سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، به مناسبت میلاد پر سعادت امام حسین(,) هفت داستان از زندگی پربرکت آن حضرت را منتشر می کند.
* دعای امام حسین (ع) برای نماز باران
مرحوم سيّد مرتضى (ره) آورده است: امام صادق (علیه السلام) به نقل از پدران بزرگوارش عليهم السّلام می فرمايد: در زمان مولاى متقّيان امام علىّ عليه السّلام مدّتى باران نازل نشد. عدّه اى از اهل كوفه نزد امام اميرالمؤمنين (عليه السّلام )حضور يافته و ضمن اظهار ناراحتى از نيامدن باران، تقاضا كردند تا حضرت از درگاه خداوند، طلب نزول باران نمايند.
امام على عليه السّلام خطاب به فرزندش حضرت ابا عبداللّه الحسين (عليه السلام) كرده و فرمود: اى حسين! حركت كن و براى اين اهالى از درگاه خداوند متعال درخواست بارش باران نما.
حضرت ابا عبداللّه الحسين علیه السلام طبق پيشنهاد پدر از جاى برخاست و ايستاد؛ و پس از حمد و ثناى الهى، بر پيامبر خدا صلی الله علیه وآله و بر اهل بيت گراميش تحيّت و درود فرستاد؛ و آن گاه اظهار داشت: اى خداوندى كه عطاكننده خيرات هستى، و بركات و رحمت هايت را مرتّب بر ما مى فرستى! امروز از آسمان، باران رحمت و بركت خود را بر ما بندگانت فرود فرست؛ و ما را از باران خير و بركت سيراب گردان؛ و تمام موجودات تشنه را كامياب و سيراب گردان تا آن كه ضعيفان خوشحال و دلشاد گردند؛ و زمين هاى مرده سرسبز و زنده درآيند؛ و بركات را ظاهر نمايند. پس اى پروردگار جهانيان! دعا و خواسته ما بندگانت را مستجاب و برآورده فرما.
همين كه حضرت أبا عبداللّه الحسين عليه السّلام دعايش پايان يافت و آميّن گفت، ناگهان ابرهاى بسيارى در آسمان پديدار شد و باران رحمت شروع به باريدن كرد و تمام مناطق را باران فرا گرفت به طورى كه بعضى از بيابان نشين هاى اطراف كوفه به خدمت امام (عليه السّلام) وارد شدند و گفتند: بارش باران، تمام حوالى كوفه را فراگرفته و تمام باغات و نهرها پر از آب گرديده است.(1)
* زنده شدن زنى به دست امام حسین (ع)
مرحوم قطب الدّين راوندى در كتاب خرائج خود می نویسد: عدّه اى در حضور مبارك امام حسين عليه السّلام نشسته بودند، كه ناگاه جوانى گريه كنان وارد شد. امام حسين (عليه السّلام) به او فرمود: چرا گريان و ناراحت هستى؟
جوان گفت: هم اكنون مادرم بدون آن كه وصيّتى كرده باشد، رحلت نمود و از دنيا رفت؛ مادرم اموال بسيارى داشت، پيش از آن كه بميرد به من گفت كه بدون مشورت با شما هيچ دخالت و تصرّفى در اموالش نكنم.
امام حسين عليه السّلام به كسانى كه آنجا حضور داشتند، فرمود: برخيزيد تا به طرف منزل اين زنى برويم كه از دنيا رفته است.
همگى حركت كردند و به منزلى كه جنازه زن در آن نهاده شده بود، وارد شده و جلوى درب اتاق ايستادند.
در اين هنگام حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام دعائى را خواند و به اذن خداوند متعال آن زن مُرده، زنده شد.
همين كه زنده شد نشست و پس از گفتن شهادتين، نگاهى به امام (عليه السّلام) انداخت و گفت: اى سرورم! سخنى بفرما و مرا به دستورات خود راهنمايى نما.
حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام داخل اتاق شد و بر بالشى تكيه داد و فرمود: هم اينك وصيّت كن، خداوند تو را رحمت نمايد.
زن اظهار داشت: اى پسر رسول خدا! من اموالى چنين و چنان در فلان مكان دارم، يك سوّم آن ها را به شما مى دهم تا در هر راهى كه مصلحت مى دانى، مصرف نمايى.
دو سوّم ديگر آن ها را به اين پسرم مى دهم؛ البتّه به شرط آن كه او از دوستان و علاقه مندان شما اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السّلام) باشد.
ولى چنانچه مخالف شما گردد، پس تمامى اموال خودم را در اختيار شما قرار مى دهم؛ چون كه مخالفين شما هيچ حقّى در اموال مؤمنين ندارند.
سپس آن زن از حضرت خواهش نمود كه بر جنازه اش نماز بخواند و مسائل كفن و دفنش را نيز خود حضرت بر عهده گيرد.(2)
* علم لدنی سیدالشهداء در دوران كودكى
يكى از اصحاب پيامبر گرامى اسلام (صلّى اللّه عليه و آله) به نام حذيفه يمانى نقل می کند: روزى حسين (عليه السّلام) در حالى كه كودكى بيش نبود، اظهار داشت: به خداوند قسم! ستمگران بنى اميّه بر قتل من، گرد هم خواهند آمد و عمر سعد پيش قدم و سرلشگر آن ها خواهد بود.
پس به او گفتم: آيا رسول اللّه (صلّى اللّه عليه و آله) چنين مطلبى را براي شما گفته است؟ فرمود: خير.
بعد از آن به حضور پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه و آله) رفتم و حضرت را از پيشگويى فرزندش حسين (عليه السّلام) آگاه ساختم كه در دوران كودكى، پيشگويى مى كند و از اتّفاقات آينده خبر مى دهد!.
حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى حذيفه! همانا علم من، علم حسين است و علم او علم من است، چون ما - اهل بيت عصمت و طهارت - به تمام حوادث روزگار پيش از آن كه واقع شود آگاه و آشنا مى باشيم.(3)
* عاقبت مخالفت با نظر مشورتی امام حسین (ع)
همچنين مرحوم قطب الدين راوندى آورده است: روزى شخصى به محضر مبارك حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام شرفياب شد و اظهار داشت: اى فرزند رسول خدا! من مى خواهم كه با فلان زن از فلان خانواده ازدواج كنم و قبل از هر اقدامى محضر شما آمده ام تا با شما مشورت كنم، چون شما اهل بيت رسالت به تمام امور و مصالح افراد آگاه و آشنا هستيد.
امام حسين علیه السلام فرمود: من صلاح نمى دانم كه تو با آن زن ازدواج کنی.
زنی که این مرد می خواست با او ازدواج کند، ثروت بسيارى داشت و مرد هم از دارائى و اموال بسيارى برخوردار بود.
امّا این شخص با فرمایش حضرت مخالفت كرد و با زن مورد نظر خود ازدواج کرد، پس از گذشت مدّتى كوتاه آن مرد تهیدست و فقير گرديد و به ناچار نزد امام حسين عليه السّلام آمده و موضوع را بازگو كرد.
حضرت فرمود: من تو را راهنمائى كردم اما تو اهميّت ندادى، با اين حال الان هم نظر من اين است كه او را رها نموده و طلاق دهى، كه خداوند بهتر از آن را برايت مقدّر مى گرداند.
سپس پيشنهاد فرمود كه با فلان زن از فلان خانواده ازدواج نما؛ چون پيشنهاد حضرت را اجرا كرد، پس از مدّتى مرد داراى ثروتى انبوه شد، همچنين خداوند متعال فرزندانى به آن ها عطا نمود و تمام خوبى ها و سعادت ها به آن ها روى آورد.(4)
* درخواست خود را فقط به سه شخص بگو
در يكى از روزها شخصى از انصار به حضور مبارك امام حسين عليه السّلام رسيد و نياز خود را بدين مضمون روى كاغذى نوشت: اى سرورم! اى ابا عبداللّه! من به فلان شخص مبلغ پانصد دينار بدهكار هستم و توان پرداخت آن را ندارم، چون تنگدست بوده از لحاظ مالى سخت در مضيقه مى باشم.
پس از آن كه امام حسين عليه السّلام نامه او را قرائت نمود، يك هزار دينار تحويل وى داد و او را موعظه نمود و اظهار داشت: سعی کن در تمام حالات خواهش و خواسته خود را فقط به يكى از سه شخص بگو و از او تقاضا كن:
1 - سعى كن خواسته ات را از كسى تقاضا نمايى كه مؤمن و مورد اطمينان باشد.
2 - با مروّت و جوانمرد باشد، كه حتّى الامكان نااميدت نكند.
3 - داراى حسب و نسب شريفى باشد، كه تو را سبك نشمارد، بلكه براي تو اهميّت و ارزش قايل شود.
امّا ديندار مؤمن، ايمانش سبب مى شود كه خواسته و خواهش تو را برآورده نمايد.
و امّا كسى كه حسب و نسب درستى داشته و جوانمرد باشد، هرگز روى تو را زمين نمى اندازد و به هر شكلى كه باشد آبروى تو را حفظ و خواسته ات را برآورده مى كند.(5)
* جایگاه زائر امام حسین (ع) در نزد رسول خدا (ص)
مرحوم قطب الدّين راوندى در كتاب خود موسوم به خرائج و جرائح می نویسد: روزى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله در محلّى نشسته بود و اطراف آن بزرگوار، امام علىّ، حضرت فاطمه، حسن و حسين عليهم السّلام گرد آمده بودند.
در اين هنگام رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله)، به ايشان خطاب كرد و فرمود: چگونه ايد در آن هنگامى كه هر يك از شما از يكديگر جدا و پراكنده گردد؛ و قبر هر يك در گوشه اى از زمين قرار گيرد؟
حسين عليه السّلام لب به سخن گشود و اظهار داشت: يا رسول اللّه! آيا به مرگ طبيعى مى ميريم، يا آن كه كشته خواهيم شد؟.
حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله در پاسخ فرمود: اى پسرم! همانا شما مظلومانه كشته خواهيد شد. سپس افزود: و فرزندان شما در روى زمين پراكنده خواهند شد.
حسين عليه السّلام سؤال نمود: يا رسول اللّه! چه كسى ما را خواهد كشت؟ رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در پاسخ فرمود: شرورترين افراد، شما را به قتل مى رسانند.
حسين عليه السّلام همچنين سؤال كرد: آيا كسى به زيارت قبور ما خواهد آمد؟ رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) فرمود: آرى، عدّه اى از - مردان و زنان - امّت جهت زيارت شما بر سر قبور شما مى آيند و با آمدنشان بر مزار شما، مرا خوشحال مى کنند؛ وقتی قيامت بر پا شود من در صحراى محشر حاضر خواهم شد، و آنهائى را كه به زيارت قبور شماها آمده باشند، شفاعت مى كنم؛ و از شدايد و سختى هاى قيامت نجاتشان خواهم داد.(6)
* رمزگشایی امام سجاد از رفتار سیدالشهدا (ع)
مرحوم شيخ مهدى مازندرانى - يكى از علماء بزرگ - به نقل از كتاب كبريت الاحمر آورده است:
حضرت ابا عبداللّه الحسين علیه السلام در روز عاشورا، در آن موقعيّت جنگ و ستيز و در همان لحظات آخر، هنگامى كه به بعضى از افراد و اهالى كوفه برخورد مى كرد كه در لشكر عمر بن سعدِ ملعون بودند، با اين كه مى توانستند آنان را به هلاكت برسانند ولى بدون آن كه آسيبى بر آنان وارد نمايند، از كنارشان مى گذشتند.
اين صحنه براى بسيارى از افراد تعجّب آور و غير قابل هضم بود، تا آن كه مدّت زمانى سپرى گشت و علّت جوانمردى و بزرگوارى امام حسين عليه السّلام آشكار و روشن گرديد.
علت این مسئله این بود كه در صُلب آن افراد، انسان هايى پاك طينت وجود داشته که مؤمن و معتقد به ولايت اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السّلام مى باشند.
آن حضرت با علم امامت خويش با يك نظر، آن ها را شناسائى نموده و به آنها آسيبى نمى رساندند.
سپس مرحوم مازندرانى در همين راستا با استناد به فرمايش امام سجّاد زين العابدين (عليه السّلام ) می افزاید: حضرت سجّاد عليه السّلام فرمود: پدرم حسين بن علىّ ع(ليهماالسّلام ) در روز عاشورا، برخى از افرادى را كه در لشكر عمر بن سعد بودند، به هلاكت نرساندند، با اين كه مى توانستند آن ها را به راحتى نابود و هلاك گردانند. هنگامى كه امامت به من منتقل شد، با علم امامت و ولايت متوجّه شدم كه افرادى مؤمن و پاك در صُلب آن اشخاص قرار داشته و پدرم حسين عليه السّلام از روى علم امامت با يك نگاه به چهره و قيافه آن ها دريافته بود كه فرزندانى صالح و پاك از آن ها به وجود خواهند آمد. به همين جهت آن ها را مورد عفو و گذشت قرار مى داد و از ريختن خونشان مى گذشتند.(7)
پاورقی:
(1) - بحالا نوار: ج 44، ص 187، ح 16، به نقل از عيون المعجزات شيخ حسين عبدالوهّاب، منسوب به سيّد مرتضى.
(2) - بحارالا نوار: ج 44، ص 180، به نقل از كتاب خرايج مرحوم راوندى .
(3) - بحارالا نوار: ج 44، ص 184، بهنقل از دلائل الامامة طبرى .
(4) - بحارالا نوار: ج 44، ص 182، ح 6، به نقل از خرائج راوندى .
(5) - تحف العقول: ص 176، بحارالانوار، ج 78، ص 119.
(6) - بحارالا نوار: ج 18، ص 120.
(7) - حديقة الشّيعة : ج 2، ص 150.
منبع: کتاب «چهل داستان و چهل حديث از امام حسين عليه السّلام»، عبداللّه صالحى