ایشان با بیان اینکه روزهداري، راهي براي رسيدن به خداوند متعال است افزودند: روزهداري، مخصوصاً در اين زمان مشکل است؛ اما کساني که به مقام و منزلت معنوي خاصي رسيدهاند، برترين لذت آنان همين روزهداري، آن هم در روزهاي گرم و طاقتفرسا است. حضرت مريم«عليهاالسلام» در پايان عمر به همراه حضرت عيسي«عليهالسلام» آواره کوه و بيابان بودند. اما با اين اوضاع و در روزهاي گرم روزهدار بودند.
متن کامل سخنان معظم له در پی می آید:
بسمالله الرّحمن الرّحيم
«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي»
با توجه به اينکه آخرين روزهاي ماه شعبان در حال سپري شدن است، لازم است در اين جلسه قدري راجع به ماه مبارک رمضان صحبت شود و همگي در اين روزهاي باقيمانده از خداوند متعال بخواهيم که با آمادگي کامل وارد ماه مبارک رمضان شويم و بتوانيم از فضائل و برکات آن ماه نوراني بهرهمند گرديم.
*توصيه پيامبر اکرم«ص» در آخرين جمعه ماه شعبان
پيامبر اکرم«صلياللهعليهوآلهوسلم» در خطبهاي درباره ماه مبارک رمضان، ضمن توصيههاي مفصّلي که به مسلمانان داشتند، فرمودند:
«إِنَّ الشَّقِيَّ حَقَّ الشَّقِيِّ مَنْ خَرَجَ عَنْهُ هَذَا الشَّهْرُ وَ لَمْ يُغْفَرْ ذُنُوبُهُ»[1]
شقيترين مردم کسي است که ماه مبارک رمضان بر او بگذرد و سعادتمند و آمرزيده نشود. پيامبر اکرم«صلياللهعليهوآلهوسلم» با اين بيان نوراني، از يک سو مژده و بشارت امکان دستيابي به رستگاري و حسن عاقبت در ماه مبارک رمضان را به مسلمين ميدهند و از سوي ديگر، جمله ايشان يک تهديد جدّي براي افراد بيتفاوت نسبت به برکات ماه مبارک رمضان محسوب ميشود. در واقع، افرادي که ماه مبارک رمضان را درک کنند و نتوانند از اين فرصت معنوي گرانبها بهرهمند شوند و غفران حق تعالي شامل حال آنان نشود و نيز کساني که نتوانند در اين فرصت بينظير، رشد معنوي بيابند و قدمي به سوي کمال و پيشرفت بردارند، در بيان پيامبر گرامي«صلياللهعليهوآلهوسلم» شقيترين و بدبختترين مردم هستند.
همچنین آن حضرت در خطبه آخرين جمعه ماه شعبان درباره برکات اين ماه فرمودند: نفسهاي شما در ماه مبارک رمضان تسبيح و خواب شما عبادت است و همه شياطين در غل و زنجيرند. بايد مراقب باشيد در اين ماه، خود شما غل و زنجير شياطين را باز نکنيد. فرمودند ملائکه رحمت، مواظبت کامل نسبت به شما دارند و مراقب باشيد خود را از حفظ و حراست آنها خارج نکنيد و مواظبت ملائکه را از دست ندهيد.
در حين خطبه پيامبر«صلياللهعليهوآلهوسلم» اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» از جابرخاستند و عرض کردند: يا رسول الله! برترين و والاترين عمل در ماه مبارک رمضان چيست؟ پيامبر اکرم«صلياللهعليهوآلهوسلم» در پاسخ فرمودند:
«أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِي هَذَا الشَّهْرِ الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» [2]
*پرهیز از گناه برترين عمل در ماه مبارک رمضان
حتي اگر کسي ملکه عدالت را هم نداشته باشد، اما لازم است در اين ماه عزيز از گناه اجتناب ورزد؛ زبان، چشم و گوش او آلوده به گناه نشود و با تمرين اجتناب از گناه، کمکم در آخر ماه مبارک رمضان به جايگاهي برسد که دل او هم گناه نداشته باشد. چنين کسي ميتواند روز عيد فطر، از خداوند متعال عيدي بگيريد. عيدي هر کسي هم در فراخور حال او و مطابق با ميزان بهرهمندي او از برکات ماه مبارک رمضان است؛ اما آنچه خود خداوند متعال فرموده است، اينکه: «روزه مال من است و من خودم پاداش آن هستم».
«الصَّوْمُ لِي وَ أَنَا أَجْزِي بِهِ»[3]
اين عيدي عظيم و اين پاداشي که حق تعالي براي روزه مقرّر فرموده است، براي هيچ عبادت ديگري مقرّر نفرموده است و معلوم ميشود که نزد خداوند، روزه، اهميّت بسياري دارد و نيز معلوم ميشود که روزه ماه مبارک رمضان ميتواند انسان را به مقام عبوديّت برساند. يعني روزه قادر است به آدمي نفس مطمئنه ببخشد و او را چنان به مقامات والاي عرفاني و روحاني صعود دهد که در روز عيد فطر نظارهگر حکومت خداوند بر دل خويش باشد. در اين حالت، هيچ چيزي و هيچ کسي بر دل او حکومت نميکند به جز خداوند متعال و به عبارت ديگر، دوام توجه دارد.
قران کريم به چنين مقام بلندي، «تبتّل» ميگويد و در بيان عرفا و سالکان الي الله چنين کسي انقطاع عن الناس و انقطاع الي الله دارد و تنها و تنها خدا را دارد و به سوي خدا در حرکت است.
«تبتّل» يا دوام توجه آن است که حضرت امام خميني«قدّسسرّه» به زبان ساده فرمودند: «عالم محضر خداست، در محضر خدا معصيت خدا نكنيد.[4]
قرآن کريم ميفرمايد: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون»[5]
ميفرمايد: هر عملي که ميخواهيد، انجام دهيد، اما حيا داشته باشيد و توجه کنيد که در محضر خداوند هستيد، توجه کنيد در محضر رسول خدا هستيد، توجه کنيد در محضر همه معصومين، همه ائمه طاهرين«سلاماللهعليهم» و از جمله در محضر حضرت ولي عصر«ارواحنافداه» هستيد که فعلا واسطه فيض عالم هستند.
به عبارت ديگر، قران کريم ميفرمايد: حيا داشته باشيد و ادب حضور را در محضر خداوند و معصومين رعايت کنيد. اگر انسان در مقابل يکي از بزرگان نشسته باشد و بداند که آن بزرگ به او توجّه ميکند، در آن حالت چشم و گوش و زبانش و حتّي دلش، در اثر توجّه آن شخص بزرگ به او و در اثر توجّهي که او به آن شخص بزرگ دارد، منحرف نخواهد شد. يعني به هيچ چيزي و هيچ کسي غير از او توجّه ندارد.
چند حکايت درس آموز در رابطه با ادب حضور
نقل ميکنند که محمود غزنوي، يکي از پادشاهان ايران، غلامي به نام اياز داشته که نزد او بسيار محبوب بوده است. اياز، غلامي بسيار مؤدب بوده و از جهت محبوبيتي که نزد محمود غزنوي داشته، افراد حسود مکرراً سعايت و بدگويي او را ميکردهاند تا بتوانند از التفات و محبت سلطان نسبت به اياز بکاهند. روزي از روزها بدخواهان در کفش او عقربي انداخته بودند تا او نتواند ادب ايستادن نزد ارباب خود را مراعات کند، ولي اياز وقتي در مقابل سلطان ايستاده بود و با وي صحبت ميکرد، توجّهي به نيش عقب نداشت و در حالي که عقرب او را ميگزيد، همچنان در مقابل ارباب خود مؤدّب ايستاد و صحبت کرد و نيش عقرب از ادب او نکاست.
وقتي سلطان متوجّه موضوع شد، به او گفت چرا چنين کردي؟ اياز گفت: در هر حال و حتّي با نيش عقرب، ادب حضور بايد مراعات شود.
در حکايت ديگري نقل ميکنند که محمود غزنوي و همراهان او از سفر هندوستان بر ميگشتند و بار آنها مرواريدها و درّهايي بود که از هندوستان به وطن خود ميبردند. در بين راه يکي از کيسههاي پر از درّ گرانبها بر زمين افتاد و درّهاي آن در بيابان پخش شد. محمود غزنوي از درّهاي ريخته، گذشت و اعلام کرد، هر کس هر مقدار درّ و مرواريد بردارد، مال خودش ميشود.
در آن هنگام همه اهل کاروان به سوي درّها شتافتند و هر کس هر چه ميتوانست جمع کرد، ولي از بين کاروان فقط يک نفر از محمود غزنوي جدا نشد و براي جمع آوري درّ نرفت و او اياز بود.
محمود غزنوي از اياز پرسيد: تو چرا نرفتي؟ اياز گفت: من درّي گرانبهاتر و مطلوبتر از محمود غزنوي سراغ نداشتم و به اين جهت نزد شما ماندم.
در حکايت ديگري، نقل ميکنند روزي محمود غزنوي يک دُرّ شب چراغ را آورد و از وزراي خود خواست که در مقابل جمعيت، آن دُرّ را بشکنند. وزرا و سران حکومت، هر يک در برابر دستور پادشاه توجيهي درست کردند و چون آن درّ بسيار باارزش بود، حرف پادشاه را نشنيدند و درّ را نشکستند.
پس از آن، محمود، آن درّ را به دست اياز داد و گفت بشکن. اياز هم بدون درنگ و معطلّي درّ را شکست. وزرا او را ملامت کردند و گفتند: چرا اين درّ با ارزش را شکستي؟ اياز گفت: اگر درّ را نميشکستم کلام محمود را ميشکستم و شکستن درّ براي من بهتر از شکستن کلام مولا و اربابم است.
از اين حکايات آموزنده بايد استفاده و بهرهبرداري معنوي در جهت رعايت ادب حضور در محضر خداوند متعال بشود. اهل معرفت با درسآموزي از اينگونه داستانها و با عمل به نکات آموزنده آن، مسير کمال و تقرب را طي ميکنند.
*برکات ادب حضور در محضر خداوند
کساني که به راستي به ماه مبارک رمضان و برکات و ارزشهاي معنوي آن اهميّت ميدهند و ادب حضور در محضر خداوند متعال را نظير ادب اياز در مقابل مولاي خود، مراعات ميکنند، در آخر ماه مبارک رمضان خود مولا و خود خداوند متعال را پاداش ميگيرند. نظير اياز که با مراعات ادب در برابر مولا، تمام محبت و التفات محمود غزنوي را به سوي خود جلب کرده بود و در واقع، محمود غزنوي را پاداش گرفته بود.
وقتي خداوند، خودش عيدي و پاداش کسي شود، همه عالم وجود و هه ثروتها و متعلقات دنيا، در نظر او و در برابر خداوند متعال و ارزشهاي معنوي، هيچ ارزش و جلوهاي ندارد. به همه دنيا پشت پا ميزند، زيرا دائما و کاملاً به خداوند توجه دارد.
امام حسين«سلاماللهعليه» نه فقط دنيا و زندگي دنيوي، بلکه خود و حتّي عيال و فرزندان خود را فداي خدا و دين خدا کردند؛ چرا که هيچ چيزي و هيچ کسي در نظر آن حضرت، با ارزشتر از خداوند و محبوبتر از اطاعت امر خداوند متعال نيست.
اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» ميفرمايند:
«وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ»[6]
به خدا قسم، اگر نه تنها کره زمين، بلکه عالم وجود را به من بدهند و بگويند با امر خداوند مخالفت کن، چنين نخواهم کرد.
اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» حاضر نيستند به اندازه گرفتن پوست جو از دهان مورچه، با فرمان حق تعالي مخالفت کنند، گر چه در مقابل اين مخافت به ظاهر کوچک، همه عالم را به ايشان بدهند.
پيام اين روايت اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» و پيام آن ايثار و فداکاري امام حسين«سلاماللهعليه» در کربلا و نيز پيام گفتار و رفتار همه معصومين«سلاماللهعليهم» اين است که اي شيعيان! بايد در برابر خداوند متعال، ادب حضور را مراعات کنيد و خود را در محضر خداوند متعال و معصومين بدانيد و گناه نکنيد، نافرماني خداوند متعال را نکنيد، ظلم نکنيد و با گفتار و کردار خود خداوند متعال و معصومين«سلاماللهعليهم» را نيازاريد.
* جلوه محبوب، مانع تأثير جلوه گري اغيار
نتيجه رعايت ادب حضور و نتيجه اجتناب از گناه و نافرماني خداوند متعال، رسيدن به مقام تبتّل است؛ مقامي که در آن، انسان از همه چيز و همه کس ميبرد و به حق تعالي ميپيوندد.
خداوند متعال وعده فرموده است که اگر کسي ماه مبارک رمضان، ادب حضور را مراعات کند، در آخر ماه، او را به مقام تبتّل برساند. يعني او را به جايگاهي ميرساند که خود خداوند، پاداش اوست.
معمولا بزرگان، روايت «الصَّوْمُ لِي وَ أَنَا أَجْزِي بِهِ» را چنين معنا ميکنند که خداوند ميفرمايد: روزه، مال من است و من خودم پاداش آن را ميدهم. يعني مثلاً بهشت را به عنوان پاداش، به روزهدار حقيقي عطا ميکنم. اما من تصور ميکنم معناي اين روايت والاتر از اين حرفهاست و خداوند متعال ميفرمايد: «روزه، مال من است و من، خودم، پاداش آن هستم».
زيرا بهشت و نعمتهاي آن در نظر کسي که حقيقتاً روزهدار بوده و از گناه اجتناب کرده و حتي توجه خود را به غير خداوند معطوف نکرده است، جلوه و ارزشي ندارد و چنين کساني به کمتر از خود خداوند و توجه دائمي او قانع نيستند.
مرحوم ديلمي در ارشاد روايتي بيان ميکند که در آن روايت خداوند متعال به پيامبر اکرم«صلياللهعليهوآلهوسلم» ميفرمايد: بندگاني در بهشت دارم که هر روز به آنان نظر ميافکنم و آنها با هر نظري، سعه وجودي مييابند. بهشت و نعمتهاي بهشت که براي آن بندگان مهيّا شدهاند، از آنها نزد خداوند شکايت ميکنند و ميگويند: خدايا تو ما را براي اين بندگان خلق کردي، اما آنان به ما اعتنا و توجه ندارند.
خطاب ميشود: بگذاريد بندگان من از رابطه با من لذت ببرند.[7]
در واقع، بهشت و نعمتهاي آن در برابر خداوند، نزد اين افراد، پوچ و بيارزش است.
تصور نکنيد اين حرفها محال است و چنين افرادي با اين سعه وجودي، افراد خارج از تصور و دور از ذهني هستند.
*مقام تبتّل در سيره علماي رباني
استاد بزرگوار ما علامه طباطبايي«قدّسسرّه» در جلسه خصوصي شبهاي جمعه، از قول استاد بزرگوارشان مرحوم آيتالله قاضي«قدّسسرّه» ميفرمودند که آقاي قاضي در دستورات اخلاقي به شاگردان خود ميگفتند: در ارتباط هاي معنوي و در حين راز و نياز و مناجات خود، اگر چيزي ديديد، نسبت به آن بياعتنا باشيد و فقط خداوند را در نظر داشته باشيد.
خود علامه طباطبايي«قدّسسرّه» با يک تبسّم شيريني ميفرمودند: مشغول نماز شب بودم که حورالعين با يک ظرف شراب طهور آمد. از جلو آمد، اعتنا نکردم، رفت و از طرف راست آمد، اعتنا نکردم، از طرف چپ آمد، اعتنا نکردم، مأيوس شد و رفت.
ايشان فرمودند: هرگاه يأس او را به ياد ميآورم، براي او ناراحت ميشوم.
*چگونه در عید فطر خداوند را عیدی بگیریم
رسيدن به اين مقامات مشکل است، اما کسي نبايد تصوّر کند غير ممکن است. انسان ميتواند در يک ماه مبارک رمضان، با عمل دقيق به واجبات و با اجتناب جدي از گناه و پرهيز از مکروهات و شبهات و نيز با اهميّت به مستحبّات و نوافل، به چنين جايگاهي برسد و در عيد فطر، خود خداوند را عيدي بگيريد.
گروهي از مردم در پايان ماه مبارک رمضان، به بهشت ميرسند، گروهي حسن عاقبت ازخدا ميگيرند، پاداش برخي آخرت است و بالاخره هر کسي متناسب با اعمال خود و بر اساس ميزان بهرهمندي خود از برکات ماه رمضان، پاداشي ميگيرد، امّا انسان زرنگ آن است که در عيد فطر خود خداوند را عيدي بگيرد و به کمتر از رسيدن به حق تعالي رضايت ندهد.
*روزهداري، راهي براي رسيدن به خداوند متعال
روزهداري، مخصوصاً در اين زمان مشکل است؛ اما کساني که به مقام و منزلت معنوي خاصي رسيدهاند، برترين لذت آنان همين روزهداري، آن هم در روزهاي گرم و طاقتفرسا است. حضرت مريم«عليهاالسلام» در پايان عمر به همراه حضرت عيسي«عليهالسلام» آواره کوه و بيابان بودند. اما با اين اوضاع و در روزهاي گرم روزهدار بودند. حضرت عيسي«عليهالسلام» براي تهيه مقداري گياه بيابان رفته بود تا افطار کنند. وقتي برگشت، حضرت مريم از دنيا رفته بود. حضرت عيسي با معجزه الهي، مادر خويش را زنده کرد و گفت: آيا ميخواهي به دنيا برگردي؟ حضرت مريم با اينکه در بهشت بود و مقام عنداللهي داشت، گفت: آري، ميخواهم به دنيا برگردم. چرا؟ براي اينکه در دل شب عبادت کنم و نماز بخوانم و در روزهاي گرم و طاقتفرسا روزه بگيرم.
يعني ميخواهد بهشت و نعمتهاي فراوان آن را رها کند و به دنيايي برگردد که در زير آفتاب سوزان و در روزهاي گرم، آواره بيابان شود و افطار او گياه بيابان باشد.
انسان بايد مثل حضرت مريم روزه بگيرد و مانند ايشان اشتياق به روزهداري داشته باشد. نگراني از گرماي هوا و طولاني بودن روزها و روزهداري با اجبار و اکراه، نه تنها خوب نيست، بلکه موجب مشقّت بيشتر روزهدار ميشود.
مسلمانان صدر اسلام در ده سال حکومت پيامبر اکرم«صلياللهعليهوآلهوسلم»، هشتاد و چهار جنگ پشت سر گذاشتند. جرجي زيدان که مورّخ مسيحي است، مينويسد: مسلمانان صدر اسلام در حالي ميجنگيدند که گاهي يک خرما، جيره روزانه دو مسلمان بود و يکي از آنها بايد آب خرما را ميخورد و ديگري از سلف آن استفاده ميکرد. آن مسلمانان با اين اوضاع و با نبود امکانات جنگيدند و پيروز شدند. آنچه توجه ميطلبد اين است که در آن ده سال، ده ماه مبارک رمضان بود و مسلمانان صدر اسلام، در حالي بدون خورد و خوراک و بدون امکانات جنگيدند و پيروز شدند که روزهدار بودند.
مثلاً در تاريخ ميخوانيم در جنگ احزاب، در آن بيابان گرم حجاز، پيامبر اکرم«صلياللهعليهوآلهوسلم» و مسلمانان روزهدار بودند. با روزهداري خندق حفر کردند و بعد هم جنگيدند و پيروز شدند.
رزمندگان عزيز کشور خودمان هم؛ چه پير و چه جوان؛ در هشت سال دفاع مقدس، در گرماي جنوب، جنگيدند و از کشور دفاع کردند و در آن دوران، در هشت ماه مبارک رمضان هم در حالي که روزهدار بودند جنگيدند. در پشت جبهه هم مردم و به خصوص خانمها در حالي که تشنه و گرسنه بودند، زحمت ميکشيدند و هرچه داشتند، براي رزمندگان ميفرستادند و نتيجه ايثار و عبادت خالصانه آنان پيروزي مردم بر دنيا شد؛ زيرا در آن دوران ما با دنيا با تمام تجهيزات جنگي که داشتند در حال جنگ بوديم.
*با داشتن عذر عادی از برکات الهی بینصیب نشوید
بنابراين افراد عادي و کساني که عذر جدي ندارند، حق ندارند بگويند نميتوانيم روزه بگيريم و نبايد گرما يا طولانيبودن روزها يا تشنگي و نظاير آن را بهانه کنند و روزه نگيرند. بلکه هر کس، حتّي آنان که به اقتضاي شغلي که دارند، از گرماي شديد و تشنگي رنج ميبرند، بايد با در نظر گرفتن ارزش معنوي روزه و برکات و فضائل بينظير آن، با اشتياق کامل روزه بگيرند تا بتوانند در روز عيد فطر از برکات و پاداشهاي الهي بهرهمند گردند.
*مختصّات روزه حقيقي
پيامبر اکرم«صلياللهعليهوآلهوسلم» با يک جمله در پاسخ به سؤال اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» مختصّات روزه حقيقي و روزه مقبول را ترسيم فرمودند. بنابر فرمايش آن حضرت، روزه واقعي آن است که روزهدار، علاوه بر شکم، چشم و گوش و زبانش روزه باشد، يعني اعضا و جوارح او تحت کنترل او باشد. چشم او آلودگي نداشته باشد و مناظر تحريکآميز و شهوتانگيز و برنامهها و فيلمهاي مبتذل و حرام و حتي بيهوده را نبيند. گوش او به شنيدن حرفهاي حرام و موسيقيهاي مبتذل آلوده نشود. زبانش دروغ نگويد، غيبت نکند، سخنچيني نداشته باشد و حرفهاي بيهوده هم نزند. به جاي آن ذکر بگويد، با خداوند ارتباط داشته باشد و هر چه ميتواند قرآن بخواند.
*فضيلت خواندن قرآن در ماه مبارک رمضان
قرآن کريم در يک آيه بر خواندن مکرر آيات الهي تأکيد ميورزد و تأکيد آن منحصر به فرد است:
«فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضى وَ آخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ آخَرُونَ يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ»[8]
اين تأکيد به خواندن قران کريم، مربوط به ايام عادي است و امّا درباره ماه مبارک رمضان که خواندن يک آيه از قرآن، ثواب يک ختم قران را دارد، بر تأکيد آن ميافزايد.
واقعاً رهاکردن خواندن قرآن و انس با قرآن و ارتباط با خداوند و اتلاف وقت با ديدن فيلمها و برنامههاي مبتذل و دستکم بيهوده، حماقت نيست؟
اگر انسان به جاي ذکر و ارتباط با قران، غيبت کند، تهمت بزند و دروغ بگويد، جهالت و ديوانگي خود را اثبات نکرده است؟
* سه توصيه مهم
در پايان توصيه من براي درک بهتر ماه مبارک رمضان اين است که:
اوّلاً بايد در يک ماه پيش رو همه با خدا آشتي کنند و به سوي او بازگردند، همه مراقب باشند گناه در زندگي نباشد، که گناه زندگي را تباه ميکند و به خصوص چشم و گوش و زبان انسان بايد تحت کنترل او باشد و به گناه و معصيت و حتّي بيهودگي مبتلا نشود.
ثانياً در يک ماه، همه بايد در مساجد، در نماز جماعت، در جلسات ختم قران و دعا، شرکت فعال داشته باشند و از وقت پر ارزش خود در جهت رشد معنوي و پيشرفت رو به کمال استفاده کنند.
يکي از مصائبي که امروزه گريبان مردم را گرفته، اين است که متأسفانه مساجد آن طور که شايسته است، پر از جمعيت نيست و اين بلاي بزرگي است که بايد دست کم در ماه مبارک رمضان جبران مي شود.
ثالثاً در ماه مبارک رمضان به خوانذن قرآن اهميّت بدهند و دست کم روزي يک جزء قرآن بخوانند تا در پايان، يک ختم قرآن که معادل بيش از شش هزار مرتبه ختم قرآْن ثواب دارد، در پرونده اعمال ثبت شود. و اگر نمي شود، هرچه انسان ميتواند بايد قرآن بخواند و دست کم در راه و در حين کار بايد سورههايي که حفظ هستند را مرتب بخوانند تا دست کم به اين اندازه از برکات ماه مبارک رمضان استفاده کرده باشند.
========================
پينوشتها
[1]. عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 293.
2.امالي الصدوق، ص 95.
3.من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 75.
4.صحيفه نور، ج 13، ص 461.
5.توبه، 105.
6.نهج البلاغه، خطبه 224.
7. ر.ک: ارشاد القلوب، ج 1، ص 200
8. مزمَل، 20.