خبرگزاری حوزه/ شهدای ما ستارگان پرفروغی بودند که از همین زمین و به سوی آسمان معرفت و معنویت پرکشیدند.
آنها آدمهای خارق العاده و نابغه ای نبودند؛ مثل خود ما معمولی و عادی زندگی کردند ولی... ولی در همین زندگی عادی و معمولی، طبیعت و دلشان را بر مبنای عرف حق و خواست خدا بنا نهادند.
و رمز موفقیت و راز اتصالشان به آسمان هم همین بود.
تلاش کردند تا آلوده نشوند به غفلت.
آنها از همین چیزهای کوچک شروع کردند تا به جاهای بزرگ برسند.
و این زیبایی و بارقه های معنوی در شهدای روحانی که هم به بال علم مسلح بودند و هم به سلاح تقوا مزین، عطر و بوی دیگری دارد.
یکی از این نام آوران گمنام آسمان پرواز، شهید حسین اسفندیاری است. طلبه ای از استان مازندران و شهرستان ساری.
زندگی این طلبه شهید شاید از چشم عادی، چندان اتفاقات خطیر و خاص در بر نداشته باشد اما از نظرگاه دیدة حقیقت بین، پر است از کوچک های بزرگ و وقایع عظیم.
کارهایی که شاید در ظاهر کم باشد اما در باطن بسیار است و شاید در صورت کوچک باشد اما در سیرت بزرگ است.
خاطره ای از برادر این شهید سعید، گویای مشتی نمونه خروار از توجه و تأمل.
ايشان در سال 1358 در كميته انقلاب اسلامي تهران مشغول خدمت بود.
روزي در محل كار ايشان وقتي خواستم با خودكار و كاغذ آن نهاد، مطالب شخصي بنويسم خودكار را از دستم گرفت و عذرخواهي كرد و گفت:
«اين مال بيت المال است و فقط بايد كارهاي اداري را با اين امكانات و اموال انجام داد.»
آری؛ همین توجه و تنبه و مراقبت نسبت به امور به ظاهر کوچک و عادی زندگی است که انسان را به سوی بزرگی ها و عظمتهای حیات در دنیا و عقبی رهنمون می سازد.
گرچه باید گفت؛ این توجه و مراقبت، انسان را از مجاهدت و خطر کردن در راه آرمانها باز نمی دارد.
برادرش می گوید:
با هم در يكي از خيابانهاي تهران قدم ميزديم. در آن زمان نيروها و طرفداران منافقين و گروهكهاي ضد انقلاب، در خيابانها با پخش روزنامه و كتاب عليه انقلاب اسلامي تبليغ ميكردند. ايشان در آن روز به شدت در برابر آنان ايستادگي كرد تا جايي كه درگيري لفظي آنان خيلي بالا گرفت.
و می رسیم به موعد ناب و وعده تابناک وصیت نامه شهید که سرشار از زیبایی و لطافت و ایمان است.
وقتی از لابلای کلمات، خاطرات عاشقان را رصد می کنی و در متن و بطن ظهور آبی شان، رعد نور بهشت برین خدا را می بینی؛ وقتی از دل آن روزها و شبها، به قلب این روزگار پل می زنی و میان عروج آسمانی آنها و سطح سیمانی این دوران می مانی، یادت می افتد که شهدا از تبار باران بودند و از جنس ایمان.
یادت می افتد که ما این روزها چقدر به آن روزها و حس و حالشان، شور و شکوهشان، آبی دعایشان و سادگی و طراوت ایمان و اعتقادشان نیازمندیم:
برادران و خواهران مسلمان! شما ميدانيد كه همه موجودات زنده روي زمين ميميرند. همانطور كه خداوند ميفرمايد: «انك ميت و انهم ميتون» و زندگيلذت بخش دنيا آنطور كه امام حسين (عليه السلام) فرمود كه زندگي بايد با مبارزه با طاغوتيان باشد كه «ان الحيوة عقيدةُ و جهادٌ»...
چه زيباست آدمي جانش را در راه خدا بدهد و در راه عقيدة پاكي كه دارد ايفا كند و...
و من اميدوارم از خداي يكتا كه در اين راه بتوانم به آرزوي نهاييام كه شهادت است برسم. در اينجا بنده به عنوان يك فرد مسلمان پيامي به برادران پاسدار و ديگر اقشار ملت دارم كه در راه پيشبرد اين انقلاباسلامي كه ناجي تمام مستضعفان جهان ميباشد؛
آگاهانه تا سر حد جان كوشش كنند وحدت كلمه را كه امام خميني آن را تاكيد مينمايند حفظ كنند و بامسائل و مشكلاتي كه در سر راه پيشبرد اهداف انقلابيشان نمايان ميشود با بينشتوحيدي روبرو شده و براي رفع آن از كوچكترين كوششي دريغ ننمايند.
تقوا را سرلوحه كارهاي خود قرار دهيد، چون « إِنَّ أَكرَمَكُم عِندَ اللَّهِ أَتقاكُم» و يا حضرت علي (عليه السلام) ميفرمايد «اوصيكم بتقوي الله...»...
و او حسين اسفندياري بود که این کلمات را نگاشت در 30/8/58
او که در 1343 متولد گشت و در 31/2/59 در منطقه غرب به فیض شهادت نایل آمد.
آری؛ صدای هل من ناصر حسین زمان هنوز در گوش تاریخ طنین انداز است و «حسین»های «اسفندیار»صفت آماده اند تا با دل و جان و شور و شوق پاسخگوی ندای حضرت عشق باشند که از فراز تاریخ زمزمه گر هستی است و ما را به سوی کربلای دلها فرا می خواند!
یادشان گرامی و راهشان سبز و حضورشان در روح و جان و جهان ما پاینده و مرامشان جاوید باد!
پینوشت:
با بهرهگیری از منابع پایگاه اطلاعرسانی کنگره شهدای روحانی