پنجشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۱:۳۸
بدون جوانان جامعه‌ای وجود ندارد

حوزه / جوان ‌دانشجو ثروت و سرمايۀ هر جامعه ‌است، زيرا جوان ‌با امكاناتي‌ كه ‌دارد، آينده‌ را می‌سازد ‌و جامعۀ ‌بدون‌ جوان ‌دانشجو جامعه‌ای ابتر ‌است ‌و بلكه ‌آينده‌اش بي‌روح ‌است‌ و هرگاه تفاوتی ميان‌ حال‌ و آينده‌ نباشد، به ‌معنای مرگ ‌و جمود است.

به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری «حوزه»، امام موسی صدر در سخنانی که در جمع دانشجویان دانشگاه لبنانی بیان کرده از خصوصیات جوانی می‌گوید. در این سخنرانی که در 1969/۱۲/4 در دانشکدۀ حقوقِ دانشگاه لبنانی ایراد شده، به نقش دانشجویان در ساختن آینده یا ساختن سرنوشت اشاره شده است. بخشی از سخنرانی امام موسی صدر با محوریت جوان و ویژگی‌های آن برای اولین بار از سوی موسسه تحقیقاتی امام صدر منتشر می‌شود، که در ادامه می‌خوانید.

 

دانشجو محترم ‌است، زيرا آينده‌ساز است ‌و به ‌شايستگي ‌آينده‌ساز است، زيرا در حين تحصيل در جستجوی آينده ‌است ‌و دنبال ‌منافع‌ فرزندان ‌نسل ‌كنوني ‌و فرزندان ‌ماست. پس‌ بايد محترم ‌باشد.

دوست ‌دارم‌ معناي ‌واژۀ دانشجو را توضيح‌ دهم. دانشجو كيست‌ و چرا از دانشجو سخن ‌مي‌گوييم؟ خصوصیات ‌دانشجو چيست؟ دانشجويي ‌كه ‌ما از او سخن ‌مي‌گوييم ‌كيست؟

اگر مي‌بينيد كه ‌آنچه‌ را شما در مرحلۀ عمل ‌انجام ‌مي‌دهيد، من ‌با بيانم ‌ياد مي‌كنم، معذرت‌ مي‌خواهم. دانشجو جواني ‌است‌ كه ‌دانش ‌مي‌آموزد. شايستگي‌هايي ‌دارد: شايستگي ‌جواني ‌و شايستگي ‌يادگيري. شايستگي‌ جوان‌ چيست؟ تفاوت‌ ميان ‌او و پير چيست؟ با اينكه ‌در منطق ‌ديني، مي‌خواهم ‌براي‌ خود توجيهي ‌دست ‌و پا كنم ‌كه ‌انسان‌ پا به ‌سن ‌گذاشته ‌هم ‌اگر مؤ‌من‌ و درست‌ كار باشد، به ‌تعبير دين، به‌ جوانان ‌ملحق خواهد شد، اما تفاوت ‌ميان ‌جوان ‌و پير اين ‌است ‌كه ‌جوان امتيازات ‌مادی ‌و معنوی ای دارد كه ‌ديگران ‌از آن ‌برخوردار نيستند.

نخست: قدرت ‌بيشتر جوان‌ است ‌و اين‌ كاملاً‌ روشن ‌است‌ و قدرت ‌هميشه‌ قاعده ‌و ابزار و سبب ‌كاميابي است، زيرا هر تلاشي ‌نيازمند نيروست ‌و هرچه‌ ‌نيرو بيشتر باشد، تلاش ‌نيز بيشتر خواهد بود.

دوم: صبر و تحمل‌ جوان ‌در برابر سختي‌ها بيشتر است ‌و اين‌ هم ‌يكي ‌از عوامل‌ پيروزي‌ است. تلاش نیازمند تحمل سختی‌هاست، به‌خصوص در حین تحول و تغییر، به‌خصوص زمان رویارویی با محافظه‌کاران و سنتی‌ها.

سوم: شكيبايي ‌جوانان‌ در برابر تمايلات‌ و هوس‌ها بيشتر است. شايد اين ‌امر عجيب ‌به ‌نظر برسد، اما اين حقيقت است. نياز جوان ‌به ‌عناصر فريبنده ‌و تمايلات ‌بيش ‌از ديگران ‌است، اما صبر و توانايي و مقاومت او ‌در برابر آن‌ها نيز بيشتر است. مي‌توانيم ‌مثال‌ كوچك ‌و روشني ‌ارائه ‌كنيم. روزه‌ را در نظر بگيريد كه ‌خودداري ‌از خوردن ‌و آشاميدن‌ در مدتي‌ معين ‌است. نياز جوان ‌و نياز سلول‌های ‌بدن ‌او به ‌خوردن‌ و آشاميدن‌ بيشتر است، اما توانايي‌ او نيز در خودداری از خوردن‌ و آشاميدن ‌در آن ‌مدت‌ معين بيشتر است. ‌هرچند نياز جنسي‌ جوان ‌بيشتر از ديگران ‌است، اما شكيبايي ‌او نيز بيشتر است و اين چه‌بسا عجيب ‌به ‌نظر برسد. اما مطالعۀ اجمالي ‌انعطاف‌پذیری جوانان در ‌اين ‌امر را ثابت‌ مي‌كند و پزشكان‌ و تحقيقات ‌آنان ‌دربارۀ ‌بدن ‌انسان‌ در دسترس ‌شما قرار دارند، مي‌توانيد از آنان بپرسيد.

چهارم: فرصت‌ روزانۀ جوان‌ بيشتر است، زيرا فرد مسن ‌در طي 24 ساعت ‌شبانه‌روز، نياز به ‌استراحت ‌بيشتری ‌دارد. نياز به ‌برخي آمادگي‌ها برای حضور در مجالس ‌عمومي ‌دارد. جوان‌ حتي ‌اگر شب نخوابد، روز مي‌تواند در كلاس ‌يا كارخانه ‌و يا اداره‌ حاضر شود و كارش ‌را انجام ‌دهد، درحالي‌كه ‌شخص ‌مسن ‌اگر كم بخوابد و يا شب‌بيداری ‌بكشد و يا در معرض ‌هوای ‌سرد قرار گيرد، امكان‌ چنين‌ كارهايي ‌را ندارد. كوچك‌ترين مشكلي‌ او را از كارش ‌بازمي‌دارد. هرجا ديديد كه ‌مردی مسن ‌در اجتماعات ‌حضور يافته ‌است، مطمئن ‌باشيد كه ‌وقت ‌زيادی ‌براي آماده‌ كردن‌ خود به منظور شركت‌ در آن ‌مجلس ‌صرف ‌كرده ‌است. به ‌اين ترتيب، ‌درمي‌يابيم كه ‌با اينكه 24 ساعت ‌شبانه‌روز براي ‌پير و جوان ‌مشترك ‌است، فرد مسن ‌نمي‌تواند از بيش ‌از سه‌ چهار ساعت‌ آن ‌استفاده‌ كند، درحالي‌که ‌جوان ‌مي‌تواند از بخش ‌اعظم ‌آن ‌بهره ‌گيرد.

پنجم: شور جوانان‌ در هنگام‌ لزوم ‌بيشتر است ‌و همين ‌امر است‌ كه ‌احساسات‌ رواني‌ جوان ‌را در برابر صبر و تمايلاتي ‌كه ‌ياد كرده‌ايم، تثبيت ‌مي‌كند. ارتباطات ‌جوان ‌و تعهدات ‌او در جامعۀ كنوني‌كمتر است، زيرا میان انسان ‌مسن، كه ‌دوره‌ای ‌از زندگي ‌را در يك ‌جامعۀ معين ‌پشت‌ سر گذاشته‌ است، و جامعه، روابط ‌و تعهداتي ‌شكل ‌مي‌گيرد. اين ‌روابط و ‌تعهدات، دست‌ و دل ‌و اندیشۀ آنان‌ را مي‌بندد و آنان را بیشتر به جامعه‌شان وابسته می‌کند. در حالي ‌كه ‌جواني‌ كه ‌در جامعه‌ای ‌زندگي ‌مي‌كند، هنوز ارتباطات ‌و تعهدات‌ محكمي ‌با جامعه‌اش ‌ندارد. بنابراين، ‌پايبندی ‌جوان ‌به ‌جامعه‌اش‌ كمتر است. و همين‌ امر به ‌جوان‌ كمك ‌مي‌كند تا تلاش ‌بی‌نهایت خود را براي‌ تحول ‌و تغيير ‌جامعه ‌به ‌كار گيرد. اين ‌به ‌معنای ‌آن ‌است‌ كه ‌موانع ‌تحرك ‌در برابر جوانان‌ كمتر از ديگران ‌است. ديگران ‌وقتي ‌كه ‌مي‌خواهند حركتي ‌يا انقلابي ‌يا تحولي ‌و يا طرح ‌تازه‌ای ‌براي‌ نظم ‌جامعه رقم ‌بزنند، با منافع‌ خود و خانواده‌ و خويشاوندان ‌و دوستانشان برخورد می‌کنند و بايد به ‌آنچه ‌در فلان ‌مجلس ‌و فلان ‌سال‌گفته‌اند، پایبند باشند و هزاران‌ بند و زنجير آنان ‌را زمين‌گير كرده‌ كه ‌غالباً‌ مانع تحرک ‌و تغيير ‌آنان مي‌شود.

از اين‌ مهم‌تر، فرصتي كه جوان در طول‌ عمر خويش ‌دارد، بيشتر از ديگران ‌است، يعني‌ جوان ‌وقتي‌ كه ‌مي‌خواهد برنامه‌ريزی كند، مي‌تواند برای ‌بيست ‌سال ‌يا سي‌سال ‌برنامه‌ريزی ‌كند، زيرا مي‌داند كه ‌فرصت ‌درازي ‌دارد. درحالي‌که ‌فرد مسن امكان ‌چنين ‌برنامه‌ريزی درازمدتي ندارد، زيرا مطمئن ‌نيست ‌مدت طولانی زنده ‌باشد، مگر آنكه ‌احساس ‌كند كه بشریت یکی است و همانند آن‌ دهقاني ‌بينديشد كه ‌گفت: ديگران‌ كاشتند و ما خورديم، ‌ما بكاريم ‌و ديگران ‌بخورند؛ و بدين‌ترتيب، با كساني ‌كه ‌پس‌ از وی خواهند آمد، ‌احساس يگانگی ‌كند.

از حيث ‌روحي ‌نيز امكانات ‌جوان ‌بيشتر است، زيرا هرچيزی ‌را ممكن ‌مي‌شمارد. اين ‌امر شايد مبالغه ‌به ‌نظر برسد، چراكه ‌عملاً‌ هر چيزی شدني ‌نيست. اما احساس‌ جوان ‌به ‌اينكه ‌هر كاري‌ شدني ‌است، سرمايۀ عظيمي ‌در مسير تحرک و تلاش ‌است. جوان ‌در برابر خود هيچ ‌چيزی ‌را محال ‌نمي‌شمارد و اين ‌نيز فرصتي‌ است.

اما از حيث ‌رواني، صفاي ‌نفْس‌ و قواي ‌دِماغي جو‌ان طراوت ‌بيشتری دارد، كه ‌به ‌سرعت‌ حافظه ‌و سرعت ‌اراده ‌و سرعت ‌فراگيری و سرعت ‌يادآوری مي‌انجامد. به ‌اين‌ ترتيب، ‌درمي‌يابيم ‌كه ‌جوان از نيروي‌ جسمي ‌و روحي‌ و مادی ‌بهره‌اي ‌دارد كه ‌ديگران ‌ندارند. از اين‌روست ‌كه ‌كتاب‌های ‌ديني از جواني ‌با تعبير «فلما بلغ‌ اشده؛ زماني‌ كه ‌به ‌قدرت رسيد» ياد مي‌كنند. يعني‌ وقتي كه ‌مي‌خواهند بگويند كسي ‌به ‌سن ‌جواني ‌رسيد، مي‌گويند او همۀ ‌نيروهای ‌خود را به ‌دست‌ آورد. بنابراين، ‌جوان ‌كسي ‌است‌ كه ‌در عمر خود صاحب بيشترين‌ نيروی ‌رواني ‌و روحي ‌و جسمي ‌و مادی است. از اين‌ رو، به ‌ميزاني ‌كه ‌جوان نيروی ‌بيشتری داشته ‌باشد، مسئوليت‌هايش ‌بيشتر و انتظار و اميدی ‌كه ‌از او مي‌رود، بيشتر است.

بیشتر پیامبران در جوانی پیامبر شدند

اما در عمل، در مقام ‌روحاني ‌بايد بگويم‌ كه ‌بيشتر پيامبران ‌و بلكه ‌تمام ‌آنان در سنين ‌جواني پيامبر شدند: ابراهيم و موسي و عيسي‌ و محمد و بيشتر ديگر پيامبران ‌در سن ‌جواني ‌به ‌پيامبری ‌رسيدند. شك ‌نيست ‌كه ‌در منطق ‌دين، مقام ‌نبوت بالاترين ‌مقام ‌است‌ و زماني‌ كه ‌انسان ‌شايستۀ ‌مقام‌ پيامبري‌ شود، شايستۀ ‌همۀ ‌مقامات ‌است. بنابراين، انسان‌ جوان در حقيقت محور اميد زمين و آسمان ‌است ‌و در منطق‌ ماده‌ و منطق ‌روح، مسئول‌ آينده‌ است. اين ‌گوشه‌ای ‌از تفسير مفهوم ‌جوان‌ و جواني ‌بود.

اما دانشجو، كسي ‌است‌ كه ‌تحصيل ‌مي‌كند و در فضاي‌ دانش ‌زيست ‌مي‌كند و بيش‌ از آنكه ‌در فضاي ‌واقعيت ‌زندگي ‌كند، در فضاي‌ دانش ‌زندگي ‌مي‌كند و چنان‌كه ‌مي‌دانيم،‌ جوانان ‌ميان‌ واقعيت ‌و حقيقت تفاوت قائل‌اند. طبعاً،‌ در اثر اين ‌همزيستي ‌با علم و نه ‌با واقعيت، دانشجويان ‌بيشتر به ‌آرمان‌گرايي ‌و اخلاص‌ نزديك ‌مي‌شوند، زيرا به ‌اصطلاح‌ ديني زندگي ‌واقعي‌ سرشار از تاريكي‌هاست؛ سرشار از امور ناهمخوان‌ با علم ‌و سرشار از ظلم ‌فردی ‌و اجتماعي ‌و تزوير و حقيقت‌پوشي ‌است. درحالي‌كه ‌دانشجو ساعت‌ها با كتاب ‌و استاد و آرا و نظريات ‌و بررسي‌ها و مباحثات ‌سروكار دارد و مي‌توان‌ گفت ‌که بيشتر ساعت‌هاي ‌بيداری اش ‌را با علم ‌مي‌گذراند.

اما علم ‌چيست؟ پرتويي‌ برای كشف ‌حقيقت است. جوان ‌بيش‌ از آنكه ‌در فضاي ‌واقعيت‌ خارجي ‌زيست ‌كند با حقيقت ‌مجرد و محض ‌زيست ‌مي‌كند و اين ‌امر بر آرمان‌گرايي‌ و اخلاص ‌او مي‌افزايد. حتي ‌اگر طبقۀ منحرفي ‌از جوانان ‌را ديديم، اغلب ‌در اخلاص ‌آنان ‌شك‌ نخواهيم‌ كرد و خواهيم‌ ديد كه ‌آنان ‌اين ‌مسير را از روي ‌رغبت ‌صادقانه ‌به ‌كشف‌ حقيقت ‌و تلاش ‌مثبت ‌و سازنده انتخاب ‌كرده‌اند، زيرا منافع‌ دانشجويان‌ در پيمودن‌ اين ‌خطوط ‌كمتر از ديگران ‌است. ‌آنان ‌تعهدات‌ و ارتباطات‌ چنداني ‌با جامعه ‌ندارند، چنان‌كه ‌در تفسير مفهوم ‌جوان ‌گفتم.

بنابراين، جوان در مقام جوان، عنصری ‌است ‌داراي ‌نيروهای ‌شگرف ‌و در مقام دانشجو، عنصری ‌است ‌كه ‌بيش ‌از آنكه ‌با واقعيت‌ خارجي ‌ارتباط ‌داشته ‌باشد با علم‌ و حقيقت ‌سروكار دارد. دوم آنکه دانشجو در فضای علم جدید و متجدد زیست می‌کند که این هم نکته‌ای اساسی است. حتي ‌علما و هنرمندان‌ و ادبا و خبرگان‌ خارج ‌از دانشگاه ‌نيز در فضای علم سال‌های گذشته زندگی می‌کنند؛ سال‌هایی که دوران دانشجويي ‌را در دانشگاه‌ مي‌پيمودند. اما دانشگاه‌ هميشه ‌با دانشجويان‌ خود ‌و در فضاي ‌علمي ‌كه ‌دائماً‌ در حال‌ نو شدن ‌است، زيست ‌مي‌كند. در اين ‌وضعيت ‌نيز تفاوت‌های ‌بزرگي با گذشته ‌پديد آمده ‌است، زيرا در گذشته سال‌ها و بلكه ‌ده‌ها سال ‌نياز بود تا آرا و نظريات‌ تغيير يابند، ولي‌ در اوضاع ‌كنوني هر روز و هر ماه‌ و هر سال ‌آرای ‌جديدی ‌در زمينه‌های مختلف عرضه‌ مي‌شود.

دانشجو در فضاي ‌علمي‌ به ‌سر مي‌برد و اين ‌علم ‌هم ‌همواره‌ در حال ‌نو شدن ‌است. بنابراين، دانشجو در مقايسه با ‌عالِمي ‌كه ‌در خارج ‌از دانشگاه‌ است ‌و در وضعيت‌ دانشجويي‌ قرار ندارد، به ‌حقيقت ‌نزديك‌تر است.

حال به موضوع اصلی این سخنرانی می‌رسیم. بدون ‌هيچ‌ تعارفي ‌بايد بگويم این است ‌امكانات‌ و سرمايۀ ‌انساني ‌عظيمي‌ ‌كه ‌دانشجويان ‌دارند. بی‌تعارف، تنها تلاش‌ ما این است که آنان را در برابر مسئولیت‌های خود قرار دهیم و از آنان خواهش و تمنا کنیم و آرزو و دعای خالصانه کنیم. جوان ‌دانشجو ثروت و سرمايۀ هر جامعه ‌است، زيرا جوان ‌با امكاناتي‌ كه ‌دارد، آينده‌ را می‌سازد ‌و جامعۀ ‌بدون‌ جوان ‌دانشجو جامعه‌ای ابتر ‌است ‌و بلكه ‌آينده‌اش بي‌روح ‌است‌ و هرگاه تفاوتی ميان‌ حال‌ و آينده‌ نباشد، به ‌معنای مرگ ‌و جمود است. بنابراين‌، جوان بخش متحرك جامعه‌ است‌ و يا به ‌تعبير فلسفي ‌قديم ‌و جديد آنتي‌تز هر جامعه‌ای ‌است ‌كه ‌مي‌تواند با قدرت ‌و شايستگي‌ها و امكاناتش‌ آينده‌ را بسازد.

هان ‌اي ‌جوانان،

شما سازندگان‌ جامعه‌ايد. بدون شما جامعه‌ای وجود ندارد. ما گروه ‌مهمل‌ و بيكاره‌ای ‌از بشر در اين‌ منطقه‌ايم؛ نه صاحب ‌ملت‌ و نه‌ امت ‌و نه‌ جامعه. چيزی ‌نداريم، جز آرزو دربارۀ ‌آينده ‌و تحقق ‌اين ‌آرزوها به ‌دست ‌شما.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha