تدبیر را عبارت از این میدانند که انسان از اصول، از چهارچوبهاى اصلى، از شاخصهاى اصلى فاصله بگیرد! این عین بىتدبیرى است؛ این هضم شدن در معدهى زیادىطلبِدشمنِفزونىطلب است. هدف، مشخص شود؛ با جازمیت و قاطعیت، آن هدف تعقیب شود. و در این سیرى که انسان میکند، مدبرانه حرکت کند: «المؤمن کیّس». مراقب اطراف خودش باشد. این هم یکى از مصادیق تقواست. یکى از مصادیق تقوا، همین است که انسان مواظب باشد در دامهاى دشمن نیفتد، غافلگیر نشود، در مقابل شبیخون دشمن قرار نگیرد؛ این، آگاهى است. این رکن سوم و مادهى سوم از موادى که امروز تکلیف ما طلبهها و ما روحانیون است.
در درون خودمان حس تقوا را تقویت کنیم. ذهن خودمان و مغز خودمان با علم پرورش پیدا کند. در زمینهى تحصیل علم، فقط هم به آموزش محض اکتفاء نکنیم، تولید کنیم، اجتهاد کنیم. طلبه از اول یاد بگیرد به اینکه وقتى چیزى را میشنود ولو در درس، استدلال او را مطالبه کند؛ آن استدلال را به ذهن خود تحویل بدهد؛ آن را تحلیل کند. این همان چیزى است که در درسهاى طلبگى ما از اول، بنیانگذارى شده. میگفتند چرا گفتند «بدان أیّدک اللَّه»، نگفتند «بخوان أیّدک اللَّه»؟ چون خواندن ملاک نیست، دانستن ملاک است. این را از اولِ طلبگى به طلبهها اینجور یاد دادهاند. و آنگاه آگاه بودن، صحنه را شناختن، وظیفهى روحانى را دانستن.
امروز حوزههاى علمیهى ما، روحانىاى باید تربیت کند و هدفش از تربیت روحانى این باشد که بتواند بخشى از این بناى عظیم را مثل یک ستونى بر دوش بگیرد. جمهورى اسلامى قابل اتساع است؛ نه به معناى توسعهى ارضى و توسعهطلبىِ ارضى، بلکه به معناى اتساع کیفى. ما به سمت عدالت، به سمت معنویت، به سمت اخلاق، به سمت پیاده شدن احکام اسلامى در صورتى میتوانیم پیش برویم که روحانیون قوى، عالم، متقى، شجاع، آگاه داشته باشیم. تربیت طلبه، تکثیر طلاب علوم دینى با این هدف باید انجام بگیرد. و شما برادران و خواهران عزیزِ توجه بکنید که وقتى هدف این شد، این یک امرِ متعالى است؛ این یک امرِ فراتر از مسائل شخصى و صنفى است. مراقب باشید انگیزههاى کوچک، شما را از این هدف بزرگ منحرف نکند. مواظب باشید تصورات و توهمات، شما را از هم جدا نکند. مجموعهى روحانى یک مجموعهى منسجم است. اختلافات جزئى و کوچک نتواند مجموعهى روحانى را تکهتکه کند و نیروهایمان صرف مجادلهى با هم نشود.
شیراز و استان فارس همانطور که اول گفتم، بحمداللَّه ظرفیت خوبى دارد. شما هم در تاریخ شخصیتهاى بزرگى دارید، هم در گذشتهى نزدیک شخصیتهاى برجستهاى دارید. امروز هم بحمداللَّه در عرصهى مرجعیت شما شخصیتهائى از خودتان دارید، در عرصهى علماى بزرگ دینى شخصیتهایى از خودتان دارید. این نشان میدهد این استان از لحاظ نیروى انسانى حاصلخیز است.
این نکتهى رسیدگى معیشتى هم که جناب آقاى حائرى فرمودند، نکتهى درستى است. ما هم اعتراف و اذعان به این نکته داریم و امیدواریم خداى متعال توفیق بدهد و بتوان در حد امکانات آن کارى را که لازم است، انجام داد. واقعاً بر روى طلبهى فاضل هر چه سرمایهگذارى شود - همینطور که ایشان گفتند - این هزینه نیست؛ این سرمایهگذارى است و بازده آن و درآمد آن بمراتب بیشتر از آن چیزى است که هزینه میشود. البته شیخ طوسى را ایشان مثال زدند. شیخ طوسى در زمان سید مرتضى خود یک عالِم درجهى اول بود؛ درست است که به درس سید مرتضى هم میرفت، اما شیخ طوسى همین کتاب «تهذیب» را در زمان حیات استادش شیخ مفید - یعنى آنوقتى که هنوز سید مرتضى به ریاست روحانى نرسیده بود - شروع کرده به نوشتن. البته ادامهى آن را بعد از وفات شیخ مفید نوشته. ایشان در زمانى که هنوز شیخ مفید - استاد سید مرتضى و استاد شیخ طوسى - در قید حیات بود، تهذیب - آن کتاب عظیم - را که شرح روائى بر «مقنعه»ى شیخ مفید است، شروع کرد به نوشتن.
امیدواریم انشاءاللَّه خداى متعال توفیق بدهد مسئولین بتوانند به همین فضلاى عزیز، به همین علماى تراز اول خدماتى را که لازم است، انجام بدهند. و خدا به ما و شما توفیق بدهد که قدر جمهورى اسلامى را بدانیم و این دو رکن قدرت و معنویت را که امروز خداى متعال به همت این مردم و به برکت وجود امام بزرگوار در اختیار ما قرار داده - در اختیار من و شما قرار داده - بتوانیم تقویت کنیم و خودمان را بسازیم، براى اینکه بتوانیم به وظائفمان انشاءاللَّه عمل کنیم.
شما را به خدا میسپارم و از خداى متعال توفیقات روز افزون شما را مسئلت میکنم.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
انتهای پیام