آیه:
خداوند متعال در قرآن می فرماید:
اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ حدید/20
بدانيد كه زندگى دنيا، در حقيقت، بازىچه، سرگرمى، زینت و فخرفروشىِ شما به يكديگر است.
آینه:
حکایت؛ روزی خبر رسید که قرار است شیخ مرتضی انصاری به بغداد بیاید، مردم بغداد تعطیل عمومی اعلام نموده و به استقبال شیخ حرکت رفتند. سفیر ایران در بغداد هم طبعاً یا تصنعاً میخواست برای استقبال حرکت کند که ناگاه یکی از سفرای خارجی بر او وارد شد، سفیر ایران از رفتن به استقبال منصرف شد ولی آن مرد فهمید که سفیر ایران قصد رفتن به جائی داشته و پرسید به کجا میخواستید بروید ؟ جواب داد: به استقبال شیخ مرتضی انصاری مرجع بزرگ شیعیان. آن فرد که متوجه شد شخص عالیقدری می خواهد بیاید، اظهار تمایل نمود به همراه سفیر ایران در استقبال شرکت کند.
بر مرکب هایشان سوار شدند و از میان مردم گذشته و با سرعت خود را رساندند و در انتظار جلال و موکب پرشکوه شیخ بودند تا آنکه میبینند شیخی بر الاغ برهنه ای سوار است و بدون هیچ گونه آلایشی به همراه یک نفر به طرف بغداد میآید، فکر کردند مسافری غریب است و سفیر ایران و همراهانش که شیخ را نمیشناختند بدون اعتناء از او میگذرند، اما طولی نکشید آن شیخ به جمعیت رسید ناگهان صدای صلوات و سلام و غوغای شادی بلند شد و مردم مانند دریای مواج به طرف شیخ آمده و دور او را گرفتند و زیارتش میکردند، معلوم شد آن شیخ ساده و بی پیرایهای که سوار الاغ بود، همان مرجع تقلید بزرگوار و جلیل القدر مسلمانان است که مردم برای دست بوسی او سرازپا نمی شناسد.
سفیر خارجی حیرت زده و مبهوت در مراجعت به طرف شهر به سفیر ایران می گوید: شنیده بودم که حضرت عیسی با آن همه عظمت و پیروانی که داشت پیاده راه میرفت و بر الاغ برهنه سوار میشد، اما باور نمیکردم ولی امروز با دیدن این شیخ جلیل، یاد مسیح برایم زنده شد و یقین پیدا کردم آنچه در سیره انبیاء شنیدهام صحیح است و بدان عقیده پیدا کردم.1
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است 2
- با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در دنیای عمل
- سعدی