باید کسانی باشند که حوزه علمیه نجف را به نحو صحیح جهت بدهند و علاوه بر تحکیم رابطه حوزه علمیه نجف با حوزه علمیه قم موضع جمهوری اسلامی را در نجف تقویت کنند .
از یکی از دوستان نام آیتالله سید علیاکبر حائری برادر کوچکتر آیتالله سید کاظم حائری را شنیدم و متوجه شدم، ایشان هم اکنون در قم هستند و چند سالی است که در نجف اشرف رحل اقامت کردهاند، علاوه بر کرسی درس خارج مدرسه علمیهای نیز تأسیس نمودهاند، مهمتر از همه، ایشان از شاگردان مکتب درس و علمآموزی شهید سید محمدباقر صدر هستند و با دغدغه احیاء و نشر تفکرات امام راحل و شهید صدر پس از اقامت سالیانی در ایران به نجف اشرف رجعت کردهاند و به تربیت طلاب اهتمام دارند.
با اذن استاد به منزل ساده ایشان قدم نهاده و ساعتی در محضرشان بودیم و در این فرصت کم نمیدانستم از کجا شروع کنم و به چه مطالبی بپردازم بههرحال آنچه رزقمان بود در این گفتگو که کاش طولانیتر میشد، شنیدیم و نگارش کردیم به امید اینکه برای خوانندگان عزیز مفید فایده باشد.
با سلام و تشکرلطفاً در ابتدا گزارشی از زندگی علمی خود ارائه بدهید؟
بنده علیاکبر حائری متولد 1333 هجری شمسی و متولد نجف اشرف هستم و در حوزه علمیه نجف به تحصیلات حوزوی پرداخته و در آنجا پرورشیافتهام.
دروس مقدمات و سطوح حوزه نجف را اکثر پیش پدر و اخویهای بزرگترم خواندم و بعضاً از اساتید دیگر هم بهره بردهام و حدوداً در سن نوزدهسالگی یا بیستسالگی به درس خارج رسیدم و در همان سنین بود که به محضر شهید صدر مشرف شده و از دروس خارج ایشان استفاده میکردم.
ظاهرا حضرتعالی و دیگر برادرانتان نیز در دروس خارج شهید صدر شرکت میکردید؟
بله، ما چهار برادر بودیم که من چهارمی ایشان هستم؛ اخوی بزرگترم آیتالله سید کاظم حائری؛ برادر دیگری شهید سید محمدعلی حائری که در عراق به مقام رفیع شهادت نائل شد و دیگری سید محمدحسین حائری است که در حال حاضر مسئول دفتر اخوی بزرگم در قم هستند و هر چهار نفرمان از شاگردان مرحوم شهید صدر هستیم.
بنده در حوزه علمیه نجف پرورشیافته و در همانجا با دختر مرحوم آقا عزیز طباطبایی یزدی ازدواج کردم، الان هم الحمدالله چهارتا فرزند پسر و دو فرزند دختردارم و فقط فرزند اوّلم سید حسن، متولد نجف است و بقیه فرزندانم در ایران متولد شدند.
چند سال در درس خارج شهید صدر حضور داشتید و چه شد که به ایران برگشتید؟
این توفیق را داشتم که بیش از پنج سال درس خارج شهید صدر را درک کنم و بعدازآن از نجف به ایران رانده شدیم و در اینجا هم شاگرد اخوی بزرگم سید کاظم حائری بودم و ادامه تحصیل دادم و الحمدالله در حال حاضر مشغول تدریس خارج هستم.
چرا مجدداً به نجف برگشتید؟
قبل از بازگشت به نجف حدود یک سال در ایران به تدریس درس خارج مشغول بودم، بعدازاینکه نظام سابق عراق سقوط کرد احساس وظیفه کردم چراکه باید در حوزه علمیه نجف کسانی باشند این حوزه را اصلاح بکنند، زیرا متأسفانه حوزه نجف اکثراً یک حوزه روشنفکر به این معنی که ایده تشکیل حکومت اسلامی را در سر بپروراند نیست و باید کسانی باشند حوزه علمیه نجف را به نحو صحیح جهت بدهند و رابطه حوزه علمیه نجف را با حوزه علمیه قم تقویت کنند و موضع جمهوری اسلامی را در نجف تقویت نمایند، من احساس کردم خودم وظیفهدارم در این راه تلاش کنم و باید به نجف برگردم و در احیاء این تفکر نقشی داشته باشم، بالأخص که حوزه علمیه نجف را در ایام حکومت صدام و بعثیها نابود کرده بودند و چیزچندانی از حوزه علمیه نجف باقی نمانده بود، لذا احساس کردم که برای شکل دادن جدید حوزه علمیه نجف بههرحال وظیفهای دارم و باید در آنجا نقشی ایفا کنم.
بعد از ورود به حوزه علمیه نجف چه اقداماتی انجام دادید؟
در آنجا در کنار درس خارجی که دارم موسسهای نوپا تشکیل دادیم به نام «مجمع الفکر الاسلامی » البته در قم هم موسسهای به نام «مجمع الفکر الاسلامی» وجود دارد آقای اراکی تشکیل دادهاند و در نجف این موسسه را پایهگذاری کردم و برخی از جزوهها را تاکنون منتشر و به چاپ رساندیم اخیراً مدرسهای علمیهای به نام مدرسه امام الحجه تشکیل داده ام که دو ساختمان دارد، یکی از آن دو، محل درس و بحث علمی و دیگری خوابگاه طلاب است.
بنا داریم که این طلبهها را از آغاز و نقطه صفر به دست خودمان تربیت کنیم، البته طرح دیگری هم داشتیم و بنا داشتیم در آن طرح افراد نخبه حوزوی را جذب کنیم و مدرسهای از نخبگان تشکیل دهیم ولی مشکلی که وجود داشت این بود این نخبگان تربیتشده دیگران بودند و در خط امام راحل (ره) و مرحوم شهید صدر (ره) نبودند؛ البته شاگردان خودم الحمدالله در این چند سال توانستهاند فضل علمی بگیرند و تربیت علمی شوند و در همان خط علمی و سیاسی امام و شهید صدر قرار بگیرند.
البته در نظر دارم اگر امکاناتش مهیا بشود یک مجله علمی منتشر کنیم و در حال حاضر مقدماتش آمادهشده است همچنین یکی از ایدههایی که مدنظر است پرورش و تربیت خطباء و منبریهای توانا است تا بر روش و منهج صحیح تربیتشان کنیم.
راجع به ایده تشکیل حکومت دینی و مباحث فقه حکومتی هم اقداماتی انجام دادهاید؟
در بسیاری از کنگرهها و اجلاسیه هایی که پس از سقوط نظام حاکم عراق تشکیل میگردید، شرکت میکردم و در این مجامع و محافل سخنرانیهای متعددی انجام شد آنچه مقدور من بود راجع به جمهوری اسلامی؛ حوزه علمیه قم؛ ایده انقلاب و حکومت دینی به تبیین و توضیح می پرداختم .
حوزه علمیه نجف خیلی جای کار دارد و برای اینکه حوزه نجف به جایگاه مطلوبی برسد نیازمند کار و تلاش مجدانه و زمان هست.
کاستیهای حوزه علمیه قم و نجف در چه محورهای قابلبررسی است و در حال حاضر رابطه علمی حوزه قم و نجف چگونه است؟
تقویت رابطه حوزه علمیه قم و حوزه علمیه نجف خیلی جای کار دارد، باید اساتید حوزه چه در سطح مراجع و چه در سطح اساتید به این باور برسند این وحدت و رابطه چه آثار و برکاتی بر این دو حوزه دارد، تا این همکاری اتفاق بیفتد و تقویت شود، البته من به سهم خودم در این زمینه تلاش میکنم، اما واقعاً دستتنها هستم و بعضی اساتید که بعد از سقوط صدام به عراق برگشتند در این رابطه نقش کمرنگی دارند، باید سعی کنند تا نقش بیشتری ایفاء کنند متأسفانه یکی از مسائلی که جای آن در حوزه علمیه نجف خالی است، فقدان تشکیلاتی مشابه جامعه مدرسین قم در نجف است بنده مکرراً پیگیر این مطلب درجاهای مختلف بودهام و متأسفانه استجابتی ندیدهام و تشکیل این مجموعه یکی از مهماتی است که در حوزه نجف مغفول مانده و اگر این مجموعه ایجاد شود میتواند در کنار مرجعیت کمککار مرجعیت باشد و در مسائل سیاسی و اجتماعی نیز حامی یکدیگر باشند، چراکه گاه در مباحث سیاسی شاید صلاح نباشد مرجعیت مطلبی را بنام خودش منتشر کند و همین پیام و مطالب مرجعیت میتواند از کانال دیگری مانند جامعه مدرسین و اساتید حوزه منتشر شود، کما اینکه در حوزه علمیه قم نیز در بسیاری از مواقع صلاح نبود درباره یک مطلبی فلان مرجع موضعگیری کند و آن مطلب به نام آن مرجع پخش شود، اما همان مطلب به نام جامعه مدرسین منتشر میگردید؛ ولی متأسفانه هرچه سعی کردیم این مهم تاکنون محقق نشده است و حساسیت هایی نسبت به اجرای این مسئله وجود دارد و امیدواریم این مهم تحقق یابد.
جایگاه مراجع در تحولات سیاسی عراق رو چگونه ارزیابی میکنید؟
فتوای جهاد کفایی آیت الله سیستانی تحول بزرگی ایجاد کرد، دیگر مراجع نیز در تحولات سیاسی عراق کم و بیش اوضاع را رصد می کنند.
جایگاه اندیشه امام و رهبری در حوزه نجف چگونه است؟
همانطوری که قبلاً ذکر کردم، دلیل بازگشتم به نجف احساس وظیفهای بود که نسبت به تقویت این مسائل در حوزه نجف وجود داشت همواره احساس میکردم در حوزه نجف کسی نیست یا کمتر کسی است که مسائل مربوط به ایده حکومت اسلامی را در سر بپروراند و در خط انقلابی و خط امام خمینی (ره) و شهید صدر (ره) باشد، درزمانی که امام خمینی (ره) در نجف بحث حکومت اسلامی را بازگو کردند این مباحث را منتشر کردند، تنها کسی که از مراجع او را تائید کرد و موضعگیری مثبتی داشت، مرحوم شهید صدر(ره) بود، در آن مسئله بحث ولایتفقیه، بحث حکومت اسلامی و ما هم که از شاگردهای مرحوم صدر بودیم، لذا پیگیر همین مسئله شدیم و بودیم و هستیم، اما چنین خط و ایدهای را کمتر در اساتید حوزه نجف میبینیم و برای تحقق این ایده جای کار زیادی دارد تا حوزه علمیه نجف در خط امام خمینی و شهید صدر قرار بگیرد.
مرحوم شهید صدر چه برنامههایی برای حوزه نجف در نظر داشتند و چقدر توانستند موفق بشوند؟
مرحوم شهید صدر در برنامههای متعددی شرکت داشتند و از بدو جوانی خودشان تا تشکیل «جماعِة العلماء فی نجف الاشرف» که ایشان از جوانان علمای عضو آن تشکیلات بودند، شاید عمر شریفشان در آن ایام به بیست سال نمیرسید و اعضای اصلی «جماعِة العلماء فی نجف الاشرف» افرادی مانند شیخ مرتضی آل یاسین – دایی شهید صدر- و علامه سید مرتضی عسگری بودند که در ایران فوت کردند و علمای روشنفکر دیگری در نجف اشرف نیز بودند که این تشکیلات را به راه انداختند واحتمالا قبل از جمهوری شدن عراق، این مجموعه ایجاد شد و بعد هم که عراق توسط عبدالکریم قاسم از ملوکیت به جمهوریت مبدل شد «جماعِة العلماء فی نجف الاشرف» ادامه کار دادند و امید این بود بتوانند زمانی حکومت را در دست بگیرند، اما این امر محقق نشد و «جماعةالعلماء» چند سالی ادامه کار دادند و مجلات و نشریاتی نیز منتشر میکردند، فعالیتهای دیگری نیز و در آن زمان بیشتر شهید صدر در این نشریات مینوشتند و بعدها «حزب الدعوه» شکل یافت که شهید صدر یکی از رموز اولیه «حزب الدعوه» بودند، اما بعد از «حزب الدعوه» جدا شدند و «حزب الدعوه» بدون ایشان ادامه کار داد.
شهید صدر باوجوداینکه از «حزب الدعوه» جداشده بودند، اما تا زمانی که در قید حیات بودند نسبت به «حزب الدعوه» پدری میکردند و به ایشان خط میدادند و بعد از شهادتشان «حزب الدعوه» کموبیش رها شد و در حال حاضر هم متأسفانه به چندین خط تقسیمشدهاند و شهید صدر امیدهایی داشت به آینده «حزب الدعوه» ولی خوب بههرحال آنچه فعلاً شکل یافت یک حکومت بیشتر در خط آمریکا در عراق حکمفرماست و به اسم «حزب الدعوه» فعالیت میکند، ولی متأسفانه پشت پرده حکومت، بیشتر آمریکا است ولی در ظاهر کموبیش به نام «حزب الدعوه» درصحنه هست و شهید صدر با خون و دل رفت و شهید شد والان هم اگر بود دلش را خون میکردند، امیدواریم خدای تبارکوتعالی به ما توفیق بدهد که بتوانیم در اصلاح امور نقشی داشته باشیم.
از آثار و تألیفات حضرتعالی چه کتابهای منتشرشده است؟
شرحی دارم بر حلقه ثالثه اصول شهید صدر و البته یک جلدش تاکنون منتشرشده است و رویهمرفته به چهار جلد خواهد رسید و جزوههای علمی دیگری نیز دارم که منتشرشده است، برخی از جزوات هم هستند که به نحو زیراکسی منتشرشده است جزوات مرتبط انشا الله باید به هم ضمیمه شوند، هر یکفصلی از کتاب قرار میگیرد و بهصورت یک کتاب منتشر خواهد شد، اما عناوین این جزوات عبارتاند از: الابداع فی تفسیر الاحکام الظاهریه، الحکم الاولی و الثانوی، قاعدة الاشتراک فی الاحکام الشریعه که در توضیح قاعده اشتراک حکم بین عالم و جاهل است که من در این قاعده مناقشه کرده و آن را رد کردهام و به این نتیجه رسیدهام که احکام واقعیه مشترک نیست بلکه برخلاف نظر مشهور حکم ظاهری که می آید در حقیقت حکم واقعی برداشته میشود و حکم ظاهری جایگزین آن میشود؛ از دیگر مباحثی که به آن پرداختهام و در دو جزوه منتشرشده است، بحث «التخطئه و التصویب» است و دو جزوه نیز در توضیح نظریه «حق الطاعه» نوشتهام که شهید صدر آن را در مقابل نظریه «قبح عقاب بلا بیان» مطرح کرده بود ایشان – شهید صدر- نظریه «قبح عقاب بلا بیان» را رد کرده است و بجای آن نظریه «حق الطاعه» را آورده است؛ همچنین بحثی دارم در رابطه با «اصالة الثبات فی ظهورات الاحکام الشریعه» که در توضیح این مطلب است که ازآنجایی میگوییم؛ در ادله شرعی ظهور حجت است و به ظهورش باید عمل بکنیم، اما ظهورات از زمان صدور این ادله تا زمان ما تغییر کرده است و باید با این مسئله چگونه برخورد کرد و علم اجمالی داریم که برخی ظهور تغییر کرده است و آیا این علم اجمالی حجت است یا خیر؟ و چگونه میتوانیم از این علم اجمالی خودمان را برهانیم که این بحث در قالب جزوه ای منتشرشده است، البته بعضی از این بحثها در بعض مجلات علمی منتشرشده است، جزوه دیگری در توضیح قاعده «منطقه الفراغ» نوشتهام که این مسئله را شهید صدر در بعض تألیفاتش و در کتاب اقتصادنا ضمن بحثهای اقتصادی اسلام مطرح کرده است که طبق این نظریه برخی از مسائل به دست ولیفقیه سپردهشده است تا او شکل بدهد و قانونگذاری کند و لذا اسلام خودش برای بعضی از قوانین اقتصادی قانون مستقل نگذاشته است، بلکه به دست ولی امر داده تا در هرزمانی برحسب همان زمان ولی امر آن قانون را قانونگذاری کند و این حیطهای که به دست ولی امر است را بنام «منطقه الفراغ» نامیده است این نظریه باعث سوءاستفاده بعضی از علمای اهل سنت شده و به شیعه این نسبت را میدهند که شیعه اسلام را ناقص میداند و من در این جزوه به توضیح و تبیین این نظریه پرداختهام و توضیح دادهام که منظور این نیست بلکه این مسئله در اسلام خودش یک نقطه مثبتی است در اسلام چراکه طبق این نظر مسائلی را که در طول تاریخ در جامعه قابلتغییر است به دست ولی امر گذاشته است تا در هرزمانی بهحسب همان زمان ولی امر بتواند در آن مداخله کند و به آن شکل بدهد و قوانینی بگذارد و این نقطه قوتی است ؛ جزوه دیگری دارم در حقیقت تلخیص کتاب «ولایت الامر فی عصر الغیبة» که از تألیفات اخوی بزرگم آیتالله سید کاظم حائری است که این کتاب را بهصورت جزوه ای تلخیص کردهام و جزوات دیگری هم هست که به همین مقدار بسنده میکنم.
از خاطرات دوران طلبگی خود برای ما بگویید؟
طلبگی از همان قدیم آمیخته با سختیها و فقر و فلاکتها و کمبودها بود و بعض روایت هم داریم که «وَضَعْتُ الْعِلْمَ فِي الْجُوعِ وَ الْجَهْدِ وَ النَّاسُ يَطْلُبُونَهُ بُالشُّبْعَةِ وَ الرَّاحَةِ فَلَا يَجِدُونَه» که خدای تبارکوتعالی میفرماید: من علم را در گرسنگی قراردادم و مردم علم را در سیری میطلبند و کسی که در حال سیری علم میطلبد به آن دست نخواهد یافت و مراد از گرسنگی تنها گرسنگی شکم نیست، بلکه کلاً کسی که دنبال تجملات و به دنبال دنیا باشد نمیتواند کسب علم صحیح کند و کسانی که به مقامات علمی رسیدند در عین فقرو تنگدستی بودند، به این مقامات رسیدند من آن زمان فقر و فلاکت حوزه را کموبیش درک کردم، البته اواخر سنین فقر و فلاکت حوزه بود و پیش از من مرحوم پدرم و برادر بزرگم درک کرده بودند، خیلی وضع فلاکت باری بود و ما در همان زمان توانستیم الحمدالله به فضل علمی برسیم، حتی استادمان مرحوم شهید صدر رضوانالله تعالی علیه در سالهای اول تدریس خارجشان در مقبره کوچکی تدریس میکردند تقریباً اتاقی سه متر در سه متر بود و این اتاق مقبره مرحوم دایی ایشان شیخ محمدرضای آل یاسین بود و در این اتاق کوچک در ابتدا پنج شش نفر شرکت میکردند، ازجمله اخوی بزرگم و سید محمدباقر حکیم و برخی همدورههای ایشان، آن زمان پیش شهید صدر درس خارج میخواندند و شاهدم این بود که در آن شدت گرمای تابستان نجف چون در آن زمان در تابستانها همدرس تعطیل نبود- به درس و بحث مشغول بودند و هزینه تهیه حتی یک کولر را هم نداشتند اینگونه زندگی میکردند و علمایی که توانستند به مقاماتی برسند اینگونه با سختیها دستوپنجه نرم میکردند.
لذا ما در وضع مادی خوب و تجملاتی و سیری نباید انتظار داشته باشیم به مراحل علمی بالایی برسیم و در صورتی طلبهها میتوانند به مراحل علمی بالایی برسند که با فقر و فلاکت بسازند و این جمله در نجف معروف بود که میگفتند: کسی که بخواهد بیاید ساکن نجف بشود و فیض مجاورت امیرالمؤمنین را ببرد، باید بسازد با (ماء البیر) و (خبز الشعیر) و( زیارة الامیر) یعنی با آب چاه و نان جو و زیارت مولا امیر المومنین و کسانی که عشق مولا را داشتند و ساکن نجف شدند و از علماء بزرگی شدند که با این سختیها ساختند، امثال شیخ انصاریها، آخوند خراسانیها، نائینیها و مقدس اردبیلیها و...همه در شدت فقر و تنگدستی بودند و تحصیل علم نیز میکردند، امیدواریم که خدای تبارکوتعالی به ما توفیق بدهد تا بتوانیم در این خط قدم برداریم.
گفت و گو: حمید کرمی