خبرگزاری «حوزه» تقریر کامل درس این مرجع فقید شیعه را به جویندگان طریق علم و فقاهت تقدیم میکند.
بسم الله الرحمن الرحيم
اوقات صلواة یومیه
(عروۀ): «وقت الظهرین ما بین الزوال والمغرب یختص الظهر بأوله مقدار أدائها بحسب حاله، ویختص العصر بآخره کذلک، و ما بین المغرب و نصف اللیل وقت المغرب والعشاء، و یختص المغرب بأوله بمقدار أدائه، والعشاء بآخره کذلک،...»
صاحب وسایل درباره وجوب صلواة خمس روایاتی نقل می فرماید: یکی روایت زراره [وسایلالشیعه/4/10/ح1] است. سند نخست: «محمدبن یعقوب، عن علی بن ابراهیم، عن أبیه»؛ سند دوم «وعن محمدبن یحیی، عن أحمدبن محمد» و سند سوم «وعن محمدبن اسماعیل، عن الفضل بن شاذان»، «جمیعاً عن حمادبن عیسی، عن حریز، عن زراره، قال: سألت أباجعفر عما فرض الله عزوجل من الصلاة، فقال: خمس صلواة فی اللیل والنهار. فقلت: هل سمّاهّن الله و بینهن فی کتابه؟ قال: نعم، قال الله تعالی لنبیه صلی الله علیه وآله وسلم: أقم الصلاة لدلوک الشمس الی غسق اللیل {اسراء/78} ودلوکها زوالها»، دلوک شمس را امام می فرماید: زوال شمس است، بعض لغویین هم همینجور معنا کردهاند{مجمعالبحرين/5/266} که دلوک شمس یعنی زوال شمس از دایره نصف النهار «وفیما بین دلوک الشمس الی غسل اللیل اربع صلواة» ما بین دلوک الشمس الی غسق اللیل چهار صلاة است «وسماهن الله و بینهن و وقتهن و غسق اللیل هو انتصافه» غسق اللیل آن وقتی است که شب دو نصف بشود، وقتی که شب منتصف شد؛ وقتی که این چهار صلواة تمام می شود، صلاة صبح هم که «ثم قال تبارک و تعالی (والقرآن الفجر)، آن عندالفجر است، فجر که محقق شد (انّ قرآن الفجر کان مشهوداً [اسراء/78]) فهذه الخامسه.»
این که وقت چهار صلواة از زوال شمس یعنی از ظهر شروع می شود و در انتصاف اللیل وقت تمام می شود، دیگر برای این چهار نماز، وقتی نیست؛ این آیه مبارکه به این معنی دلالت دارد.
عدم تمسک به اطلاق آیه
بعضی از فقها گفته اند: این آیه مبارکه اطلاق دارد، دلالت می کند این چهار صلواة را در هر موقعی از مابین زوال شمس و غسق اللیل، اتیان کنی، عیب ندارد؛ مثلاً انسان چهار صلاة را اول ظهر بخواند یا بگذارد چهار صلواة را در غسل اللیل بخواند، قبل از اینکه غسق اللیل تمام شود، یا در وسط بخواند، آن هم عیب ندارد. اگر ما بودیم و این آیۀ شریفه و مقیّد خارجی ثابت نبود که صلاة عصر و صلاة ظهر قبل از غروب باید خوانده شود، یا صلاة مغرب بعد از غروب شمس و بعد از مغرب باید خوانده بشود، مقتضای اطلاق این آیه این بود که این چهار صلاة را در این وقت، هر وقت خواستی می توانی اتیان کنی. ولی به نظر قاصر ما این حرف صحیح نيست. چرا؟ برای این که اگر ظاهر آیه را بگیریم، ظاهر آیه این است از دلوک شمس تا غسق اللیل دائماً انسان باید نماز بخواند (أقم الصلاة) در تمام این وقت. همان طوری که در صوم، تحدید شده است «من طلوع الفجر الی دخول اللیل» باید امتداد داشته باشد، این صلاة هم از دلوک شمس الی غسق اللیل باید امتداد داشته باشد. این اطلاق که محتمل نیست که مراد باشد، پس به این اطلاق نمی توانید تمسک کنید، پس باید بگویید: آن صلواة خمسی که آن صلواة خمس تحدید شده است «صلاة الظهر والعصر والمغرب والعشاء» هر کدام از این چهار نماز را یک دفعه اتیان کردن واجب است. مراد این است.
این روایتی که دلالت می کند صلواة مفروضات، خمسه است که ذيل این روایت هم دارد، اين صلواة هم طبیعی آن واجب است بدان جهت بالتکرار نمی شود، که صلواة را مکرر، دائماً نماز بخواند تا نصف شب بشود، نخور و نخواب، کار نکن، در این مدت و مرتب نماز بخوان! این نیست. می گوییم: اگر به آن روایات نظر کنیم، آن روایات تعیین کرده اند که صلاة ظهر است و عصر است و مغرب است و عشاء است. صلاة مغرب را در ظهر بخوانم که صلاة مغرب نمی شود، صلاة عشاء را در ظهر بخوانم که صلاة عشاء نمی شود، کما آن که عکسش، ظهر را و عصر را قبل انتصاف لیل بخوانم صلاة ظهر نمی شود؛ همان روایات وقت را تحدید کرده اند.
با تمسک به این روایات می شود کشف می کنیم که اطلاق آیه در مقام بیان این جهات نیست، که این ها را چطور باید بخوانیم، چون اطلاق آیه قابل اخذ نیست و با حمل کردن به آن روایاتی که ذکر شده، تمسک به روایاتی می شود که آن روایات، وقت هر کدام هم بیان شده است. ما باید حساب کنیم در مانحن فیه اولاً اقوال اصحاب واقوال علما را، فی الجمله به دلیل این حکم نگاه کنیم که در عروه می فرماید: صلاة الظهر والعصر وقتش شروع می شود به زوال شمس و تمام می شود به غروب شمس. این را به حسب ادله حساب کنیم.
تقسیم اوقات نمازها به وقت فضیلت و اِجزاء
اما اقوال: این صلواة مثل صلاة الظهر والعصر و سایر صلواة، به حسب روایاتی که خواهیم خواند، دو وقت دارند، یک وقت است که اگر انسان بخواند، أفضل است و اگر به وقت دیگر تأخیر بیندازد آن غیر افضل است. این کلام که دوتا وقت، هردو، وقت اِجزاء است؛ در هر دو، وقت که نماز را بخوانید مجزی است، منتها وقت اول افضل است و وقت ثانی فضیلتی ندارد و لکن مجزی است. این مشهور مابین اصحاب ما است، متقدمین و متأخرین، مشهور این گونه می گویند: که وقت اجزاء صلاة الظهرین از زوال شمس از دایره ای نصف النهار شروع می شود وقتی که غروب شمس شد، وقت اجزاء تمام می شود. {همانطور كه صاحب عروه مي فرمايد.}
در مقابل این قول، قول بعض القدماء {مستمسك العروه/5/28} و بعضی المتأخرین است مثل صاحب حدائق (قدس سره) {الحدائقالناظره/6/114} ملتزم شده اند که وقت اول، مال اِجزاء است و وقت دوم مال ذوی الاعذار است، یعنی کسی نمی تواند صلاتش را بدون عذر به وقت ثانی تأخیر بیندازد. این که وقت اول و وقت ثانی حدش چیست؟ این ها را بحث خواهیم کرد انشاء الله.
دخول وقت نماز عصر با ظهر، یا استقلال آن
کلام در این است که آیا با وقت صلاة ظهر، وقت صلاة عصر هم داخل می شود؟ این از کجا استفاده می شود؟ صاحب عروه و مشهور فتوا داده اند که اول ظهر که شد، وقت صلاة ظهر و عصر داخل می شود.
استدلال به روایات در اشتراک وقت نماز ظهر و عصر
یکی از این روایاتی که دلالت بر این معنای می کند، روایت عبیدبن زراره [وسایلالشیعه/4/126/ح5] است «و باسناده عن سعدبن عبدالله» شیخ به سندش از سعدبن عبدالله نقل می کند، سعدبن عبدالله الاشعری، «عن احمدبن محمد» آن که غالباً از حسین بن سعید نقل می کند، احمدبن محمدبن عیسی است، عبدالله هم نقل روایت دارد ولکن کم است «عن الحسین بن سعید و محمدبن خالد البرقی و العباس بن المعروف جمیعاً» این ها اَجلا هستند؛ این سه نفر نقل می کنند «عن القاسم بن عروه، عن عبیدبن زراره» قاسم بن عروه هم که گفتیم، از معاریف است «قال: سألت أباعبدالله علیه السلام عن وقت الظهر و العصر فقال: اذا زالت الشمس فقد دخل وقت الظهر و العصر جمیعاً، الا ان هذه قبل هذه» این ترتیب است، الا اینکه ترتیب معتبر است، ظهر را باید قبل از عصر خواند «ثم أنت فی وقت منهما جمیعاً حتی تغیبالشمس» حتی این که شمس غروب کند، این را هم خواهیم گفت چون که عصر، مشروط است قبل ظهر باشد، آن در صورتی است که ممکن بشود ظهر را آورد و اما تا آن وقت که بیشتر از چهار رکعت نماز برای شخص حاضر نمانده است، او فقط باید صلاة عصر را بخواند، چون ظهر فوت شده است. ترتیب معتبر است، در صورتی که بتواند، مکلف به ظهر بشود، والا وقت صلاة عصر می ماند این را هم در صحیحه حلبی خواهیم گفت.
امام علیه السلام می فرماید: «الا ان هذه قبل هذه ثم أنت فی وقت منهما جمیعاً حتی تغیب الشمس.»
باز دلالت بر این معنی می کند روایت زراره [وسایلالشیعه/4/155/ح12] «محمدبن الحسن، باسناده عن الحسینبن سعید، عن فضاله بن ایوب، عن موسی بن بکر» موسی بن بکر الواسطی است که گفتیم از معاریف است «عن زراره قال: أبوجعفر علیه السلام: أحب الوقت الی الله عزوجل أوله حین یدخل وقت الصلاة، فصل الفریضة، فان لم تفعل فانک فی وقت منهما حتی تغیب الشمس» آن فریضه ظهرین است که واجب می شود و شما در وقت آن ها هستی حتی این که شمس غروب کند.
آن دلیلی که مشهور می گویند: چهار رکعت از اول ظهر مختص به صلاة ظهر است، چهار رکعت از آخر مختص به صلاة العصر است، این دوتا روایت دارد. یکی روایتی است که در سندش محمدبن سنان [وسایل الشیعه/4/129/ح18] است که من حیث السند اشکال دارد، اما روایت دیگری هست که معتبر و صحیحه است «وباسناده» الشیخ «عن الحسین بن سعید، عن ابن سنان عن ابن مسکان، عن الحلبی فی حدیث {عن ابي عبدالله عليه السلام} قال: سألته عن رجل نسی الأولی والعصر جمیعاً ثم ذکر ذلک غروب الشمس» سؤال کردم از مردی که «فقال: ان کان فی وقت لایخاف فوت احداهما» اگر در وقت است که نمی ترسد، صلاة ظهر و عصر یکی فوت بشود، یعنی وقت وسیع است هر دو را تا بخواند «فلیصل الظهر، ثم لیصل العصر» بعد عصر را بخواند «و ان هو خاف ان تفوته» اگر بترسد، که صلاة فوت بشود «فلیبدء بالعصر» عصر را بخواند «و لایؤخرها» عصر تأخیر نیندازد «فتفوته» یعنی اگر صلاة ظهر را در آن وقت بخواند، صلاة عصرش هم فوت می شود یعنی باطل می شود، آن وقت، وقت مختص است «فتکون قدفاتتاه جمیعاً» دو صلاة هردو فوت می شود «ولکن یصلی العصر فیما قدبقی من وقتها» و صلاة ظهر را بعد اتیان می کند.
گفته اند: این صحیحه حلبی دلالت می کند به وقت مختص، که چهار رکعت مانده به غروب الشمس که وقت مختص صلاة العصر است، لذا اگر کسی در آن وقت، صلاة الظهر را بخواند، باطل است.
مراد از ابن سنان در روایت حلبی و تضعیف محمدبن سنان است.
این روایت صحیحه بودنش موقوف بر این است که «و باسناده عن الحسین بن سعید، عن ابن سنان» این ابن سنان، عبدالله بن سنان باشد، آن وقت میگوییم که صحیحه است. ولکن تا حال روایتی پیدا نکرده ایم که حسین بن سعید از عبدالله بن سنان، روایتی داشته باشد که این دومیش باشد. این ابن سنان، محمدبن سنان است، و قرینه بر این که محمدبن سنان است، قرینه جلیه است. یک قرینه اش این است که حسین بن سعید از عبدالله بن سنان روایت ندارد، قرینه دوم جلیه این است که «ابن سنان عن ابن مسکان» آن ابن سنانی که از عبدالله بن مسکان روایت می کند، او محمدبن سنان است، عبدالله بن سنان از عبدالله بن مسکان روایتی ندارد. این روایات کثیره ای دارد که محمدبن سنان از عبدالله بن مسکان روایتی می کند. لذا این روایتی که می گفتند: صحیحه است و دلالت به وقت مختص می کند، این روایت من حیث السند ضعیف است.
مقتضای آن روایات این بود که وقتی ظهر داخل شد، وقت هر دو صلاة داخل می شود، فقط «الا ان هذه قبل هذه» الا این که صلاة ظهر قبل از صلاة عصر است. بدان جهت اگر کسی صلاة عصر را خواند و صلاة ظهر یادش رفت در اول وقت خواند، صلاة عصرش صحیح است و در آخر وقت هم کسی صلاة ظهر را خواند و عصر را نخواند، این را دلیلی بر بطلانش نداریم چون «ثم أنت فی وقت منهما حتی تغرب الشمس الا ان هذه قبل هذه» مقتضایش این است که آن وقت هم صلاة ظهر بخواند، این که معروف اصحاب گفته اند: چهار رکعت به غروب مانده مختص به صلاة العصر است و چهار رکعت از اول مختص به صلواة ظهر است، آن ظهرش که دلیل ندارد بدان جهت آن ها ملتزم اند که وقتی که انسان یادش رفت صلاة عصر خواند و در آن وقت چهار رکعت، صلاة عصرش باطل است چون وقت مختص ظهر است. این دلیل ندارد، لذا این را هم ملتزم هستیم که صلاة ظهرش صحیح است. ولکن در آخر وقت کأن تسالم است که این اربعه رکعات، مختص به صلاة العصر است. احتمال می دهیم منشأش همین روایت باشد، که این هم من حیث السند اشکال دارد.
منتها کسی اگر بخواهد احتیاط کند، وقتی که دید وقت چهار رکعت مانده این چهار رکعت را به قصد مافی الذمه اتیان کند، که ذمه من مشغول به صلاة ظهر است او را می خوانم، عصر است او را می خوانم.
و کیف ما کان متحصل از حرف ما این است که دلیل وقت اختصاصی صلاة العصر و صلاة ظهر را نمی شود به این روایت تمام کرد. این روایت سندش محمدبن سنان دارد، صحیحه نیست که در کلمات معروف است، چون در این جا دو تا قرینه است که اولی حسین بن سعید از عبدالله بن سنان روایت ندارد و دومی هم این است که این ابن سنان، عبدالله بن سنان نیست بلکه محمدبن سنان است. لذا فعلاً این کلام را تمام کردیم که مبدأ، زوال الشمس است و منتها هم غروب الشمس است، فرق مابین غروب و مغرب را متعرض خواهیم شد.
تفاوت روایات در بیان وقت صلاة ظهر و عصر
اشکال در این است که روایاتی که داریم که لسان آن ها سه جور است: روایاتی لسان آن ها این است که صلاة ظهر در ایام صیفی که شده الحر است، وقتش از زوال شمس به تأخیر می افتد، چه قدر؟ تا قدری که فیء به اندازه قامت انسان بشود وقت صلاة ظهر داخل نمی شود. یعنی در ایام تابستان که گرم است، این جور تأخیر می افتد [وسایل الشیعه/4/148/ح33]، این یک قسم روایات است. یک قسم روایات این است که صیف و شتاء هیچ وقت فرق نمی کند. وقت صلاة الظهر وقتی داخل می شود که فیء به اندازه دو قدم برسد. [وسایلالشیعه/4/140/ح1]
می دانید که در روایات دارد که وقت ظهر به ذراع از فیء و وقت العصر به ذراعین است [وسایل الشیعه/4/141/ح3]. و در بعضی روایات دارد وقت ظهر به قدمین و وقت العصر به اربعه اقدام است [وسایل الشیعه/4/148/ح31]. این دو طایفه از روایات با هم دیگر تنافی ندارد، چون می دانید که هر ذراع دست متعارف انسان، به اندازه دو شبر می شود؛ و قدم انسان هم به مقدار شبرش می شود. این که می گوید فیء به قدمین بشود یعنی به اندازه دو تا پا، یعنی شبرَین بشود، شبرین بشود یعنی ذراع بشود، ذراع هم به اندازه دو تا شبر است؛ و این روایاتی که می گوید: وقت عصرین به ذراعین است، یعنی چهار قدم بشود، که به اندازه دو ذراع است. فیء یعنی آن سایه ای که بر می گردد تا مادامی که دو قدم نشده است، وقت ظهر داخل نمی شود، اگر آن سایه به اندازه چهار قدم نشد، وقت عصر داخل نمی شود، این هم یک دسته روایات است که قسم ثانی شد، روایاتی که روایات قامت بود. یک روایاتی که مال ذراع و ذراعین و قدمین و اربعه اقدام است، که گفتیم مدلولش یکی است.
یک روایاتی هم داریم که میگویند: فیء که یک قدم شد، وقت ظهر داخل می شد، دو قدم که شد، وقت صلاة عصر داخل می شود [وسایل الشیعه/4/144/ح11] ما با این روایات چکار کنیم؟ این روایات که با هم دیگر اختلاف دارند.
هر صلاتی دو وقت دارد، یکی اول الوقت است، یکی هم ثانی الوقت است، اول الوقت، وقت فضیلت است، با آن روایاتی که قدم و قدمین و هکذا قدمین و اربعه اَقدام که ذراعین و ذراعین بود، با این روایات این جور حمل می شود، چون گفت: «اذا زالت الشمس دخل وقت الصلاتین» روایات کثیره و صحيحه ای دلالت می کند [وسایل الشیعه/4/126/ح5]، به دخول ظهر که وقت صلاة ظهر فرا می رسد. روایاتی هم داریم که خواهیم خواند اول الوقت، وقت فضیلت است، رضوان الله است، قیاس با آخر وقت نمی شود، آخر وقت مغفرت است [وسایل الشیعه/4/118/باب3]، و رضوان الله نیست، آن ترغیبی که به اول وقت شده است، این ترغیب اقتضا می کند که صلاة را در اول وقت بخواند و می دانید صلاة ظهر نافله دارد و نافله اش را قبل از ظهر می خوانند، اگر بخواهند صلاة را با نافله بخوانند، او افضل است از صلاة بلانافله.
این روایاتی که هم گفته است: آن وقتی ظهر خوانده می شود که فیء، دو قدم باشد یا ذراع باشد، یا یک قدم برای ظهر دو قدم برای عصر؛ این ها حمل می شود بر روایات دیگری که هست، این ها در جایی است که نافله است، رعایتاً لحال النافله که قبل از ظهر خوانده می شود، این جور بیان شده است که تا یک قدم یا دو قدم برای نافله وقت گذاشته شده است که صلاة ظهر بعد از نافله خوانده شود، وقتی که یک قدم گذشت افضل میشود. این وقت نافله است این روایات را به این معنا حمل می کنیم نه این که از پیش خود حمل می کنیم، خود روایات مبارکات دلالت دارد که قدم و قدمین و ذراع و ذراعین، این ها بی خود است، ملاک صلاة نافله ای ظهر است [وسایل الشیعه/4/134/ح13]، وقتی که صلاة نافله ای ظهر را تمام کرد، آن فضیلتی که مترقب است، وقت او می رسد، ذراع بگذرد یا نگذرد، قدم بگذرد یا نگذرد، این در خود روایات است چون شارع خواسته است نافله ترک نشود، تا یک ذراع تا دو قدم، شارع مقدس مهلت گذاشته است که می توانی بخوانی و فضیلت صلاة ظهر را درک کنی که با نافله خوانده می شود. این را ما می خواهیم از روایات استفاده کنیم، فهرستش را در خارج گفتیم، ببینیم از روایات این معنی استفاده می شود، یا نه؟.
منبع: هفته نامه افق حوزه
نظر شما