جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ |۲۰ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 22, 2024
شیخ فضل الله نوری

حوزه/ شیخ فضل الله نوری قرآن کوچک خود را از جیب بیرون آورد و قسم یاد کرد که من مخالف اساس مشروطیت و مجلس نیستم ... اما مشروطه به همان شرایطی که گفتم باید، قانون اساسی و قوانین داخلیِ مملکت مطابق با شرع باشد.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، 11 مرداد سالروز شهادت مظلومانه شیخ فضل الله نورى در سال 1288ش. می باشد؛ بازخوانی پرونده مشروطیت مشروعه که شیخ شهید در این عرصه نقش اصلی را دارد، نکات عبرت آموزی به آیندگان گوشزد می کند.

* تولد و تحصیلات

شیخ فضل الله نوری در سال ۱۲۵۹ ق. در روستای لاشک در منطقه کجور مازندران متولد شد. پدرش ملا عباس کجوری از روحانیان صالح و مورد اعتماد مردم او را فضل ‌الله نام نهاد. وی پس از پشت سر گذاشتن دوران کودکی به تحصیل علوم اسلامی روی آورد. تحصیلات ابتدایی را در «بَلَده» (مرکز منطقه نور) آغاز کرد.

پس از آن به تهران مهاجرت کرد و تحصیلات خویش را تا پایان دوره سطح در آن جا ادامه داد. سپس برای تکمیل دانش خویش به نجف هجرت کرد و نزد استادان بزرگ حوزه نجف نظیر: میرزا حبیب الله رشتی و شیخ راضی به تحصیل پرداخت و بعد از مدتی در درس میرزای شیرازی بزرگ (ره) شرکت کرد. هیبت، وقار و تیزهوشی استاد، طلبه جوان را آن چنان شیفته وی ساخت که با هجرت میرزای شیرازی به سامرا وی نیز حوزه نجف را رها کرد و راهی سامرا شد. حضور مستمر در درس میرزای بزرگ و هشت سال حضور در درس شیخ راضی و میرزا حبیب الله رشتی به همراه پشتکار و مداومت در درس و تحصیل، از شیخ فضل الله مجتهدی برجسته و فقیهی نامدار ساخت. به حقیقت باید او را وارث علم میرزای رشتی و سیاست و مدیریت میرزای شیرازی دانست.

* بازگشت به تهران

موقعیت حساس سیاسی و اجتماعی ایران موجب شد تا شیخ فضل ‌الله با اشارۀ میرزای شیرازی و برای هدایت و پیشوایی جامعه ایران در سال ۱۳۰۳ ق. روانه تهران شود. وی پس از مهاجرت به تهران، با اقامه جماعت شروع به تألیف و تدریس علوم اسلامی و حوزوی پرداخت. مهارت او در فقه و اصول و سایر علوم اسلامی و شناختش از مسائل روز جامعه موجب شد تا خیلی زود مورد استقبال و توجه طلاب و روحانیان قرار گیرد. «مجلس درس شیخ در تهران دارای اعتبار و اهمیت فوق ‌العاده بود و بسیاری از روحانیان به شرکت در درس او مباهات داشتند و مجتهدان بسیاری در حوزه درس او حاضر و اغلب علمای تهران از افادات علمی او بهره‌ می ‌بردند».

از حوزه تعلیم و تدریسی این عالم وارسته، شخصیت های بزرگواری همچون: حاج شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم، حاج آقا حسین قمی، آقا سید محمود مرعشی، سید اسماعیل مرعشی، ملا علی مدرس، میرزا ابوالقاسم قمی، شیخ حسن تهرانی، علامه محمد قزوینی و… کسب فیض نمودند.

* روحانی باید عالِم به مقتضیات وقت باشد

ناظم الاسلام کرمانی می گوید: «روزی که شیخ فضل ‌الله در خانه آقای طباطبایی بود، در مجلس در ضمن مذاکره گفتم: ملای سیصد سال قبل به کار امروز نمی ‌خورد. شیخ در جواب گفت: خیلی دور رفتی؛ بلکه ملای سی سال قبل به درد امروز نمی ‌خورد!. ملای امروز باید عالِم به مقتضیات وقت باشد، باید مناسبات دُوَل را نیز بداند».

ادوارد براون، محقق و تاریخ نویس نامدار می ‌نویسد: «شیخ فضل ‌الله از لحاظ علم و آراستگی به کمال معروف و فقیه جامع و کامل… مجتهد سرشناس و عالمی متبحر… و از لحاظ اجتهاد برتر از دیگران بود…».

بالاخره یپرم خان ارمنی ـ که خود عاقبت مجری حکم اعدام شیخ شد ـ در یادداشت ‌های خصوصی خود می نویسد: «شیخ فضل ‌الله نوری… روحانی عالیقدری بود و گفته او برای توده خلق، وحی مُنزل محسوب می ‌شد».

* آثار ماندگار

شیخ فضل الله علاوه بر فعالیت ‌های اجتمای و سیاسی و تدریس و تبلیغ دارای آثار علمی ارزنده‌ ای است که عبارتند از:

«الدرر التنظیم، رساله منظوم فقهی»، «بیاض (کتاب دعا)»، «رساله فقهی فی قاعده ضمان الید»، «رساله فی المشتق»، «صحیفه قائمیه (صحیفه مهدویه)»، «ضمایمی بر کتاب تحفه الزائر از مرحوم مجلسی»، «اقبال سید بن طاووس با توضیحات شیخ»، «رساله تحریم استطراق حاجیان از راه جبل به مکه معظمه»، «روزنامه شیخ (لوایح آقا شیخ فضل ‌الله)»، «تحریم مشروطیت»، «حاشیه بر کتاب شواهد الرُّبوبیه ملاصدرا»، «حاشیه بر کتاب فرائد الاصول شیخ انصاری»

* نقش بارز شیخ در نهضت تنباکو

شیخ فضل ‌الله در نهضت تنباکو که نخستین قیام فراگیر به رهبری روحانیت بود، نقش فعالی داشت. او نخستین عالمی بود که به حمایت از میرزای آشتیانی برخاست. وی به عنوان نماینده میرزای شیرازی در تهران مورد توجه مردم و روحانیان بود. به طوری که پس از لغو قرارداد تا وقتی که میرزای شیرازی به وسیله شیخ فضل ‌الله از لغو قرارداد اطمینان حاصل نکرد، حکم حرمت استعمال توتون و تنباکو را لغو ننمود.

* نهضت عدالتخانه در آستانه مشروطیت

در محرم سال ۱۳۲۳ ق. سخنرانان در مجالس مذهبی به انتقاد از دولت پرداخته و مردم سراسر کشور نیز با علل مختلف علیه حکام تظاهرات کردند.

آیت الله طباطبایی و آیت الله بهبهانی به آنان پیوستند و تظاهراتی صورت گرفت که مورد هجوم نیروهای دولتی قرار گرفت. رهبران روحانی به همراه مردم به حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام پناهنده شدند و در آن جا خواسته ‌های خود را که مهم ترین آن ها اجرای قوانین اسلامی و ایجاد عدالتخانه بود به اطلاع شاه رساندند. با اعلام موافقت با خواسته ‌های مهاجران، روحانیان و مردم به شهر بازگشتند اما عین ‌الدوله که پذیرش خواسته ‌ها قدرتش را محدود می ‌کرد با خواسته‌ های آن ها مخالفت کرد و به زندان و تبعید عدالت طلبان پرداخت. مردم نیز مبارزات خود را تشدید کردند و به رهبری روحانیان دست به راهپیمایی و تظاهرات زدند. در این جریان یکی از طلاب به نام سید عبدالحمید به شهادت رسید. مردم جسد شهید را برداشته، در شهر به راهپیمایی پرداختند و پس از آن در مسجد جامع متحصن شدند.

آیت الله طباطبایی و آیت الله بهبهانی که رهبری نهضت عدالت طلبی را به عهده داشتند، از قدرت و نفوذ شیخ فضل ‌الله در جامعه آگاهی داشتند از این رو با وی به گفتگو پرداخته، و از او درخواست همکاری کردند. شیخ نیز برای همراهی و حمایت از نهضت عدالتخانه به مبارزان پیوست. او در ابتدای همکاری و همراهی گفت: من راضی به بی ‌احترامی به روحانیت و توهین به شریعت نیستم و شما را تنها نمی ‌گذارم هر اقدامی که انجام دادید من هم با شما حاضرم ولی باید مقصود اسلام و شرع باشد.

* جدایی شیخ از مشروطیت

آنچنان که از نامه ‌ها، لوایح و رساله‌ های به جامانده از شیخ به دست می ‌آید، باید گفت: شیخ نه تنها حامی و طرفدار استبداد و حکومت ‌های ستمشاهی نبوده که از موافقین جنبش و در پیشبرد آن نیز نقشی اساسی ایفا کرده است. اما آنچه سبب رویارویی و مخالفت شیخ با مشروطیت شد، تغییر جهتی بود که توسط مشروطه ‌خواهان در اهداف جنبش پدید آمد. شیخ بر اساس مبانی اجتهادی خود اصولی از مشروطه را در تعارض مذهب می ‌دید که همین امر سبب مخالفت وی با مشروطۀ معهود شد.

* قانون اساسی و نقش فراماسون ها در تشکیل آن

یکی از مهم ترین کارهای مجلس تدوین قانون اساسی بود. در مورد قانون اساسی دو دیدگاه متفاوت مطرح بود. روحانیان و در رأس آنها شیخ فضل ‌الله خواهان قانونی بودند که بر پایه اسلام و شریعت باشد و روشنفکران غربزده و فراماسون ‌ها قانونی همسان قوانین کشورهای غربی می ‌خواستند و این اختلاف که ناشی از دیدگاه فکری و اعتقادی آن ‌ها بود، سرآغاز تفرقه بین دسته‌ های مبارزان شد. روشنفکران وابسته و فراماسون ‌ها اکثر مجلس را تشکیل می ‌دادند به طوری که تنها در بین شانزده نماینده تهران سیزده نفر آن ها فراماسون بودند. فراماسون ‌ها و دیگر روشنفکران غربزده در نوشتن قانون اساسی و متمم آن نقش مهمی داشتند. رئیس هیأت تدوین کننده متمم قانون اساسی «سعدالدوله» بود که در بلژیک به عضویت لژ فراماسونی درآمده بود. از دیگر اعضای آن حاج امین الضرب، حاج سید نصرالله سادات اخوی، سید نصرالله تقوی و تقی ‌زاده بودند که همه فراماسون بودند.

مجلس با چنین افرادی مشغول تهیه و تصویب قانون اساسی شد. شیخ فضل الله که از قبل به توطئه ‌های فراماسون ‌ها و روشنفکران غربزده پی برده بود، به همراه آیت الله بهبهانی و آیت الله طباطبایی در جلسات مجلس شرکت کردند تا شاید از راه نصحیت و هدایت بتوانند از تصویب قوانین غیراسلامی جلوگیری کنند. اما نمایندگان فراماسون به راه خویش می ‌رفتند.

شیخ فضل الله در مورد قانون اساسی پیشنهادهایی به مجلس داد. ذکر مذهب جعفری به عنوان مذهب رسمی کشور و اصل نظارت فقها بر قوانین مجلس شورای ملی از جمله این پیشنهادها بود که از هوشیاری و شم سیاسی او حکایت داشت. با این همه مجلس با نظرات وی مخالفت کرد و او به نشان اعتراض مجلس را ترک کرد.

از این زمان شیخ فضل ‌الله مورد حملات ناجوانمردانه روشنفکران غرب ‌گرا و فراموسون ‌ها و دیگر ناآگاهان قرار گرفت. یکی از نمایندگان در مذاکرات مجلس درباره شیخ فضل ‌الله گفت: چون او ریاستی پیدا نکرد، راه مخالفت پیش گرفت تا از این راه به ریاست برسد!.

* مخالفت با مشروطه

هر چند که با تلاش شیخ و حمایت عالمان نجف اصل نظارت فقها با تغییراتی به عنوان اصل دوم متمم قانون اساسی تصویب شد، شیخ فضل ‌الله که شاهد توهین روزنامه ‌ها به دین و ائمه معصومین علیهم السلام بود، دریافت که هیچ تضمینی برای اصل نظارت فقها و تطبیق قوانین با شریعت اسلام وجود ندارد و اگر اکنون فکری اساسی برای این کار نشود، فردا بسیار دیر خواهد بود. وی با حکومت مشروطه مخالفتی نداشت، بحث او در کیفیت این نوع از حکومت در جامعه اسلامی ایران بود. او معتقد بود که قانون اساسی و دیگر قوانین حقوقی و جزایی باید مطابق قوانین اسلام باشد، زیرا مردم ایران مسلمان و پیرو این دین هستند و به همین دلیل پیشنهاد کرد تا عنوان حکومت، مشروطه مشروعه باشد. وی بارها گفت: «من والله با مشروطه مخالفت ندارم، با اشخاص بی ‌دین و فرقه ضاله و مضله مخالفم که می ‌خواهند به مذهب اسلام لطمه وارد بیاورند. روزنامه ‌ها را که لابد خوانده ‌اید که به انبیا و اولیا توهین می ‌کنند».

* قانون اساسی و قوانین داخلی مملکت باید مطابق با شرع باشد

شیخ فضل الله در یکی از سخنرانی ‌های خویش در جمع متحصنین مشروطه مشروعه که در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی ‌علیه السلام جمع شده بودند، گفتند: بارها این را گفته ‌ام و باز به شما می ‌گویم که من در موضوع مشروطیت و محدود بودن سلطنت هیچ حرفی ندارم و هیچ ‌کس نمی ‌تواند این موضوع را انکار کند، بلکه برای اصلاح امور مملکت و محدودیت سلطنت و تعیین حقوق و وظایف دولت قانون و دستورالعمل لازم است. اما می ‌خواهم بدانم در مملکت اسلامی که دارای مجلس شورای ملی است، قوانین آن مجلس باید مطابق قوانین اسلام و قرآن باشد یا مخالف قرآن و کتاب آسمانی؟! وی در ادامه قرآن کوچک خود را از جیب بیرون آورد و قسم یاد کرد که من مخالف اساس مشروطیت و مجلس نیستم بلکه اول کسی که طالب این اساس بود من بودم و فعلاً هم مخالفتی ندارم اما مشروطه به همان شرایطی که گفتم که باید قانون اساسی و قوانین داخلی مملکت مطابق با شرع باشد.

تحصن کنندگان برای بیان و توضیح مواضع و اهداف خود روزنامه ‌ای به نام لایحه منتشر‌ کردند. مجلس که از افشاگری و تبلیغات آن ها احساس خطر می ‌کرد، با انتشار اطلاعیه ‌ای اعلام کرد که کلمه مشروطه نمی ‌تواند چیزی مخالف با دین و احکام شرعی باشد. این اطلاعیه که پاسخی در حد گفتار و نوشتار به خواسته ‌های متحصنین بود موجب شد تا شیخ فضل ‌الله و یارانش حرم را ترک کرده، به شهر بازگردند. اما این یک برنامه حساب شده برای تفرقه و از هم پاشیدن متحصنین بود و مشروطه خواهان در عمل همان مسیر سابق را می ‌پیمودند.

* جعل کردن تلگرام از علمای نجف در نفی اجتهاد شیخ!

شیخ فضل ‌الله نیز مشغول درس و بحث علوم اسلامی شد و چون گذشته در موضع مخالفت و در سنگر مبارزه با مشروطیت اروپایی باقی ماند. شیخ و یارانش هر چند در این مرحله فعالیت علمی مخالفت با مشروطه نداشتند وجود آن ها خاری در چشم مشروطه طلبان غرب ‌گرا بود. از این رو با جعل تلگرام‌ هایی از طرف علمای نجف، شیخ را مُخّل آسایش و مفسِد معرفی کردند. جالب توجه این که در یکی از این تلگرام ‌ها آمده بود: شیخ فضل ‌الله به علت اخلال و اصلاح مسلمین از درجه اجتهاد ساقط است. این جاعلان جاهل نمی ‌دانستند که علم و اجتهاد چیزی نیست که کسی بتواند آن را از دیگری سلب کند. اما ناآگاهی جامعه کافی بود تا این تبلیغات مؤثر واقع شود. پس از آن توطئه قتل شیخ طرح ‌ریزی شد و شیخ فضل ‌الله مورد حمله مسلحانه قرار گرفت و مجروح گردید.

* سقوط و ظهور دوباره مشروطیت

با مرگ مظفرالدین شاه، محمدعلی شاه به سلطنت رسید. وی دارای خوی استبدادی بود و به هیچ وجه مطیع قانون نبود. علاوه بر این وی پرورش یافته روس ‌ها بود و با حکومتی که بر اساس خواست و منافع انگلستان روی کار می ‌آمد، موافق نبود. از این رو به وسیله سربازان دولتی و قزاقان روسی به مجلس حمله کرد؛ عده‌ ای از نمایندگان کشته شدند و برخی دستگیر و تبعید شدند و بساط مشروطه برچیده شد.

خبر حمله به مجلس و کشتن مشروطه‌ خواهان موجب شد تا نیروهای شمال به رهبری سپهدار تنکابنی و نیروهای بختیاری به رهبری سردار اسعد بختیاری به تهران حمله کرده، شهر را به تصرف خود درآورند. با شکست نیروهای دولتی و فتح تهران، محمدعلی شاه به سفارت روسیه پناهده شد. فاتحان تهران مجلسی با عنوان مجلس عالی در بهارستان تشکیل دادند. این مجلس محمدعلی شاه را از سلطنت خلع و احمدشاه را به پادشاهی برگزید و بقیه مناصب حکومت را بین خود تقسیم کردند. اکثر مشروطه خواهانی که حکومت را به دست گرفتند از عوامل روسیه و انگلستان بودند و به این ترتیب «حکومت و مجلس دوم هر دو به دست فئودال‌ ها و خدمتگزاران امپریالیسم افتاد». حکومت روی کار آمده حتی با معیارهای غربی نیز یک حکومت مشروطه نبود.

مشروطه‌ خواهان پس از برقراری حکومت به تصفیه حساب با مخالفان مشروطه پرداختند. طرفداران استبداد یعنی شاه و درباریان وحشت زده هر کدام به جایی پناه بردند. اما مشروطه مشروعه به رهبری شیخ فضل‌ الله چون کوه مقاوم و استوار بودند.

* پاسخ شیخ فضل الله به پناهندگی سفارت روس و انگلیس

پیشنهادهای مختلفی به شیخ فضل ‌الله رسید تا به جایی پناهنده شود. سعدالدوله برای او پیام فرستاد که با وزیر مختار روس و انگلیس گفتگو کردم و برای شما جای مناسبی در سفارتخانه تهیه کرده ‌ام تا از خطر محفوظ باشید. یاران شیخ فضل الله خوشحال شدند اما شیخ بدون عکس العمل در مقابل این پیام «لاحول و لاقوه الاّ بالله» می ‌گفت.

پیشنهاد شد که اجازه بدهید پرچم هلند را که کشور بی ‌طرفی است بر بام خانه نصب کنیم تا در امان باشید. شیخ با تبسمی استهزاگونه گفتند: باید پرچم ما را روی سفارتخانه بیگانه نصب کنند. چطور ممکن است که صاحب شریعت به من که از مبلّغین احکام هستم اجازه فرماید، پناهنده به خارج از شریعت شوم.

وی در پاسخ پیشنهاد دیگری این چنین فرمود: آیا رواست که من پس از هفتاد سال که محاسنم را برای اسلام سفید کرده‌ام حالا بیایم و زیر پرچم بیگانه بروم! سرانجام مشروطه طلبان برای انتقام از شیخ فضل ‌الله به منزل وی حمله کردند و شیخ را به شهربانی بردند. شیخ فضل ‌الله چند روزی در شهربانی بود و در روز سیزدهم رجب برای محاکمه او را به عمارت گلستان بردند.

* شهادت

بساز دار و مقدمات اعدام از شب قبل در میدان توپخانه فراهم شده بود. هنگامی که آقا به طرف میدان توپخانه می ‌رفت نگاهی به جمعیت و بعد رو به آسمان کرد و گفت: «أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ».

میدان توپخانه از جمعیت موج می ‌زد. نیروهای دولتی مردم را کنار می ‌زدند تا راه باز شود. در این لحظه آقا به عقب برگشت و در میان جمعیت خادم باوفایش را دید و گفت: نادعلی! او هم بلافاصله خود را به آقا رساند. مردم همه سراپا گوش بودند. می ‌خواستند بدانند او در لحظه آخر چه کاری دارد. در این وقت آقا دست در جیب کرد و کیسه ‌ای بیرون آورد و به نادعلی داد و گفت: این مُهرها را خُرد کن. او در این لحظه حساس هم دوراندیش و تیزهوش است و برای این که پس از مرگش مشروطه طلبان سندسازی نکنند و از مهرها سوء استفاده نکنند، دستور خُردکردن آن ها را داده است. پس از آن آقا را روی چهارپایه قرار دادند و او از آن جا آخرین سخنان خویش را بیان کرد. وی خطاب به جمعیت تماشاچی گفتند: خدایا! تو خودت شاهد باش که من برای این مردم به قرآن تو قسم یاد کردم. خدایا! تو خودت شاهد باش که در این دم آخر باز هم به این مردم می ‌گویم که مؤسسان این اساس بی ‌دین هستند و مردم را فریب داده ‌اند. این اساس، مخالف اسلام است. محاکمه من و شما بماند پیش پیامبر اسلام (ص).

قبل از این که ریسمان دار را به گردن وی بیندازند یکی از مشروطه‌ خواهان برای او پیغام آورد که شما مشروطه را امضا کنید و خود را از کشتن رها سازید! شیخ فضل الله گفت: من دیشب پیامبر صلی الله علیه و آله را در خواب دیدم و به من فرمود که فردا شب مهمان من هستی و من چنین امضایی نخواهم کرد. بعد از چند لحظه طناب دار را به گردن او انداختند و چهارپایه را از زیر پای وی عقب راندند و طناب را بالا کشیدند.

در پای دار، مشروطه طلبان شادی می‌ کردند. شیخ فضل ‌الله در راه حمایت از شریعت، سر و جان فدا کرد. او با شهادت خویش درس سرافرازی و جانبازی را تعلیم داد.

* پس از شهادت

پس از اعدام جسد شیخ شهید را به حیاط شهربانی منتقل کردند و در وسط حیاط بر روی یک نیمکت قرار دادند. مشروطه طلبان و دیگر افرادی که نسبت به دین کینه و عداوت داشتند به جسد نیز حمله کردند. نیروهای مسلح با قنداق تفنگ، دیگران با لگد و… به طوری که خونابه از جسد سرازیر شد. ابتدا از تحویل جسد به خانواده شیخ جلوگیری کردند و بعد از مدتی جسد را تحویل خانواده وی دادند. آنان نیز جسد را در خانه مخفی کرده، پس از حدود هیجده ماه آن را به قم بردند و در یکی از اتاق‌های صحن مطهر حرم حضرت معصومه علیهاالسلام به خاک سپردند.

* شیخ فضل الله از منظر امام خمینی (ره)

حضرت امام خمینی با تأیید نظر شیخ شهید در مورد مشروطه مشروعه و تجلیل از تلاش او در راه تصویب قانون اساسی موافق با قوانین اسلامی فرمود: «لکن راجع به همین مشروطه و این که مرحوم شیخ فضل الله رَحِمهُ الله ایستاد که مشروطه باید مشروعه باشد، باید قوانین موافق اسلام باشد، در همان وقت که ایشان این امر را فرمود و متمم قانون اساسی هم از کوشش ایشان بود، مخالفین، خارجی ‌ها که یک همچو قدرتی را در روحانیت می ‌دیدند، کاری کردند در ایران که شیخ فضل‌ الله مجاهد مجتهد دارای مقامات عالیه را، یک دادگاه درست کردند و یک نفر منحرف روحانی نما او را محاکمه کرد و در میدان توپخانه شیخ فضل ‌الله را در حضور جمعیت به دار کشیدند».

منبع: کتاب "گلشن ابرار" ج ۱، با تلخیص و ویراست

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha