حجت الاسلام و المسلمین محمد باقر تحریری از اساتید حوزه علمیه قم درآستانه فرارسیدن اربعین سالار شهیدان درگفت وگو با سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه» اهتمام به اربعین در روایات و سیره اهلبیت(ع) را مورد بررسی قرار داده است.
*در روایات و سیره اهلبیت(ع) اهتمام به اربعین چگونه یاد شده است؟
پاسداشت زیارت اربعین در روایات و سیره اهلبیت محل توجه هست و بهنوعی سیره اهلبیت(ع) بر احیاء اربعین بوده، امام حسن عسگری علیهالسلام در روایتی برای مؤمن پنج علامت را برمیشمارد و یکی از آنها زیارت اربعین است.
فضائل بیشماری برای زیارت اربعین بیانشده و اینها بیانگر فضائل گوناگون زیارت اباعبدالله الحسین علیهالسلام هست و نوعاً سفارش اولیه زیارت از نزدیک است، اگر حاصل نشد زیارت از دورهم همان فضائل زیارت از نزدیک را دارد.
*آیا ورود اهل بیت(ع) به کربلا در اربعین اول بوده است؟
قطعاً کاروان حسینی و اهلبیت در اربعین به کربلا آمدهاند، منتها اینیک مسئله ای اختلافی است، عدهای ورود اهلبیت(ع) به کربلا را در اربعین سال 61 ذکر کرده و شاهدی هم از ملاقات با جابر بن عبدالله میآورند و برخی هم اربعین سال 62 گفتهاند، البته آنچه مهم است جنبه شعارگونه بودن مسئله اربعین است؛ آنچه مسلم است جابر بن عبدالله انصاری قطعاً سال 61 به کربلا رفته و از ایشان هم زیارتی نقلشده است.
*چرا اهل بیت(ع) نسبت به زنده نگهداشتن واقعه کربلا تا این حدّ اهتمام داشتند؟
این مسئله جنبههای مختلفی دارد. در حقیقت واقعه کربلا نشاندهنده انحراف عمیق امت اسلامی بعد از رسول گرامی اسلام از خط ولایت و رهبری است، این معنا باید موردتوجه مسلمین قرار بگیرد. امیرالمؤمنین و امام حسن مجتبی علیهماالسلام درزمانی زندگی میکردند که نمیتوانستند این انحرافات را بهطور کامل علنی کنند، لذا قضایا بهجایی رسید که به شهادت امام حسین(ع) و اهلبیت(ع) ایشان انجامید این جریانات نشان میدهد این مسیر چگونه به بیراهه رفته که منجر به عدم پذیرش سبط نبی اکرم و مقابله اینچنینی با اهلبیت(ع) بهصورت علنی در امت اسلامی شد. لذا مسئله امامت و رهبری از مسائل بسیار مهم دین است که قوام دین بعد از توحید و نبوت به مسئله رهبری الهی برمیگردد و خداوند متعال خواسته این مسئله در عالم شکل گرفته و در هر مقطعی این بینش توحیدی تحقق پیدا نماید.
اگر این معنا تحقق پیدا نکند در حقیقت بینش توحیدی در سطح جامعه شکل نگرفته و انحراف به وجود آمده و مقصود از ادیان الهی این است که بینش توحیدی در شئون گوناگون زندگی انسان تحقق پیدا نماید و از این طریق انسان به کمالی که لایق آن است برسد، تنها راه آن نیز اتصال به امامت و ولایت الهی است که خداوند متعال اراده فرموده توسط عده خاصی تحقق پیدا کند.
*اربعین تداعیکننده نظام ولایت
مسئله اربعین تداعیکننده چنین حقیقتی است که اصل در دین چیست، به عبارت دیگر این اصل در نظام امامت شکلگرفته، نظام امامت هم در این نسل از نبی اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) نشأتگرفته است بنابراین قضیه کربلا این حقیقت را همواره زنده نگه میدارد و مردم باید دنبال تحقق این حقیقت باشند.
از جانب خدای متعال حجت بر مردم تمامشده و مظهر این فداکاری بهطور کامل امام حسین(ع) است که برای اثبات حقانیت ولایت الهی تمام شئون خود را فدا کردند و این درسی بزرگ برای امت اسلامی است، یعنی برای اثبات حقانیت ولایت الهی، باید از همهچیز گذشت؛ چرا که انسان با ولایت حقه اهلبیت(ع) که ظهور ولایت الهی است، میتواند به آن کمال حقیقی برسد و کمال حقیقی قرب الهی است که از قرب در آیات و روایات بهعنوان ولایت الهی تعبیر میشود، اگر با دیدگاه توحیدی نگاه کنیم ظهور دادن ولایت خداوند متعال در نظام تکوین و تشریع است، برای اینکه انسان با التزام بهنظام ولایت تشریعی حق و پذیرش ولایت تکوینی حق در شئون مختلف زندگی به مقام ولایت برسد؛ به نظر میرسد یکی از اسرار بزرگداشت واقعه عاشورا همین نکته باشد.
*با توجه به قرآنی بودن واژه اربعین قبل و بعد از حادثه کربلا این واژه چه جایگاهی داشته است؟
آنگونه که بنده اطلاع دارم قبل از واقعه کربلا مسئلهای بهعنوان اربعین که چهل روز از وفات کسی بگذرد و بزرگداشت داشته باشند وجود نداشته ، بلکه مسئله اربعین مختص امام حسین(ع) علیهالسلام است چراکه با مسئله اربعین، واقعه عاشورا بهنوعی تجدید میشود. در عدد چهل خواصی هست که در روایات ما اجمالاً به آن پرداختهشده . شاید مسئله اربعین امام حسین(ع) بیارتباط با خواصی که برای عدد چهل مطرحشده نباشد، در روایات آمده «َ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً إِلَّا جَرَتْ ینَابِیعُ الْحِکمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَی لِسَانِه» کسی که چهل شبانهروز اخلاص داشته باشد خداوند متعال حکمت را از قلب او به زبانش جاری میکند و شاید از واقعه عاشورای سال 61 تا اربعین این حالت اهلبیت(ع) یک حالت عاشورایی بوده که روی مسئله اربعین عنایتی شده و در حقیقت آن توجه خاص اهلبیت(ع) در این مدت به واقعه عاشورا موجب گردیده که به اربعین بهطورکلی عنایت شده باشد البته ما این را بهطور قطعی نمیتوانیم بگوییم، اینطور میتوانیم بگوییم، بلکه این گونه می توان گفت که وقتی شخصی از دنیا میرود، برای او سالگرد میگیرند تا یادبودی از شخص باشد، اما قضیه امام حسین(ع) قضیه خاصی و تجدید خاطرهای نسبت به سالگرد شهادت ایشان است.
*اما چرا هر سال اربعین میگیریم؟
شاید به خاطر توجه دادن به این نکته باشد که گویا در عاشورای همین امسال، واقعه شهادت حضرت اتفاق افتاده؛ لذا مسئله پیاده رفتن به عتبات عالیات نیز در ذهن مسلمین بوده و سفارش هم شده که فضائل زیادی برای آن بیان گردیده و مسئله اربعین جزو شعائر می باشد که خود پیادهروی اربعین هم این جنبه را قوت میبخشد.
*لطفا ضمن اشاره به فرازهایی از زیارت اربعین به شرح آن بپردازید.
برای اربعین دو زیارت نقلشده، یکی از جابر بن عبدالله انصاری است که در مصباح الزائر آمده و دوم زیارتی از امام صادق که در کتاب شریف اقبال سید بن طاووس ذکرشده، در کتابهایی مثل بحار و تهذیب و مصباح هم نقل گردیده است.
مضامینی که در زیارت منقول از امام صادق(ع) نقلشده در زیارات دیگر کمتر وجود دارد، چراکه با عناوین بلندی به امام حسین(ع) سلام میدهیم و مانند آن کمتر در زیارات دیگر آمده که اجمالاً به این فقرات می پردازم.
السَّلَامُ عَلَی وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبِیبِهِ
این قسمت بیانگر مقام بسیار بالای معنوی امام حسین(ع) است که ما با سلام بر آن حضرت به این مقام اقرار میکنیم، اول به ولی الله بودن و حبیب خدا بودن آن حضرت اقرار میکنیم. ما معتقدیم ائمه ولی تام خدا هستند، معنای ولی را اگر بخواهیم از جهت قرآن بررسی کنیم، به طور خلاصه این گونه می باشد: شخص در سیر کمالی بهجایی میرسد که خدای متعال ولایت تامه اش را برای او قرار میدهد و او ولایت تامه خدای متعال را در جمیع شئون و مراتب هستی مییابد، البته "ولی" معانی متعددی دارد که یکی از آنها معنای زمامداری و سرپرستی است که خدای متعال زمامدار عالم است و تمام امور عالم و شئون هستی در تحت تصرف اوست که گاهی از این مطلب به "ملک" تعبیر میشود ما این حقیقت را عمدتاً باعقل درک میکنیم، اما انسان میتواند در سیر صعودی بهجایی برسد که ولایت کلیه الهیه را نسبت به همه اشیاء بیابد، انبیاء و معصومین هرکدام بهاندازه سعه وجودی خود این ولایت را شهود کرده و ولی الله شدهاند، خداوند متعال این مقام را به آن پیامبر یا ولی افاضه میکند که او هم زمام تکوینی عالم یا قسمتی از عالم را داشته باشد.
حدیث قرب نوافل و فرایض این را به ما میآموزد که شخص در اثر تبعیت با اخلاص خاص بهجایی میرسد که محبوب خدا میشود؛ لازمه محبوب خدا شدن هم این میشود که خداوند پردهبرداری میکند و میگوید من بهجای آن شخص میشنوم و میبینم و میبویم، لذا هر دو معنا در این فراز از زیارت آمده است.
"حبیب" هم به معنای محب و هم به معنای محبوب میآید و این دو در مرتبه نهایی محب کامل خدا و محبوب کامل خدا برای امام حسین(ع) آمده که حقیقت محبت پردهبرداری از محبوب است که خودش را به محبش نشان میدهد، لذا این عنوان در ابتدای زیارت اربعین بدون مقدمه آمده، در برخی از زیارات مقدمهای دارد و اسم میآورد که مثلاً السلام علیک یا أبا عبدالله ولی اینجا اینطور نیست و این تعابیر نشاندهنده مقام قربی امام حسین(ع) نزد خداوند است.
*السَّلَامُ عَلَی خَلِیلِ اللَّهِ وَ نَجِیبِهِ
سلام دوم اشاره به مقام خلیلالله بودن امام دارد بلکه مقام بسیار بلندی است؛ چون صاحب این مقام را خداوند بهعنوان دوست خود معرفی مینماید و البته امتحاناتی از شخص به عمل میآید که ببینند این رابطه را حفظ میکند یا خیر؛ مثل حضرت ابراهیم که در اثر امتحاناتی که از وی به عمل آمد بینش توحیدیش را در امورات گوناگون تحقق بخشید و ما همین را برای امام حسین(ع) فرض میکنیم.
*السَّلَامُ عَلَی صَفِیِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِیِّهِ
عنوان سوم، صفی اللهی بهعنوان برگزیده خدا است، یعنی خدای متعال او را در بین انسانها برای قرب خاص خود انتخاب فرموده، ملاک انتخاب خداوند این است که شخص رابطهاش را چگونه با خداوند برقرار میکند آیا در برابر ولایت الهی در زندگی خاضع است یا خیر؟ حضرت صادق علیهالسلام میفرماید: خدای تعالی به حضرت موسی(ع) فرمود: آیا میدانی چرا برای تکلم با خودم تو را برگزیدم و دیگری را این مقام و مرتبت ندادم، عرض کرد نمیدانم، خطاب رسید، ای موسی چون نظر کردم به قلوب بندگانم و ظاهر و باطن همه آنها را دیدم و در میان ایشان کسی را مانند تو نیافتم که خود را در پیشگاه ما ذلیل بداند و بعد از نماز صورت خود را (برای اظهار بندگی و عجز) روی خاک بگذارد. در حقیقت سجده اظهار کوچکی به پذیرش ولایت الهی در جمیع شئون زندگی است و نمود این حضور است، لذا حقتعالی میفرماید تو بعد از نماز صورت خود را در پیشگاه من به خاک میمالی، این نمود آن حالت است؛ لذا وقتی حضرت موسی(ع) از میان قوم خود خارجشده و به نزد حضرت شعیب میرود، به دختران شعیب(ع) کمک کرد تا گوسفندان را آب بدهند بعد به دیوار تکیه داد و فرمود: «فَسَقی لَهُما ثُمَّ تَوَلَّی إِلَی الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَی مِنْ خَیرٍ فَقیرٌ» او به چنین معنایی رسیده و فقر را نسبت به ذات اقدس الهی درک کرده، درک واقعی فقر این است که ما آن غنی را در همه شئون حاضر بدانیم.
اگر انسان به چنین درکی از ولایت الهی رسیده که برای خود و شئون خود و موجودات هیچ نحوه استقلالی نمیبیند، نه اینکه نمیداند، نمیبیند، خداوند متعال هم او را انباء میکند و مقام امامت را به او ارزانی میدارد،
امام هادی علیهالسلام در مدینه بودند راوی میگوید: دیدم یکمرتبه رنگ حضرت پرید و ایشان فرمود پدرم از دنیا رفت، عرض کردم شما اینجایید و پدرتان جای دیگر، حضرت فرمود الآن حالتی برایم دست داد که پیشازاین نبود و این همان انتقال مقام امامت است، مقام امامت با این حقیقت میآید که شخص توحید را شهود میکند که ولایت قبل از امامت و رسالت است، یعنی صفی اللهی بودن به این حالت شخص ربط دارد.
*وَ أَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَی خَلْقِکَ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ
در قسمت دیگر میگوییم همه مواهب انبیا به سید الشهداء(ع) داده شد و حضرت اینجا این شاخصه را در زیارت اربعین نقل میکند که نهایت دعوت را انجام داده اند، یعنی حکمت، جدال احسن و موعظه کردن، به عبارت انبیاء از سهراه دعوت میکنند و امام حسین(ع) از همه این سهراه در روز عاشورا استفاده فرموده و حقایق را بیان فرموده اند، در همین راستا در روز عاشورا ایشان مجادله کردند که آیا شما فرزند پیامبری غیر از من دارید که همه گفتید خیر و همچنین در باب ذلت دنیا و امثال آن موعظه کردند.
*وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَةِ
قسمت دیگر زیارت اربعین این است که حضرت حرکتشان برای دستگیری و نجات حیرت زدگان بوده است، تا آنها را از جهالت خارج کند، بنابراین تیجه میگیریم اگر کسی بخواهد در راستای قیام امام حسین(ع) قرار بگیرد، باید تا اندازهای از جهالت نسبت به دین ، هدف و مرام اهلبیت(ع) خارج شود.
*وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَی
چه کسانی در برابر حضرت قیام کردند؟
نکته دیگر زیارت اربعین این است که چه کسانی در برابر حضرت قیام کردند؟ بیان میکند، کسانی که فریب دنیا را خورده و در هواپرستی فرورفتند، این دو شاخصه در زیارت اربعین آمده و به ما این آموزه تربیتی را می دهد که هر مقدار در جهت دنیا و هواخواهی حرکت کنیم، از هدف امام حسین(ع) دور شدهایم، با این تفاوت که افراد در دنیا طلبی و... مختلف هستند،
نکته دیگر زیارت اربعین، نسبتهایی است که ما در خصوص امام(ع) در شئون مختلف گواهی میدهیم و آن اینکه امام عهد الهی را به تمام معنی اقامه نموده و لحظهای از پیاده کردن آن خارج نشدند، گواهی دیگر اینکه حضرت امین مطلق خداست، این هم یکی از مسائلی است که در این زیارت به آن گواهی میدهیم و همراه مطالب دیگری که مؤمن بایستی دارای اینها باشد.
*مؤمن به معنای خاص
مؤمن به معنای خاص آن، کسی است که به ولایت اهلبیت(ع) باور داشته، عمل امام را مرضی کامل خدا دانسته و امام را نماینده کامل خداوند میشناسد و اساس دین الهی را امام میداند، چرا که دین روش گیری از جانب خداست که بعد از پیامبر اکرم(ص) کسی جز امام(ع) این روش فکری و اخلاقی و عملی را به ما نمیدهد و لذا یکی از شهادتهای ما این است که تو از دعائم دین هستی و معنای آن این است که قوام دین به شماست و ما از دین چیزی جز امامت نداریم، مؤمنین در بستر وجودی شما ایمان میآورند.
شرط اولیه ایمان تسلیم در برابر امام است که در زیارت اربعین بهطور خاص ذکرشده، یعنی هم تسلیم قلبی و هم تسلیم عملی که هرزمانی امام فرمان داد، انسان اطاعت کرده و در فرمان ایشان اشکالی وارد نکند؛ این خلاصه محتوای زیارت اربعین است که توضیح زیادی لازم دارد، اما روح زیارت همین چند مسئله است که شیعیان اهلبیت(ع) باید نسبت به ائمه(ع) و امام حسین(ع)چنین دیدگاههای بالایی را باشند و زندگیشان را بر اساس این دیدگاهها ترسیم نمایند.
نظر شما