به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری حوزه، موضوع نامه باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا به رهبر معظم انقلاب که اولین بار، وال استریت ژورنال آن را مطرح کرد، سطح بسیار وسیعی از اخبار و تحلیل های رسانه های داخل و خارج را به خود اختصاص داده است که فارغ از وجود داشتن یا نداشتن چنین نامه ای، مطالعه برخی از آنها جالب است، ، در یکی از این تحلیل ها، عبدالباری عطوان تحلیلگر معروف عرب، سردبیر سابق روزنامه القدس العربی چاپ لندن و سردبیر فعلی الرای الیوم، نوشت:
هنگامی که باراک اوباما رییس جمهور آمریکا نامه مخفیانه به سید علی خامنه ای رهبر انقلاب ایران می فرستد و در آن نامه بر منافع مشترک دو کشور در مبارزه با داعش در عراق و سوریه تاکید می کند و پیشنهاد همکاری مشترک در این زمینه می دهد این امر سه پیام می تواند داشته باشد:
اول: اعتراف غیر مستقیم رییس جمهور آمریکا به شکست استراتژی کنونی خود در مبارزه با داعش و بمباران هوایی تجمعات داعش در مرزهای سوریه و عراق.
دوم: بی اعتمادی رییس جمهور آمریکا به هم پیمانان عرب خود در رویارویی با این خطر بزرگ که طبق اذعان آمریکایی ها تهدیدی برای منافع آمریکا و هم پیمانان او در منطقه است.
سوم: واشنگتن کاملا متقاعد شده که مذاکراتی که به زودی در عمان درباره برنامه هسته ای ایران میان جان کری و محمد جواد ظریف انجام خواهد شد، در معرض تهدید شکست قرار دارد؛ چرا که ایران همچنان به موضع خود در غنی سازی اورانیوم اصرار دارد و از این رو رییس جمهور آمریکا تلاش می کند با نشان دادن هویج همکاری علیه داعش خود را به موفقیت این مذاکرات امیدوار سازد تا بلکه بتواند آن را از رکود کنونی خارج سازد.
این چهارمین نامه مخفیانه اوباما به رهبر انقلاب ایران است که هیچ پاسخی هم دریافت نکرده است اما اوباما هنوز ناامید نیست تا جایی که از کانال های دیگر مانند حیدرالعبادی نخست وزیر جدید عراق و سید علی سیستانی مرجع شیعیان عراق برای رساندن نامه های خود به رهبر ایران استفاده می کند.
عجیب است که این بار اوباما با هم پیمانان منطقه ای خود مانند عربستان و اسراییل درباره این اقدام مشورت نکرده؛ درست مانند اقدام او به گفتگوهای مخفیانه با مقامات ایران در سال 2012 در مسقط که بیش از شش ماه ادامه یافت و به توافق اولیه درباره برنامه هسته ای ایران منجر شد و از مهم ترین بندهای آن توافق این بود که بخشی از تحریم های اقتصادی علیه تهران برداشته شود.
اوباما در تمام نامه های خود به مسؤولان ایرانی تلاش کرده بر این نکته تاکید کند که هدف او از عملیات نظامی در منطقه تضعیف ایران و هم پیمانان او مانند سوریه نیست بلکه هدف او حکومت اسلامی داعش است و همین است که موجب راحتی خیال مقامات سوریه و نگرانی زیاد معارضان سوری شده است.
مسؤولان معارضان مسلح سوری که اکنون احساس می کنند آمریکا آنها را رها کرده و بر سر آنها معامله کرده می گویند (مانند آنچه که از یکی از رهبران آنها در روزنامه گاردین انگلیس نقل شده) آمریکا از ما می خواهد علیه داعش بجنگیم نه علیه نظام سوریه.
کرنش رئیس جمهور آمریکا در برابر ایران
ما نمی دانیم که آیا رهبران ایران به این نامه نگاری های آمریکا پاسخی خواهند داد یا نه؟ ایران هنوز علنا آمریکا را شیطان بزرگ می داند و سید خامنه ای بارها دولت آمریکا را به تلاش برای غرق کردن جهان اسلام در جنگ های طایفی داخلی و فتنه پراکنی در صفوف واحد امت اسلام متهم ساخته است.
اما رییس جمهور آمریکا در برابر ایرانی ها کرنش می کند چون به خوبی می داند آنها یک قدرت منطقه ای بزرگ هستند که توان موشکی و زیردریایی و هواپیماهای بدون سرنشین و شناورهای جنگی پیشرفته و رادار گریز در اختیار دارند و از این رو با احتیاط فراوان با آنها برخورد می کند و تلاش می کند آنها را به سوی کشور خود جذب کند؛ درست به عکس رفتار این روزهای آمریکا با رهبران عرب که با تحقیر فراوان با آنها برخورد می کند و آنها را فقط به عنوان ابزاری برای فروش تسلیحات خود و نجات صنایع نظامی خود از رکود می داند.
در این میان بعید نیست که ایران هم بخواهد از ضعف آمریکا به سود منافع خود و هم پیمانان خود استفاده کند و به ائتلاف آمریکایی در جنگ با داعش بپیوندد زیرا داعش تهدید مستقیمی برای ایران است اما در این صورت هم ایران در شروط هسته ای خود دست بر نخواهد داشت همان طور که در مذاکرات محرمانه مسقط هم این را گفته و آمادگی خود را برای مشارکت در جنگ اعلام کرده و سلاح و تجهیزات به کردستان عراق ارسال کرده بود.
اما سؤالی که اینجا مطرح میشود این است که آیا هماهنگی میان ایران و آمریکا میتواند معادلات میدانی در مبارزه با داعش را تغییر دهد؟
این یک سؤال فرضی است که به سختی می توان پاسخ محکمی به آن داد زیرا ایران همچنان برگ های برنده ای در دست دارد که آنها را به سینه خود چسبانده تا دشمنانش آنها را نبینند، اما با این حال می توان پیش بینی کرد که وارد شدن ایران به یک جنگ فرسایشی غیر سنتی آن هم زیر چتر آمریکا ریسک خطرناکی است؛ چرا که ایران در این صورت وارد جنگی به نمایندگی دیگران در خاک عراق و سوریه و لبنان می شود با توجه به اینکه اگر کمک های ایران به نیروهای سوریه نبود، نظام سوریه نمی توانست در این چهار سال مقاومت کند. از این رو شاید ایران ترجیح بدهد آمریکا و هم پیمانان عرب او نیز وارد این جنگ شوند مگر اینکه آمریکا ضمانت بدهد که ایران را به عنوان یک قدرت هسته ای منطقه بشناسد که حرف اول و آخر را در منطقه می زند و البته این هم با توجه به زخم زدن های مسموم پی در پی آمریکا به دوستان عرب خود بعید به نظر نمیرسد.
اگر معرکه کوبانی دو ماه وقت گرفت و نیروهای کرد از ترکیه و عراق و سوریه در کنار انواع هواپیماهای آمریکا در آن شرکت کردند، حال آمریکا چقدر باید سلاح و نیرو و هم پیمان داشته باشد تا بتواند جنگ با داعش را به سود خود تمام کند؟
پاسخ این سؤال را به شما واگذار می کنیم و ماه ها و سال های آینده و دیدن نتایج جبهه جنگ.
ترجمه : سید احمد احمدزاده