به گزارش خبرگزاری «حوزه»، مرحوم حجّت الاسلام والمسلمین حاج شیخ حسن بصیری خوئی در دوران حیات خود در سرما و گرما و در شهرها و روستاهای دور و نزدیک به تبلیغ و ارشاد مردم پرداخت و به این امر مهم همّت گماشت. او عاشق تبلیغ بود و از راه های مختلف، مذهب جعفری و معارف بلند اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) را ترویج می نمود.
* ولادت و تحصیلات
حسن بصیری خوئی، فرزند علی اکبر در سال 1298ش در شهر ارض رومِ ترکیه به دنیا آمد. پدر و مادرش اصالتاً اهل تبریز بودند؛ ولی به خاطر شغل پدر در آن شهر زندگی می کردند.
والدین او پس از مدتی به خوی برگشته و او دوران کودکی را در این شهر سپری کرد و تحصیلات کلاسیک را به اتمام رساند. پس از آن، نزدیک به پنج سال در بازار خوی مشغول تجارت شد و در سال 1320 ش به تشویق آیت الله سیّد علی اصغر صادقی خوئی وارد حوزه علمیّه خوی گردید.
وی مقدمات علوم دینی را از محضر بزرگوارانی چون: حاج شیخ علی مجتهدی، حاج شیخ علی تسوجی، ملّا حسین صادقی بدل آبادی، حاجی میر علی محدث و شیخ محمّدعلی دیلمقانی آموخت و سپس «شرح لمعه» را در نزد آیت الله حاج سیّد علی اصغر صادقی خویی «رسائل» و «مکاسب» را از حاج شیخ جابر فاضلی و حکمت و کلام را از محضر آیت الله حاج شیخ عبد الحسین اعلمی فرا گرفت و در سنین جوانی به دست آیت الله حاج میر محمود ساجدی ـ که از علمای طراز اوّل شهر بود ـ ملبس به لباس مقدس روحانیت گردید.
شیخ حسن برای تحکیم پایه های علمی و با تشویق آیت الله سیّد جلیل موسوی ملکی راهی حوزه علمیه قم گردید. وی «کفایة الاصول» را نزد آیت الله العظمی مرعشی نجفی، فقه را محضر آیت الله سیّد صادق روحانی و خارج اصول را نزد امام خمینی (ره) که در مسجد سلماسی و مسجد نو برگزار می شد، تلمذ نمود. شیخ حسن پس از توقف کوتاهی در قم به شهرستان خوی بازگشت و ضمن انجام امر تبلیغ، چهار مرتبه به آسیای میانه، ترکیه و یک بار به آلمان سفر نمود.
* آثار و تألیفات
فهرست برخی از آثار و تألیفات ایشان چنین است:
«دیوان اشعار "ارمغان مور" 12 جلد»، «آينه بصيرت يا آرام بخش روح»كتاب قضايا»، «كرامات و حكايات پندآموز (تجربه بیش از هفتاد سال فعالیت علمی، تبلیغی)»، «كشكول»، «بصيرت نامه»، «خمس»، «نصايح و توسلات»، «شعر و مناجات»، «رساله اي در ترجمه منظوم احاديث از هر امام معصوم(علیهم السلام) خطي»رساله اي منظوم در نام و ياد شهداي خوي (خطي)».
* خصوصیات و فضایل اخلاقی
زندگانی این روحانی وارسته دارای اهداف مشخصی بود، به طوری که هرگز ناملایمات و دشواری ها وی را از رسیدن به آن اهداف بازنداشت و هیچ وقت لغزش و تغییری در زندگانی او دیده نشد. شکستن کبر و غرور، جهاد با منیّت و خودخواهی، به زانو درآوردن شکّ و تردید و جهاد با هوا و هوس و مهار نفس امّاره از خصوصیات بارز اخلاقی وی بود.
* احترام به اساتید و والدین
همواره ذکر خیرِ بزرگان علمی و معنوی را به دیگران بازگو می کرد و با احترام از اساتید یاد می نمود. وقتی با بزرگ ترها، به ویژه با والدین خود بود، به دستورات قرآنی عمل می کرد؛ حتّی زمانی که والده کهنسالش از روی ناراحتی و کسالت بر سر و صورت او اشاراتی می کرد، آن مرحوم پیش اعضای خانواده و فرزندان و نوه ها سر خود را خم کرده و زانوها را به زمین می گذاشت و بر دستان مادرش بوسه می زد.
* رسیدگی به وضع فقرا
در خصوص انفاق و رسیدگی به وضعیّت محرومان ـ قبل و بعد از انقلاب ـ خانه آن مرحوم محل رفت و آمد فقرا و تهیدستان بود. این آمد و رفت مردم به قدری استمرار داشت که بعضی اوقات با اعتراض همسایگان همراه بود و حتّی آرامش و استراحت خانواده نیز تحت الشعاع قرار می گرفت. وقتی دق الباب می شد، وی با روی باز و گشاده، پذیرای مراجعین بود و همچنین با کمک افراد خیّر ارزاق و البسه خریداری و در مناطق محروم توزیع می کردند.
روزی در یکی از مناطق دور افتاده شهر خوی (منطقه شهانق) در رکاب آن روحانی وارسته وارد خانه بسیار محقر و بی نام و نشانی شدیم. در گوشه خانه، مردی دراز کشیده بود که فقط چشمانش حرکت می کرد و قادر به هیچ حرکت و عکس العمل و کلامی نبود. آن مرحوم ضمن احوالپرسی همراهان، پیش رفته، مبلغی در کنار او گذاشت و بر پیشانی وی بوسه زد و سپس خداحافظی کرد. وقتی ماجرا را از وی پرسیدیم، گفت: آن مرد روزگاری کارگر ماهر و شناخته شده ای بود؛ امّا به خاطر یک اتفاق قطع نخاع و ناتوان شده است.
روزی به عیادت مریضی رفته بود که از شدّت درد فریاد می زد و حتّی به آن مرحوم ناسزا می گفت و او با کمال آرامش و رعایت اخلاق اسلامی، آن مریض را نوازش می کرد، به طوری که همراهان از این وضعیّت ناراحت شده و اعتراض می کردند.
* تبلیغ و ترویج مذهب
مرحوم حاج شیخ حسن بصیری از شیوه های متعددی برای تبلیغ دین بهره می جست. علاوه بر تبلیغ مستقیم و چهره به چهره با اقشار مختلف مردم شهری و روستایی، از روش های غیر مستقیم کتاب و فرهنگ مکتوب نیز استفاده می کرد. کتاب های زیادی به قصد اثرگذاری و تبلیغ شریعت اسلامی و اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام)تألیف و منتشر نمود که به طور عمده با هزینه شخصی و فقط برای اهداف فرهنگی و تبلیغی بوده است.
پیرمردی می گفت: ما حمد و سوره و احکام شریعت را از وی یاد گرفتیم. حدود شصت، هفتاد سال پیش به روستای ما آمد و با خود، شیرینی همراه داشت. هر کس قرائت خوبی داشت، شیرینی جایزه می گرفت. نکته حائز اهمیّت این است که علی رغم مسئولیّت زندگی، پیاده روستا به روستا می گشت و تبلیغ می کرد، بدون اینکه ذرّه ای نفع مادی در نظرش باشد. خطرات و دشواری های راه را در زمستان و فصول دیگر به جان می خرید و به عشق تبلیغ دین و آشنا کردن مردم با احکام قرآن و سیره اهل بیت(علیهم السلام) راه می افتاد.
نسبت به شرایط روستاها آگاهی داشت و بسیاری از مردمان با ایمان روستایی و حتّی ایل و طایفه آنان را می شناخت؛ به آنان عشق می ورزید.
در طول دوران زندگی خود و در ارتباط گسترده با اقشار مختلف روستایی و شهری، هرگز از او رفتار غیرمعمول یا برخورد نامناسب و یا مطلبی بی معنا دیده نشد، و در موضع حق گویی و یا نصیحت و تذکّر، همواره دستورات شرع را رعایت می کرد؛ در سختی ها و مشکلات، مردم را از یاد نمی برد و از وظایف و مسئولیت ها در شرایط سخت غافل نمی شد. با مردم در موقع از دست دادن عزیزانشان و مصائب بی قرار و ماتم زده بود و هرگز از مردم غافل نمی شد.
گاهی برای بچّه ها نقاشی می کرد و در فرصتی کوتاه، تصویر یک منظره ای را نقاشی کرده و به کودکان هدیه می داد. همیشه با روی گشاده و لبخند با مردم ارتباط برقرار می کرد. در قول و قرار و تعهّد بسیار دقیق و در کارهایش بسیار منظم بود. سعی می کرد از وقت خود به نحو احسن استفاده کند. در ایّامی که به روستاها عزیمت می نمود و یا روزهایی که در خارج از کشور به تبلیغ می پرداخت، خستگی ناپذیر بود و تا زمانی که مخاطبین ظرفیت و کشش داشتند، در مساجد یا هر مکان دیگری برنامه های دینی و تبلیغی را اجرا می کرد.
عمده دغدغه های آن فقید سعید، دغدغه های اجتماعی بود. از معیشت مردم گرفته تا دعا و نماز برای بارش نزولات آسمانی و گشایش گره کشاورزان و دغدغه مشکلات عدیده اجتماعی مردم که در ظاهر ساده و پیش پا افتاده به نظر می رسید و از همه مهم تر، دغدغه دیانت مردم و تبلیغ و ترویج شعائر مذهبی... .
* جلوگیری از اسراف
یکی از جلوه های اخلاقی مرحوم حاج شیخ حسن بصیری قناعت و صرفه جویی در استفاده از نعمت های الهی بود و این اخلاق نیکو هرگز به خاطر ثروت اندوزی نبود؛ بلکه فقط برای سپاسگزاری به درگاه ایزد منّان بود. در کنار قناعت و صرفه جویی خیلی سخاوتمند بودند، به طوری که روزی تازه دامادی از منطقه کردنشین خوی (منطقه قطور) از آن مرحوم درخواستی داشت، از قضا در آن زمان دستشان خالی بود. به این سو و آن سو نگاه کرده و از وسایل خانه به آن مرد جوان بخشید تا دست خالی از آن خانه برنگردد. و برای توسعه مسجد میرزا یحیای فعلی قسمتی از ملک شخصی خود را وقف نمود.
* دیدگاه های اجتماعی و سیاسی
از قبل انقلاب تا بعد از دوران دفاع مقدّس و اتفاقات بعد از جنگ، آن روحانی وارسته هرگز از باورهای دینی عقب نشینی نکرد و در هیچ شرایطی در شخصیت و منش وی انحرافی پیدا نشد. هرگز با جریانات سیاسی و اجتماعی منهای دین سازگاری نداشت و از خودی و غیرخودی دشنام و ناسزاهای زیادی شنید؛ ولی هرگز از حق و حقیقت دست برنداشت. انقلابی و وفادار به انقلاب بود. با رزمندگان دوران دفاع مقدّس ارتباط عمیقی داشت و با شهدا ارتباط شیرینی برقرار کرده بود. به طوری که بعضی از شهدای عزیز وصیت نامه خود را به او سپرده بودند.
* رحلت
وی پس از هفت دهه تبلیغ و ترویج احکام اسلامی و اقامه نماز جماعت در مسجد سیّدالشهداء(علیه السلام) واقع در مرکز شهر خوی، در بامداد روز جمعه مورّخ 23 آذر سال 1386 ش (مصادف با 4 ذی الحجة 1428ق) چشم از جهان فرو بست و پیکر پاکش پس از تشییع باشکوه مردم خوی و اقامه نماز، در مزار شهدای شهرستان خوی به خاک سپرده شد.