به گزارش خبرگزاری «حوزه»، حجت الاسلام والمسلمین کاظم قاضی زاده شب گذشته در نشست علمی «نقد و ابطال تفسیر قرآن به قرآن» گفت: تفسیر قرآن به قرآن در سه سطح بررسی می شود؛ سطح نخست «بسندگی به قرآن» در دین است که بیان می کنند که در فهم دین فقط باید به قرآن بسنده کنیم؛ «قرآن بسندگی» در دین مورد نقد مفسران قرآن به قرآن و بخصوص علامه طباطبایی است.
وی افزود: دیدگاه دوم، بسندگی به قرآن در شریعت و فقه است به این معنی که در فقط و احکام شرعی آیا به قرآن بسنده می کنیم یا خیر؟ علامه و غالب معتقدان به تفسیر قرآن به قرآن این نظر را قبول ندارند.
حجت الاسلام والمسلمین قاضی زاده تصریح کرد: دیدگاه سوم، «قرآن بسندگی» در فهم آیات قرآن و تفسیر قرآن است؛ علامه طباطبایی به این مسئله هم اعتقاد دارند که هیچ وقت منکر حدیث ثقلین نیستیم؛ ایشان فرمودند که نسبت به این حدیث دو ابهام صورت گرفته است که یکی از سوی اهل سنت که می گویند که قرآن را باید اخذ کرد و گروه دیگر عترت را فرا گرفته است.
مدیر موسسه علمی وفرهنگی فهیم خاطرنشان کرد: یکی از موارد نزاع، تاویل قرآن در برابر تفسیر قرآن است؛ بزرگانی چون علامه به این نکته هم قائل نیستند که می توانیم از تفسیر قرآن به قرآن به تاویل قرآن برسیم؛ در حقیقت «تفسیر» آنگونه که علامه هم ذکر کرده اند عبارت است کشف معانی و مقاصد قرآن ولی «تاویل» مفهومی نیست که آیه بر آن دلالت کند بلکه امور خارجی متعالی و مصادیق عینی متعالی است.
این پژوهشگر حوزه یادآورشد: مرحوم علامه در ابتدا تفسیر می کنند و در بخش روایی به تاویل آیه می پردازند؛ پس در موارد مختلف باید مشخص کنیم که در چه حوزه ای می خواهیم این تفاوت را قائل شویم؛ دراین حوزه باید گفت که فهم قرآن با قرآن درست است، ولی بسندگی به قرآن در دین و «حسبنا کتاب الله» صحیح نیست.
وی گفت: قائلان تفسیر قرآن به قرآن معتقد نیستند که تفسیر روایی را باید کنار بگذاریم، بلکه باید حد تفسیر قرآن به قرآن را نسبت به اهل بیت(ع) درک کنیم و دلایل آنها را خوب بفهمیم.
حجت الاسلام حسن میلانی در ادامه این نشست گفت: قائلان قرآن به قرآن معتقد هستند که هرگونه اختلافی با تفکر در قرآن از بین میرود و فقط یک نکته احتیاج دارد که همان تفکر اجتماعی است؛ ایمن بودن از اختلاف را نیز در رجوع به اهل بیت(ع) می دانند.
وی افزود: قائلان تفسیر قرآن به قرآن قائل هستند که تصرف روایت در قرآن درست نیست و کسانی که استغنای قرآن از اهل بیت(ع) و سنت داشتند در نهایت به اهل بیت(ع) رجوع کردند.
استاد حوزه گفت: وقتی در فهم قرآن اشتباه کردیم باید چه کنیم، چگونه با تدبر می توانیم اختلاف را از بین ببریم؛ کجای در اسلام بیان شده است که تدبر اختلاف را از بین می برد؟
حجت الاسلام میلانی تصریح کرد: وحدت اعتباری برای مخلوقات است و وحدت حقیقی برای اهل بیت(ع) است؛ کسانی که قائل به تفسیر قرآن به قرآن هستند باید این مباحث را معنی کنند؛ آنها بیان می کنند که حدیث ثقلین را رد نمی کنیم، ولی در واقع این کار را کرده اند.
وی گفت: برخی قائلان تفسیر قرآن به قرآن بیان می کنند قرآن را با تدبر می توان فهمید و قرآن نور است و نباید به دنبال نور دیگر بگردند که این نگاه کاملا با نگاه تفسیری شیعی در تضاد است، ولی همه این افراد در آخرین مرحله به اهل بیت و ائمه(ع) باز می گردند و از آنها استفاده می کنند و از حرف خود باز می گردند.
حجت الاسلام میلانی گفت: قرآن، نور است به شرطی که انور آیاتش را کنار نگذارید که همان پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) است؛ اگر اهل بیت(ع) را از قرآن جدا کنید قطعا نمی تواند احتیاجات بشر را برطرف کند و قطعا باید اهل بیتی باشند که قرآن را برای ما تفسیر و معنی کنند.
این محقق حوزه خاطرنشان کرد: امام صادق(ع) بیان می کنند که اگر هر شب قدر هم این قرآن نازل شود، باز هم مردم را کفایت نمی کند، بلکه باید ما باشیم که از قرآن مردم را هدایت کنیم؛ برخی از قائلان قرآن به قرآن خود را مستغنی از رجوع به سنت می داند.
وی گفت: چطور می گویند که در آیه ای بیش از یک میلیون احتمال وجود دارد در حالی که بیان می کنند که ما آیات متشابه نداریم و همه آیات قرآن، دیگر آیات را معنی می کند.
حجت الاسلام میلانی تصریح کرد: نباید نصف قرآن را کنار بگذاریم که همان اهل بیت(ع) است و بگویم که قرآن خودش را تبیین و معنی می کند؛ امکان ندارد که بدون اهل بیت(ع) بتوانیم قرآن را تفسیر و معنی کنیم.
حجت الاسلام ایازی از دیگر سخنرانان این نشست تصریح کرد: در این بحث باید محل نزاع مشخص شود؛ در ابتدا باید گفت که سه مولفه عترت و سنت و نقل از حدیث و سنت داریم؛ ما امروز با منقولات حدیثی مواجه هستیم که عمده اینها خبر واحد هستند.
وی افزود: نقل این مفهوم که خبر واحد در تفسیر، حجت نیست به معنای کنارگذاشتن عترت نیست؛ پس مدعی هستند که ما در تفسیر، با این اخبار واحد مواجه هستیم و بحث، بحث عترت نیست ،بلکه سخن ما در باره منقولات از آن بزرگواران است.
این پژوهشگر حوزوی خاطرنشان کرد: اهل بیت (ع) هم بیان می کردند که وقتی سخنی از ما می شنوید، دلیلش را بپرسید زیرا برخی از این احادیث با جهت صدور خاص بیان شده است.
وی گفت: برخی ازقائلان تفسیر قرآن به قرآن نظرشان با دیگران متفاوت است؛ «تفسیر» غیر از «تاویل» است و خود علامه مصادیق مختلفی را بیان می کردند و مصداق اعلا را بیان می کردند؛ ولی قائل بودند که این مساله تفسیر و فهم است.
وی خاطرنشان کرد: نکته سومی که قابل توجه است آن است که تردیدی نیست که فهم قرآن کریم دارای مراتب و درجات است که این درجات باعث می شود که یک فرد با دقت و تامل، معنایی را از آیه می فهمد و وقتی که مراجعه می کند دوباره متوجه می شود که وجوه دیگری نیز دارد و این وجوه تعارضی با هم ندارند.
این محقق حوزوی خاطرنشان کرد: منظور ما این است که قرآن قابل فهم است و این فهم ها مراتب دارد و قائلان تفسیر قرآن به قرآن این دعوی را مطرح می کنند؛ که قرآن را غیر از پاکان نباید مسح کنند که در اینجا منظور، فهم آن نیست.
وی گفت: یک زمان است که به قرآن مراجعه می کنیم و تمام قواعد ادبی و تفسیری را نیز رعایت می کنیم، ممکن است ما فهمی کردیم و امام هم یک مفهومی را بیان می کنند ولی سوال این است که آیا این معنایی که امام می فرمایند را با تامل به آن می رسیم یا خیر؟ گاهی معنا، معنایی است که امام فرموده اند که در این صورت جنبه تعلیمی دارد؛ این نگاه با تفسیر قرآن به قرآن تفاوتی ندارد؛ پس «فهم تعلیمی» ناقض فهم فرد نمی شود.
وی افزود: در حالت دیگر ممکن است که معنایی که امام فرموده اند به ذهن ما نمی رسیده است که این مساله با اولی تفاوت دارد، زیرا ما با قواعد نمی توانیم به این معنی برسیم، که این معنی «فهم تعبدی» است؛ محل نزاع علامه در اخبار تعلیمی نیست؛ محل نزاع ایشان این اخبار آحادی است که با این اخبار می خواهیم معناهای تعبدی را بفهمیم.