سه‌شنبه ۶ آذر ۱۴۰۳ |۲۴ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 26, 2024
حجت الاسلام والمسلمین عباسعلی اختری

حوزه / وجود مقدس انبياء واولياء (عليهم السلام) وجانشينان آنها از مهمترين جلوه هاى رحمت و رأفت خداوند هستند. اين مردان بزرگ همانند باران بر همگان و همه مناطق مى بارند و مانند خورشيد بر همه جا مى تابند و نور افشانى مى کنند .

به گزارش سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، حجت الاسلام والمسلمین عباسعلی اختری در نوشتاری با موضوع نقش انتظار در سير تاريخ،  به بررسی اساسى ترين شرط انقلاب جهانى وشرائط منتظران  پرداخته است .

 يکى از قوانين نامتغير وسنن حاکم بر جهان هستى، تاثير فاعل با قابل (پذيرنده) است. طبق اين قانون، هر فاعلى به مقدارى مى تواند عمل کند که ماده پذيراى فعل، ظرفيت و قابليت داشته باشد. يک استاد ومعلم دانشمند وماهر، تا حدى مى تواند به شاگرد ومتعلم سواد وعلم بياموزد که او قابليت وظرفيت داشته باشد. معلم در جلسه درس، در مقابل همه شاگردان يکنواخت تدريس مى کند، ولى هر شاگردى به مقدار ظرفيت خودش دريافت مى کند ومى يابد. تفاوت در تعليم نيست، بلکه تفاوت در ظرفيت ها وقابليت ها است. يک مهندس ماهر و هنرمند، تا آنجا مى تواند آثار علمى وهنرى خودش را پياده کند که مواد قابل داشته باشد. مثلا طلاى خالص ويا گل خالص، قابليت پذيرش اثر وفعل هاى مهندس ساختمان را ندارد. اين قانون آن چنان کلى وعمومى است که در سراسر نظام خلقت وآفرينش استثناء ندارد. در اصطلاح فلاسفه، قوه عبارت است از صفت تاثير در غير (موثر بودن)، وفعل عبارت است از انفعال (متاثر شدن) واثر پذيرى آن غير از ناحيه آن موثر. وچه بسا از قوه به فاعل واز فعل به قابل تعبير مى شود. ومى گويند: شى ء واحد، هم فاعل وهم قابل نمى شود، وتقابل بين قوه وفعليه از ضروريات واضحه است. (اسفار / 5:3).

از مطالب مسلم وحتمى از نظر علمى اينست که: هر عملى از هر فاعلى بخواهد صادر شود، منوط به بودن قابليت است. بايد مورد ومحل صدور عمل، قابليت پذيرش عمل فاعل را داشته باشد. اگر مهندسى در رشته خودش به آخرين مرحله مهارت هم رسيده باشد، بدون داشتن مواد لازم نمى تواند يک آپارتمان مجهز را تحويل دهد، واين ناتوانى نه از جهت نقصان در فاعل است، بلکه از جهت نبود قابليت است. لذا گفته اند: شرايط فاعل وقابل بايد هر دوتمام باشد، تا اثر وفعل ظاهر گردد: ان القوه الفاعليه المحدوده اذا لاقت القوه الانفعاليه المحدوده وجب صدور الفعل منها. (اسفار / 10:3).

طبق اين قاعده وقانون، بهره گيرى از فيض عام پروردگار، واستفاده از رحمت واسعه حق، بستگى دارد به مقدار قابليت ولياقت هر فرد. واين يک اشتباه وغلط بزرگ است که کسى بگويد: خداوند لطفش ورحمتش را از من دريغ نموده است. اين قانون کلى وسنت لا يتغير در جهان طبيعت، دونما ودونمونه بسيار واضح وآموزنده دارد:

*باران جلوه رحمت خداى متعال

يکى از جلوه هاى رحمت خداى متعال باران است. باران در منطقه اى فراگير وبر همه جا وبر همه پستى ها وبلندى ها وگلزارها وشوره زارها، يکنواخت مى بارد. ولى هر نهرى وشطى وهر وادى وهر گودى به مقدار ظرفيت ولياقت خود آب مى گيرد. کاسه به قدر خود ودريا به اندازه ظرفيت خود آب مى گيرند. در گودى آب جمع مى شود ولى در بالاى قله اصلا آب نمى ماند. اين تفاوتها از ناحيه باريدن نيست، بلکه از جهت ظرفيت ها وقابليت ها است:

باران که در لطافت طبعش خلاف نيست

در باغ لاله رويد ودر شوره زار خس

 * آفتاب جلوه ای دیگر از رحمت خدا

آفتاب که روشنى بخش هستى وعامل رشد وحرکت همه چيز است، بى درى وبدون تفاوت نهادن، بر همه جا وهمه چيز مى تابد ويکسان نيز مى تابد، ولى ذغال اصلا نور نمى گيرد. يک سنگ سياه شفاف اندکى منور مى گردد. سنگ سفيد وجسم سفيد بيشتر نور مى گيرد. شيشه به خوبى نور مى گيرد واز خود نيز به ديگرى منتقل مى کند. آينه بهتر وکاملتر مى گيرد ومنعکس مى کند. اين تفاوت ها در تابش خورشيد نيست. بلکه تفاوت در استعدادها وقابليت ها است. تا آئينه روح ودل پاک وشفاف نگردد، جلوه گاه نور خالق نمى شود. تا موسى بن عمران، چهل روز در چارچوب اطاعت خدا، روح را صيقل ندهد، مخاطب کلام حق وکليم الله نمى گردد. وتا محمد بن عبد الله (صلى الله عليه وآله) چهل روز روزه ندارد ودر پايان از غذاى بهشتى تغذيه نکند، مستحق هديه انا اعطيناک الکوثر، يا دخترى چون فاطمه زهرا (سلام الله عليها) نمى شود. وتا ابراهيم خليل (عليه السلام)، از مراحل ابتلاى به کلمات وفرامين، سرفراز عبور نکند، قابليت پذيرش مقام امامت را نخواهد داشت.  

*وجود مقدس انبياء واولياء

وجود مقدس انبياء واولياء (عليهم السلام) وجانشينان آنها يعنى علماى ربانى وتاريخ سازان نيز از مهمترين جلوه هاى رحمت ورافت خداوند هستند. اين مردان بزرگ همانند باران بر همگان وهمه مناطق مى بارند وعامل حيات مى بخشند، مانند خورشيد بر همه جا مى تابند ونور افشانى مى کنند وراه را بر همه روشن ساخته، تاريکى هاى جهل وظلم را از مردم مى زدايند. اما مقدار بهره گيرى از اين خدا نمايان وجلوه هاى رافت خداى رحمان، بستگى دارد به ميزان قابليت. يکى چون بوجهل در کنار پيغمبر ولى بى لياقت است، وديگرى چون سلمان از فارس حرکت مى کند وبه مقام والاى السلمان منا مى رسد.(7)

*قابليت وانقلاب

در حدود سال 1341، رهبر انقلاب رهنمودهاى حيات بخش وعزت آفرين را شروع نمود ولى جز عده معدودى قابليت وظرفيت دريافت اين نعمت بزرگ خدا را نداشتند وزمينه نور پذيرى از اين خورشيد علم وعمل وتقوى فراهم نبود. بطورى که دشمن توانست در اثر عدم شناخت اقشار مختلف، از فرصت استفاده کند واين رهبر را از نظرها غايب نموده، تبعيد کند، واز دسترسى به روشنگرى وى باز دارد. ولى عاشقان حق وعلاقمندان به حقيقت، فعاليت هاى خود را براى فراهم ساختن زمينه وايجاد قابليت پذيرش اين نسيم رحمت الهى آغاز نمودند، سخن گفتند، کتاب نوشتند، هشدار دادند، بيدار ساختند، واستعدادها را پرورش دادند وشکوفايى بخشيدند، تا سرانجام در سال 1357، موضوع انتظار تحقق يافت وزمينه فراهم شد .  

اين مردم نه تنها به زبان که در عمل منتظر بودن خود را اثبات وزمينه ظهور آن غايب، وبازگشت آن سفر کرده را فراهم نمودند.

*خورشيد وجود مهدى کى طلوع خواهد کرد؟

مساله غيبت حضرت مهدى عليه السلام، به همين منوال، معلول عدم قابليت وعدم ظرفيت دريافت وپذيرش آن حضرت بوده است. در صفحات گذشته خوانديم که: غيبت اواز ناحيه ما مطرح شده است يعنى چون اورا نيافتند و قدرش نشناختند، دشمن توانست به فکر نابودى اوباشد ودست قدرت حق، اورا از نظرها غايب داشت. بنابر اين زمينه آن ظهور و آمدن يوسف فاطمه (عليها السلام) را نيز مانند زمينه آمدن نايبش خمينى (ره)، بايد که مردم فراهم کنند. وتا مردم جامعه، قابليت و لياقت پذيرش آن خورشيد عالمتاب، وآن باران حيات بخش را نيابند، ظهور امکان نداشته و تحقق آن بر خلاف سنت الهى خواهد بود. پس لازم است با نشر عقايد حقه و فراتر رفتن سطح درک وبينش اسلامى وشيعى جامعه، و همچنین دميدن روح انتظار فرج مهدى (عجل الله فرجه) در کالبد اجتماع، زمينه را براى ظهور و قيام حضرت بقية الله (عليه السلام) فراهم نمود، و اين به عهده علاقه مندان ومنتظران حقيقى آن حضرت است.  

اين امت يک روز خمينى را از دست داد. اين امت يک روز با لياقت خمينى را دريافت نمود. اين امت يک روز حضرت مهدى عليه السلام را از دست داد. اين امت يک روز با کسب لياقت مى تواند اورا دريافت کند.

خواننده عزيز

اگر شما هنگام ظهور آن حضرت را دريابيد چه مى کنيد؟ آيا حاضريد به حضرت قائم (عجل الله فرجه) وسپاهيانش ملحق شويد؟ آيا دلبستگى وعلاقه اى که شما را بازدارد نداريد؟ آيا در اين دوران انقلاب، گذشت هاى کوچک ترى را انجام داديد؟ آيا مى توانيد به خود بشارت دهيد که شما با هدف هاى آن حضرت همگام خواهيد بود؟ آيا از ضايع شدن رياست وعنوان وحقوق خود نمى هراسيد؟ آيا تا حد جانبازى علاقمند به حقيقت ومرام آن حضرت هستيد؟ آيا حاضريد فرمان آن حضرت را بر تمام منافع فردى واجتماعى خود ترجيح دهيد؟ اينها شرائطى است که منتظران مهدى (عليه السلام) بايد دارا باشند. مردم شکم پرست وعياش نمى توانند از خواستاران ظهور آن حضرت باشند. امام صادق (عليه السلام) فرمود: چگونه مردمى بدون شرایط، خواستار تعجيل ظهور هستند؟ به خدا سوگند، لباس او خشن وغذاى او نان جوى بى خورش است (مطابق گفتار ووضع جدش امير المؤمنين عليه السلام، که اين غذاى جانبازان وفداکاران است. تن پروريدن ولباس هاى لطيف ورنگارنگ پوشيدن وشکم چرانى با غذاهاى الوان از شان مردان با هدف بدور است) وفرمود: خروج مهدى (عليه السلام) جز اين نيست که بايد شمشير کشيد ودر سايه شمشير کشته شد: عن ابى بصير قال سمعت ابا عبد الله (عليه السلام) يقول: ما تستعجلون بخروج القائم، فوالله ما لباسه الا الغليظ وما طعامه الا الشعير الجشب وما هوالا السيف والموت تحت ظل السيف. (غيبت طوسى / 292.)

منبع :نقش انتظار در سير تاريخ

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha