حجت الاسلام و المسلمین محمد باقر تحریری در ادامه شرح فقرات دعای افتتاح دراین فراز از دعا به شرح و توضیح معانی خلقت و بی همتا بودن حق متعال در خلقت پرداخته است .
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا شَرِيكَ لَهُ فِي خَلْقِهِ وَ لَا شَبِيهَ [شِبْهَ] لَهُ فِي عَظَمَتِه
این قسمت از دعای افتتاح یکی از فرازهایی است که در آن مسئله حمد الهی مطرحشده است، لکن به جهت این صفت کمالیه حقتعالی که بهصورت صفت سلبی بیانشده است، ستایش مطلق برای خداوندی است که چون وحدت مطلقه دارد، ازهرجهتی هم از جهت وجود و هم شئون وجودیه که فعل و اوصاف وجودیه باشد، نه شریکی در مخلوقاتش برای او هست و نه شبیهی.
میدانید درجایی که موجودی در هستی یا در شئون هستی مشارکی داشته باشد، باید آن موجود، از نوعی کثرت برخوردار باشد، و قهراً از بساطت حقیقی و مطلق خارج خواهد شد، یک وجوه اشتراکی با شریکش دارد و یک وجوه یا وجه امتیازی، بنابراین نشاندهنده این است که در هستی یا در شئون هستی محدود است. داشتن ما به الاشتراک و ما به الامتیاز با شیء دیگر نشاندهنده محدودیت شیء است، بنابراین، از لوازم نا محدودیت حقتعالی که نشاندهنده یک وحدت خاصی برای ذات مقدس حقتعالی است، این است که خدای متعال شریکی در وجود و شریکی در اوصاف وجودیه ندارد، که هر صفت کمالی که داشته باشد، موجود دیگر هم در داشتن آن صفت همتای او باشد؛ همچنین واجب تبارکوتعالی شریکی در فعل و افعال نیز ندارد، عبارت «لا شریک» برای خدای متعال نفی مطلق شریک است که او را شریکی نیست نه در وجود و نه در اوصاف وجودیه و نه در افعال.
حمد ذاتی و انواع آن
پس همانطور که عرض شد، برخی از حمدها را میتوان حمد ذاتی نامید. یعنی توصیف حقتعالی به جهت کمال ذاتی اوست. چون او کمال ذاتی دارد، و کمال ذاتی حقتعالی، عین ذاتش است، و قهراً این ستایش هم از ذاتش برای ذاتش خواهد بود.
کمال ذات را دو گونه میتوان تفسیر کرد، یکی اینکه ما او را به جهت کمالات ذاتیاش ستایش میکنیم، معنای متعارفش این است، اما معنای دقیقترش این است که خودش به جهت کمالات ذاتی خودش ستایشگر خودش است، که هم حامد است و هم محمود بالذات، مانند اوصاف ذاتیه حقتعالی، این شئون گوناگون برای برخی از اوصاف اعتبار میشود، نه اینکه آنجا کثرتی باشد، بلکه این از اعتبارات عقل ماست، وقتیکه حقتعالی را درک میکنیم این امور را به او نسبت میدهیم، مانند علم ذات حق به خودش.
لَا شَرِيكَ لَهُ فِي خَلْقِهِ
خداوند در خلقتش شریکی ندارد
عبارت «لَا شَرِيكَ لَهُ فِي خَلْقِهِ» در مفهوم متعارف این است که اگر کسی از فاعلهای طبیعی بخواهد چیزی بسازد شریکی لازم دارد، این معنا در صورتی است که خلق را به معنای ایجاد کردن بگیریم، لا شریک له در ایجاد کردن، چون گاهی تعبیر خلق به کسانی است که مخلوق شدهاند و به معنای مفعولی میآید که به خود اشیاء گفته میشود و گاهی به معنای فاعلی میآید که معنای خالقیت است و هر دو درست است معنای اولی که عرض کردیم با اطلاقش به این لحاظ بود که خلق به معنای مخلوق باشد، معنای دوم به لحاظ این است که خلق به معنای خالق باشد، خدای متعال در خلاقیتش به هیچچیزی نیاز ندارد که آن چیز شریک در خلاقیتش باشد.
وجود موجود بهواسطه اسباب و وسایط فیض است
البته موجودات اگر هم در خلقت چیزی حدوثاً و بقائاً یا تنها حدوثاً دخالتی داشته باشند، دخالت آنها به اذن الهی است و در قرآن و روایات هم اجمالاً به این معنا اشارهشده است امام صادق (ع) در روایتی میفرمایند: «أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْءٍ سَبَباً/كافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 183» خدای متعال ابا دارد از اینکه اشیاء را ایجاد کند مگر با اسبابی، این همان مشیت مطلقه حقتعالی است که وجود موجود بهواسطه اسباب و وسایط فیض است و برخی از موجودات علاوه بر وسایط فیض نیاز به زمینهها و شرایط هم دارند، موجودات مادی، اینگونه هستند، چون بسیار محدود هستند و قابلیت برای صدور بدون واسطه از ذات مقدس ربوبی را ندارند، برای وجود پیدا کردنشان هم به وسایط فیض نیاز دارند و هم به شرایط وجودیه که در بحثهای عقلی از اینها به علل معده تعبیر میشود.
مثالی در تبیین وسایط فیض
در اینجا مثالی عرض میکنیم که این مثال روشنگر این حقیقت است، اگر شما میخواهید یکسخن علمی بگویید، این سخن، چون یک محدودیتهایی دارد، به ابزاری نیازمند است، که از طریق این ابزار به مخاطب القاء بشود و معانی از طریق سخن گفتن به مخاطب برسد. قبل از سخن گفتن باید گویندهای باشد و این گوینده علم هم داشته باشد به اینکه چه میخواهد بگوید و اراده هم بکند و این سخن گفتن هم به زبان و مخارج فم و هم به اراده گوینده و علم او و به خود گوینده تکیه دارد، در اینجا فاعل حقیقی و بالذات این سخن این ذات و این شخص است، منتها دراینبین وسایطی برای گفتن این سخن علمی لازم است که عبارت است از علم و اراده که از ابتدای ایراد این سخن تا انتهایش باید این وسایط باشد، این خصوصیت وسایط است، ویژگی وسایط این است که از ابتدای وجود یک موجود تا انتهایش این وسایط هست و این وسایط بهگونهای هستند که این فاعل فعلش را از طریق این وسایط ظهور میدهد و این وسایط دخالتی هم دارند اما دخالتشان در طول دخالت آن فاعل حقیقی است، اما این شرایط و این زمینهها، دخالت بسیار ضعیفی در این فعل دارند که اگر یکوقت این شرایط نبود، ممکن بود جابهجا هم بشود و شرایط دیگری بیاید، امکان جایگزینی برای شرایط هست اما امکان جایگزینی برای وسایط نیست، همینجا ممکن است شما با یکسری قراردادهایی همین معانی را که با سخن گفتن منتقل کردید، بخواهید با نوشتن منتقل کنید، اراده، علم و خود شما هستید، اما این شرایط عوض شد، چراکه زمینه است، سخن گفتن برای القاء معانی است، حقیقتش این است، حالا قوام القاء معانی به شما و اراده و علم شماست اما قوامش حتماً به سخن گفتن شما نیست، به نوشتن شما هم این امر تحقق پیدا میکند، امکان تحقق این امر با اشاره هم ممکن است، در نظام عالم، موجودات که از ذات نامتناهی حقتعالی تحقق پیدا میکنند، برخی از موجودات یک سنخیتی خاصی با آن حقیقت مطلقه دارند، آنها وسایط هستند که برای تحقق موجودات پایینتر آنها همواره هستند، لذا قرآن کریم از آن وسایط تعبیر به «فَالْمُدَبِّراتِ أَمْرا/نازعات 5» و «فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً/ذاریات 4» میکند و این مطلب را به گونههای مختلفی بیان کرده است؛ اصطلاح واسطه فیض به موجوداتی اطلاق میشود که فراتر از موجودات مادی هستند، مخلوقاتی هستند که وجود آنها و آثار وجودی آنها در طول فعل و وجود خدای متعال است اما فراتر از عالم ماده هستند.
برای تبیین بیشتر مسئله ناگزیر به ذکر مثالی هستیم تا روشن شود، همانطوری که میدانیم علم حقیقتی است که از امر مادی فراتر است و اراده و تصمیم یک امری است که جنبه مادی ندارد، اما در عالم ماده ظهور پیدا میکند، این اراده همان است که شما لباس را پوشیدید تا به نماز بروید، یعنی شما اراده کردید، حرکت مادی نمودار این اراده است، همینکه شروع به سخن گفتن میکنید و دهان باز میشود، و کلام اجرا میشود، میگویند شروع به سخن گفتن کرد و سخن گفتن را اراده کرد.
همه این مطالب را برای این عرض کردیم که ایجاد خدای متعال بهواسطه شریک نیست و خدای متعال در خلاقیتش شریکی ندارد، موجودات را میآفریند و برخی موجودات هم هستند که واسطه یا شرایط لازم دارند، البته همه موجودات اینچنین نیستند بلکه برخی از آنها اینگونه اند، آن موجود اعظم که اعظم وسایط الهی است دیگر واسطه لازم ندارد چراکه اگر همواره موجودات واسطه لازم داشته باشند، در وسایط تسلسل لازم میشود، اینکه اینها چه هستند و که هستند فرصت وسیع دیگری میطلبد، لذا شما ملاحظه میکنید که برای خلقت انسان در این عالم، بهحسب ظاهر و به جهت نظام طبیعی و عادی این عالم، وجود پدر و مادر لازم است، اما حتماً باید پدر باشد؟ خیر، حضرت عیسی (ع) بدون پدر به دنیا آمد، حتماً باید مادر هم باشد؟ خیر حضرت آدم (ع) بدون پدر و مادر موجود شد، اینها را شرایط و زمینههای برای تحقق موجودات مادی میگویند، بههرحال خدای متعال با آن اراده و مشیت مطلقهاش خواسته است که نظام مادی را برای اهدافی ایجاد کند، اما این نظام مادی چون محدود است بدون این زمینهها و شرایط و وسایط نمیتواند ایجاد بشود اینها محدودند نه اینکه خدای متعال محدود باشد لذا برای تحقق این، چیزهای دیگر را هم ایجاد میکند، خاک را ایجاد میکند که حضرت آدم (ع) را از خاک بیافریند و دیگر مثالهای فراوانی که وجود دارد.، پس خدای متعال در ایجاد کردنش شریکی ندارد و همه اینها در تأثیراتشان و در وجودشان در طول وجود حقتعالی و تأثیر خدای متعال است لذا ممکن است خداوند تأثیر یک شیء را از او بگیرد، زمینه است و آتش سرد شود «قُلْنا يا نارُ كُوني بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهيمَ، ابراهیم 69» یا تأثیر عنصر آب که حیاتبخش است را میگیرد «مِمَّا خَطيئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نارا؛ نوح 25» قوم فرعون غرق و داخل آتش شدند، یعنی همان آب برای آنها آتش شد، این را خوب دقت داشته باشید.
شبیهسازی موجودات ازنوع خلقت نیست
اگر یکوقت توانستند انسان را شبیهسازی کنند اینطور نیست که اینها توانسته باشند انسان را ایجاد کنند به این بحثهای فلسفی و قرآنی و بحثهای علمی خوب توجه کنید، علم ثابت کرده است و از عجایب خلقت الهی این است که در هر موجودی مخصوصاً انسان، یک نمونهای از سلول ریز را خدای متعال قرار داده است که اگر این نمونه در جای مناسب قرار داده بشود، همه اوصاف این موجود در آن قرار دارد، قدرتی که علم پیداکرده است باعث شده تا به چنین چیزی برسد لذا کشفیات طبی هم در قرون جدید در ایران و به دست جوانان ما به چنین پیشرفتهای خوبی رسیده است و گاهی میبینیم چهکارهای ارزندهای در بحثهای طبی انجام دادهاند که جنین را گرفتهاند و خصوصیات او را فهمیدهاند و رشدش دادهاند و مشکلاتی را که در این جنین وجود دارد را حل کردهاند، فقط رابطه اشیاء مادی با همدیگر رابطه زمینه است و آن را هم خدا قرار داده است، من چهکاره هستم که نمیتوانم بدون کمک از مخلوقات خدا یک پشه از خودم درست کنم، خالقیت یعنی از هیچیک از مخلوقات خدا استفاده نکنیم و خودمان چیزی را ایجاد کنیم، آنوقت انسانهای سست ایمان با تبلیغات منفی در ایمانشان تزلزل حاصل میشود ما باید این مباحث را در حوزه بهخوبی بررسی کنیم و مبانی قوی علمی آن را به دست بیاوریم وقتیکه با این افراد مواجه میشویم که بعضاً در دنیا یا حتی در دانشگاههای خودمان هستند بتوانیم مستدل جواب بدهیم و شواهد تجربی هم بیاوریم.
وَ لَا شَبِيهَ [شِبْهَ] لَهُ فِي عَظَمَتِه
خداوند در عظمتش شبیهی ندارد
حقتعالی شبیهی در عظمتش نیست، موجودات عظمت دارند، اما پرتوی از عظمت پروردگار متعال هستند نموداری از عظمت پروردگار متعال هستند ما همانطور که نمیتوانیم از خود خداوند درک حقیقی داشته باشیم نمیتوانیم درک حقیقی از عظمت ذات او و از عظمت صفات او و عظمت افعال او داشته باشیم، فقط افعال او را که ملاحظه میکنیم، درکی از عظمتش با این تحلیلهای علمی و ابزار علمی به دست میآوریم و میگوییم این موجود از خودش چیزی ندارد نموداری از عظمت حقتعالی است، که فرمودهاند نکند یکوقت با این عقول کوچکمان بخواهیم کنه عظمت حقتعالی را درک کنیم، خیر، باید فکرمان را در درک عظمت موجودات و مخلوقات خداوند قرار بدهیم که خیلی خوب است و یکی از سوژههای تفکر که انسان را به حقایقی رهنمون میکند، تفکر درآیات انفسی و آفاقی خدای متعال است، درآیات بسیاری این معنا بیانشده است در برخی از جاها ما را تحریض میکند که چرا تفکر نمیکنید؟ «وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُون، نحل 12» و عبارات مشابهی مانند «ِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون/یونس 24 » و مانند «أَوَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا في أَنْفُسِهِمْ ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ / روم 8» آیا انسانها در خودشان تفکر نمیکنند، اگر انسان این کار را انجام بدهد وقت بیکاری نخواهد داشت، چون فکر کاری است که با هر کاری جمع میشود، با بیکاری ظاهری هم جمع میشود، انسان در امور عادی و روابط عادی فکر کند، من میبینم، این دیدن چیست؟ بااینکه اینهمه بحثهای علمی تجربی شده است، اما بازهم انسان متحیر میشود، چیزی ازآنجا به اینجا میآید، چیزی ازاینجا به آنجا میرود؟ نظریات خروج شعاعی و انطباعی و ... در بحثهای فلسفی و بحثهای امروزی که بحث عدسی و این مسائل مطرح است که فیزیک چشم، خودش علمی است، امثال این مسائل در وجود ما بسیار است که ما هر مقداری تأملکنیم، به حیرت واداشته میشویم، ارتباطمان با حقتعالی قویتر خواهد شد، خدای متعال این ابزار ارتباط دقیق با خودش را در وجود ما بیشازپیش شکوفا و راهنمایی بفرماید.
نظر شما