خبرگزاری «حوزه» در ادامه انتشار سلسله درس های خارج فقه مرحوم آیت الله العظمی تبریزی، تقریر درس این مرجع فقید شیعه با موضوع: « وجوب تأخیر نماز برای تعلم آن » را منتشر می کند.
...و کذا لتعلم أجزاءالصلاة و شرائطها». [عروةالوثقی/1/ 527/مسئله15]
مرحوم سید، صاحب عروه قدسسره میفرماید: از افرادی که باید نماز را از اول وقت به تأخیر بیندازند و کذلک، التعلم. آن کسی که تعلم ندارد، صلاتش را تأخیر میاندازد تا یاد بگیرد. تعلم دو جور است:
قسم اول از وجوب تعلم، تارةً تعلم خود کیفیت اجزاء و شرایط صلاة است، که حمد و سورهای که در صلاة باید اتیان شود، اصل کیفیت سوره «حمد» را بلد نیست، یا سوره توحید را که اقلاً یک سوره را باید بخواند، بلد نیست. کسی که در اول وقت جاهل است نسبت به اجزاء و قیود صلاة کیفیت صلاة و حمد و سوره، بلا اشکال بر او تعلم واجب است، و صلاة را باید تأخیر بیندازد. چرا؟ چون این شخص قادر است به اتیان صرفالوجود ولو فی آخرالوقت، بتمام قیوده و شروطه، موقوف بر تعلم است، اصل اتیان وجود صلاة موقوف بر تعلم است، این داخل در مقدمه میشود. مثل مقدمه واجب، اگر گفتیم: مقدمه واجب، وجوب غیری دارد، این تعلم هم وجوب غیری دارد. چون اتیان به مأموربه موقوف به تعلم است. این جای شک نیست. پس تأخیرش به حکم عقلی است. نه اینکه تأخیر، وجوب شرعی دارد، و یکی از تکالیف شرعیه، تأخیر است.
نکتهای را بگوییم: این تعلم، موقوف به دخول وقت نیست. به خلاف سایر مقدمات مثل؛ طهارت ثوب بدن، یا مثل طهارت مائیه، اینها آن وقت واجب میشوند که وقت صلاة داخل شود. یا عقلاً، و یا هم عقلاً و هم شرعاً که وجوب غیری است. به خلاف مسأله تعلم، چرا؟ برای اینکه این تعلم، دلیل خاص دارد، اخباری که وارده شده است که «طلبالعلم فریضة» [ر.ک. وسایلالشیعه/27/26/ح17] یا اخباری که وارد شده است که یومالقیامة از عبد سؤال میشود «أفلا عملت بما علمت» چرا عمل نکردی؟ اگر آن عبد بگوید: «کنت جاهلاً» من نفهمیدم، میگویند: «افلا تعلمت؟» چرا یاد نگرفتی؟ [امالی للمفید/292/مجلس35/ح1] آن اخبار وجوب «طلبالعلم» طلب علم، یعنی طلب علوم دین، احکام شرعیه، وظایف شرعیه و امور اعتقادیه است، این فرض است، فرض عینی است به کل مکلفین، این مثل مهندس شدن نیست که از قبیل وجوب کفایی، واجب بشود. این اخبار میگوید: «طلبالعلم فریضة علی کل مسلم» و مراد از مسلم هم جنس است، زن و مرد فرقی ندارد. «طلبالعلم فریضة علی کل مسلم».
این روایت، تعلم را بر هر شخصی واجب کرده است، و روز قیامت هم اگر کسی بگوید: من نمیدانستم، عذرش مسموع نیست. میگویند: هلا تعلمت؟ یعنی وقتی که تعلم ممکن شود ولو قبلاز دخول وقت باشد معذور نیستند بدان جهت در این تعلم آنچه بر هر مکلف واجب است بخصوصه عیناً، واجب کفایی نیست، بلکه عینی است، این امور دینی و احکام شرعیه فرعیه، امور اعتقادات، تعلم آنها واجب است، لذا مسایلی که انسان احتمال میدهد که به آنها مبتلا بشود، و بعد احتمال میدهد که نتواند آن مسایل را یاد بگیرد، موقوف است بر اینکه آنها را یاد بگیرد.
▪ قسم دوم از وجوب تعلم
و یک وجوب تعلمی دیگر است که واجب کفایی است و آن این است که بعضی از مکلفین باید تمام احکام شریعت را یاد بگیرند، شریعت را با اصول و فروعش یاد بگیرند تا به مردم تعلیم کنند. «...فلو لا نفر من کلّ فرقة منهم طائفة لیتفقّهوا فیالدین و لینذروا قومهم إذا رجعوا إلیهم لعلّهم یحذرون» (توبه/122) بنابراین، مرد باید احکام زن را یاد بگیرد. تمام احکام شریعتی که مردم به آنها مبتلا میشوند، و احتمال ابتلاء دارند، یک عدهای باید اینها را یاد بگیرند، چه به طریق اجتهاد باشد که واجب است، «لیتفقهوا فیالدین» یا به نحو ابلاغ، مثل آنهایی که مسئلهگو هستند و مسئله را یاد میگیرند و به مردم یاد میدهند. این وجوب، وجوب کفایی است، مربوط به مبتلابهاش نیست، غیر مبتلابهاش را هم باید یاد بگیرد، این را به نحو واجب کفایی تعلیم کند.
▪ طریقیت وجوب تعلم قبلاز نماز
اما در مانحن فیه اگر کسی بگوید: قبلاز اینکه صلاة واجب شود، چرا تعلم واجب است؟ در جایی که این تعلم نکنم صلاة را نمیتوانم اتیان کنم. این مقدمه واجب است و مقدمه واجب قبلاز وجوب واجب نمیآید. ولو روایات تعلم دارد، ولکن این وجوبش اگر نفسی باشد، آن کسی که عمل نکرد، باید دو عقاب داشته باشد، یکی اینکه یاد نگرفته، یکی هم اینکه عمل نکرده است. و اگر واجب، واجب غیری باشد، آن واجب غیری قبلاز وجوب واجب نمیشود.
میگوییم: وجوبش نه واجب نفسی است و نه وجوب غیری. بلکه وجوب این تعلم طریقی است. همانطوری که شارع نهی از قیاس کرده و گفته است: «القیاس لیس من دینی» [وسایلالشیعه/27/58/ح39]، «السنة اذا قیست محقالدین» [وسایلالشیعه/27/41/ح10]. این نهی هم طریقی است، یعنی اگر کسی مخالفت تکالیف شرعیه بکند، و منشأ مخالفت، عمل به قیاس باشد، این معذور نیست. هر وقت که باشد، منشأ قیاس قبلاز وقت باشد یا بعداز وقت باشد، فرقی نمیکند. این نهی نهی طریقی است. وجوب اخبار وجوبالتعلم وجوبشان طریقی است. معنایش این است که اگر ترک تعلم، منشأ مخالفت تکلیفی شود، «جهل» عذر نمیشود. میگویند: «هلا تعلمت؟» چرا یاد نگرفتی؟ این وجوب وجوب طریقی است، در مقابل نهی طریقی. همانطور که نهی طریقی معنایش این است، نهی اگر منشأ مخالفت تکالیف شد، بر آن تکلیف عقاب میشود، نه، اینکه عقاب میشود که چرا به قیاس عمل کردی؟ نهیش طریقی است. آیا کسی به قیاس عمل کرد، مخالفت تکالیف واقعی کرده و دو عقاب میشود؟ یکی عمل به قیاس و یکی بر ترک واقع؟ نه! نهیش نهی طریقی است و قیاس هم عذری نمیشود. لذا اگر مستند به عمل به قیاس باشد، مکلف معذور نیست.
اینکه واجب تقسیم به نفسی و غیری شده، قسمین لواجب نفسی است، اینکه میگویند، این وجوب طریقی است. وجوب طریقی و وجوب نفسی دو اصطلاح دارد: یکی وجوب نفسی در مقابل وجوب غیری این وجوب غیری قسیم با واجب نفسی است. ما که میگوییم، واجب نفسی در مقابل واجب طریقی است. این معنای دوم واجب نفسی است. واجب نفسی یا محرم نفسی است، یعنی محرم طریقی یا واجب طریقی نیست. این دو اصطلاح است، با همدیگر اشتباه نکنید. میگوییم: وجوب تعلم وجوبش طریقی است، یعنی معنایش این است که از مقسم واجب نفسی در مقابل غیری، خارج است. آن حکمی را که شارع در مانحن فیه بیان فرموده است، حکم طریقی است. لذا قبلاز وقت و بعداز وقت باید یاد بگیرد. مثل امر به احتیاط، همانگونه که امرش طریقی است.
▪ شناخت وجوب نفسی از وجوب غیری
واجب نفسی که میگویند، شارع به خود آن متعلق نگاه میکند. یعنی شارع به خود متعلق امر کرده است. منتها آن را که به خاطر متعلق امر کرده است، چون وجود واجب دیگر بر این موقوف است، میگوید: وجوب غیری. خود وضو را واجب کرده است، وجود وضو طریقی نیست، خود وضو منظور نظر شارع است. چرا؟ چون صلاة موقوف بر آن است، واجب دیگری موقوف بر آن است که این را میگویند: واجب غیری، اگر اصل داشته باشد. و یک وقت این است که به آنکه نگاه کرده است و منظور است، به جهت واجب دیگری نیست، خودش مصلحت دارد و میشود واجب نفسی، واجب نفسی در مقابل غیری، آن واجبی است که متعلق که منظور مولا است، به جهت مصلحت کاملی است که در خود او است، قطع نظر از سایر واجبات، این میشود واجب نفسی. و اما واجب غیری مصلحت او به جهت این است که واجب آخر موقوف به او است، این میشود واجب غیری.
▪ شناخت وجوب طریقی
اما وجوب طریقی چیست؟ وجوب طریقی این است که شارع که امر به احتیاط میکند، یا امر میکند به عمل به قول عادل، یا عمل به بینه، در عمل به بینه هیچ منظوری ندارد. این به جهت این است که این عمل کردن به این موجب شود، تکلیف واقعی موافقت شود. این طریق پل است، با عمل کردن به این، انسان به تکلیف واقعی میرسد. این را میگویند: «وجوب طریقی» و نهی که میکند به جهت این است که شاید به ترک عمل، مخالفت با واقع نشود، این میشود «نهی طریقی»، این ملاک وجوب است. در مانحن وجوب تعلم، طریقی است. شارع غرضش این است که با این تعلم به موافقت تکالیف واقعیه برسد.
لذا این وجوب تعلم وجوب غیری نیست که بر وجوب ذیالمقدمه موقوف شود. ولو تکلیف بعدی است. شخص احتمال میدهد به این تکلیف مبتلا میشود ولو در آینده، الان یاد نگیرد نمیتواند امتثال کند. در مانحن فیه باید یاد بگیرد. اخبار وجوب تعلم اطلاق دارد، این اخبار وجوب تعلم جهل را از عذریتالغاء کرده است، بدان جهت در مانحن فیه باید یاد بگیرد.
این نهی طریقی است، یعنی جهل را از عذریت میاندازد. چون مردم میگویند: ما نمیدانستیم، میگویند: من به شما گفتم یاد بگیرید. بدانجهت جهل را از عذریت میاندازد. و در آنجایی که «رفع عن امتی مالا یعلمون» است [وسایلالشیعه/15/369/ح1] آنها بعداز فحص است، اینکه گفتهاند: برائت در شبهات حکمیه بعداز فحص جاری میشود، سرش این است که تعلم واجب است، اگر بتواند یاد بگیرد، باید مجتهد تعلم کند، یعنی رجوع به ادله کند. در صورتی که مجتهد مأیوس شد از ظفر به دلیل بر تکلیف، آن وقت به اصول عملیه رجوع می کند.
شارع عقاب میکند که «هلا تعلمت»؟ از عمل سؤال میکند در فروع و تکالیف که چرا تو عمل نکردی؟ اگر عذری بیاورد بگوید: «ما علمت» شارع میگوید: «هلا تعلمت؟» یعنی تعلم را واجب کرده بودم، چرا عمل نکردی؟ این معنایش این است که عقاب بر آن است و تعلم طریق است.
لذا در مانحن فیه این تعلم بعداز وقت نمیباشد، وقتی که انسان بالغ شد، چون «القلم یرفع عنالصبی» [وسایلالشیعه/1/45/ح11] مادامی که صبی است وجوب ندارد، همین که بلوغ پیدا کرد و یکی از علائم بلوغ در او پیدا شد، تعلم صلاة واجب میشود. ولو هنوز صلاة وقتش خیلی مانده است، الان شب است و نصف شب هم گذشته است، یا طلوع فجر هم شده است، باید یاد بگیرد، و هکذا و هکذا. جاهایی که تعلم موقوف علیه عمل است یعنی مقدمیت دارد، اشکال میکنند که چطور قبلاز وجوب ذیالمقدمه واجب است؟ گفتیم: قبلاز وجوب ذیالمقدمة، وجوب تعلم وجوب غیری ندارد. بلکه بعد وقت هم ندارد. چون مقدمه است و وجوب ندارد، ولکن وجوب طریقی دارد که این وجوب طریقی به ادله ثابت شده است، و آن ادله هم که در دسترس همه است اگر مراجعه کنند.
واللهالعالم والحمدلله ربالعالمین
تنظیم و تحقیق: حجةالاسلام داود دهقانی
منبع : افق حوزه