به گزارش خبرگزاری«حوزه»، کتاب « گفتمان جهانی مهدویت و آینده بشر» نوشته قنبر علی صمدی از پژوهشگران حوزه مهدویت به همت انتشارات کتاب جمکران منتشر شد.
صمدی در این کتاب به بیان آینده پژوهی و فرجام شناسی در قرآن و همچنین منابع دیگر ادیان پرداخته است.
این پژوهش در پی آن است كه مبانی و مؤلفهها آیندهنگری اسلامی را بر پایۀ نظریۀ قرآنی مهدویت به عنوان یك ایدۀ جهانی نجاتبخش، تبیین کند؛ و چون قرآن کریم آیندۀ تاریخ را بهروشنی پیشبینی کرده و از فراگیر شدن دین اسلام در آینده خبر داده است، این انگارۀ قرآنی، پایه و اساس آیندهنگری اسلامی و نظریۀ مهدویت است.
این کتاب در 324 صفحه و در قطع رقعی با شمارگان 1000منتشر و از هفته آینده در اختیار علاقه مندان به مباحث مهدوی قرار خواهد گرفت.
صمدی در این کتاب به بیان آینده پژوهی و فرجام شناسی در قرآن و همچنین منابع دیگر ادیان پرداخته است.
این پژوهش در پی آن است كه مبانی و مؤلفهها آیندهنگری اسلامی را بر پایۀ نظریۀ قرآنی مهدویت به عنوان یك ایدۀ جهانی نجاتبخش، تبیین کند؛ و چون قرآن کریم آیندۀ تاریخ را بهروشنی پیشبینی کرده و از فراگیر شدن دین اسلام در آینده خبر داده است، این انگارۀ قرآنی، پایه و اساس آیندهنگری اسلامی و نظریۀ مهدویت است.
این کتاب در 324 صفحه و در قطع رقعی با شمارگان 1000منتشر و از هفته آینده در اختیار علاقه مندان به مباحث مهدوی قرار خواهد گرفت.
برشی از کتاب گفتمان جهانی مهدویت و آینده بشر
پرسش این است كه قلمرو حیات و حرکت انسان تا کجا امتداد و استمرار دارد؟ تا زمانی كه پاسخ این پرسش مهم روشن نشود و حدود و کرانههای هستی انسان شناخته نشود، سخن از پایان تاریخ و فرجام کار انسان، مفهومی نخواهد داشت.
اگر بنا است انسان با مقیاسهای کوتاه و نارسای صرفاً مادّی و زمینی، ارزشگذاری شود ـ چنانکه در تفکّر اومانیستی لیبرال دیده میشود ـ جایگاه انسان و جامعۀ انسانی، در حد یک دامپروری بزرگ و مدرن، تنزل داده خواهد شد. آنگاه چنین انسانی نه به تئوری پایان تاریخ نیاز خواهد داشت و نه تاریخ برای او مفهوم پیدا خواهد کرد!
اما اگر انسان با توجه به ابدیت مطرح شود و پیوند و ارتباط او با کل نظام هستی، در نظر گرفته شود، آنگاه روشن خواهد شد که این انسان ناچار با این همه پیوند و ارتباط، به نظام فکری جامع و هماهنگ با نظام هستی و قانون منبعث از واقعیات این نظام، نیاز خواهد داشت.
در این نگاه، تاریخ آغازین انسان، مشخص و محدود است؛ امّا کرانههای فرجامین آن، نامتناهی است و به سیستم و نظامی نیازمند است که بتواند بلندای قامت او را در بر گیرد.
مهمترین تفاوت آیندهنگری دینی و مهدوی با سایر تئوریها و نظامها، در همین نکتۀ اساسی نهفته است.
پرسش این است كه قلمرو حیات و حرکت انسان تا کجا امتداد و استمرار دارد؟ تا زمانی كه پاسخ این پرسش مهم روشن نشود و حدود و کرانههای هستی انسان شناخته نشود، سخن از پایان تاریخ و فرجام کار انسان، مفهومی نخواهد داشت.
اگر بنا است انسان با مقیاسهای کوتاه و نارسای صرفاً مادّی و زمینی، ارزشگذاری شود ـ چنانکه در تفکّر اومانیستی لیبرال دیده میشود ـ جایگاه انسان و جامعۀ انسانی، در حد یک دامپروری بزرگ و مدرن، تنزل داده خواهد شد. آنگاه چنین انسانی نه به تئوری پایان تاریخ نیاز خواهد داشت و نه تاریخ برای او مفهوم پیدا خواهد کرد!
اما اگر انسان با توجه به ابدیت مطرح شود و پیوند و ارتباط او با کل نظام هستی، در نظر گرفته شود، آنگاه روشن خواهد شد که این انسان ناچار با این همه پیوند و ارتباط، به نظام فکری جامع و هماهنگ با نظام هستی و قانون منبعث از واقعیات این نظام، نیاز خواهد داشت.
در این نگاه، تاریخ آغازین انسان، مشخص و محدود است؛ امّا کرانههای فرجامین آن، نامتناهی است و به سیستم و نظامی نیازمند است که بتواند بلندای قامت او را در بر گیرد.
مهمترین تفاوت آیندهنگری دینی و مهدوی با سایر تئوریها و نظامها، در همین نکتۀ اساسی نهفته است.