آیت الله ضیاء الدین نجفی، از شاگردان مرحوم علامه طباطبایی در گفتگو با سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری حوزه، به مناسبت همایش بینالمللی اندیشههای علامه طباطبایی بیان شخصیت علمی، اخلاقی و عرفانی ایشان پرداخت.
*ضمن تشکر از حضرتعالی، در ابتدا مختصری از شخصیت علمی و اخلاقی علامه را بیان کنید.
مرحوم علامه طباطبایی، استاد بسیاری از شخصیت های حوزوی و غیرحوزوی بودند؛ ایشان از بزرگ ترین اساتید در علوم مختلف در قرن حاضر هستند، شاگردان بسیاری را در فلسفه، اخلاق، عرفان، تفسیر و ...، تربیت کردند که از جمله آن ها می توان به شهید مطهری، آیت الله العظمی جوادیآملی، علامه حسن زاده آملی، آیت الله مصباح یزدی و دیگران اشاره کرد که از شخصیت های بزرگ در علوم مختلف به حساب می آیند.
*چند سال از محضر علامه بهره بردید؟.
اینجانب حدود ده سال یعنی از اواسط دهه 40 تا اواسط دهه 50 از محضر ایشان بهره مند شدم.
مفسر المیزان در اواخر دهه 40، درس های خصوصی برای شاگردان ترتیب دادند که مسائل فلسفی و مسائل فقه الحدیث را بر اساس مبانی کتاب بحارالانوار و مرآۀ العقول تدریس می نمودند.
مرحوم علامه در همین سال ها، تعلیقه هایی بر کتاب بحارالانوار، کافی، مرآۀ العقول و اسفار اربعه مرقوم کردند.
این شخصیت بزرگوار واقعاً کم نظیر در مباحث علمی، اخلاقی، عرفانی و فلسفی بودند که هم حوزویان و دانشگاهیان و هم عموم مردم از محضرشان استفاده فراوانی نموده اند.
استاد بزرگوار ما در دهه 50 در روزهای چهارشنبه و پنج شنبه در تهران جلساتی را با اساتید دانشگاه و دانشجویان در مباحث فلسفی، اخلاقی، انسان شناسی، اسلام شناسی و غیره برقرار می کردند.
شرق شناس معروف، پروفسور هانری کُربَن در طیّ مذاکراتی که با استاد به صورت حضوری یا مکاتبه ای داشته، اعتراف می کند از محضر علامه خیلی بهره مند شده است.
شاید بتوان گفت، عواملی که ایشان را «علامه» کرد، اساتید بزرگ ایشان هستند که به مدت ده سال در نجف اشرف از محضر آن ها کسب فیض کردند. استادانی همچون: آیت الله غروی اصفهانی(کمپانی) در علم فقه و اصول فقه، آیت الله سید علی قاضی طباطبایی در عرفان، حدیث و تفسیر، میرزای نایینی، آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و دیگر بزرگان حوزه علمیه نجف اشرف که در تربیت علامه اهتمام ویژه ای داشتند.
مرحوم علامه در بزرگداشت شخصیت مرحوم میرزا علی آقا قاضی طباطبایی می فرمود: من هر چه دارم از استادم قاضی طباطبایی دارم؛ تفسیر المیزان، حاصل زمینه سازی و سفارشات ایشان بود؛ استادم مرا بر این مبنا واداشت که قرآن را به قرآن تفسیر کنم.
من این بهره را از استادم مرحوم قاضی طباطبایی دارم که به من فرمود: محمد حسین! تو قرآن را به قرآن تفسیر کن؛ ما باید اول در این جایگاه عمل کنیم.
مفسر المیزان در تفسیر خود، ابتدا آیه را با آیه یا آیات دیگر تفسیر کرده و در ادامه به سراغ روایات رفته و در مرحله بعد نیز از مباحث عقلی بهره برده است.
استاد بعد از مراجعت از نجف، ده سال را در تبریز اقامت کردند و در مورد آن ده سال می گفتند: ده سال اقامت من در تبریز، خسارتِ علمیِ من بود!.
علامه بعد از آن به شهر مقدس قم هجرت کردند تدریس عمومیِ اسفار و تفسیر را، دائر نمودند که بعداً تدریس عمومی را تعطیل کرده و فقط تدریس خصوصی را برای شاگردان خاص برپا نمودند و حاصل آن شاگردان بزرگی همچون شهید مطهری است.
علامه در شهادت شهید مطهری بسیار گریه کردند، چون شهید مطهری در افق بلند علمی قرار داشتند؛ خود ایشان در خصوص شهید مطهری می گفتند: وقتی ایشان به درس می آمد من به وجد می آمدم.
*آیا از مفسران قدیم، کسی به روش تفسیر قرآن به قرآن، تفسیری نگاشته است؟.
به صورت پراکنده در تفاسیر شیعه این مسأله انجام شده است، اما به صورت گسترده، این مبنا منحصر به علامه می باشد.
*شیوه تدریس مرحوم علامه چگونه بود؟.
شیوه ایشان در تدریس «خیر الکلام قلّ و دلّ» بود، مطالب را بسیار حساب شده در تحقیقات بیان می فرمود، در واقع مبنای ایشان در مباحث، الفاظ کم و معانی فراوان بوده است.
مثلاً در تدریس، ابتدا اصول و مبنا را مطرح می کردند، بعد شاگرد سؤال خود را مطرح می کرد و مرحوم علامه، صبر می کرد تا تمام گفته های شاگرد مطرح شود و در این لحظه استاد با عبارت کوتاه و پرمحتوا و بعضاً در دو کلمه، پاسخ سؤال کننده را می دادند به گونه ای که او قانع می شد.
*مراتب عرفانی علامه طباطبایی چگونه بود؟.
مرحوم علامه در مباحث عرفانی در مرتبه بلندی قرار داشتند. ایشان رفتار عملیِ استاد خود، میرزا علی آقا قاضی طباطبایی را در مسیر عرفانِ حقیقی کسب کرده بودند.
مثلاً در مراجعاتی که صورت می گرفت، استاد سکوت کرده و فقط به طرف مقابل نگاه می کردند و با صبر خود منتظر می ماندند که نیاز و تقاضای مراجعه کننده چیست، بعد بر اساس نیاز او به طرف مقابل پاسخ می گفتند.
استاد در عرفان نیز مثل فلسفه از جایگاه رفیعی برخوردار بودند و این از بعضی از اشعار ایشان کاملاً پیداست.
*آیا مرحوم علامه تألیفات چاپ نشده ای نیز داشته اند؟.
استاد معظم رساله هایی در موضوعات مختلف نوشته اند برخی از آن ها مثل: «رسالۀ الولایۀ» و «رسالۀ فی علم النبی و الإمام» به چاپ رسیده و برخی مثل: «رساله ای در نبوت» و «رساله ای در عشق» هنوز منتشر نشده است.
اخیراً شنیدم که آیت الله العظمی جوادی آملی، یکی از رساله های عرفان ایشان را با تجدیدنظر به چاپ رسانده اند.
*خاطره ای از علامه برای خوانندگان بیان کنید.
مرحوم علامه می فرمود: بعد از دو سالی که از نجف اشرف به تبریز آمده بودیم، در روز عاشورا به همسرم گفتم: چه خوب بود مثل امروز (عاشورا) در کربلا حضور داشتیم. در همین حال و هوا بودیم که تصمیم گرفتیم با هم زیارت عاشورا بخوانیم. با همسرم مشغول خواندن زیارت عاشورا شدیم؛ وقتی نصف زیارت عاشورا را خواندیم، به یکباره حالتی به من دست داد و خود را در بالاسرِ حرم مطهر امام حسین علیه السلام دیدم و ادامه زیارت عاشورا را در آن مکان مقدس خواندم؛ با پایان یافتن زیارت عاشورا، متوجه شدم در اتاق خود نشسته ام و بعد هم مشغول خواندن نماز زیارت شدم.
خاطره دیگری که از ایشان به یاد دارم این است که میگفتند: استادم آیت الله قاضی، اذکاری را به من تعلیم فرمود و سفارش کرده بودند، در بین اذکار، حوادثی برای شما پیش خواهد آمد که به آن توجه نکنید.
با توجه به این توصیه، مشغول ذکر شدم حدود یک ساعت به طول انجامید. در اواسط گفتن ذکر که به تعداد معینی باید گفته می شد، فرشته ای آمد و در طرف راست من قرار گرفت و گفت: این آب سلسبیل بهشتی است که برای تو آورده ام، از آن بنوش. به سفارش استادم به او توجه نکردم؛ مدتی اصرار کرد و از طرف راست من به طرف چپ آمد و گفت: این آب بهشتی است که برای تو آورده ام. این بار نیز توجه نکردم و او ناراحت شد و در همان لحظه، سقف شکافته شد و او به آسمان صعود کرد.
ذکر را تمام کردم، اما بعد افسوس خوردم که چرا از آب سلسبیل ننوشیدم و تا الان (دهه 50) هر وقت به یاد آن واقعه می افتم، احساس ناراحتی می کنم.
*نحوه ارادت علامه به اهل بیت علیهم السلام چگونه بود؟.
ایشان هر وقت در مجلس روضه اهل بیت علیهم السلام، مخصوصاً حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت امام حسین علیه السلام شرکت می کردند، با روضه و مرثیه امامان معصوم(ع) چنان گریه می کردند که تمام صورت علامه خیس اشک می شد و با دستمالی که داشتند، اشک خود را پاک می کردند؛ معظم له آن قدر گریه فراوان داشتند که چشمانشان منبع اشک شده بود.
*ارتباط مرحوم علامه با نسل جوان چگونه بود؟.
استاد نقش بسزایی در تربیت جوان ها داشتند؛ در آن زمان ما جوان بودیم. ایشان همچنان که در تربیت طلاب جوان اهتمام داشتند، در تربیت دانشجویان دانشگاهی به طور ویژه کوشا بودند و با وجود کسالتی که داشتند آخر هفته با ماشین های عمومی به تهران رهسپار می شدند تا برای اساتید و دانشجویان؛ مباحث علمی، اخلاقی، فلسفی و عرفانی را تدریس کنند.
خداوند روح علامه را با اهل بیت علیهم السلام محشور کند و ایشان را از ما راضی و خشنود گرداند.
انشاء الله.