پنجشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۲
آیا نظام امامت منحصر به عصر حضور است؟

حوزه / آیا «نظام امامت‏»، با پایان یافتن دوره غیبت صغرى و آغاز غیبت کبرى (سال ۳٢۹ هجرى قمرى) پایان یافت و پس از ظهور حضرت مهدی‌ عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف این نظام از نو برقرار مى‏شود یا این‌که «نظام امامت‏» استمرار دارد؟

به گزارش سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»آیت الله العظمی صافی درنوشتاری با موضوع امامت ومهدویت،   رژیم امامت، را رژیمى الهى و انقطاع‌ناپذیر عنوان نموده که دوره فترت ندارد و در هر زمان و هر عصر وجود دارد و از عصر حضرت رسول اعظم‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم تا حالا برقرار بوده و هست، و تا دنیا باقى است، برقرار خواهد ماند، چنان‌که امیرالمؤمنین‌ علیه‌السلام فرمود: «لا تخلوالارض من قائم لله بحجّة، اما ظاهراً مشهوراً، و امّا خائفاً مغموراً، لئلاّ تبطل حجج‌الله و بیّناته» (نهج‌البلاغه، حکمت ۱۴۷، و به تذکرةالحفاظ ذهبى/۱/۱٢ نیز مراجعه شود)

«زمین از قائمى که براى خدا حجت ‌باشد خالى نخواهد ماند (و این حجت) یا ظاهر و مشهور است و یا بیمناک و مستور، براى این‌که حجت‌هاى خدا و بینات او باطل نگردد و از بین نرود». بر هر کس واجب است که ‌«نظام امامت‌» را بشناسد و به آن ایمان داشته باشد، و در هر زمان و هر مکان، فقط مردم باید از این نظام اطاعت کنند، و هرکس، در هرکجا و هرنقطه‌اى از دنیا که باشد و هر شغل و کارى که داشته باشد ـ لشکرى باشد یا کشورى، بازرگان باشد یا پیشه‌ور، دانشمند باشد یا دانشجو ـ باید مطیع و فرمانبر این نظام و برنامه‌هاى آن باشد، تفاوت نمى‌کند که این نظام مسلط بر اوضاع باشد یا مسلط نباشد، و حکومت‌هاى غاصب در امور مداخله داشته باشند یا نداشته باشند.

*در حال تسلط نظام غاصب نیزباید فرمانبر نظام امامت ‌بود

پس اگر یک فرد مسلمان در دورترین نقاط چین یا اروپا یا آمریکا یا هر منطقه دیگر باشد که حکومت‌هاى غیرشرعى قدرت سیاسى و اداره امور را در دست داشته باشند، همان یک فرد باید مطیع نظام الهى امامت‌ باشد تا در نظام حکومت ‌خدا باشد و باید دستورالعمل و برنامه کارش را از طریق نظام امامت تعیین کند، حتى اگر در منطقه حکومت رسمى کفار زندگى مى‌کند و کارمند مؤسسات و وزارتخانه‌ها و ادارات آن‌ها نیز باشد باز هم باید فرمانبر نظام امامت ‌باشد و از آن نظام دستور بگیرد و تابعیت آن‌را داشته باشد.

دور بودن از حریم و منطقه نفوذ رسمى این رژیم، شخص را از اطاعت و تابعیت آن، معاف نخواهد کرد. ابوذر و سلمان و مقداد و عمار یاسر و این‌گونه شخصیت‌ها، در حال تسلط نظام غاصب، فرمانبر نظام امامت ‌بودند، و امثال على‌بن یقطین و محمدبن اسمعیل‌بن بزیع نیز، اگر چه به ظاهر در دستگاه هارون و حکومت ‌بنى‌عباس وارد بودند، اما در عین حال از نظام امامت اطاعت مى‌کردند.

هرکس باید تعیین کند که در زندگى و تمام شؤون و امور خود، از چه نظامى اطاعت مى‌کند و تابع چه حکومتى است. باید معلوم کند که تابعیت‌ حکومت ‌خدا را قبول کرده یا حکومت طاغوت را پذیرفته است؛ و مؤمن به خدا مى‌باشد یا مؤمن به طاغوت.

*تابعیت ‌حکومت‌ شرعى یک وظیفه اسلامى است

متأسفانه بیشتر مسلمانان به این مسئله بسیار مهم توجه کافى نکرده و معنى‌ «ولایت» را درک ننموده و از اهمیت این بُعد آن، که اطاعت‌ باشد غفلت کرده‌اند و آنان که خیلى مذهبى و متعهد هستند، به انجام یک سلسله فرائض و واجبات، و ترک محرمات، اکتفا مى‌کنند. اما از این‌که در حال حاضر چه تابعیتى باید داشته باشند، غفلت دارند و اگر تابعیت‌ حکومت‌هاى غیرشرعى را قبول نکرده باشند، تابعیت ‌حکومت‌ شرعى را هم آگاهانه نپذیرفته‌اند و به تعهدات و مسئولیت‌هایى که در برابر آن دارند، توجه ندارند و تابعیت ‌حکومت‌ شرعى را یک مسئله و وظیفه اسلامى نشمرده‌اند.

طبق مذهب اهل‌سنت که تشکیل حکومت ‌شرعى، ممکن است ‌به فترت و سستى برخورد نماید و در بعضى از زمان‌ها به عللى، نظام حکومت اسلامى تعطیل شود و ممکن است در زمانى که حکومت ‌شرعى تشکیل نشده مسئله تابعیت از آن هم مطرح نباشد، و بلکه بى‌موضوع گردد.

اما طبق مذهب ‌شیعه‌ که نظام امامت، رژیم دائم و مستمر است، همیشه و در تمام شرایط، تابعیت‌ حکومت‌ شرعى یک فریضه اساسى و عمده است.

*حکومت، مخصوص ذات خداست

«إنِ‌الحکم إلا لله أمر ألاّ تعبدوا إلاّ إیّاه ذلک الدین القیّم» (یوسف/۴۰) و باید فقط خدا پرستش و اطاعت ‌شود و اطاعت ‌براى او خالص باشد و مردم در برابر حکومت و سلطنت او خاضع و فرمانبر باشند، دین قیم و مستقیم، این است.

رژیم امامت، یعنى حکومت ‌خدا، و تابعیت این رژیم، تسلیم حکم خدا بودن و در منطقه حکومت ‌خدا زیستن و به حکومت غیرخدا عقیده نداشتن است. تفاوت نمى‌کند در اعصارى که ائمه‌ علیهم‌السلام حضور داشتند و غاصبان حکومت، مانع از مداخله رسمى آن‌ها در کارها بودند، یا در عصر غیبت کبرى که امام‌ عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف غایب مى‌باشند، باید هر مسلمانى در این رژیم (نظام امامت) ثبت‌نام کند و از این‌جا فرمان ببرد و شناسنامه حقیقى خود را از این حکومت‌ بگیرد. حکومت‌ شرعى همیشه بر پا است و مرز و منطقه و کشور ندارد هر کجا یک فرد متشرع و یک مسلمان متعهد باشد، آن‌جا در قلمرو فرمان این حکومت است.

امروز مهم‌ترین چیزى که باید به شیعیان خصوصاً و به مسلمانان عموماً تفهیم کرد، مسئله رژیمى است که باید از آن تبعیت داشته باشند، و نظامى که باید از آن اطاعت نمایند. این موضوع اگر کاملاً درک شود یگانه وسیله‌اى است که از آن براى اصلاح امور و مبارزه با عوامل بیگانه استعمار و استعباد و استبداد، مى‌توان استفاده کرد. این حکومت و نظام امامت‌ بود که در واقعه تحریم تنباکو، حکومت انگلستان ‌را به زانو درآورد و رشته استبداد ناصرالدین شاه را قطع کرد و استعمارگران ‌را در بیم و هراس انداخت. و این ملت مسلمان و شیعه ایران بود که در این واقعه به دنیا اعلام کرد که تابعیت رژیمى را دارد که رهبرى آن با آیةالله مرحوم ‌میرزاى شیرازى‌‌ قدس‌سره است‌ و تابعیت رژیم استبدادى ناصرالدین شاه را ندارد.

*نظام امامت از انقلابى‌ترین برنامه‌هاى اسلامى

نظام امامت ‌یکى از انقلابى‌ترین و سازنده‌ترین برنامه‌هاى اسلامى است (ایمان و عقیده به این نظام کم‌ترین فایده‏اش بازدارى و کنترل هر نظام دیگر است که بر اوضاع مسلط شده باشد، عقیده به نظام امامت، آن نظامات غیرشرعى را نیز محدود مى‏کند و از دیکتاتورى و مطلق‌العنانى آن‌ها جلوگیرى مى‏نماید، و افراد را از این‌که دربست ‏خود را در اختیار آن‌ها بگذارند، مانع مى‏شود. نظام امامت در هر مرحله‏اى از نفوذ که باشد در همان مرحله نظام بازدارى از ظلم و فساد و استضعاف است که بیشتر از این در این‌جا مجال شرحش نیست) که متأسفانه از آن به‌طور کامل در پیشبرد مقاصد و اهداف اسلام، امر به معروف و نهى از منکر و مبارزه با تجاوز و استضعاف، استفاده نمى‌شود، و چنان‌که باید به عموم تبلیغ نشده و ایمان به این نظام و ابعاد آن و تعهداتى که شخص مؤمن به این نظام دارد، در یک سطح همگانى و با اهمیت عرضه نمى‌شود.

به نظر این‌جانب تمام یا عمده نقاط ضعف و عقب‌ماندگى‌هاى جامعه، از عدم توجه به این برنامه و مشخص نکردن تابعیت و ملتزم نبودن به لوازم عقیده به امامت و نشناختن آن، مایه گرفته است، و این‌که بسیارى امامت را در عصر حاضر یک امر اعتقادى خارج از عمل مى‌شمارند و آن‌را مربوط به دوران و عصر حضور امام مى‌دانند، و نمى‌دانند که هم‌اکنون نیز نظام امامت قائم و برپاست و فقط تبعیت از آن، راه نجات دنیا و عقبى است.

*عقیده به نظام امامت در تمام شؤون، قدرت سازندگى دارد

عقیده به نظام امامت و حکومت ‌شرعى، در تمام شؤون، قدرت سازندگى دارد، و شعبه‌اى از عقیده توحید خالص است که از آن انفکاک ندارد، و حدیث‌ شریف معروف: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیّة‌» (منتخب‌الاثر/۱۵) همین استمرار و همین لزوم اطاعت دائم و در تمام اعصار و ازمنه و مناطق را تأیید مى‌نماید و چون عقیده به نظام امامت رشته‌اى از عقیده به توحید و حکومت‌ خدا و سلطنت‌ حق است، هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است. و چون اطاعت داشتن از نظامات دیگر، یک نوع شرک فکرى و عملى است، حضرت صادق‌ علیه‌السلام در ضمن حدیثى مى‌فرماید: «لا دین لمن دان الله بولایة امام جائر لیس من الله» (کافى/۱/۳۷۵) «دینى نیست از براى کسى که خدا را به ولایت پیشواى ستمکارى که از جانب خدا نیست، عبادت کند.»

حضرت امام باقر‌ علیه‌السلام مى‌فرماید: «قال‌الله تبارک و تعالى: لاعذبن کل رعیة فى الاسلام دانت ‌بولایة کل امام جائر لیس من الله، و ان کانت الرعیة فى اعمالها برة تقیة، و لاعفون عن کل رعیة فى الاسلام دانت ‌بولایة کل امام عادل من الله، و ان کانت الرعیة فى ‌انفسها ظالمة مسیئة‌»؛ (کافى/۱/۳۷۶/ح۴) «خداوند متعال فرموده است: البته عذاب خواهم کرد هر رعیتى را که در اسلام متدین گردد به ولایت هر پیشواى ستمکارى که از جانب خدا نیست، اگرچه رعیت در کارهاى خود نیکوکار و پرهیزکار باشد و البته عفو مى‌کنم از هر رعیتى که در اسلام متدین گردد به ولایت امام عادلى که از جانب خدا باشد، اگر چه در ذات خود ستمگر بدکردار باشد.»

از امثال این احادیث (مخفى نماند که احادیث‏ بسیار در موضوع ولایت اهل‌بیت‌ علیهم‌السلام و این‌که هیچ عملى بدون ولایت نفع نمى‏دهد وارد است، که قسمتى از آن‌ها را در کتاب‏ «امان‌الامة‏» نقل کرده‏ام، و همه بر اهمیت نظام امامت و این‌که باید امت آن‌را تعظیم نموده و از آن اطاعت داشته باشند، دلالت دارند) اهمیت امامت و رهبرى سیاسى، و نقش آن در اجتماع معلوم مى‌گردد و این‌که اگر ملتى و فردى در این اصل مسامحه کند و به نظامى که بر اوضاع مسلط است و به شرعى بودن آن، اعتنا نداشته باشد و در این موضوع خود را مسؤول نشمارد (اگرچه در کارهاى دیگرش مواظب دستورات شرع باشد) مستحق بازخواست و عذاب خواهد شد. و نیز از این احادیث استفاده مى‌شود که نظام امامت، نظام محدودى نبوده و مستمر و جاودان مى‌باشد و به عصر حضور منحصر نیست همیشه منعقد است و هیچ‌گاه تعطیل نشده و نخواهد شد.

در عصر ما نیز حکومت‌ شرعى بر این اساس برقرار است و هیچ کس در ترک اطاعت آن و قبول نظامات دیگر معذور نیست و عقیده به وجود امام عصر‌ عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف و حیات آن حضرت معنایش اعتقاد به وجود حکومت‌ شرعى و لزوم اطاعت از اوامر و پیشنهادها و دستورات فقهاى جامع‌الشرایط است.

*منطقه نفوذ حکومت امامت مرز ندارد

باز تکرار مى‌کنیم که: منطقه نفوذ این حکومت مرز ندارد و تا هر کجا مسلمان و شیعه باشد، باید نفوذ داشته باشد و هر کس ما بین خود و خدا، باید از این نظام تبعیت کند، اگر چه این نظام، به حسب ظاهر استیلا بر امور و تسلط حکومت‌هاى ظاهرى را نداشته باشد.

خلاصه، التفات به این مطلب بسیار لازم است که ما یک عقیده‌اى توحیدى داریم که: «له‌الحکم و له‌الامر، و هوالحاکم، و هوالسلطان و هوالولى، و هوالمولى، و هو... و هو..» «حکم براى خداست، و فرمان مختص ذات اوست و حاکم اوست و سلطان و ولى و مولى اوست و...».

بنابراین، هیچ‌کس و هیچ گروه بر کسى نمى‌تواند حکومت کند، ولایت و سلطنت ندارد، مگر به اذن الله و به حکم خدا، و همه مردم باید در تحت ‌حکومت ‌خدا و داخل در سلطان‌الله، و مطیع احکام‌الله و ساکن مملکت‌الله باشند. پس حکومت‌هایى که من جانب‌الله نیستند، طبق هر رژیم و برنامه‌اى که باشند، باطل، و اطاعت از آن‌ها بالذات حرام است، و فقط حکومت ‌خلفاى الهى و کسانى که از جانب آن‌ها نیابت دارند، شرعى و واجب‌الاتباع است و این منصب براى احدى غیر از آن‌ها ثابت نیست.

 منبع: امامت و مهدویت اثر آیت الله العظمی صافی گلپایگانى

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha