اللّهمَّ ارزُقنی فیهِ الذّّهنَ وَ التَّنبیهَ وَ باعِدنی فیهِ مِنَ السَّفاهَةٍ وَالتَّمویهِ واجعَل لی نصیباً مِن كُلِّ خَیرٍ تُنزِلُ فیهِ بِجُودِكَ یا اَجوَدَ الاَجوَدینَ.
خدایا در این روز تیزهوشی و بیداری را نصیب من بفرما و مرا از بیخردی و اشتباهکاری دور گردان و مرا از هر خیری که در آن نازل میکنی بهرهمند بفرما، به بخشندگیت ای بخشندهترین بخشندگان.
تفاوت رزق و مال
فرق رزق و روزی با مال چیست؟ مال در واقع آن چیزی است که اعتباراً به نام ما میباشد. یعنی در دفاتر اسناد ثبت شده است که مثلاً این زمین مال ما است، قبلا به نام کسی دیگری بود، الان به نام ما شده است، اما رزق، آن بهرهای است که خود ما از مال میبریم، یعنی آن قسمت و سهمی از مال است که مورد استفاده فرد قرار میگیرد، مثلا آن را میخوریم، میپوشیم و.... .
ممکن است چیزی، مال ما باشد، ولی رزق ما نباشد و نتوانیم از آن استفاده کنیم، هر رزقی مال است، ولی هر مالی، رزق نیست.
انواع رزق
رزق دو نوع است، یک رزق مادی که شامل: خوراک، پوشاک، مسکن و دیگر مسایل میباشد، فضلبن ابی قره میگوید: بر امام صادق (ع) وارد شدیم و دیدیم آن حضرت مشغول کار بر روی زمین خودشان هستند، پس گفتیم: فدای شما گردیم، یا به ما بفرمایید این کار را انجام دهیم و یا به غلامان خود! فرمود: نه، بگذارید خودم کار کنم. من مایل هستم خداوند را در حالی ملاقات کنم که با دست خود کار کرده و با تحمل سختیها در طلب رزق حلال باشم. سپس فرمود: حتی حضرت علی(ع) نیز نفس خود را برای طلب حلال به زحمت میانداخت. شنیدههای تاریخ، ص541، تلاش برای رزق حلال
رزق دیگر معنوی است که شامل اقسامی چون عقل، علم و معرفت، عبادت، زیارت، طاعت، محبوبیت، عبودیت، اخلاص و مکارم اخلاق میباشد.
در دعای حضرت ولیعصر(عج) میخوانیم « اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِيقَ الطَّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِيَةِ وَ صِدْقَ النِّيَّة... (دعای حضرت مهدی عج)، كليات مفاتيح الجنان، ص: 116؛ در این دعا روزی اطاعت و دوری از گناه از خدا طلب میکنیم. این دعا را حتما بخوانید و در معنای آن دقت کنید که سراسر آن درخواست روزی معنوی و دینی از خداست.
در بخش دیگری از دعا، از خدا میخواهیم که به ما هوشمندی و دوری از سفاهت و کمخردی عنایت کند. در روایت آمده که پیامبر(ص) میفرماید: الْمُؤْمِنُ كَيِّسٌ فَطِنٌ حَذِرٌ. بحار ج64 ص 307 مومن هوشمند و زیرک است.
حضرت امیر(ع) نیز میفرماید: الْعَاقِلُ مَنْ تَغَمَّدَ [تَعَمَّدَ] الذُّنُوبَ بِالْغُفْرَانِ، (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص54).
عاقل کسی است که گناهان خود را با طلب آمرزش، بیامیزد.
همچنین آن حضرت میفرماید: إِنَّمَا الْكَيِّسُ مَنْ إِذَا أَسَاءَ اسْتَغْفَرَ وَ إِذَا أَذْنَبَ نَدِمَ.
یعنی، زیرک کسی است که زمانی که کار زشتی کرد، استغفار کند و موقعی که گناه کرد پشیمان شود. (شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم ج 7 ص 295)، چه خوب است انسان در پایان هر صفحه از اعمال خود و در زیر هر گناهی استغفار بنویسد، استغفار سبب میشود که صفحه اعمال ما نورانی شود و به بالا برود.
فراز دیگر دعای روز سوم این است «و با عدنی فیه من السفاهة و التمویه» مرا در این روز از کم خردی و کماندیشی دور بدار.
سفیهان از منظر قرآن چه کسانی هستند؟
قرآن کریم، چند گروه، را احمق میداند.
وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ، «سوره نساء آیه 5»
اموال خود را به سفیهان و کمخردان ندهید در روایتی، ذیل این آیه آمده است منظور از سفیهان، شرابنوشان هستند.
شرابنوشان سفیه هستند و به تصریح قرآن فرد، شرابنوش، کمخرد و سفیه است، کسی که شراب مینوشد، چراغ عقل خود را خاموش میکند، مانند این که کسی شب در حال رانندگی چراغ خودروی خود را خاموش کند.
اسماعیل فرزند امام صادق(ع) به پدرش عرض کرد: آیا اجازه میدهید مال خود را به تاجری برای تجارت بدهم که فقط عیب شرابنوشی دارد؟ حضرت اجازه ندادند، اما اسماعیل مال خود را به این تاجر شرابخور داد، او مال را گرفت و تمامی آن را خورد، امام صادق(ع) فرزندش اسماعیل را دیدند که به سختی گریه میکند حضرت فرمودند: تقصیر خودت است، زیرا قرآن میفرماید: اموال خود را به سفیهان ندهید«ولا توتوا السفهاء اموالکم»
مصداق دوم سفیهان
دومین مورد از مصادیق سفیهان، کسانی هستند که از دین الهی سرپیچی کردند، قرآن میفرماید« وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهيمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَيْناهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحينَ»، «سوره بقره، آیه 130»، جزء افراد سفیه و نادان، کسی است که از آیین ابراهیم، رویگردان خواهد شد...؟!
منافقان سومین مصداق، سفیهان میباشند
خداوند میفرماید: «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لكِنْ لا يَعْلَمُون».
منافقان میگویند: آیا همچون ابلهان ایمان بیاوریم؟ بدانید اینها، همان سفیهان هستند ولی نمیدانند.
در روایت آمده است: أَحْمَقُ النَّاسِ مَنْ ظَنَّ أَنَّهُ أَعْقَلُ النَّاس، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص: 77
احمق و سفیه، کسی است که گمان میکند عاقلترین مردم است.
نشانههای احمق
در روایت دیگری آمده است، حماقت هر کسی در سه چیز شناخته میشود، سخن گفتن در موردی که به کار او نمیآید، استاد ما روزی گفتند: یکی از علما از کسی سوال کرده بود، «این اتاق مال کیست؟» و بعداً سه روز به خاطر این سؤال روزه گرفته بود. از او سوال کردند چرا؟ گفته بود؛ زیرا این سوال من، موردی نداشت و به من مربوط نمیشد.
شخصی میگفت: از یک طلبه آفریقایی سوال کردم، پدر شما در آفریقا چه کاره است؟ به من گفت؛ برای شما چه سودی دارد که پدر من در آنجا، ماست میفروشد یا کشک.
لذا دخالت در اموری که مربوط به انسان نمیشود و ثمره و بهرهای برای او ندارد، را نباید سئوال کرد.
دومین نشانه سفیه بودن در این روایت، آن است به چیزی جواب بدهد که از او سوال نشده است و نشانه سوم سفیهان نیز شجاعت بیدلیل از خود نشان دادن است، یعنی در مواردی که نیاز به تفکر، تأمل و آرامش وجود دارد، بدون درنظرگرفتن بسیاری از مسائل دیگر، شجاعت خود را به رخ دیگران میکشد. این امر نشانه حماقت اوست که آثار بد اجتماعی و فردی بسیاری دارد.
فرار حضرت عیسی از احمق
حضرت عیسی (ع) با شتاب به سوی کوهی میگریخت. شخصی او را در آن حال دید، به او گفت: با این سرعت کجا فرار می کنی؟ من که پشت سر تو، نه شیری میبینیم و نه دشمنی! حضرت عیسی (ع) به او گفت: من از دست آدمهای احمق فرار میکنم. آن شخص کنجکاو میپرسید: مگر تو آن همه کور و عاجز و بیمار را شفا ندادهای؟ و مگر تو نبودی که آن همه معجزه جاری ساختی که چشم همگان مات و متحیر ماند؟ حال که این همه قدرت داری، پس احمقها را هم عاقل کن. آن حضرت گفت: آری من با دم گرم الهی خود حتی به مردگان روح و حیات بخشیدم، اما با این که بارها و بارها به اندرز آدمهای احمق پرداختهام، مواعظ من هیچ تأثیری در آنها نبخشیده است.
و السلام علیکم و رحمهالله و برکاته