خبرگزاری «حوزه» در گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین محمد خردمند، کارشناس پاسخ به شبهات مجمع جهانی اهل بیت (علیهم السلام) ویژگی های زندگی به سبک اهل بیت علیهم السلام ونحوه دسترسی به این نوع سبک زندگی را مورد بررسی قرار داده است .
تعریف شما از سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام چیست؟
با توجه به آنکه سبک زندگی هر انسانی، در واقع متودولوژی و مهارتهای زندگی و منطق عملی متغیر یا ثابت او در مواجهه با مسائل و مشکلات زندگی است؛ می توان گفت: سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام، عبارت است از مجموعه ای از اندیشه ها ، اخلاق و عملکردهای خاندان عصمت و طهارت (چهارده معصوم علیهم السلام) که به صورت سیره اعتقادی، اخلاقی، اقتصادی، مدیریتی و ... در دوره زندگی خود داشته اند و به شکل قطعی و یقینی برای ما از راه علمی معتبر، ثابت شده است. بنا بر این گفتنی است در صورتی می توانیم ادّعا کنیم به سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام دست یافته ایم که به روش شناسی عملکرد آنان بپردازیم و با اندیشه و اجتهاد، به قانون هایی کلی برسیم که بتوانیم از آن در زندگی فردی و اجتماعی خودمان بهره ببریم.
ویژگیهای سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام کدام است؟
سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام از منظر روشی حدّ اقلّ دارای سه ویژگی هماهنگی، میانه روی و استناد معتبر است به این معنا که هر گاه بخواهیم سبک و سیره اهل بیت علیهم را در هر یک از مسائل زندگی فردی یا اجتماعی بیان کنیم باید بتوانیم: 1- سازگاری آن را با آموزه های قرآن کریم نشان دهیم 2- اعتدال و دوری آن را از افراط و تفریط مشخص کنیم و 3- با استناد به منابع معتبر اثبات کنیم که چنین سبکی متعلق به زندگی اهل بیت علیهم السلام است. همچنین از نظر محتوایی، سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام در واقع آینه تمام نمای حیات طیبه است که در قرآن کریم و اسلام ناب محمدی آمده است و پیروی از آن، انسان را به هدف آفرینش می رساند. در قرآن کریم آمده است: "لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثيراً." (احزاب/ 21.) یعنی: يقيناً براى شما در روش و رفتار فرستاده خدا، اسوه و الگوى نيكويى است براى كسى كه همواره به خدا و روز قيامت اميد دارد و خدا را بسيار ياد مىكند. پس در درجه اول زندگی رسول اکرم (ص) و بعد زندگی اهل بیت پاک ایشان علیهم السلام، اسوه و سرمشق همه انسانها است.
با این ویژگیها که مطرح کردید آیا عموم مردم می توانند به سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام دسترسی بیابند؟
-روشن است که مردم کوچه و بازار به صورت مستقیم و بدون راهنمایی دانشمندان قرآن شناس و حدیث شناس نمی توانند خودشان سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام را کشف کنند. شناسایی روش زندگی اهل بیت علیهم السلام یک فعالیت علمی دقیق و اجتهادی است و بدیهی است که همگان شرایط و تواناییها و مهارتهای لازم برای استباط و اجتهاد را ندارند.
پس آیا می توانیم این نتیجه را بگیریم که شناخت و شناساندن سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام، از سویی یک ضرورت و رسالت سرنوشت ساز و مسئولیت اساسی برای عالمان اسلامی است و از سوی دیگر اگر نااهلان وارد این موضوع شوند، می تواند لغزشگاه هم باشد؟
بله کاملا درست است ، در اینجا می خواهم با یک مثال از زندگی حضرت امام صادق علیه السلام آفت مورد نظر شما را توضیح بدهم تا روشن شود که ساده لوحان بی خبر چگونه گمراه می شوند و سبب گمراهی دیگران می گردند. اگر با نگاه درس آموزی به سیره علمی و عملی حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نظر کنیم، درس های فراوانی از نظر اخلاقی و اجتماعی می توانیم از اندیشه و عملکرد ایشان یاد بگیریم. یکی از این درسها که از نظر سبک زندگی اسلامی بسیار مهمّ است؛ همان واقعه آموزنده ای است که در منابع اسلامی از جمله در "معانی الاخبار" شیخ صدوق آمده و استاد شهید مطهری آن را تحت عنوان "شهرت عوام" در کتاب "داستان راستان" به نقل از "وسایل الشیعه" آورده است. خلاصه واقعه این است: شخصی در ميان مردم عوام به عنوان انسانی مقدس و باتقوا شهرت یافته بود. يك روز بهطور ناشناس نزد او رفت، ديد ارادتمندان وى كه همه از طبقه عوام بودند غوغايى در اطراف او بپا كردهاند. امام بدون آنكه خود را بنماياند و معرفى كند ناظر جريان بود. تا آنكه او از مردم جدا شد و به تنهايى راهى را پيش گرفت. امام آهسته به دنبال او روان شد تا ببيند كجا مىرود و چه مىكند. آن مرد جلو دكان نانوايى ايستاد. امام با كمال تعجب مشاهده كرد كه اين مرد همين كه چشم صاحب دكان را غافل ديد، آهسته دو عدد نان برداشت و در زير جامه خويش مخفى كرد و راه افتاد. امام با خود گفت شايد منظورش خريدارى است و پول نان را قبلا داده يا بعدا خواهد داد. ولى بعد فكر كرد اگر اينطور بود پس چرا همين كه چشم نانواى بيچاره را دور ديد نانها را بلند كرد و راه افتاد؟! باز امام آن مرد را تعقيب كرد و هنوز در فكر جريان دكان نانوايى بود كه ديد در مقابل بساط يك ميوه فروش ايستاد، آنجا هم مقدارى درنگ كرد و تا چشم ميوه فروش را دور ديد، دو عدد انار برداشت و زير جامه خود پنهان كرد و راه افتاد. بر تعجب امام افزوده شد. تعجب امام بیشتر شد زمانی که ديد آن مرد رفت به سراغ يك نفر مريض و نانها و انارها را به او داد و راه افتاد! در اين وقت امام خود را به آن مرد رساند و از او توضيح خواست. او نگاهى به قيافه امام كرد و گفت: «خيال مىكنم تو جعفر بن محمدى.». امام جواب مثبت داد. آن مرد با غرور گفت: افسوس كه اين اندازه نادانى! معلوم مىشود كه يك حساب ساده را در كار دين نمىتوانى درك كنى، مگر نمىدانى كه خداوند در قرآن فرموده: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» (انعام/ 160.) هر كار نيكى ده برابر پاداش دارد. باز قرآن فرموده: «وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزى إِلَّا مِثْلَها» (انعام/ 160.) هر كار بد فقط يك برابر كيفر دارد. روى اين حساب پس من دو نان دزديدم دو خطا محسوب شد، دو انار هم دزديدم دو خطاى ديگر شد، مجموعا چهار خطا شد؛ اما از آن طرف آن دو نان و آن دو انار را در راه خدا دادم، در برابر هر كدام از آنها ده حسنه دارم، مجموعا چهل حسنه نصيب من مىشود. در اينجا يك حساب خيلى ساده نتيجه مطلب را روشن مىكند و آن اينكه چون چهار را از چهل تفريق كنيم، سى و شش باقى مىماند. بنابراين من سى و شش حسنه خالص دارم! حضرت امام صادق علیه السلام با شگفتی پاسخ داد: آيه قرآن را مگر نشنيدهاى كه مىفرمايد: «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» (مائده/ 27.) خدا فقط عمل پرهيزگاران را مىپذيرد. حالا يك حساب بسيار ساده كافى است كه تو را به اشتباهت واقف كند. تو به اقرار خودت چهار گناه مرتكب شدى، و چون مال مردم را به نام صدقه و احسان به ديگران دادى نه تنها حسنهاى ندارى، بلكه به عدد هر يك از آنها گناه ديگرى مرتكب شدى. پس چهار گناه ديگر بر چهار گناه اوّلى تو اضافه شد و مجموعا هشت گناه شد و هيچ حسنهاى هم ندارى. امام صادق وقتى اين داستان را براى دوستان نقل كرد، افزود: اين گونه تفسيرها و توجيههاى جاهلانه و زشت در امور دينى سبب مىشود كه عدهاى گمراه شوند و ديگران را هم گمراه سازند. (نگاه کنید به داستان راستان در مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج 18 ص319- 321.) اگر در این داستان دقت کنیم روشن می شود که در سبک زندگی امام صادق علیه السلام، رفتار ماکیاولیستی به هیچ وجه پذیرفته نیست و به اصطلاح، هدف وسیله را توجیه نمی کند و برای رسیدن به قرب و رضای الهی هرگز نمی توان از دروغ و فریب و گناه استفاده کرد.
پس می توانیم به طور روشن به این مطلب برسیم که دخالت عوام و نااهلان در تبیین و تبلیغ سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام، مشکل ساز است. به نظر شما آسیب اصلی که از این راه ایجاد می شود چیست؟
اشکال اساسی این می شود که سبک و روش زندگی اهل بیت علیهم السلام با تحریفی که نااهلان در آن می کنند، تبدیل به عملکردی شخصی و ذوقی بدون مبنای صحیح قرآنی می شود و دیگر قابلیت الگوبرداری خود را از دست می دهد و مردم نمی توانند آن بزرگواران را به عنوان اسوه و سرمشق زندگی خود قرار دهند.
اشاره ای به حضرت امام جعفر صادق علیه السلام داشتید ویژگی عصر امامت این امام همام را بیشتر توضیح دهید.
امام صادق علیه السلام در اواخر حکومت امویان و اوایل حکومت عباسیان، مسؤولیت حسّاس و کلیدی امامت شیعه را، با نهایت درایت بر عهده گرفت و به سر منزل مقصود رساند. این دوران بسیار مهمّ و مغتنم که به تعبیر استاد شهید مطهری، "فرصت طلایی" (مجموعه آثار استاد شهيد مطهري (سيرى در سيره ائمه اطهار عليهم السلام)، ج18، ص 36.) بود؛ زمینه مناسبی برای فعالیت امام (ع) و بیدارسازی مردم فراهم آورد. در این دوره، حاکمان جائر اموی و عباسی تا حدود زیادی به خود مشغول گشتند و در صدد رفع مشکلات بسیار خود بودند و فرصت کامل و کافی برای رسیدگی دقیق و همه جانبه به فعالیتهای اصلاحی امام صادق علیه السلام نداشتند و این بهترین موقعیت بود تا آن امام حکیم به اصلاح کژیها و انقلاب فرهنگی در اندیشهها و باورها بپردازد و زیر بنای فکری و اعتقادی خلل ناپذیری برای نهضتهای فکری و انقلابی، بیش از پیش فراهم سازد.
آیا در سیره امام مطلبی در مورد روش ایشان در گفتگو با مخالفان آمده است؟
بله مطالب بسیاری وجود دارد مانند چگونگی گفتگوی ایشان با ابن ابی العوجاء مادیگرای آن دوران، که در کتاب اصول کافی آمده است. یک مثال دیگر: مُفَضَّل بن عمر؛ از اصحاب امام صادق علیه السلام بود که رساله وی درباره توحید، موجود و معروف است. داستان نگارش توحید مُفَضَّل ما را با روش امام صادق علیه السلام در گفتگو و مناظره آشنا می سازد: مفضّل بن عمر روزی در مسجد النبی (ص) نشسته بود که ابن ابی العوجاء- مادّی معروف- آمد و با یکی از همفکران خود به گفتگو پرداخت. این دو نفر به نفی نبوت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله پرداختند و در آخر، ابن ابی العوجاء گفت به نظر من اساساً خدایی نیست و طبیعت قائم به ذات است ...! مفضل بن عمر برآشفت و به آنها گفت: ای دشمنان خدا، چه میگویید؟ ابن ابی العوجاء که مفضل را نمیشناخت گفت: تو کیستی؟ اگر متکلّمی بیا روی اصول و مبانی کلامی بحثکنیم، اگر سخن درستی بگویی میپذیریم و اگر اهل کلام نیستی با تو سخنی نداریم. اگر هم از اصحاب امام صادق علیه السلام هستی که او هرگز برآشفته و غضبناک نمیشود. او چنان به سخنان ما گوش میدهد که میپنداریم سخن ما را پذیرفته است امّا بعد از اتمام کلام ما آنچنان حرفهای ما را ابطال میکند که قدرت انکار نداریم و هیچ راه فراری نمییابیم. اگر تو از اصحاب جعفر بن محمّدی، مثل او با ما رفتار کن. مفضّل بعد از این واقعه، خدمت امام صادق علیه السلام رسید و امام نیز مطالب بسیاری درباره توحید فرمودند و مفضّل نوشت. (بحار، ج 3، ص 57.)
نتیجه و استنتاج نهایی شما چیست؟
محبت به اهل بیت علیهم السلام گوهری بسیار گرانبها و زندگی ساز است ولی بدون تردید باید همراه با بصیرت و دانایی باشد وگرنه ولایت و محبت بدون بصیرت، زیانبار است و سبک و سیره نورانی اهل بیت علیهم السلام را منزوی و عقیم می کند و تأکید می کنم که برداشت عوامانه و بدون علم و بصیرت از روش و سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام، نه قابل دفاع است و نه قابلیت الگوبرداری دارد. پس ضروری است به بصیرت و معرفت خود نسبت به مقام امامت و ولایت اهل بیت علیهم السلام بیفزاییم و در این راه لازم است از روحانیت و اندیشمندان بزرگ حوزه های علمیه مدد بگیریم و بهره ببریم و به این مفاد آیه عمل کنیم که: "... فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ." (انبیاء/ 7.) یعنی: اگر نمىدانيد از اهل ذکر و دانايان بپرسيد.
نظر شما