به گزارش خبرگزاری «حوزه» فیلم جدید ابراهیم حاتمی کیا از جمله کارهایی است که به واقع میتوان عنوان سینما را برای آن انتخاب کرد، چون اکثر فیلمهای این روزهای سینمای ما بیشتر ساختار تلویزیونی دارند.
کارشناس نقد فیلم حوزه ارزیابی اجمالی از دو حوزه معنا و ساختار نسبت به این اثر سینمایی را به رشته تحریر درآورده است.
در ابتدا بهتر است بحث معنا را مد نظر قرار دهیم. فیلم داستان محافظی را حکایت می کند که هنوز به اعتقادات و آرمانهایش همانند روز اول خدمتش پایبند است. برای همین، با مشکلات متعددی رو به رو میشود. وی زمانی که میفهمد حفاظت از افراد سیاسی دیگر آنچنان با آرمانهایش همخوان نیست، سعی میکند در جایی دیگر خدمت کند. برای همین مسئولیت محافظت از یکی دانشمندان هستهای را به عهده میگیرد. این مسأله باعث شود اتفاقاتی رقم بخورد که در نهایت، به شهادت حاج حیدر منجر میشود.
*ولایت مداری در کسوت هنر هفتم
در این فیلم یک شاخصه همانند دیگر فیلمهای حاتمی کیا اعیان است، او ولایتمداری خود را با زبانی زیبا در فیلم ترسیم میکند. در حقیقت ولایت برای این فیلمساز تقدسی خاص دارد که همیشه به آن اشاره میکند، اما جدا از این موضوع، نگاهی انتقادی به دستگاههای اجرایی نیز دارد. در حقیقت انتقادی که وی از دولت یا دیگر بخشهای کشور میکند، در جهت اعتلای نظام اسلامی است. این شکل از نقد متاسفانه در سینمای ما کمتر مشاهده میشود، چون نقد کردن با تخریب یکی شده است.
مسأله دیگر به آرمانخواهی حاتمی کیا بر میگردد. وی این مسئله را از فیلم «از کرخه تا راین» و «آژانس شیشهای» شروع کرد و تا «بادیگارد» ادامه داده. این مسئله را بگذارید کنار فیلمی چون «ابد و یک روز» از دیگر از فیلمهای نوروزی، اما تنها چیزی که در آن دیده میشود، نقاط تاریک و سیاه جامعه است، به گونهای که اگر یک خارجی این فیلم را ببیند، تصور خواهد کرد سیاهی تمام کشور را در بر گرفته است. نکته دیگری که باید مورد اشاره قرار داد این است، نوع گریمی که برای پرویز پرستویی انتخاب شده به گونه ای به سردار قاسم سلیمانی شباهت بسیار دارد. این امر شاید کارگردان باشد.
*نیم نگاهی به ساختار بادیگارد
جدا از بحث معنایی فیلم، باید به ساختار فیلم نیز اشارهای داشته باشیم. فیلمنامه این کار یکی از الگوهای خوب برای یک اثر سینمایی است که در خود همه چیز دارد. در این فیلم هم اوج و فرود میبینیم، هم هیجان. در ضمن اتفاقاتی که در سناریوی آن رخ میدهد، به خوبی داستان را برای تماشاگر جذاب میکند، شخصیتهایی که در فیلم وجود دارند کاملا واقعی بوده و هیچ نشانی از تیپسازی در فیلم نمیبینیم. در حقیقت باید گفت؛ آنچه در یک سناریوی کامل سینمایی نیاز است، در بادیگارد وجود دارد.
*بازی های کم نقص
بازیهای این فیلم را غیر از یک مورد باید بی نقص دانست از طریق انتخاب خوب هنرپیشهها صورت گرفته، اما درباره آن یک مورد هم باید گفت؛ نقشی که شیلا خداداد آن را ایفا کرد حداقل خوب از کار در نیامده است، اما در میان بازیهای خوب این فیلم باید از هنرنمایی امیر آقایی به نیکی یاد کرد که همانند دیگر کارهای او به یاد ماندنی است. درباره پرویز پرستویی هم که به خاطر «بادیگارد» چهارمین سیمرغ بازیگری خود را دریافت کرد ، تنها باید گفت؛ مثل همیشه توانسته شخصیتهای مورد نظرش را جان واقعی بخشد.
*یک جهش قابل قبول از حاتمی کیا
در کنار تمام موضوعاتی که مطرح شد، باید کارگردانی این فیلم را یک از جهشهای خوب ابراهیم حاتمیکیا دانست. این فیلم به دلیل پروداکشن و لوکشینهای مختلف برای هر کارگردانی انجامش سخت است، اما حاتمیکیا توانسته در تک تک لحظات صحنههایی که میگیرد از استانداردهای خوب سینمایی بهره برده باشد. شاهکار حاتمیکیا در این فیلم به سکانس پایانی که در تونل گرفته میشود، بر میگردد. در این بخش اوج هیجان و درام را میبینیم. اتفاقی که در سینمای ما کیمیاست.
در انتقاد از برخورد هیئت داوران با این فیلم باید گفت: به فیلمهای برگزیده این دوره نگاه کنید، بعد متوجه خواهید شد تا چد حد نسبت به این فیلم جفا شده. در این فیلم هر چیزی که یک اثر کلاسیک نیاز دارد وجود داشت، اما هیچ یک از آنها جز بازی پرستویی دیده نشد. دلیل این اتفاق برای همه کسانی که سینما را حرفه ای دنبال میکنند، کاملا مشخص است، زیرا نقدهای دلسوزانه و به حق حاتمیکیا از فضای موجود بر سینما و مدیریت آن بسیاری را ناخشنود کرده است، هر چند مردم با استقبال میلیاردی خود از تماشای این فیلم، بخشی از بی مهری ها را جبران کرده اند.