چهارشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۳ |۱۷ محرم ۱۴۴۶ | Jul 24, 2024

رابطه امامت با سایر عناصر دین اعم از اصول و فروع، ارتباطی است که به سایر عناصر هویت می‌بخشد که با فقدان آن، سایر مجموعه نیز تاثیر و نتایج مورد انتظار خود را از دست می‌دهد که نتایجی ناهمگون در پی خواهد داشت.

به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری حوزه، آنچه در پی می آید، گفتاری از آیت الله شیخ عیسی قاسم، عالم سرشناس و مبارز بحرینی درباره آیه ولایت و پیام‌های عید سعید غدیر است:

عید غدیر ما را به یاد این سخن خدای متعال می‌اندازد که فرمود: (اليوم أكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتي، ورضيت لكم الإسلام دينا). اکنون درباره این آیه شریف نکات زیر را ذکر می‌کنم:

* پنج نکته درباره آیه ولایت

اول: ابلاغ پیام امامت شرط اتمام رسالت است:

کمال دین به‌وسیله امامتی حاصل شد که مورد تایید اسلام است، به گونه‌ای که دین بدون امامت ناقص است؛ اگر الغای امامت نظری باشد، دین از لحاظ نظری ناقص خواهد بود که نقص در مقام عمل را نیز به دنبال خواهد داشت و اگر الغای امامت در عمل باشد، کمال نظری، دیگر سودی نخواهد داشت و این نقص تمام جنبه عملی دین حتی اساس عقیدتی آن را فرا خواهد گرفت. در واقع باید گفت ارتباط امامت با عناصر دیگر دین، اعم از اصول و فروع دین، ارتباطی عددی محض همانند رابطه نه و یک نیست به گونه‌ای که اگر یکی از این مجموعه کم شود، فقط خودش جدا شده باشد و نُه واحد دیگر بر سر جای خود ایفای نقش کنند و فقط با جدا شدن این واحد خلأی جزئی در این مجموعه ایجاد شود.

رابطه امامت با سایر عناصر دین اعم از اصول و فروع، ارتباطی است که به سایر عناصر هویت میبخشد که با فقدان آن سایر مجموعه نیز تاثیر و نتایج مورد انتظار خود را از دست میدهد و نتایجی ناهمگون در پی خواهد داشت. در غیر این صورت چگونه میتوان میان توحید حقیقی و ولایت معاویه یا ولایت فرد منتخب اکثریت جمع کرد؟ حال آنکه این شخص منتخب تناسبی با دین خدا ندارد و بر مسیر الاهی حرکت نمیکند؟ آیا چنین دینی منسجم است؟ آیا توحیدی که حامی و همراه طاغوت باشد توحید واقعی است؟!

برای تصور نقص وارد شده بر دین به واسطه انحراف در مسیر امامت از نظریه الهی و برداشت تصویری درست و عمیق از گستره تاثیرات چنین انحرافی میتوان از این آیه استفاده کرد که کمال دین را به امامت مورد نظر اسلام پیوند می‌دهد به گونه ای که با الغای نظری یا عملی امامت، دین نیز از لحاظ نظری و عملی ناقص خواهد شد. خدای متعال می‌فرماید: (يا أيها الرسول بلّغ ما أنزل إليك من ربّك و إن لم تفعل فما بلّغت رسالته والله يعصمك من الناس إنّ الله لا يهدي القوم الكافرين)؛ یعنی تاثیر این تبلیغ و رساندن این پیام به قدری است که عدم ابلاغ این پیام همانند این است که پیامبر(ص) هیچ پیامی از رسالت خود را ابلاغ نکرده، یعنی تاثیری عمیق، فراگیر، دائمی و زیان‌بار برای اسلام در پی خواهد داشت و این مطلب را از ادامه آیه نیز میتوان فهمید که می‌فرماید: (إنّ الله لا يهدي القوم الكافرين). این عبارت ادامه دستور الهی به رساندن پیام امامت طبق تفسیر مذهب اهل بیت علیهم السلام است به این معنا که هرکس با این پیام امامت مقابله کند در مقام کفر عملی قرار گرفته  و ایمان او خدشه دار می‌شود، گرچه هنوز مسلمان است.

دوم: فقدان امامت در جامعه مساوی با گسترش طاغوت است:

 هستی و حیات نعمتی بزرگ است اما این هستی، هدف و کمالی دارد. غایت هستی یک موجود بدین معنا می‌باشد که آن موجود به حد کمال خود برسد و کمال انسان به کمال روح او می‌باشد که این کمال در مسیر عبودیت و بندگی خداوند سبحان در تمام ابعاد زندگی حاصل می‌شود و این امری است که انسان‌ها و مسلمانان در سایه حکومت طاغوت نمی‌توانند به آن دست بیابند و طاغوت در واقع همان جایگزین عملی است که در صورت فقدان امامت الهی ایجاد می‌شود و بدین ترتیب نعمت وجود و حیات و دین کامل نمی‌شود مگر با وجود امامت الهی. و خداوند متعال با تشریع امامت و رساندن پیام ولایت توسط پیامبر(ص) بود که نعمت خویش را تمام کرد و پس از آن این مسؤولیت حفظ این نعمت به بندگان منتقل می‌شود.

سوم: اسلام خداپسندانه:

اسلامی که خداوند برای بندگان خود، بر اساس علم، حکمت و عدالت خود در نظر گرفته، اسلامی است که امامت یکی از اصول و ارکان آن می‌باشد، چنین اسلامی است که در اصطلاح امامیه به آن ایمان می‌گویند. این تفاوت میان اسلام و ایمان، تفاوتی به جا و مفید است، تا کسی که شهادتین را گفته، از دایره اسلام خارج نکنیم؛ چرا که با گفتن شهادتین حقوقی برای مسلمان واجب می‌شود و خون، آبرو و مال آنها به واسطه همین شهادتین در جامعه اسلامی حفظ می‌شود و نکاح و ارث نیز بر همین اساس مترتب می‌شود. اما لزوم تفاوت میان اسلام و ایمان به این خاطر است که معنای اسلام اکمل و تصویر اصیل دربردارنده شعاع کامل و پرتو حقیقی رسالت محفوظ بماند.

بنابراین اگر می‌بینیم که در غیاب اصل امامت، به گرفتاری، فاجعه، تنش و اضطراب مبتلا شده‌ایم، تمام این‌ها دور از انتظار نیست و نمی‌توان اسلام را مسؤول این نابسامانی‌ها دانست.

چهارم: هنگام تعارض است که دینداران واقعی کم میشوند

انسان‌ها همواره تا جایی دین را می‌پذیرند و به آن پایبند هستند که با منافع و جایگاه آنها تعارضی نداشته باشد، اما اگر دین کوچک‌ترین تعارضی با منافع آنها داشته باشد، آن را انکار یا تاویل می‌کنند یا غلط می‌پندارند تا منافع خود را حفظ کنند، در صورتی که چنین کاری ناپسند است.

پنجم: پذیرش ولایت اهل بیت(ع) به منزله پذیرش ولایت الاهی است

پذیرش ولایت اهل بیت(ع) همان پذیرش ولایت خداوند و تن دادن به حکمت عادلانه او و پذیرش اسلام با تمام اجزاء و تکالیف و مقتضیات آن می‌باشد.

ششم: سکوت اهل بیت(ع) از سر رافت است نه خیانت

از آیه تبلیغ می آموزیم که نظر درست گاه به خاطر برخی توطئه ها و خیانت ها از مردم پوشیده میماند و گاه نیز این امر به خاطر شفقت و دلسوزی از مردم مخفی میماند با این هدف که حقیقت از بین نرود و چیزی از آن باقی بماند. از این رو گاهی شاهد این هستیم که ائمه هدایتگر ما از بیان برخی حقایق مبتنی بر منطق دوم خودداری کرده اند و تدریجی بودن بیان احکام در اسلام نیز بر اساس همین منطق است و این قاعده یکی از مصادیق تعامل با مردم به میزان عقل و آمادگی آنها میباشد.

پیامدهای التزام به امامت:

1. ایمان به انسجام، یک‌دست بودن امت اسلام و نیز بازگشت اسلام به جایگاه رهبری و پیشوایی عمومی در زمین و اجرای تام و عادلانه اسلام به دست امام بر حق و معصومی که منتظر آل محمد(ص) است؛ چرا که دنیا در پایان خود به صلاح نمی‌رسد مگر به همان سببی که در آغاز به صلاح رسیده بود. تمام جهان اسلام در آغاز به وسیله رسول خدا(ص) و راه و روش کامل ایشان به صلاح رسید و اکنون نیز با راه و روش اسلام و معصومین و و امام زمان به صلاح میرسد... یعنی امت اسلام همواره با رهبری و پیشوایی معصومان(ع) به صلاح رسیده است. در اینجا لازم به ذکر است که وظیفه اقدام برای اصلاح امور هیچ گاه از مسلمانان ساقط نمیشود و همواره بر ما واجب است که امیدوار به ظهور امام قائم(ع) باشیم و زمینه ساز ظهور ایشان باشیم و همواره در تکاپو برای برپایی عدالت در زمین باشیم.

2. عدم امکان ایمان فکری و باور به نظام های زمینی. شما به روز ولایت و روز غدیر و امامت علی(ع) و ضرورت امامت معصوم و اسلام کامل ایمان دارید و بر این اساس دیگر نمیتوان به هیچ کدام از نظام هایی که بر اساس معیارهای مادی و زمینی شکل گرفته ایمان فکری و باور داشت؛ چرا که هیچ کدام از این نظام ها امتداد طبیعی خط امامت نیست، گرچه این سخن به معنای لزوم مواجهه با این نظام ها نیست و میتوان با این نظام ها همزیستی و تعامل مسالمت آمیزی برقرار کرد به شرط آنکه آنها نیز با اسلام و دین و دنیای مسلمانان اعلام جنگ نکنند و بر این اساس میتوان با این نظام ها در امور خیر و در جهت منافع سرزمین های اسلامی و بهبود اوضاع مسلمانان و دفاع از حقوق و جایگاه آنها و برقراری امنیت همکاری نمود و البته تمام این همکاری ها باید در چهارچوب شریعت و احکام عادلانه آن صورت پذیرد و سیره ائمه(ع) نمونه ای زنده از حفظ منافع اسلام و مسلمانان و همزیستی مسالمت آمیز و نصیحت عملی به حکومت های غیر دینی بدون مشارکت در ظلم آنان یا کوتاهی در واجبات  را به ما ارائه می‌کند.

البته اعتقاد به منحصر بودن دین بر خط امامت به معنای سیاست مواجهه عملی با دیگران یا خروج آنها از پیکر امت یا تکفیر آنها و کشیدن شمشیر به روی آنها و عدم همکاری با آنها در امور خیر نیست، بلکه باید میان مشروعیتی که نظام های زمینی برای تقویت خود به دنبال آن هستند و مشروعیت مورد نظر اسلام که در زبان فقه بیان شده تفاوت قائل شویم و متوجه باشیم که مشروعیت نظام های زمینی برگرفته از قوانین وضع شده بشری و نظریه پردازی مؤسسات سیاست جهانی مانند سازمان ملل متحد است، اما مشروعیت اسلام و نظام اسلامی برگرفته از شریعت اسلام می‌باشد.

3. پس از اعتقاد به خط امامت و پیوستن به آن، ترویج فرهنگ غربی یا هر فرهنگ زمینی دیگری حرام است و از این رو همواره باید بر محور امام قائم(ع) تمرکز داشته باشیم.

 

ترجمه: سید احمد احمد زاده

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha