خداوند متعال در قرآن می فرماید:
وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ (حدید/20)
زندگاي دنيا جز متاعي فريبنده چيزي نيست.
حکایت؛ مرحوم شیخ حسین زاهد در منزل مردی به نام حاج آقا کلاهدوز، رو به روی حمام مستأجر بود، هر ماه رأس موعد مقرر، اجاره بهایی را که مشخص شده بود، پرداخت می کرد، هر چه صاحب خانه می گفت: آقا جان، من خانه را به عنوان اجاره به شما نداده ام، نیازی نیست شما اجاره بدهید اما آقا توجهی به این حرف ها نمی کرد و ماه به ماه اجاره منزل را پرداخت می کرد و هنگامی که به ایشان زیاد اصرار می کرد که نیاز به پرداخت اجاره نیست، مرحوم شیخ حسین ناراحت می شد و می فرمود:
اگر از من اجاره نگیری از این جا می روم و اگر می بینی این مقدار اجاره که می دهم، کم است، به من بگو تا از این جا بروم، چون بیشتر از این توان پرداخت ندارم.
آقای کلاهدوز به شیخ گفت: حالا که اصرار می فرمایید که اجاره پرداخت کنید، لااقل بروید در طبقه بالا که تمیزتر است، ساکن شوید تا راحت تر باشید ولی در جواب می شنید:
پول اجاره طبقه بالا را ندارم و جایی که نتوانم اجاره اش را بدهم، نمی نشینم.1
زر بی وفاست، صرف مکن جان برای او چون هیچ کس ندید به عالم وفای زر2
- با اقتباس و ویراست از کتاب شیخ حسین زاهد
- سعدی