یکشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۵۶
شکوه عقلانیت در سیرۀ رضوی از منظر آیت الله العظمی مکارم

حوزه/ هنوز كم نيستند كسانى كه گمان مى‏ كنند دين‏ دارى‏ فقط براى آباد ساختن سراى آخرت و راحتى پس از مرگ است و اعمال نيك توشه ‏اى است براى سراى ديگر و به نقش مذهب پاك و اصيل در زندگى اين جهان به كلى بى‏ اعتنا هستند، و يا اهميت كمى براى آن قائلند.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، يازدهم ذى‏ القعده سال 148 هجرى قمرى روز ميلاد مسعود امام على بن موسى الرضا عليهما السلام است.[1]،[2] همان امامی که در فرازی برای شیعیانش  فرمود: «عَلَيْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ إِلَيْكُمْ وَ عَلَيْكُمُ التَّفَرُّع‏»‏؛ بر ماست كه اصول كلى را به شما القا نماييم و استنباط فروع بر عهده شماست».[3]،[4] این گونه است که قسمت مهمى از احادیث شیعه (هزاران حدیث) از هشتمين امام، على بن موسى الرضا عليه السلام است، و اين به خاطر آن‏ است كه آن بزرگوار در شرايطى از زمان و مكان قرار داشتند كه فشار دشمنان به ویژه بنى عباس‏ بر آن حضرت كمتر بود، به همين دليل توانستند احاديث زيادى كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله به وسيله پدران و اجدادشان به آنها رسيده بود، در تمام ابواب معارف و احكام فقه اسلام از خود به يادگار بگذارند.[5]

از سوی دیگر  قرآن مجيد در حدود 70 آيه در مورد عقل‏ سخن مى‏ گويد، و خداوند به اشكال مختلف مسلمانان را به تفكر و انديشه‏ دعوت مى‏ كند، به نحوی که باید اسلام را دين عقل و خِرد دانست،[6]

این گونه است که  اجتماع فكرى و فرهنگى بر گرد امام على بن موسى الرضا عليهم السلام در آن زمان تحقق یافت[7]  بلکه، در اين گونه اعصار، مرجع، علماى اسلام بودند كه در رأس آنها ائمه اهل بيت علیهم السلام قرار داشتند.[8]

* عقلانیت؛ تعقل؛ اندیشه و خِردورزی

بی شک بر هر عاقلى لازم است كه رأى عاقلان ديگر را (از طريق مشورت) به رأى خود اضافه كند و علوم دانشمندان را به علم خويش بيفزايد.[9]،[10]

حال بعضى ممكن است تصور كنند حتماً بايد با كسى مشورت كرد كه عقل او از انسان قوى ‏تر يا لااقل مساوى باشد در حالى كه چنين نيست؛ انسان اگر دسترسى به چنين اشخاصى پيدا نكند سزاوار است حتى با زيردستان خود مشورت كند، چنان ‏كه مرحوم علامه مجلسى در حديثى از بحارالانوار از امام على بن موسى‏ الرضا عليه السلام نقل مى ‏كند كه يكى از يارانش مى‏ گويد: خدمت آن حضرت بوديم سخن از پدرش (امام كاظم عليه السلام) به ميان آمد. فرمود: «عقل او قابل مقايسه با عقول ديگران نبود ولى با اين حال گاهى با بعضى از غلامانش مشورت مى‏ كرد. بعضى به آن حضرت گفتند: شما با مثل چنين شخصى مشورت مى‏ كنيد؟ فرمود: :«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى رُبَّمَا فَتَحَ عَلَى لِسَانِهِ»؛ اى بسا خداوند متعال كليد حل مشكل را بر زبان او قرار دهد».[11]،[12]

لذا «مشورت‏ با صاحبان فكر و انديشه‏ و متابعت كردن از آنها»[13]،[14] امری انکارناپذیر است، البته در زمينه تأثير سكوت‏ در تفكر عميق و استوارى عقل[15]در حديثى از امام على بن موسى الرضا علیه السلام آمده است‏:« از نشانه ‏هاى فهم و عقل، داشتن آگاهى و بردبارى و سكوت است، سكوت درى از درهاى حكمت است».[16]،[17]

بنابراین مهم خوب خواندن و تدبر و انديشه است، امام رضا علیه السلام مى‏ فرمايد: «آن مقدار بخوانيد كه در آن خشوع قلب و صفاى باطن و نشاط روحانى و معنوى باشد».[18]

* عقلانیت و ایمان

بی تردید پيشوايان دين، حافظان دين و نگهبانان اعتقاد و ايمان‏ مردم‏ هستند،[19] از سوی دیگر بهترين راه براى از ميان بردن مفاسد اخلاقى و اجتماعى بالا بردن سطح فرهنگ و ايمان‏ مردم‏ است.[20]

لذا در روایتی از امام رضا عليه السلام در تبیین این مسأله که از پدر و اجداد بزرگوارش و على عليه السلام نقل مى‏ كند می خوانیم[21]«...؛ رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: ايمان عبارت از شناخت قلبى و اقرار زبانى و عمل به وسيله اعضا و جوارح است، در حقيقت اينها اركان ايمان به حساب مى ‏آيند».[22]،[23]

در تبیین این مسأله باید گفت گاهى انسان كار خوبى انجام مى‏ دهد و يا ديگران كار خوبى انجام مى‏ دهند، اما در او اثر نمى‏ گذارد، و گاهى كار بدى انجام مى‏ دهد و يا ديگران انجام مى ‏دهند، اما در او تأثيرى ندارد و بى‏ تفاوت است، اين نشانه عدم ايمان است، چون حقيقت ايمان آن چيزى است كه به وجود انسان جهت بدهد و اگر جهت ندهد معلوم مى‏ شود كه پايه و اساسى ندارد،[24] در مقابل چيزى كه هماهنگ باايمان اوست براى او جاذبه دارد و آنچه ناهماهنگ است براى او نفرت ‏آور است كه اين نشانه ايمان است.[25]

لذا اگر بخواهيم ايمانمان را آزمايش كنيم از همين معيار مى‏ توانيم استفاده كنيم كه اگر كار بدى انجام داديم تا شب ناراحت بوده، و اگر كار خوبى انجام داديم هر وقت آن كار خير را مى‏ بينيم خوشحال شويم كه خدا به ما توفيق داده است، اين دليل بر ايمان ماست.[26]

حال با این اوصاف به اين نكته مى ‏رسيم که اگر خلافى در عالم رخ داد و از دست آن فرد مجرم كارى ساخته نيست ولى در قلبش احساس ناراحتى مى‏ كند،[27] اين ناراحتى در مقابل گناه، مرحله‏ اى از توبه و پشيمانى است.[28]

از این رو در حديثى از امام على بن موسى الرضا عليه السلام مى‏ خوانيم كه از جدش رسول خدا صلى الله عليه و آله چنين نقل مى ‏كند:«لَيْسَ شَيْ‏ءٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ مُؤْمِنٍ تَائِبٍ أَوْ مُؤْمِنَةٍ تَائِبَةٍ»؛ چيزى در نزد خدا محبوب تر از مرد يا زن با ايمانى كه توبه كند نيست!».[29]،[30]

هم چنین باید اذعان نمود بالاترين‏ منزلگاه ايمان‏، پله ‏اى است كه هركس به آنجا برسد، سعادتمند و پيروز مى‏ شود؛[31] كه در این میان حُسن خلق، كليد بهشت، وسيله جلب رضاى خدا، نشانه بارز قدرت ايمان، و همطراز عبادت هاى شبانه و روزانه معرفی شده است.[32]

در حديثى از امام رضا علیه السلام آمده است كه پيامبر ص فرمود: «بر شما لازم است به سراغ ُحسن خُلق برويد، زيرا حُسن خلق سرانجام در بهشت است، و از سوء خُلق بپرهيزيد كه سوء خلق سرانجام در آتش است».[33]،[34]

و از آنجا که در بیان نورانی امام على بن موسى الرضا علیه السلام[35] «الْإِيمَانُ فَوْقَ الْإِسْلَامِ بِدَرَجَة»؛ ايمان يك درجه برتر از اسلام است»،[36] لذا در كتاب‏ «فقه الرضا» «بخل» خلاف ايمان معرفی شده است.[37]،[38] و در حديثى دیگر از آن حضرت، بيزارى و برائت از انحصارطلبان، از لوازم ايمان و اسلام شمرده شده است: «وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ أَهْلِ الِاسْتِيثَار».[39]،[40]

اینچنین است که در حديث‏ پرمعنايى دیگر‏ ‏ از هشتمین امام علیه السلام آمده‏ است‏ كه مؤمن نمى ‏تواند مؤمن باشد مگر اين كه سه خصلت در او وجود داشته باشد: سنتى از پروردگار، و سنتى از پيامبر صلى الله عليه و آله و سنتى از ولى او، سپس مى‏ فرمايد: «خداوند عالم الغيب است و اسرار غيب را بر كسى فاش نمى‏ كند، مگر براى رسولانى كه آنها را (براى حفظ اسرار غيب) پذيرفته است».[41] سپس سنت پيامبر صلى الله عليه و آله را مدارا با مردم، و سنت ولى او را صبر در برابر مشكلات بر مى ‏شمرد.[42]،[43]

* عقلانیت و دینداری

هنوز كم نيستند كسانى كه گمان مى‏ كنند دين‏ دارى‏ فقط براى آباد ساختن سراى آخرت و راحتى پس از مرگ است و اعمال نيك توشه ‏اى است براى سراى ديگر و به نقش مذهب پاك و اصيل در زندگى اين جهان به كلى بى‏ اعتنا هستند، و يا اهميت كمى براى آن قائلند.[44]

در حالى كه مذهب پيش از آنكه سراى آخرت را آباد كند، آباد كننده سراى دنيا است، و اصولاً تا مذهب در اين زندگى اثر نگذارد تأثيرى براى‏ زندگى آخرت نخواهد داشت!.[45]

لذا مهم اين است كه بدانيم حقيقت‏ «عبادت» و دین داری چيست؟ آيا تنها انجام مراسمى مانند ركوع و سجود و قيام و قعود و نماز و روزه منظور است؟[46] يا حقيقتى است ماوراى اينها؟ هر چند عبادات رسمى نيز همگى واجد اهميتند.[47]

ناگفته پيداست حقيقت‏ عبادت‏ نهايت خضوع در برابر پروردگار است. كسى كه شيرينى خضوع و تواضع در برابر خدا را دريابد در برابر خلق خدا نيز متواضع است.[48] لیکن حلقۀ مفقودۀ تکمیل و تحقق این مهم را باید در حديثى از امام على بن موسى الرضا علیه السلام جستجو نمود که فرمود:«لَيْسَ الْعِبَادَةُ كَثْرَةَ الصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَكُّرُ فِي أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ عبادت به زيادى نماز و روزه نيست، عبادت واقعى تفكر در كار خداوند متعال و اسرار جهان آفرينش ‏است‏.[49]،[50]

سرّ آن هم بر هر فرد با فكرى روشن و هويدا است، چون در اثر تفكر در نظام عالم هستى و عجايب و شگفتى‏ هاى آن، پايه ايمان و دانش انسان بالا رفته و در اين هنگام اذكارى را كه مى‏ گويد همه از روى اخلاص و كمال معرفت خواهد بود، و البته يك چنين ذكر و عبادتى قابل مقايسه با غير آن نيست.[51]

* عقلانیت و تبیین فلسفه و اسرار احکام و عبادات

بدیهی است عبادت و بندگى، شيوه ‏نامه و آيين‏ نامه عملى مى‏ خواهد همان چيزى كه عقل از تهيه و تنظيم آن عاجز است و تنها خالق انسان است كه با آگاهى از مصالح و مفاسد امور، مى ‏تواند جعل قانون كند و مقررات عملى و شيوه نامه بندگى را تدوين نمايد.[52]

لذا بايد دانست كه فقه چيزى غير از شيوه نامه‏ بندگى و آيين‏ نامه زندگى نمى ‏باشد.[53] بلکه شيوه نامه‏ اى است كه توسط رسولان خدا بدست ما رسيده است و آيين‏ نامه‏ اى است كه با بررسى آيات الهى و مطالعه در سنت و سيره رسول و اوصياى وارثش تنظيم و تدوين مى‏ شود، همان حقيقتى كه در بيان امام على بن موسى الرضا عليه السلام تجلى يافته است،[54] آنجا كه در جواب سؤال از علت وجوب شناخت پيامبران و ايمان به آنها و وجوب اطاعت از آنها مى ‏فرمايد: «وقتى كه انسان ‏ها از طريق توانمندى ‏ها و استعدادهاى شخصى‏ شان نتوانند مصالح خويش را تأمين كنند و از طرفى خداوند، قابل رؤيت ظاهرى نباشد و انسان‏ ها نيز از ادراك او عاجز باشند چاره ‏اى جز اين نيست كه پيامبر معصومى را واسطه بين خود و آنان قرار دهد تا آنها را از امر و نهى و ادبش آگاه سازد و به عوامل دستيابى به منافع و فاصله گرفتن از مضرات واقفشان نمايد».[55]،[56]

در ادامه دیگر روايت از آن حضرت نيز مؤيد همين مطلب است، كه فرمود:«بدانيد كه در رأس اطاعت خداى سبحان اين مطلب قرار گرفته كه ما بايد در برابر تمام احكام و دستورات و قوانين الهى تسليم شويم، و همه آنها را اجرا كنيم،[57] چه احكامى كه فلسفه آنها را عقل ما درك مى ‏كند و چه احكام و دستوراتى كه فلسفه آنها را عقل ما نمى ‏تواند درك كند ... و خداوند مردم را با اطاعت و بندگى خود با قوانين عقلانى و فوق عقل، امتحان و آزمايش مى‏كند، تا حجت بر مردم تمام شود و شبهه‏ ها زدوده گردد».[58]،[59]

هم چنین آن امام بزرگوار در فرازی دیگر فرمودند؛ «تمام چيزهايى را كه خداوند مباح كرده به خاطر مصلحت و منفعت بوده و هرچه را حرام كرده به خاطر مفسده و مضرات و خطرات آن بوده است».[60]؛« خداوند از خوردنى‏ ها و آشاميدنى‏ ها چيزى را مباح نكرده مگر اينكه در آن منفعت و مصلحت بوده و چيزى را حرام نكرده، مگر اين كه در آن ضرر و نابودى و فساد بوده است».[61]،[62]

با این تفاسیر امام رضا عليهما السلام علیرغم فشارها و تنگناها حكومت بنى عباس، در همان شرايط به ترويج فرهنگ اهل بيت و فقه آل محمد صلى الله عليه و آله پرداختند.[63]

آن حضرت در روایتی درباره آثار کلی عبادت فرمود:[64] «اگر كسى بگويد: چرا خداوند به بندگانش دستور عبادات داده (مگر نياز به عبادت آنها دارد؟) در پاسخ گفته مى‏ شود، اين به خاطر آن است كه ياد خدا را به فراموشى نسپارند، و ادب را در پيشگاه او ترك نكنند، و از امر و نهى او غافل نشوند، چرا كه در آن صلاح و قوام آنها است، و اگر مردم بدون پرستش و عبادت رها شوند، مدت زيادى بر آنها مى‏ گذرد (و از ياد خدا غافل مى ‏شوند) لذا دلهاى آنها قساوت پيدا مى‏ كند.»[65]،[66]

در ادامه و در تبیین فلسفۀ نماز و در حديثى از امام على بن موسى الرضا عليه السلام مى‏ خوانيم: «فلسفه نماز اقرار به ربوبيت خداوند متعال و نفى هرگونه شرك و قيام در برابر ذات پاك خداوند با تسليم و تواضع و خضوع است».[67] ،[68] همانگونه که در حديث معروف از آن حضرت آمده است: «الصَّلَاةُ قُرْبَانُ كُلِّ تَقِي‏»؛ نماز وسيله تقرب هر پرهيزگارى است».[69]،[70]

آن‏ گاه امام رضا عليه السلام در ادامه اين سخن به شرح اجمالی درباره فلسفه نماز و روزه و زكات، پرداخته چنين مى‏ فرمايد: «(خداوند نماز را واجب كرد) به اين جهت كه ساييدن پيشاني ها كه بهترين جاى صورت است بر خاك، موجب تواضع و فروتنى است و گذاردن اعضاى پرارزش بدن بر زمين دليل بر كوچكى،[71] و چسبيدن شكم ها به پشت، به هنگام روزه، مايه تواضع است و نيز پرداخت زكات، موجب صرف ثمرات زمين و غير آن براى نيازمندان و مستمندان مى‏گردد (و همه اين امور، بندگان را از آفت كبر و غرور بازمى‏ دارد و به تواضع و فروتنى دعوت مى ‏كند)». [72]

هم چنین در روايتى كه محمد بن سنان‏[73] از امام هشتم حضرت على بن موسى الرضا عليه آلاف التحية و الثناء نقل كرده علت تحريم ربا را چنين بيان مى‏ كند:[74] حضرت رضا عليه السلام در اين روايت براى حرمت ربا دو دليل ذكر فرموده است: نخست سخن خداوند متعال در قرآن مجيد كه از رباخوارى نهى كرده است، ديگر اين كه رباخوارى أكل مال به باطل است، سپس امام عليه السلام مثال مى‏ زند كه اگر كسى يك درهم را به دو درهم بفروشد.[75] در اين معامله يك درهم در مقابل يك درهم قرار مى‏ گيرد اما درهم دومى كه فروشنده از خريدار مى ‏گيرد، باطل است و دليل عقلى و منطقى ندارد به همين جهت أكل مال به باطل است، از اين رو رباخوارى حرام شده است، سپس چنين معامله‏ اى را كه باعث فساد اموال مى‏ شود به معامله انسان سفيه تشبيه مى‏ كند؛ يعنى معامله ربوى شبيه معامله سفهى است و معامله سفهى باطل است».[76]

سخن آخر

در خاتمه باید گفت  تنها متابعت و پيروى از معصومين مى‏ تواند انسان را از گمراهى و متابعت شياطين به طور قطع باز دارد؛ چرا كه افراد غيرمعصوم خود ممكن است لغزش پيدا كنند و گرفتار خطا و گناه شوند و بازيچه دست شيطان گردند![77]

بنابراین و با توجه به کلام نورانی امام على بن موسى الرضا عليه السلام که فرمود؛ «نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ»؛ اهل ذكر مائيم و از ما بايد سؤال كرد»[78]، باید تأکید نمود ائمۀ معصومین علیهم السلام مصداق اتم و اكمل «اهل ذكر» هستند، زیرا علم آنها از علم پيامبر صلى الله عليه و آله و خدا سرچشمه مى‏گيرد، علم آنها علمى خالى از خطا و اشتباه است، علمى توأم با مقام عصمت می باشد.[79]

اینگونه است که در دعاى پرمعنايى كه بعد از زيارت امام على بن موسى الرضا عليه السلام به آن توصيه شده، مى‏ خوانيم: «كُلَّمَا وَفَّقْتَنِي بِخَيْرٍ فَأَنْتَ دَلِيلِي عَلَيْهِ وَ طَرِيقِي إِلَيْهِ»؛ هرزمان مرا به كار نيكى دادى تو راهنماى من به سوى آن و نشان‏ دهنده مسير من بودى».[80]،[81]

بدین ترتیب در حديثى از امام على بن موسى الرضا (ع) مى‏ خوانيم: كه فرمود: «نَحْنُ حُجَجُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ ... وَ نَحْنُ شُهَدَاءُ اللَّهِ وَ أَعْلَامُهُ فِي بَرِيَّتِه..»‏؛ ما حجت هاى خدا در ميان خلقيم و شاهدان او و نشانه ‏هايش در ميان مردميم»[82] و به تعبیر دیگر از آن حضرت، آل محمد صلى الله عليه و آله كسانى هستند كه از قرآن استنباط مى‏ كنند و حلال و حرام را مى ‏شناسند و آنها حجت خدا بر خلق او هستند».[83]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظلّه) makarem.ir

پاورقی:

[1]  منتهى ‏الآمال، تاريخ زندگانى امام رضا عليه السلام و بحارالانوار، جلد 49، صفحه 9، حديث 16 و صفحه 10، حديث 17.

[2] كليات مفاتيح نوين ؛ ص829.

[3]  بحار الأنوار، ج 2، ص 245.

[4] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج‏1 ؛ ص252.

[5] اعتقاد ما ؛ ص121.

[6] از تو سوال مى كنند(مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله) ؛ ص149.

[7] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏4 ؛ ص365.

[8] تفسير نمونه ؛ ج‏11 ؛ ص245.

[9]  غررالحكم، ص 55، ح 496.

[10] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏13 ؛ ص318.

[11]  بحارالانوار، ج 72، ص 101، ص 25.

[12] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏10 ؛ ص421.

[13]  سفينة البحار، جلد 1، صفحه 718 در بحث« شور».

[14] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج‏2 ؛ ص350.

[15] گفتار معصومين(ع) ؛ ج‏1 ؛ ص47.

[16]  وسائل جلد 8 صفحه 532.

[17] تفسير نمونه ؛ ج‏17 ؛ ص59.

[18] برگزيده تفسير نمونه، ج‏5، ص: 320.

[19] جلوه حق بحثى پيرامون( صوفيگرى) در گذشته و حال ؛ ص8.

[20] تعزير و گستره آن ؛ ص13.

[21] گفتار معصومين(ع) ؛ ج‏2 ؛ ص135.

[22]  عيون اخبارالرضا عليه السلام، ج 1، ص 227.

[23] گفتار معصومين(ع)، ج‏2، ص: 136.

[24] گفتار معصومين(ع) ؛ ج‏1 ؛ ص201.

[25] همان؛ ص: 202.

[26] همان.

[27] همان.

[28] همان.

[29] مستدرك الوسائل؛ جلد 12؛صفحه 125.

[30] اخلاق در قرآن ؛ ج‏1 ؛ ص222.

[31] مثال­هاى زيباى قرآن ؛ ج‏2 ؛ ص124.

[32] تفسير نمونه، ج‏24، ص: 381.

[33] « روح البيان»، جلد 10، صفحه 108.

[34] گفتار معصومين(ع) ؛ ج‏2 ؛ ص20.

[35] تفسير نمونه ؛ ج‏22 ؛ ص207.

[36] بحار الانوار جلد 70 صفحه 136.

[37] همان، جلد 75، صفحه 346.

[38] اخلاق در قرآن ؛ ج‏2 ؛ ص376.

[39] عيون الاخبار، ج 2، ص 133.

[40] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج‏2 ؛ ص441.

[41] اخلاق در قرآن ؛ ج‏3 ؛ ص364.

[42]  بحارالانوار، جلد 72، صفحه 68.

[43] اخلاق در قرآن ؛ ج‏3 ؛ ص364

[44] تفسير نمونه ؛ ج‏9 ؛ ص11.

[45] همان؛ ص 12.

[46] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج‏4 ؛ ص552.

[47] همان؛ ص: 553.

[48] اخلاق در قرآن ؛ ج‏2 ؛ ص74.

[49]  اصول كافى جلد 2 كتاب«الكفر و الايمان» باب التفكر( صفحه 45).

[50] تفسير نمونه ؛ ج‏18 ؛ ص141.

[51] جلوه حق بحثى پيرامون( صوفيگرى) در گذشته و حال ؛ ص133.

[52] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج‏1 ؛ ص49.

[53] همان.

[54] همان؛ ص: 50.

[55]  بحار الأنوار، ج 6، ص 60- 59؛ عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 99.

[56] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج‏1 ؛ ص50.

[57] همان ؛ ص415.

[58]  بحار الأنوار، ج 75، ص 348.

[59] دائرة المعارف فقه مقارن، ج‏1، ص: 416.

[60] همان ؛ ص410.

[61]  مستدرك الوسائل، ج 16، ص 165، باب اول از ابواب اطعمه محرمه، ح 5.

[62] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج‏1 ؛ ص410.

[63] همان ؛ ص103.

[64] اخلاق در قرآن ؛ ج‏1 ؛ ص343.

[65]  عيون اخبار الرضا، مطابق نقل نور الثقلين، جلد 1، صفحه 39، حديث 39.

[66] اخلاق در قرآن، ج‏1، ص: 344.

[67]  وسائل الشيعة، جلد 3، صفحه 4، كتاب الصلاة، باب وجوب الصلاة، حديث 7.

[68] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏7 ؛ ص439.

[69]  الكافى، جلد 3، صفحه 265، حديث 6.

[70] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏7 ؛ ص726.

[71] همان، ص: 440.

[72] همان.

[73]  محمد بن سنان از اصحاب امام على بن موسى الرضا( ع) است و غالبا علل احكام را كه حضرت رضا( ع) فرموده است ايشان نقل مى‏كند ولى در علم رجال محل بحث و اختلاف است، عده‏اى جدا او را توثيق مى‏كنند و بعضى تضعيف مى‏نمايند و گروه سومى قائل به توقف شده‏اند، ولى نظر به اين كه ما در اينجا در صدد اثبات حكم شرعى نيستيم، بلكه فلسفه حكم را بيان مى‏كنيم مشكلى ايجاد نمى‏شود.

[74] ربا و بانكدارى اسلامى ؛ ص33.

[75]  لازم به يادآورى است كه ربا دو قسم است:

( 1). ربا معامله‏اى كه اختصاص به كالاهاى خاصى دارد.

( 2). رباى قرضى كه در همه كالاها جارى است و مثال مطرح شده در روايت از قسم اول است ولى فلسفه آن اختصاص به اين قسم ندارد، بلكه از جملات ديگر روايت استفاده مى‏شود كه اين علت يعنى اكل مال به باطل در هر دو قسم ربا جارى است.

[76]  وسايل الشيعة، جلد 12، ابواب الربا، باب 1، حديث 11.

[77] پيام قرآن ؛ ج‏9 ؛ ص109.

[78]  تفسير برهان، جلد 2، صفحه 369.

[79] پيام قرآن ؛ ج‏9 ؛ ص110.

[80] بحار الانوار، جلد 99، صفحه 55.

[81] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏7 ؛ ص331.

[82] از كتاب« كمال الدين» صدوق، طبق نقل تفسير نور الثقلين جلد 3 صفحه 526 روايات ديگرى نيز به همين مضمون در اين زمينه نقل شده است.

[83]  تفسير كنز الدقائق، جلد 3، صفحه 486.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha