به گزارش خبرگزاری«حوزه» آیت الله علوی بروجردی در جمع طلاب و فضلای حوزه با اشاره به فضیلت ایام ماه رجب به خصوص 13 رجب زاد روز مولود کعبه امام اول شیعیان علی (علیه السلام) گفت: انصافاً سخن گفتن درباره شخصیت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بسیار مشکل است. چون امیرالمؤمنین بین دشمنانی است که آن دشمنان در دشمنی حد نمیشناسند و بین دوستانی است که این دوستان فریفته هستند. صحبت دوستداشتن نیست؛ نوبت به علی (علیه السلام) که میرسد عشق است. اصلاً حد یقفی ندارد. کتابهایی که نوشتهاند این مسئله را نشان میدهد. مرحوم شاهآبادی در عرفان نظریهای داشتند راجع به اینکه چرا خدا را نمیبینیم.[1] ایشان فرموده بودند از نظر علمی نور باید از چشم ما حرکت کند و به شیء مرئی برسد و به چشم ما برگردد تا آن شیء را ببینیم. اما در خصوص خدا نور از چشم حرکت میکند و به خداوند میرسد، ولی وقتی به خدا رسید آنقدر محو میشود که به چشم ما نمیرسد و نمیتوانیم آن را ببینیم. درباره وجود امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم چنین حالتی هست. کسی که در احوالات علی بن ابی طالب (علیه السلام) تأمل کرده، حتی غیرشیعیان متحیر میشوند. کتاب صوت العدالة الانسانیة اثر جرج سمعان جرداق را ببینید. وی مسیحی است اما تعابیر شگفتانگیزی درباره حضرت علی (علیه السلام) به کار میبرد. یا مثلاً عبدالفتاح عبدالمقصود یا ابن ابی الحدید بسیار زیبا درباره علی (علیه السلام) نوشتهاند. نمیدانم چقدر با کتاب شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید انس دارید. باید به این کتاب خیلی اهمیت بدهیم. ابن ابی الحدید طلبهای سنی است و در محیط سنی هم زندگی میکند. وی می خواهد مریدداری کند و میکوشد شاگردانش را هم حفظ کند. مطالب وی عمق زیادی دارد. در بعضی کتب گفتهاند علی (علیه السلام) مرد نامتناهی است و بعد برخی اشکال کردهاند که نامتناهیبودن برای خدا است و نباید به علی بن ابی طالب (علیه السلام) بگوییم مرد نامتناهی. در کتاب ابن ابی الحدید نامتناهی را بهخوبی میبینید. به هر جا که میرسد: در فصاحت و بلاغت، در حکومتداری، در عدالت، و ... علی (علیه السلام) در اوج است. لذا میگویند «قتل علی فی محراب عبادته لشدة عدله». ابن ابی الحدید وقتی عبارات مختلف را معنا میکند انقلت هم میکند اما آنهایی که اهل فن هستند میدانند که این انقلتها برای حفظ جان خودش است. چون وی سنیمذهب است و در بین سنی مذهب ها هم زندگی میکند و آنچنان در وجود و شخصیت علی (علیه السلام) محو شده است اما بیم جانش هم دارد. البته کسانی همچون حجر بن عدی و رشید حجری حاضر بودند در راه علی (علیه السلام) جان بدهند ولی همه اینگونه نیستند و شهامت کافی را ندارند.
حجر بن عدی و حب علی (علیه السلام)
حجر بن عدی کسی بود که امیرالمؤمنین (علیه السلام) او را خواست و به او فرمود: جناب حجر! بعد از من تو مصیبتهایی پیدا میکنی و از تو میخواهند که از من تبرّا بجویی. اگر مجبور شدی و به زبان مرا لعنت کردی و از من تبرا جستی مشکلی نیست، اما هیچگاه با دل از من تبرا نجو. چون رشته هدایت قطع میشود. حجر بن عدی این را از علی (علیه السلام) شنیده بود. بعد از امیرالمؤمنین (علیه السلام) وی در مقابل معاویه قیام کرد. او را گرفتند و به شام بردند. دستور قتلش را صادر کردند. قبرش را جلوی خودش کندند. به وی و همراهانش، که یکی از پسرهایش هم در میان آنها بود، گفتند اگر علی را لعن کردید آزادتان میکنیم و الّا میکشیم و داخل قبر میاندازیم. البته نقل هم شده که او را نکشتند و زنده به گورش کردند. پسرش را کشتند اما خودش را نکشتند. مأمورانی که در آنجا بودند افراد رذلی بودند. گفتند: اول پدر را بکشیم یا پسر را؟ کسی جواب نداد. به حجر رو کردند و گفتند: با تو بودیم. اول تو را بکشیم یا پسرت را؟ گفت: اگر از من میپرسید اول پسرم را بکشید و بعد من را. گفتند چرا؟ گفت: برای اینکه اگر مرا بکشید در راه علی کشته شدهام اما در راه علی داغ جوان ندیدهام. اول پسرم را بکشید که در راه علی، هم داغ جوان ببینم و هم کشته شوم. این همان نوری است که حرکت میکند و محو میشود و دیگر نمیتواند برگردد. شیفتگی است. لذا مدال دیگری هم بر سینه حجر میخورد. چند تا از اصحابِ علی (علیه السلام) را هزار و چهارصد سال بعد از کشتن و دفنکردن نبش قبر میکنند و جنازهاش را برمیدارند و دوباره روز از نو و روزی از نو؟ دیدید که پس از هزار و چهارصد سال با پیکر حجر چه کردند؟ صدایش را هم درنیاورند که آن بدن سالم و دستنخورده بود. هرچند در این مسئله هم انقلتهای فراوانی کردند، اما این مدالی است که به سینه حجر میخورد.
فضایل علی (علیه السلام)
خلیل بن احمد گفت علی بن ابی طالب (علیه السلام) کسی بود که دوستانش ترسیدند فضایلش را بگویند؛ دشمنان هم که فضیلتی از ایشان نگفتند. با وجود این، فضایل علی بن ابی طالب (علیه السلام) شرق و غرب عالم را فرا گرفت. بله دوستانی همچون میثم تمار بودند که نهتنها نترسیدند، بلکه بالای دار دستشان را بریدند. امروزه دار زدن خوب و سریع انجام میشود. مثلاً تفنگی را سمت شخص میگیرند و وی خلاص میشود یا مثلاً جاندادن بر روی طناب دار، یکیدو دقیقه است، اما آن زمان شخص را آویزان میکردند؛ ـ مانند صلیبی که میگویند عیسی بن مریم را به آن آویزان کردند ـ. میثم تمار را آویزان کردند و ابتدا دستش را بریدند و سپس زبانش را. اما همین شخص بدون دست و پا با زبان بالای دار، علی علی میکرد. اینها عشاق علی (علیه السلام) در میان مردم بودند. واقعیت آن است کسی که درباره علی (علیه السلام) مطالعه و بررسی میکند نمیتواند عاشق نشود. چون علاقه انسان به کمال است و انسان عاشق زیبایی است. زیبایی را که ببیند محو میشود. مثلاً اگر کسی دختر زیبایی ببیند محو میشود، اما اگر دختری زیباتر و با کمالات بیشتری ببیند نظرش از اولی به دومی معطوف میشود و هکذا. خداوند کمال مطلق و جمال مطلق است. لذا انسان به خودی خود، به خدا و عرفان گرایش دارد. انا لله و انا الیه راجعون همین است. حقیقتاً انسان به دنبال زیبایی مطلق است و علی مظهر آن جمال مطلق و کمال مطلق است. علی کسی است که خدانما است. مرحوم آقای شیح محمدحسین اصفهانی (رضوان علیه)، صاحب نهایة الدرایة، میگوید اصلاً دلیل حقانیت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) و حقانیت اسلام، ایمان علی بن ابی طالب (علیه السلام) است. بر این سخن وی اشکال دور وارد کردهاند. اما ایشان جواب میدهد؛ یعنی علی (علیه السلام) در اوج است، به گونهای که هر کس درباره فضایل علی (علیه السلام) و زندگی او تحقیق کند به او دل میبندد و نمیتواند دل نبندد. چنین وجودی که جز خوبی و مهربانی ندارد، حتی در مواجهه با دشمنان و قاتل خودش هم چنین است. امام علی (علیه السلام) انسانی از کارافتاده یا معمولی که گوشه خانه بنشیند نبود، بلکه زمامدار قدرتمندی بود که در رأس قدرت عظیم و منحصر به فردی قرار داشت. در آن زمان، قدرتهایی همچون ایران و روم مطرح نبود و سرزمینهای اسلامی گسترش فراوانی یافته بود. مصر فقط یک ایالت از حکومتی بود که علی در رأس آن قرار داشت. با این حال، وی به امام مجتبی (علیه السلام) سفارش میکند با قاتلش، که زندانیاش کردهاند، بدرفتاری و تندی نکنند و محل نگهداری او تمیز و مرتب باشد و غذایش را فراهم کنند. در همان حال، برای ایشان یک کاسه شیر آوردند. حضرت به آن نگاه کردند. شیر مطبوعی بود و به آن اشتها داشتند. به امام مجتبی (علیه السلام) رو کردند و گفتند این شیر را به ابنملجم بده. یعنی شیری را که خودشان دوست داشتند میل کنند به قاتل دادند. اینها واقعیاتی است. این علی بن ابی طالب (علیه السلام) است و ما کسانی هستیم که به این علی (علیه السلام) دل بستهایم. ما در عشق بی حساب و کتاب به علی (علیه السلام) مقصر نیستیم. به قول یکی از آقایان میگفت اینجا اگر دست شرع مقدس نبود که زمام انسان را بگیرد این عشق ما را به جلو میبرد و حد یقف نداشت.
مقام علی (علیه السلام) از منظر رسول اکرم (ص)
علی مظهر تمام صفاتی است که خدا دارد. اسامی خدا نشانههای او است. ائمه (علیه السلام) مظهر اسما و صفات هستند و علی مظهر تام است. لذا رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند در شب معراج وقتی به عرش رفتم «ثم دنی فتدلی و کان قاب قوسین او ادنی»؛ یعنی بالا رفتم و به جایی رسیدم که جبرییل هم نمیتوانست بیاید. گفتم: جبرییل مرا تنها میگذاری؟ گفت: تو به جایی رسیدی که منِ جبرییل نمیتوانم به آنجا بیایم.
گفت جبریلا بیا اندر پیام گفت رو رو من حریف تو نیام
وقتی بالا رفت بیپرده با خداوند متعال و مقام ذات او تکلم کرد. در آنجا صدای علی (علیه السلام) را شنید. چون خداوند که صوتی ندارد و صوت را خلق میکند. صوتی که خلق کرد صوت علی (علیه السلام) بود که با پیغمبر (صلی الله علیه وآله) سخن گفت. امسلمه نقل میکند که پیغمبر در خانه من بود. شب دیدم که ایشان بلند شده و مناجات میکند و دستانش را بلند کرده و یکسره خدا را به حق علی قسم میدهد. گفتم: یا رسولالله! من هر چه شنیدم خدا را به علی قسم دادی، خودت پیغمبر خدا هستید. گفت: من هر چه دیدم در نزد خدا محبوبتر از علی ندیدم. خدا را قسم میدهم به کسی که نزد خدا محبوبترین است.
علی (علیه السلام) و قدرنشناسیهای امت
اما ننگ بر آن مردمی که قدر این علی را نشناختند و نفهمیدند با چه کسی زندگی میکنند. آنه ماری شیمل مسیحی میگوید: ای روزگار! چه میشد اگر هر قرن یک علی به این جامعه تحویل میدادی؟ اما آن مردمی که در کنار علی (علیه السلام) بودند وقتی ایشان میگفت «سلونی قبل ان تفقدونی» میگفتند: ریش من چندتا است. یا مثلاً در پاسخ به حضرت علی (علیه السلام) که میگفت: وقتی وضو میگیرید دستتان را در فرات بگیرید که آب اسراف نشود و قطرات آب در فرات بچکد، میگفتند: تو که اینقدر خون مسلمانان را میریزی به این چند قطره آب اسراف میگویی؟ مردم زمان علی (علیه السلام) چنین مردمی بودند.
علی (علیه السلام) میفرماید: حالت چُرتی بر من غالب شد.[2] رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) را در خواب دیدم. دلم پر بود و از دست مردم ناله کردم. رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) به من گفتند: نفرینشان کن. وقتی علی بن ابی طالب (علیه السلام) بیدار شد نفرین کرد. اما چه نفرینی؟ گفت: خدایا! من را از اینها بگیر. این نفرین بزرگی در حق مردم بود. اما آنها درک نمیکردند و فکر میکردند نفرین این است که بلا بیاید و شهرشان زیر و رو شود. حال آنکه، نفرین این است که علی (علیه السلام) نباشد. این نفرین درباره ما هم صادق است؛ اگر زبانمان نام علی (علیه السلام) را ترنم کند ولی عملمان با عمل علی (علیه السلام) منافات داشته باشد. حتی اگر داد از عدل علی (علیه السلام) بزنیم اما خلافش عمل کنیم این نفرین برای ما هم خواهد بود. علی بن ابی طالب (علیه السلام) سرمایه است؛ مگر خدا میگذارد ما این سرمایه را هر جور دلمان میخواهد خرج کنیم؟ علی (علیه السلام) سرمایه خلقت است. ما با نام علی (علیه السلام) و با وجود او غنایی داریم؛ باید این غنا را قدر بدانیم. در این عالم، هیچ کس چنین غنایی ندارد. یک شعاع وجودی علی بن ابی طالب (علیه السلام) کربلا و سیدالشهدا است و یک شعاع وجودیاش ابوالفضل العباس. خلوص و صفا و صداقت آنها از کجا جوشید؟ وقتی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در آخرین لحظات گریه میکرد، حضرت به او فرمود: برای چه گریه میکنی. گفت: برای مظلومیت تو گریه میکنم. آنها امتی قدرنشناس بودند و علی (علیه السلام) را هفتاد سال بالای منبرها لعنت کردند. یعنی نعمت داشتند اما خودشان را از آن دور میدیدند. مثل اینکه بر سر سفرهای همه چیز باشد و ما گرسنه باشیم ولی نتوانیم از آن سفره استفاده کنیم. هنوز هم همین هستیم. این مسلمانان یک عده علی از دستداده هستند. زندگی بیعلی ذلتبار است، حتی برای امثال ما.
[1]. البته این نظریه قدیمی است و به صحت و سقمش هم کاری نداریم.
[2]. برخی نقل میکنند در همان شب نوزدهم ماه رمضان بود.