حضرت آیت الله سبحانی در تبیین این مطلب آورده اند :
گروهى از مفسران و متكلمان اسلامى تجسم اعمال را غير ممكن دانسته و همه ى آيات و روايات دال بر آن را به گونهاى تأويل كردهاند، عمده ى دليل آنان بر اين مدعا اين است كه اعمال انسان از مقوله هاى اعراض مى باشند و بر اين اساس نظريه ى تجسم اعمال از دو جهت با اشكال مواجه است:
1. وجود عرض قائم به خود نمى باشد و در نتيجه پس از تحقق يافتن از انسان نابود مى گردد و ديگر چيزى نيست تا اعاده گردد.
2. بنابر نظريه تجسم اعمال، خود اعمال بدون تكيه بر جوهر تحقق مى يابند و اين امرى غير ممكن است.
مرحوم طبرسى در ذيل آيه 30 آل عمران (يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْس ما عَمِلَتْ مُحْضَراً...)مى گويد در كيفيت حضور عمل در قيامت آراى مختلف است، برخى گفته اند مقصود صحيفه هاى عبادات و گناهان است كه هركس آن را مى يابد، و برخى ديگر گفته اند مقصود پاداش و كيفر اعمال است و امّا خود اعمال به حكم اين كه از مقوله ى عرض مى باشند، معدوم گرديده و اعاده ى آنها ممكن نيست و در نتيجه حاضر شدن آنها در قيامت محال خواهد بود.([1])
علاّمه ى مجلسي رحمه اللّه پس از نقل نظريه ى شيخ بهايى درباره تجسم اعمال مى گويد:
محال دانستن انقلاب عرض به جوهر در اين دنيا و ممكن دانستن آن در سراى ديگر نوعى سفسطه است، زيرا دو نشأه ى دنيا و آخرت با هم تفاوتى ندارند مگر از اين جهت كه مرگ و احيا دوباره ميان آن دو فاصله ايجاد كرده است و اين تفاوت نمى تواند وجه اختلاف احكام ياد شده باشد.([2])
بنابراين مخالفان نظريه ى تجسم اعمال به دو مطلب تمسك كرده اند:
1. اعمال از مقوله هاى اعراض مى باشند و پس از صدور از انسان(يا پس از مرگ) معدوم مى شوند و چيزى نمانده است تا در سراى ديگر تجسم يابد.
2. اصولاً تجسم عمل از قبيل تبدل عرض به جوهر است كه امرى غير ممكن مى باشد.
دو اشکال وارد نیست
حق اين است كه هيچ يك از اين دو اشكال بر نظريه ى تجسم اعمال وارد نيست، زيرا به مقتضاى براهين عقلى آنچه تحقق يافت و لباس هستى بر تن كرد، ديگر به هيچ وجه معدوم نمى گردد و در آن مرحله و در ظرف خود كه تحقق يافته است هميشه باقى خواهد ماند وطريان عدم بر آن در آن مرحله از قبيل اجتماع وجود و عدم است كه محال بودن آن بديهى است.
علاوه بر اين قرآن كريم به صراحت مى گويد: همه چيز در (اِمام مُبين)ثابت و باقى است و اعمال انسان هم از اين حكم كلى مستثنى نخواهد بود.چنان كه مى فرمايد:
(...وَما يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّة فِى الأَرْضِ وَلا فِى السَّماءِ وَلا أَصْغَرَ مِنْ ذلِكَ وَلا أَكْبَرَ إِلاّفى كِتاب مُبين).([3])
«از علم پروردگار تو حتى هم وزن ذرّه اى از آنچه در زمين و آسمان است پنهان نيست و نه چيزى كوچكتر از آن و نه بزرگتر از آن نيست مگر آن كه در "كتاب مبين" ثبت و محفوظ است».
بنابراين اشكال نخست كه كارهايى كه انسان انجام داده است، معدوم گرديده و ديگر اعاده آنها ممكن نيست بى پايه و موهون است همان گونه كه اشكال دوم نيز صحيح و پا برجا نيست، زيرا ما هر چند به معاد جسمانى معتقديم لكن معنى اين سخن آن نيست كه همه ى قوانين مربوط به نظام دنيوى در حيات اخروى نيز جريان خواهند داشت و يگانه فرق ميان اين دو جهان فاصله شدن مرگ و احياى دوباره ى مردگان است قرآن به صراحت مى گويد:
(يَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ وَالسَّماواتُ وَبَرَزوا للّهِالواحِدِالْقَهّارِ).([4])
«روزى كه زمين و آسمان به گونه اى ديگر مبدل خواهد شد و همه انسانها از قبرها بيرون آمده و در پيشگاه الهى ظاهر خواهند شد».
و نيز آيات بسيار ديگرى كه از آنها استفاده مى شود كه نظام اخروى، قوانين مخصوص به خود را دارد.
آرى پاره اى از اصول عقلانى مانند اجتماع دو نقيض و ارتفاع آنها امورى هستند كه اختصاص به حيات دنيوى يا اخروى ندارند، ولى اين مانع از آن نيست كه يك رشته قوانين كه عقلانى محض نيستند و با مطالعه ى واقعيت موجود در اين جهان به دست آمده اند، در سراى ديگر به گونه اى ديگر باشند اين كه برخى از موجودات امكانى جوهر و برخى ديگر عرض مى باشند و اعراض در هستى خود قائم به جوهرند و نمى توانند روى پاى خود بايستند مطلبى است كه انسان پس از مطالعه نظام آفرينش بر آن دست يافته است، حال اگر شرايط حيات دگرگون شد چه مانعى دارد كه آنچه در اين نظام نمى توانست قائم به نفس باشد،در نظام ديگر قائم به نفس بوده و به صورت آتش و غل و زنجير و يا باغ و حور و قصور تجسم و تمثل يابد؟
ملاک وضع دنیوی نیست
مطلب ياد شده اختصاص به تجسم اعمال ندارد، بلكه در همه حقايق مربوط به جهان آخرت از قبيل صراط، ميزان، اعراف و مانند آن جارى است و نبايد در تفسير آنها وضع موجود در نظام دنيوى را مقياس قرار داد.
كوتاه سخن آن كه: از نظر عقلى هيچ گونه اشكالى در رابطه با مسأله«تجسم اعمال»به نظر نمى رسد در اينجا مناسب است آراى برخى از صاحب نظران را يادآور شويم:
1. صدرالمتألهين درباره ى تجسم و تمثل ملكات اخلاقى انسان درسراى ديگر مى گويد: هرگاه صفتى در نفس انسانى غلبه پيدا كرد و راسخ گرديد، آثار آن به طور قهرى نمودار مى گردد ولى تفاوتى كه ميان دنيا و آخرت هست اين است كه چون دنيا دار تحصيل و اكتساب است تبديل ملكات رذيله به ملكات فضيله ممكن است ولى در سراى ديگر كه دوران تحصيل واكتساب سپرى شده است، چنان كه قرآن بر اين مطلب گواهى مى دهد([5])، در نتيجه انسان با هر صفتى كه با آن به قيامت محشور گردد، آثار آن صفت و ملكه ى نفسانى به طور قهرى بروز خواهد كرد و به شكل متناسب با خود و به گونه اى كه با شرايط نظام اخروى هماهنگ باشد مجسم خواهد گرديد.
آنگاه براى تقريب اين مطلب به اذهان ،مثالى را يادآور شده مى گويد:
ماهيت رطوبت در جسم اثر خاص خود را دارد و در قواى ادراكى حسى و خيالى به گونه اى ديگر ظاهر مى شود و در نشأه ى ادراك عقلى به صورت ديگرى ظاهر مى گردد سپس اضافه مى كند:
براى كسانى كه مى خواهند از روى بصيرت داورى كنند، همين قدر كه ما يادآور شديم كافى است تا نسبت به همه ى آنچه از جانب خداوند و رسول گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم) و شريعت اسلام در مورد صورتهاى اخروى كه مترتب بر عقايد حق يا باطل، و اعمال زيبا و زشت مى باشند، وارد شده است ايمان آورد هر چند خود از اهل مكاشفه و مشاهده نباشد و نتواند واقعيت آنها را در اين جهان ادراك نمايد.([6])
آرى كسانى كه مى خواهند به معرفت تفصيلى برسند و چگونگى تحقق يافتن وعد و وعيدهاى الهى را در مورد صورتهاى لذت بخش يا مولم اخروى درك نمايند بايستى خويشتن را از علايق مادى برهانند و با عالم غيب ارتباط بيشترى پيدا كنند و نيز در مورد صفات نفسانى خود تأمل كامل نمايند و چگونگى صدور آثار آنها را در اين جهان به دقت مطالعه كنند، تا بر نحوه ى تحقق آثار آنها در سراى ديگر واقف گردند.
مثلاً غضب و خشم هرگاه برافروخته مى گردد، هر چند در حقيقت مربوط به روح انسان و بعد ملكوتى (غير مادى) او است، ولى آثار آن در همين بدن عنصرى نمايان مى گردد خون او به جوش آمده صورتش سرخ مى شود و حرارت فوق العاده اى بدنش را مى سوزاند و اينها همه مربوط به جنبه ملكى ومادى او است بنابراين هيچ جاى شگفت نيست كه همين صفت ناپسند در سراى ديگر به صورت آتش دوزخ تجسم يابد و فرد غضب آلود را بسوزاند، و از همين جا مى توان ساير صفات ناپسند و نيز ملكات حميده را مورد مطالعه قرار داد، و نحوه ى تجسم اخروى و ترتيب آثار آنها را در سراى ديگر تصوير نمود.
اى دريده پوستين يوسفان *** گرگ برخيزى از اين خواب گران
گشته گرگان هر يكى خوهاى تو *** مى درانند از غضب اعضاى تو([7])
2.فقيه و عارف نامى اسلامى شيخ بهاءالدين عاملى در اين باره چنين مى گويد:
در روايات بسيارى از شيعه و سنى مسأله تجسم اعمال مطرح گرديده است آنگاه پس از نقل روايت قيس بن عاصم( كه در گذشته نقل نموديم رجوع شود) مى گويد برخى از اصحاب دل گفته اند مارها وعقرب ها و آتشهايى كه در قبر و قيامت ظاهر مى شوند در حقيقت همان كارهاى زشت وصفات ناپسند وعقايد باطل است كه در اين نشأه (برزخ و قيامت) به صورت هاى ياد شده ظاهر مى گردند همان گونه كه روح و ريحان، حور و ميوه هاى لذت بخش در حقيقت همان اخلاق حسنه و اعمال شايسته وعقايد حقه است كه در اين جهان (برزخ و قيامت) بدان صورت نمايان گرديده اند، زيرا حقيقت يك چيز است كه در نشأه هاى مختلف آثار گوناگونى دارد، و به همين جهت گفته اند اسم فاعل(كلمه ى (محيطة) در آيه (وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالْكافِرينَ) به معنى استقبال نيست، بلكه مقصود اين است كه هم اكنون جهنم بر كافران احاطه دارد، زيرا عقايد باطل و صفات و اعمال زشت آنان در همين نشأه آنان را احاطه نموده است و همين ها در حقيقت دوزخ آنان است كه در سراى ديگر به صورت آتش و مار و عقرب و مانند آن نمايان مى گردد، آنگاه برخى از آيات و رواياتى را به عنوان شاهد بر مدعاى مزبور، يادآور مى شود.([8])
تجسم اعمال و دانش امروزين بشر
در عين حال كه دلايل نقلى متضافر بر وقوع آن گواهى مى دهد، ولى در اينجا مى توان براى اثبات امكان تجسم اعمال از علوم تجربى امروز بشر نيز بهره جست و اين مسأله دقيق عقلى و دينى را به گونه اى تقريب به ذهن نمود.
توضيح آن كه: آخرين نظريه در باره ى «ماده» و «انرژى» اين است كه ماده و نيرو دو مظهر از يك حقيقت است، وماده انرژيهاى متراكم و فشرده است كه در شرايط معينى به نيرو تبديل مى گردند، گاهى انرژى متراكم در يك گرم ماده، معادل با قدرت انفجار متجاوز از سى هزار تن ديناميت است و در يك گرم خاك به قدرى انرژى ذخيره شده كه از محصول يكسالِ كارخانه ى بزرگ برق تجاوز مى كند، اين همان ماده است كه در صورت انبساط به صورت انرژى جلوه مى كند كه اگر حالت انبساط آن از ميان برود و به حالت متراكم و فشردگى برگردد بازحالت جرميت و جسميت به خود مى گيرد.
در سال 1905 انيشتاين فرضيه ى نسبيت را اعلام و رابطه بين جرم انرژى را كه تا آن موقع فكر مى كردند از هم متمايز مى باشند مطرح نمود و نشان داد كه جرم و انرژى قابل تبديل به يكديگرند.
«مفهوم بقاى انرژى» يك قانون بنيادى است كه بنابر مشاهده براى تمام پديده هاى طبيعى برقرار است و بقاى انرژى را براى آنها الزامى مى كند يعنى اين كه طى تمام تغييراتى كه در طبيعت رخ مى دهد انرژى كل، تغيير نمى كند. ([9])
انرژى مى تواند به صورتهاى مختلفى وجود داشته باشد، اين صورتهاى مختلف شامل انرژى ثقلى، جنبشى، گرما، الكتريكى، شيميايى، تابشى، هسته اى وجرم مى باشند.([10])
اكنون بايد ديد حقيقت كار در انسان چيست؟
پاسخ اين است كه حقيقت كار در انسان كه خودجزئى از جهان ماده است اين است كه در انجام هر كار خوب يا بد، ذخاير بدنى خويش را به صورت انرژى خرج مى كند، اگر نماز مى خواند، در حقيقت در تمام لحظه ها و حالات نماز مقدارى از ماده حيات او به صورت انرژى در مى آيد و اگر انسان بى گناهى را زير ضربات خود قرار مى دهد، نيزبه وسيله ى شلاق زدن مواد بدن را در اين طريق صرف مى كند و از اين قبيل است تمام كارهاى خوب و بد انسان خواه كارهاى عضوى و بيرونى او و خواه كارهاى نفسانى و فكرى و درونى او.
از مطالب مزبور نكات ياد شده در زير به دست مى آيد:
1. حقيقت كار در انسان عبارت است از تبديل ماده به انرژى.
2. مقدار انرژى از نظر علم امروز ثابت و پابرجا است.
3. ماده و انرژى دوچهره از يك واقعيت مى باشند.
4. همان گونه كه ماده به انرژى تبديل مى شود انرژى هم در شرايط خاص به ماده مبدل مى گردد.
نتيجه طبيعى و منطقى مقدمات مزبور اين است كه تبديل شدن اعمال انسان (كه مواد تبديل يافته به انرژى مى باشند) در شرايط خاص قيامت امرى ممكن و شدنى است همان گونه كه در جهان كنونى امرى ممكن و بلكه از نظر علم از واقعيات عالم طبيعت بشمار مى رود.([11])
بنابراين مسأله ى «تجسم اعمال» يكى از معارف عميق و بلند قرآن است كه اگر چه درك آن براى انديشه هاى ظاهر بين دشوار و يا غير ممكن است ولى انديشمندانى چون صدرالمتألهين از طريق مطالعه ى عميق در حالات نفس انسانى و برپايه ى اصول مسلم فلسفى به درك آن نايل آمده اند همان گونه كه دانش امروز بشر نيز به نوبه خود مى تواند در تصور و درك آن بشر را يارى نمايد.
البته نبايد فراموش كرد كه حوادث و حقايق مربوط به جهان آخرت از حقايق غيبى بوده و درك درست و كامل آن براى بشر محبوس ومحصور در حصار طبيعت و ماده ممكن نيست مگر آنان كه پيوند مستحكمى با جهان غيب داشته و حقايق آن جهان را از نزديك مشاهده مى نمايند كه تعدادشان بس اندك و نادر است.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مجمع البيان،ج1،ص413.
[2] . بحارالأنوار،ج7،ص229.
[3] . يونس/61; سبأ/3 .
[4] . ابراهيم/ 48.
[5] . (...يومٌ لا يَنْفَعُ نَفساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فى إِيمانِها خَيراً...)(انعام/158).
[6] . (كَلاّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحيمَ) (تكاثر/5 ـ 6).
[7] . مبدأ ومعاد، ص 341 ـ 343.
[8] . بحارالأنوار،ج7،ص228.
[9] . چه مى دانم؟ زندگى ومرگ ستارگان، ص 44.
[10] . دايرة المعارف بريتانيكا،ج 6،ص894 به نقل از معاد از نظر روح و جسم.
[11] . در اين باره به شماره ى 4 سال هفتم مجله ى مكتب اسلام، معاد انسان و جهان ص 339، معاد از نظر رو ح و جسم، ج2، ص 146 ـ 120 رجوع شود.
منشور جاويد، ج9، ص 46 ـ 422.