خبرگزاری«حوزه»، دومین بخش از بایسته های یک منبر موفق به قلم ابومصطفی تبریزی را منتشر می کند
* بهره گیری از شعر
برای موفقیت در منبر، استفاده از شعر، امری شایسته است. مقام معظم رهبری(حفظه الله)، می فرماید: «گاهی یك بیت شعر، گویاتر از چند ساعت سخن گفتنِ یك سخنور تواناست و ارزش شاعری كه قصیده او، از محتوای خوب، الفاظی زیبا و مضمونی مناسب برخوردار باشد، از یك دانشمند كم تر نیست. لازم است خطبا اشعار پرمحتوای فارسی را كه در تفهیم عقاید و اخلاق اسلامی، مسائل سیاسی و یا هر آنچه در ارتباط با نیاز امروزِ جامعه اسلامی سروده شده، از كتب گوناگون استخراج نموده و به احیای آن اهتمام ورزند.»[1]
از شیوه های مؤثری که می توان در تبلیغ معارف الهی از آن بهره جست، استفاده از شعرهای پرمحتواست. شعر اصیل گاهی آن چنان جذاب و تأثیرگذار است که روح و جان مخاطب را تسخیر کرده، در اعماق جان وی نفوذ می کند. به همین جهت، بزرگان ما برخی از مطالب دینی و علمی را در قالب شعر و با عبارات ادبی بیان کرده اند تا ضمن تأثیرگذاری بیشتر در مخاطب، به ذهن سپاری آن سریع تر و آسان تر گردد.
اگر در یک سخنرانی تبلیغی و یا مناظره و گفتگوهای دینی و علمی و حتی ذکر مصیبت از یک بیت شعر استفاده شود، تأثیر آن بر مخاطب چندین برابر می شود.
* اندیشیدن و آمادگی
یک سخنران ورزیده قبل از سخنرانی فکر می کند؛ مطالعه می کند؛ جدیدترین نکات را استخراج کرده؛ سپس به منبر می رود. هرگز بدون تفکر و آمادگی قبلی سخن آغاز نمی کند. باید قبل از منبر آن را تمرین کرده و به نکات دیگر هم توجه کرد تا یک منبر کاملاً موفق ارائه شود.
حضرت آیت الله سبحانی در این باره می گوید: منبر رفتن بی مطالعه خلاف شرع است، مگر آن که آمادگی قبلی وجود داشته باشد.[2]
* همدلی با شنونده و سوز داشتن در روضه
در طول منبر باید از عمق جان و از صفای دل سخن گفت تا در جان مخاطب نفوذ کند. همچنین از مهم ترین بخش های منبر و سخنوری، ذکر مصیبت است که شرائط ویژه ای دارد. برای تکمیل منبر و تأثیر سخن ـ و لو چند دقیقه ـ باید گریزی به مصائب اهل بیت(علیهم السلام) به ویژه ماجرای عاشورا داشت که می تواند رمز موفقیت یک منبر هم باشد. در همه موارد توفیق منبر بستگی به ارتباط قلبی با مخاطب دارد.
* استفاده از تمثیل
از شیوه هایی که بر جاذبه سخن می افزاید و در ارائه یک منبر موفق سخنران را یاری می کند، بهره گیری از تمثیلات و تشبیهات مرتبط با موضوع است. قرآن کریم در این زمینه می فرماید: «وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»؛[3] و این مَثَل ها را برای مردم می زنیم، باشد که آنان بیندیشند.
آرایش سخن به مثل های کوتاه، دل نشین و مفید می تواند کلام را تا عمق جان مخاطب نفوذپذیر سازد. گاهی اوقات یک عبارت بجا از ضرب المثل ها و یا تشبیهات، موضوع را آن چنان در ذهن مخاطب جا افتاده می کند که هرگز تا آخر عمرش آن را فراموش نخواهد کرد. استفاده از مَثل در حقیقت به عنوان کوتاه ترین راه و راهبردی ترین راه برای یک سخنران محسوب می شود. نزدیک کردن هدف گوینده به ذهن شنونده، همگانی کردن مسائل، حسی و عینی کردن موضوعات عقلی و ساکت کردن مخالفانِ معاند، از دیگر امتیازات تمثیل است.
مهم ترین شاخصه های یک مَثَل: مختصر بودن، استحکام معنی و زیبایی و لطافت مفهوم آن است که در بلاغت و فصاحت یک خطابه تأثیر می گذارد؛ به گونه ای که حتی علی(علیه السلام) در میان اشعار، مَثل را بهترین شعر می داند و می فرماید: «خَیْرُ الشِّعْرِ مَا کَانَ مَثَلاً»[4] بهترین شعر آن است که مَثَل باشد.
به عنوان نمونه، امیرمؤمنان علی(علیه السلام) برای فهماندن تأثیر داروها بر تن انسان این گونه مَثل می زنند: «شُرْبُ الدَّوَاءِ لِلْجَسَدِ کَالصَّابوُنِ لِلثَّوْبِ یُنَقِّیهِ وَلَکِنْ یُخْلِقُهُ»؛[5]خوردن دارو برای بدن انسان، همانند استفاده از صابون برای شستن چرک های لباس است که لباس را تمیز و پاک می کند، اما آن را فرسوده و ضعیف می گرداند.
بسیاری از اشعار پرمعنای ادیبان و شاعران نیز در اثر جاذبه و گویایی به صورت ضرب المثل در آمده است. مثلاً صائب تبریزی القای روح شجاعت و تسلیم نشدن در مقابل ستمگر را این گونه بیان میکند:
اظهار عجز پیش ستمگر روا مدار اشک کباب موجب طغیان آتش است
همچنین می سراید:
خمیر مایه دکان شیشه گر سنگ است عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد
بنابراین، استفاده از مَثل یکی از ضروریات تبلیغ و روشی کاربردی و موفق برای مبلّغان است؛ به ویژه آن که یک مبلّغ بتواند مثال هایی را مطابق با زندگی روزمرّه به مخاطبان خود عرضه کند و آن را با مفاهیم کلی اخلاقی و تربیتی تطبیق نماید و شنوندگان را با موضوع مورد نظر خود بهتر و بیشتر آشنا گرداند.
در این باره، شیوه تبلیغی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در بهرهگیری از تمثیل و تشبیهات ملموس، بهترین الگوی ماست.
آن حضرت در مورد آثار مخرّب حرام خواری در روحیات و اعمال یک انسان مسلمان می فرماید: «اَلْعِبَادَةُ مَعَ اَکْلِ الْحَرَامِ کَالْبِنَاءِ عَلَی الرَّمْلِ»؛[6] عبادت به همراه حرام خوری، مثل این است که فردی در شنزار [و در زمین سست] ساختمانی بنیان نهد.
یعنی همچنان که آن بنا ماندگار نبوده و به زودی فرو ریخته و صاحبش نمی تواند از آن بهره ببرد؛ همان طور عبادت های فرد حرام خوار نیز بی اثر و سریع الزوال خواهد بود و برای عبادت کننده سودی نخواهد داشت.[7]
* معرفی کردن الگو
حتما برای موضوعات مطرح شده در منبر باید الگویی از نمونه های ملموس [و دست یافتنی و قابل دسترس] در زندگی ارائه نمود. مثلاً برای سوق دادنِ عامۀ مردم به سوی پرهیزکاری و رعایت تقوا، می توان شخصیتی مانند «حمال تبریزی» را مثال زد که در متن مردم و از پایین ترین قشر جامعه بوده اما به بالاترین مقام تقوی که یک انسان معمولی به راحتی نمی تواند برسد، رسیده بود. خداوند هم به او مقامی عنایت کرده که پانصد سال است مزارش در تبریز محل طواف و زیارت اهل تقوی است. زمانی که مردم تبریز در قرن نهم کرامت[8] وی را دیده و به مقام معنوی اش اطلاع یافتند، برای تبرک به سویش هجوم آوردند.
وی در مقابل احساسات مردم که با القاب و عناوین فوق العاده او را خطاب می کردند به آرامی و خونسردی می گوید: «خیر، من نه امام زمانم، نه حضرت خضر و نه ولیّ خدا و نه از اوتاد و ابدال، من همان حمالی هستم که پنجاه سال است در این بازار، بارهای شما را جا بجا می کنم. من کار خارق العادهای نکردم، بلکه یک عمر هر چه خدا فرموده بود، من اطاعت کردم، یکبار هم من از خدا خواستم، او اجابت کرد. همین. بعد هم از خداوند متعال سفر به آخرت را خواست تا همچنان گمنام بماند.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: «طُوبَى لِعَبْدٍ نُوَمَةٍ عَرَفَ النَّاسَ فَصَاحَبَهُمْ بِبَدَنِهِ وَ لَمْ يُصَاحِبْهُمْ فِي أَعْمَالِهِمْ بِقَلْبِهِ فَعَرَفُوهُ فِي الظَّاهِرِ وَ عَرَفَهُمْ فِي الْبَاطِنِ؛[9] خوشا به حال بنده گمنامی كه [مردم به او چندان توجهى ندارند]، مردم را به خوبى شناخته، ظاهراً با آنها مصاحبت مى كند؛ اما قلباً با رفتار و كردار آنان همراهى ندارد، ديگران با ظاهر او آشنايى دارند و او، باطن آن ها را مى شناسد.»
* استفاده از عبارات دلنشین
برای ارائه یک منبر موفق بهتر است از عبارات و جملاتی زیبا، بجا و مناسب بهره برد. این کلمات را یا خود شخص می تواند تولید کند و یا از دیگران یاد بگیرد و بر گنجینۀ دفتر یاداشت هایش بیفزاید. به طور مثال:
* چنانچه موضوع سخنرانی شما درباره امام زمان(عج) است، می توانید این جمله زیبا را بگویید: «خوشا آنان که از درس انتظار یک جمعه هم غیبت نکردند.»
* در صورتی که موضوع سخنرانی درباره «تمسک به قرآن و عترت» است، می توان این جمله زیبا را گفت: «سعی میان صفای قرآن و مروه عترت، ما را به کعبه مقصود میرساند.»
* یا این جمله را در موضوع «درس گرفتن از روز گار» مطرح کرد که: «فرق روزگار با آموزگار در این است که آموزگار اول درس می دهد و بعد امتحان می گیرد، اما روزگار، اول امتحان می گیرد و بعد درس میدهد!».
* در موضوع «قضا و قدر» این جمله زیبا: «هرگز نتوان گره تقدیر را با انگشت تدبیر باز کرد».
* استفاده از قصّه
از شيوه هاي تربيتي قرآن كريم بهره گيري از سرگذشت هاي ديگران است. قرآن با نقل اين قصه هاي حقيقي پيروان خود را به شایسته ترین روش راهنمایي مي كند.
استفاده از قصه و حکایت نه تنها از خستگی و یکنواخت بودن منبر می کاهد، بلکه پيام هاي حياتبخش قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) اگر در قالب قصه هاي خواندني عرضه شود، انتقال آموزه هاي الهی با زيباترين و بهترین سبك ارائه خواهد شد.
خداوند متعال با نقل قصه هاي پيامبران، صالحان و سرگذشت اقوام مختلف و انسان هاي نيك و بد، آموزش ويژه اي را به تمام انسان ها ارائه کرده که همگان مي توانند با دقت در اين داستان ها، زندگي بهتري را براي خود رقم زده و آيندة روشني را براي خود ترسيم كنند. خداوند در اين زمينه مي فرمايد:
«لقَدْ كانَ في قِصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبابِ»؛[10] در نقل قصه های آن ها درس عبرتی برای صاحبان انديشه می باشد!.
ویژگی های قصه
* قصه های مطرح شده در سخنرانی باید از نظر محتوا و مدرک معتبر باشد؛
* در منبر و سخرانی نباید قصه طولانی شده و قسمت عمده وقت را بگیرد؛ بلکه داستان نقل شده به صورت مختصر و مفید و به دور از مطالب اضافی نقل شود؛
* قصه های منبر باید جالب، پیام دار و انگیزه برانگیز باشد؛ تا شنونده را با خود همراه سازد؛
* بهتر است قصه دارای سه مرحله «مقدمه»، «اوج» و «فرود» باشد.
پاورقی:
[1]. بیانات مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای(حفظه الله) در دیدار با برخی از مداحان، 28/10/1368.
[2]. خبرگزاری حوزه، کد خبر: ٦٤٨٢٥.
[3]. عنکبوت /43.
[4]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید معتزلی، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، قم، 1404ق، ج20، ص336.
[5]. همان، ج20، ص300.
[6]. بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، ج100، ص16.
[7]. در این مورد بهماهنامه مبلغان، شماره 90، مقاله «مَثَل در سخنان پیامبر(صلی الله علیه و آله)»، به قلم نگارنده مراجعه شود.
[8]. در مورد کرامت حمال تبریزی می گویند: یک روز که مثل همیشه در کوچه پس کوچه های شلوغ بازار مشغول حمل بار گندم هشتاد کیلویی بود، برای آن که نفسی تازه کند، بارش را روی زمین می گذارد و کمر راست می کند. صدایی توجه اش را جلب میکند؛ می بیند بچه ای روی پشت بام بلندی مشغول بازی است و مادرش در اضطراب، همان لحظه بچه به لبه بام نزدیک می شود و ناخودآگاه پایش سُر میخورد و به پایین پرت می شود. مادر جیغی می کشد و مردم خیره می مانند. حمال پیر فریاد می زند: "آی الله! اونی ساخلا"خدایا او را نگه دار!، کودک میان آسمان و زمین معلق می ماند، پیرمرد نزدیک شده به آرامی او را می گیرد و به مادرش تحویل می دهد.
[9]. معاني الأخبار، محمد بن على ابن بابويه، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1403ق. چاپ اول، ص381.
[10]. یوسف /111.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی معاونت تبلیغ، ذی طوی، ابومصطفی تبریزی، با اندکی تلخیص