خبرگزاری «حوزه»، تقریرکامل درس این مرجع فقید را تقدیم خوانندگان ارجمند می کند.
بسماللهالرحمنالرحيم
أما النوافل فكثيرة آكدها الرواتباليومية و هي في غير يومالجمعة أربع و ثلاثون ركعة ثمان ركعات قبلالظهر و ثمان ركعات قبلالعصر و أربع ركعات بعدالمغرب و ركعتان بعدالعشاء من جلوس تعد ان بركعة و يجوز فيهما القيام بل هو الأفضل و إن كان الجلوس أحوط و تسمى بالوتيرة و ركعتان قبل صلاةالفجر و إحدىعشر ركعة صلاةالليل و هي ثمان ركعات والشفع ركعتان والوتر ركعة واحدة و أما في يومالجمعة فيزاد على الست عشر أربع ركعات فعددالفرائض سبعة عشر ركعة و عددالنوافل ضعفها بعد عدالوتيرة ركعة و عدد مجموعالفرائض والنوافل إحدىوخمسون هذا و يسقط فيالسفر نوافلالظهرين والوتيرة علىالأقوى (عروةالوثقی)
* نوافل ظهر و عصر و خصوصیات آنها
صاحب عروه قدسسره بعد از بیان فرایض یومیه که هفده رکعت است، فرمود: اما نوافل یومیه به این ترتیب است که هشت رکعت قبل از صلاة ظهر و هشت رکعت قبل از صلاة عصر خوانده میشود. بعد میفرماید: این در غیر روز جمعه است و اما در روز جمعه «تزاد علیالنوافل اربع رکعات» که در حقیقت بیست رکعت میشود. در کلمات جملهای از اصحاب ما چنین است: «تزاد اربع رکعات قبلالصلاة» یعنی این چهار رکعت، قبل از نماز واجب ظهر اتیان میشود. {مصباحالمتهجد و سلاحالمتعبد/1/316}
مقتضای روایات معتبره این است که در غير روز جمعه، باید نافله ظهر را بعد از زوال شمس و قبل از صلاة ظهر اتیان کند؛ این متعین است، یعنی اگر شخص بخواهد قبل از ظهر، نافله صلاة ظهر را بخواند، مشروع نیست، وقتی مشروع است که قبل از صلاة ظهر و«بعد دخولالظهر» نافله ظهر را اتیان کند. نافله عصر را هم که قبل از صلاة عصر اتیان میکند. چنانچه شخصی بخواهد نافله ظهر یا نافله عصر را قبل از ظهر بخواند که فارغ شود و در وقت ظهر، خود فریضه را بخواند، کلام مشهور و مقتضای بعضی از روایات معتبره این است که چنین کاری مشروع نیست. اما تقدیم نافله ظهر قبل از زوال شمس، در بعض روایات ضعیفه وارد شده است. لکن انشاءالله بیان خواهیم کرد که این نوافل را قبل از ظهر بهعنوان رجا میشود خواند، کما اینکه نافله ظهر را بعد از صلاة ظهر بهعنوان رجا میشود خواند، ولکن آنچه به حسب ادله مشروعیت دارد، این است که نافله ظهر بعد از دخول وقت ظهر و قبل از صلاة ظهر باشد.
* نوافل روز جمعه وخصوصیات آنها
در روز جمعه به مقتضای روایات معتبره، خصوصیتی هست که در این روز، تقدیم نوافل بر ظهر جایز است حتی شش رکعت نافله عصر جمعه، بلکه همه نافله عصر را میتواند مقدم کند و قبل از ظهر بخواند، این مشروع است و عیبی ندارد. در تقدیم نوافل، فرقی نمیکند ـ کما سنذکر ـ که صلاةالجمعه بخواند یا صلاة ظهر بخواند. بلکه شیخالطایفه قدسسره فتوا داده است ـ استبصار {ج1 ص411}، میگوید: آنچه من فتوا میدهم این است که در روز جمعه چه نماز ظهر یا نماز جمعه بخواند، مقدم کردن نوافل جمعه، افضل است و بعد هم ایشان شاهدش را نقل میکند. این یک خصوصیتی است که شارع به یومالجمعه داده است. یک خصوصیت دیگری هم که شارع به یومالجمعه به حسب روایات داده، این است که نوافل را زیاد کرده؛ مشهور این است که آن نوافلی که زیاد شده، اربع رکعات است و بدان جهت جماعتی بلکه نظر اکثر {جواهر/11/319} کلمات بزرگان این است که قبل از ظهر و قبل از اینکه خود صلاة اتیان شود، این اربع رکعات را هم میتواند اتیان کند. لکن مستفاد از بعض روایات که آنها هم معتبر هستند، این است که شارع شش رکعت نافله جمعه را نسبت به نوافل سایرالایام، اضافه کرده است، بنابر مشهور و بنابر نظر صاحب عروه نافله روز جمعه، بیست رکعت میشود، ولی بنابر این روایات، مجموع نافله ظهر و عصر 22 رکعت میشود. چون روایات معتبر است هم در چهار و هم در شش رکعت، ما در مقام جمع بین روایات میگوییم: هر دو این زیادی به نوافل اضافه شده است، اقلش چهار رکعت زاید شده است و تا شش رکعت هم میتواند انسان زیاد کند، چون هر دو مستحب هستند.
اما نسبت به اوقات این نوافل جمعه که بعد هم انشاءالله بحث خواهیم کرد، اجمالش این است که روایات معتبر هستند و مقتضایشان این است که جایز است و میشود همه نوافل را قبل از صلاة ظهر بخواند. چه صلاة جمعه بخواند و چه صلاة ظهر بخواند و جایز است که بعض نوافل صلاة ظهر و بعض نوافل صلاةالعصر را قبل بخواند و بعضش را برای بعد بگذارد به آن نحوی که در روایات وارد شده است.
این جهت روایات، هم ناظر است بر آن مقدار از عددی که بر نافله ظهر زیاد شده است و هم به اینکه در وقت اتیان آنها توسعه است. یکی از روایاتی که دلالت میکند که بر نوافل جمعه چهار رکعت اضافه شده است. صحیحه بزنطی است {وسايل/7/323/ح6} «و عنه یعنی محمدبن الحسن باسناده عن احمدبن محمد، احمدبن محمدبن (عیسی) یا احمدبن محمدبن (خالد) فرق نمیکند. سندش به هر دوی آنها صحیح است، هر دو از احمدبن محمدبن ابینصر بزنطی روایت دارند «عن احمدبن محمدبن ابینصر قال: سألت اباالحسن علیهالسلام» سؤال کردم از اباالحسن علیهالسلام «عن التطوع یومالجمعة» از صلاة تطوع و نافله در یومالجمعه «قال: ست رکعات فی صدرالنهار» شش رکعت نافله یعنی سه نماز دو رکعتی در اول روز میخوانی و ست رکعات قبل از زوال و رکعتان اذا زالت؛ شش، و شش میشود دوازده، این دو تا را هم عندالزوال میخوانی، چهارده رکعت میشود «و ست رکعات بعدالجمعة» شش رکعت را هم بعد صلاةالجمعه اتیان میکنی «فذلک عشرون رکعة سویالفریضة» در اینصورت غیر از فریضه، بیست رکعت نافله صلاة، در یومالجمعه میشود. این روايت دلالت میکند که عدد زاید بر نافلةالظهرین چهار رکعت است. کیفیتش هم اینجور است یعنی چون کیفیت دیگر هم به طریق معتبر بیان شده است که الان خواهیم خواند، این نحو مشروع است. اما روایت فضلبن الشاذان {وسايل/7/322/ح1} «محمدبن علیبن الحسین فیالعلل و عیونالاخبار باسناده عن الفضلبن الشاذان عنالرضا علیهالسلام» که در سندش کلامی هست که انشاءالله بحث خواهیم کرد «قال: انما زید فی صلاةالسنة یومالجمعة اربع رکعات» چهار رکعت زیاد شده است؛ «تعظیماً لذلکالیوم» این چهار رکعت، تعظیم یوم جمعه است چه صلاة ظهر بخواند و چه صلاة جمعه بخواند. «و تفرقةً بینه و بین سائرالایام» که در نافله ما بین روز جمعه و سایرالایام فرقی باشد. میگوییم: این چهار رکعت که زیاد شده است، جمعاً بینالروایات و اقلش است. اما این چهار رکعت را چطور باید اتیان کند؟ این روایت ساکت از آن معناست. اما در صحیحه سعدبن سعدالاشعری {وسايل/7/322/ح5} میگوید: «و باسناده عنه یعنی عن احمدبن محمدبن- عیسی یا خالد؟- عن البرقی» یعنی محمدبن خالد. ظاهر روایت که برقی قدسسره گفته است، معلوم میشود که احمدبن محمدبن عیسی است که از برقی قدسسره که محمدبن خالد است، نقل میکند، «عن سعدبن سعدالاشعری قمی رضواناللهعليه» نقل میکند که از اصحاب امام رضا علیهالسلام بود، كه در شیخان قم مدفون است «عن ابيالحسن الرضا عليهالسلام قال: سألته عنالصلاة یومالجمعة» از صلاة یومالجمعة سؤال کردم «کم رکعةً هی قبلالزوال؟» قبل از ظهر چند رکعت است؟ «قال: ست رکعات بکرة» طرف صبح شش رکعت بخوان «و ست بعد ذلک» شش رکعت هم بعد صبح بخوان، در این صورت «اثنتاعشرة رکعةً» دوازده رکعت میشود «و ست رکعات بعد ذلک» شش رکعت هم بعد از این بخوان که مجموعش میشود هجده رکعت «و رکعتان بعدالزوال» بعد از زوال یعنی بعد از اینکه ظهر شد دو رکعت بخوان «فهذه عشرون رکعة» این بیست رکعت شد «و رکعتان بعد صلاةالعصر» بعد از عصر هم دو رکعت بخوان، «فهذه ثنتان و عشرون رکعةً» بیست و دو رکعت نماز میشود. در روایت دیگر هم هست که {صل يومالجمعه عشر ركعات قبلالصلاة و عشراً بعدها ـ وسايل/7/322/ح5}
* وقت نافله روز جمعه و نظر شیخ الطایفه قدسسره
مجموع رکعات روز جمعه با توجه به این روایات معتبره، افضلش بیستودو رکعت و اقلش بيست رکعت است و در کیفیت اتیان که در نافله صلاةالجمعه مذکور است، هر کدام از آنها جایز است و اشکالی هم ندارد. لکن شیخ الطایفه قدسسره {الاستبصار/1/411} که ملتزم شده است و بعید هم نیست که بگوییم اتیان تمام نوافل یومالجمعه قبل از صلاة در یوم جمعه، افضل است، دلیلش صحیحه علیبن یقطین {وسايل/7/322/ح2} است «و عنه یعنی محمدبن الحسن باسناده عن محمدبن احمدبن یحیی» صاحب نوادرالحکمة «عن احمدبن محمدبن عیسی «عن حسنبن علیبن یقطین» پسر کوچک علیبن یقطین است، «عن اخیه حسینبن علیبن یقطین» از برادر بزرگش نقل میکند و آنهم «عن ابیه» نقل میکند که علیبن یقطین است، دو پسر، هر دو جلیل بودند و پدر که اجل شاناً بود «قال: سألت اباالحسن علیهالسلام عنالنافلة التی تصلی یومالجمعة وقتالفریضة، قبلالجمعة افضل او بعدها» هم نافله عصر را میگیرد و هم نافله صلاة ظهر و صلاة جمعه را میگیرد، این نوافل قبل صلاة جمعه افضل است یا بعد از صلاة جمعه؟ قال: قبللصلاة امام علیهالسلام فرمود که قبل از صلاة، افضل است. مقتضای اطلاق این است که چه نماز جمعه بخوانی یا چه نماز ظهر بخوانی، این نوافل را قبل از صلاة بخوانید افضل است. لذا شیخ قدسسره فرموده: با استفاده از این روایات آنچه که فتوا میدهم افضلیت نوافل قبل از صلاة است. عرض میکنیم که بعید هم نیست چون روایت معارض ندارد. امام علیهالسلام فرمود: افضل است، نه اینکه آنها فضلیت ندارند و مستحب نیستند. پس جمع بینالروایات این میشود.
نافله مغرب که چهار رکعت است، امام علیهالسلام فرمود: {وسايل/4/86/باب24} این نافله چهار رکعت را در سفر و حضر ترک نکن، چون نماز مغرب تقصیر نمیشود و نافلهاش هم ساقط نمیشود. بعد نافله عشا میرسیم، نافله عشا دو رکعت عن جلوس است.
* نافله نماز عشاء
نافله عشا در سه جهت محل کلام است: آیا این دو رکعت، نافله صلاةالعشا است یا نیست؟ چون نافله، ضعفالفریضة است، فریضهای که بر ما واجب است، هفده رکعت است و نوافل هم که ضعفالفریضه است، سیوچهار رکعت میشود و سیوچهار با هفده میشود پنجاه و یک و اگر ما وتیره را بخوانیم، میشود پنجاهودو رکعت، دو رکعت عن جلوس است. ائمه هدی علیهمالسلام به مقتضای ظاهر بعض از روایات، فرمودهاند: شارع این دو رکعت را جای یک رکعت گذاشته است که فریضهای که هفده رکعت است، سیوچهار نافله داشته باشد، چون اگر این دو تا را حساب کنی، پنجاهودو میشود، در روایت هم دارد که این: «ركعتان بعدالعتمة جالساً تعدان بركعة و هو قائم – وسايل/4/46/ح3» یک رکعت عن قیام حساب میشود. بعضی فرمودهاند: اصل این دو رکعت نشسته، نافله نیست، بلکه جای نافله هم نیست، چون مجموع نوافل با فرایض پنجاه رکعت است و نماز عشا نافله ندارد. این دو رکعتی که اتیان میشود، نماز مستحبی است، دو رکعت عن جلوس را شارع تشریع فرموده است تا این دو رکعت یک رکعت حساب شود و نوافل «من حیثالعدد ضعفالفریضة» شود، نوافل یعنی مستحبات، نه اینکه این دو رکعت، نافله عشا حساب شود، نمازهای مستحبی که انسان اتیان میکند، ضعفالفریضه بشوند، مثل صلاةاللیلی که صلاة نوافل یومیه نیست، این هم همینجور است، پس نافله صلاة عشا حساب نیست.
* حكم ايستاده خواندن دو ركعت وتيره و حكم وتيره در سفر و نظر صاحب عروه
جهت دیگر؛ علی کل تقدیر که این صلاة مستحب است و هر جوری که باشد آیا متعین است که «عن جلوس» خوانده شود یا «عن قیام» هم میشود این دو رکعت را اتیان کرد؟
مطلب سوم که محل بحث است، این است که آیا این دو رکعت وتیره صلاةالعشاء در سفر ساقط میشود یا نه؟ در این سه جهت صاحب عروه قدسسره فتوا دارند، ایشان این دو رکعت وتیره را نافله عشا قرار داده و در مقام ثانی گفته: افضل در نافله عشا این است که «عن قیام» بخواند و دو رکعت را دو رکعت «عن قیام» بخواند ولکن احوط خواندن «عن جلوس» است و در مطلب سوم فرمود: «علیالاقوی» ساقط میشود، چون این دو رکعت، نافله صلاتی است که خود آن صلاة تقصیر میشود و بدان جهت نافلهاش هم عندالسفر ساقط میشود. این سه مرحله را باید بحث کنیم.
اما نسبت به روایات، در بعض روایات، صلوات واجبه و مندوبه را پنجاه رکعت شمردهاند، مثل صحیحه حنانبن سدیر {وسايل/4/47/ح6/باب13} است. بنابر قرائنی که در روایت موجود است، این روایت حنانبن سدیر، صحیحه میشود. «عن محمدبن یحیی عن محمدبن الحسین عن محمدبن اسماعیلبن بزیع عن حنان قال: سأل عمروبن الحریث اباعبدالله علیهالسلام» حنان میگوید: عمروبن حریث سؤال کرد از امام صادق علیهالسلام «و انا جالس» من هم خدمت ایشان نشسته بودم «فقال له: جعلت فداک اخبرنی عن صلاة رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم» از اینجا معلوم میشود که عامه در نوافل با شیعه اختلاف دارند، به خاطراین است که اصحاب از ائمه علیهمالسلام اینجور سؤال میکنند که نافله رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم چگونه است؟ «اخبرنی عن صلاة رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم فقال: کان النبی یصلی ثمان رکعاتالزوال و اربعاً الاولی و ثمانی بعدها و اربعاً العصر و ثلاثاً المغرب و اربعا بعدالمغرب و العشاء الآخرة اربعاً و ثمانی صلاةاللیل و ثلاثاً الوتر»، صلاة وتر را هم سه رکعت میخواند، در روایات نماز شفع و وتر بهعنوان صلاةالوتر است پس یازده رکعت شد «و رکعتیالفجر و صلاةالغداة رکعتین»، غرض این است که دو رکعت بودن نافله صلاةالعشا در این روایت ذکر نشده است.
روايت ديگر صحیحه معاویةبن عمار{وسايل ج4ص45ح1} است: «محمدبن یعقوب عن محمدبن یحیی عن احمدبن محمدبن عیسی عن علیبن نعمان عن معاویةبن عمار» روایت صحیحه است «قال: سمعت اباعبدالله علیهالسلام یقول: کان فی وصیةالنبی صلیاللهعلیهوآلهوسلم لعلی علیهالسلام الی ان قال: یا علی! اوصیک فی نفسک بخصال فاحفظها عنی ثم قال: اللهم اعنه» خدایا علی را کمک کن، خیلی چیزها به سرش خواهد آمد «الی ان قال: و السادسة الاخذ بسنتی فی صلاتی» به سنت من در صلاة من اخذ کن «و صومی و صدقتی» زکات من، سنت من در زکات، آنچه رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم در زکات وضع کرده است، سنت است. {در ادامه ميفرمايد} «اما الصلاة فالخمسون رکعة» یا علی! صلاة پنجاه رکعت است، پنجاه رکعت چه موقع میشود؟ پنجاه رکعت آن وقتی میشود که در مانحنفیه نافله عشا حذف شود.
*بیان مناصب رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم
در بحث قبل چیزی را وعده داده بودم که بیان آن اهم است، اینکه رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم در صلاة، رکعاتی را اضافه کرد، آن اضافه، تشریع است، خدواند متعال تکریماً للنبی صلیاللهعلیهوآلهوسلم به ایشان اختیار تشریع داده بود که میتوانی در شریعت حکمی را جعل کنی، بدان جهت به نبی اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم وصف شارع را اطلاق میکنند
رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم سه منصب داشت: یک منصبش این بود که وحی بر او میشد و منصب دوم او اين بود که شرع را بعد از جعل خداوندی یا بعد از جعل خودش بیان میکرد و مبین احکام شریعت بود و این احکام باید از او اخذ شود. منصب سومی که رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم داشت، اینکه زعیمالمسلمین والمؤمنین بود، ولایت امر داشت، ولیّ الامر بود و بدان جهت هر چیزی را که امر میکرد که مثلاً فرمود امروز برای جهاد خارج شوید، لازمالإتباع بود. تشریع اصل وجوب جهاد، من الله است ولکن تعیینش که ای فلان و فلان خارج شوید، کما اینکه گفتهاند، اینها امر ولایتی و امر زعامتی بود، زعیمالأمه بوده است و قولشان مسموع بود. در مورد کارهای رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم در روایات دارد: «وضع رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم الزکاة علی تسعة» {وسايل/9/54/ح3} تشریع است، امر مولوی نیستند، همانگونه که در باب صلاة به رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم تفویض شده بود که مقدار نمازها را خودش تعیین کند، در باب زکات هم تفویض شده بود بر او، چون در آیه فقط (ایتاءالزکاة) {بقره/110 و...} آمده بود و تعیین نشده بود. به رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم تفویض شده بود که مقدار زکات را به آنهایی که متعلق است، تشریع کند. بدان جهت رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلم «وضع علی تسعة» بر نه تا، این زکات تشریعی است، شرع و حکم شرعی است، حکم مولوی نیست، این بهخاطر آن منصب اول بود که به او وحی میشد و بعضاً تفویض شده بود که خصوصیات شرع را خودش تکمیل کند. بدان جهت فقیه باید ملتفت شود، آن مواردی که جعل رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم، تفویض من الله است، میخواهد از شرع قرار بدهد، این را قاطی نکند به اوامری که از رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم بعضاً بهعنوان ولیالامر صادر میشد، چون ولیّ امر بود، واجبالإتباع بود ولکن آنها مال شرع نبود. وجوب اطاعت نبی خدا در اوامر زعیمیهاش حکم خداست، امام علیهالسلام بنابر عقيده شيعه دو تا منصب دیگر دارد. یکی اینکه مبین احکام است مانند پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم عقیده شیعه این است که این احکامی که هست، بعدالنبی صلیاللهعلیهوآلهوسلم از اوصیاء النبی علیهمالسلام اخذ میشود لحدیثالمتواتر {وسايل/27/33/ح9}: «انی تارک فیکمالثقلین ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا کتابالله و عترتی اهلبیتی و انهما لن یفترقا حتی یردا علیالحوض» حدیث متواتر بینالفریقین است که اگر کسی تتبع کند، ادنی شکی در او نمیماند که احکام شریعت از چه کسی باید اخذ شود. بدان جهت مرحوم سیدبروجردی قدسسره فقیه عظیمالشأن میفرمود: ما اگر قضیه ولایت و زعامت بر مسلمین را گذشتیم و اغماض کردیم و از آن حرفی نزدیم، شما درباره اینکه احکام شرع را باید از اهلبیت علیهمالسلام گرفت: «انی تارک فیکمالثقلین کتابالله و عترتی» در این چه بهانهای دارید؟ این منصب اخیری که اینها مبین احکام هستند، اینرا چرا طرد کردید؟ معلوم است کسی که در بیان احکام مرجع باشد، خودش هم زعامت پیدا میکند، آنها میدانستند چه میکردند. تمام اسباب رو آمدن اهلبیت علیهمالسلام را میخواستند از بین ببرند «ولکن کیف یطفأ نورالله؟»
منبع: هفتهنامه افق حوزه
نظر شما