شنبه ۶ آذر ۱۳۹۵ - ۱۲:۴۸
چرا خداوند پیامبر اسلام (ص) را با دو نام خود توصیف کرده است؟ / دستورات پنج گانه خداوند به پیامبر(ص)

حوزه/ خدای سبحان برای هیچ یک از پیامبران، دو نام از نام های خود را در یک جا جمع نکرده جز برای پیامبر اسلام(ص) که درباره ‌اش فرموده: «بِالمُؤمِنِینَ رَئُوفٌ رَحِیمٌ» و درباره خودش نیز فرموده «إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحيمٌ»؛ بدین ترتیب...

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، در ماه صفر، حوادث متعددی رخ داده است که مهم ‌ترین آنها «رحلت خاتم انبیاء محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله)» و «شهادت جانگداز امام حسن مجتبی(علیه السلام)» در روز بیست و هشتم ماه صفر و «شهادت امام رضا(علیه السلام)» در روز آخر ماه صفر می ‌باشد.

شایسته است که در این ماه نیز با برخی از صفات و ویژگی های پیامبر رحمت(ص) و محبوب دلها که در قرآن کریم آمده، آشنا شویم.

* صفات پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در قرآن

پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)، در قرآن با صفات ممتاز و متعددی معرفی شده است که در این مقاله به برخی از آنها اشاره می ‏شود و آیه مربوط به آن نیز مورد بررسی مختصر قرار می‌گیرد.

* رحمت برای جهانیان

خدای سبحان، خطاب به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می ‌فرماید: «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ»[2]؛ ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم.

در تفسیر این آیه، از ابن عباس روایت شده است: «وجود مبارک پیامبر برای همه اعم از نیکوکار و بدکار، مؤمن و کافر رحمت است؛ برای مؤمن هم در دنیا و هم در آخرت رحمت است؛ ولی برای کافر فقط در دنیا رحمت است. بدین طریق که به برکت آن حضرت بلاهای عمومی که در امت های گذشته بوده مثل مسخ شدن و به زمین فرو رفتن، برداشته شده است.»[3]

کلمه «للعالمین» جمع مُحَلّی به الف و لام است و مقتضی عموم می ‌باشد، بنابراین پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) برای جهانیان رحمت است، چون دینی که آورده است قبول آن و عمل به آن موجب سعادت دنیا و آخرت می ‌باشد، حتی برای کسانی که اهل دنیا هستند (و دین را قبول ندارند)، نیز رحمت است از جهت آثار مثبتی که پس از بعثت آن حضرت در جوامع بشری ایجاد شد، و اگر وضع زندگی مردم را که قبل از بعثت داشتند با وضع زندگی بعد از بعثت مقایسه کنیم این مطلب کاملاً روشن می‌ گردد.[4]

آری، پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) همچون ابر باران ‌زایی است که برای هر جا و هر کس می ‌بارد، و همچون خورشید است که به همه جا و همه کس نورافشانی می کند. حال اگر کسی از این نعمت و رحمت پروردگار استفاده نکند، تقصیر خودش است، مثل این ‌که صاحب نعمتی برای شخص گرسنه ‌ای غذا ببرد، ولی او نخورد، در اینجا غذا دهنده، مُنعم است اگر چه او با تقصیر خودش استفاده نکرده است و استفاده نکردن او از مقام مُنعم نمی‌ کاهد.[5]

بنابراین، عموم مردم، مرهون رحمت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) هستند؛ چرا که او نشر آیینی را به عهده گرفته است که سبب نجات همگان است، حال، اگر گروهی از آن استفاده کردند و گروهی نکردند این مربوط به خودشان است و تأثیری بر عمومی بودن رحمت نمی‌ گذارد. این درست به آن می ‌ماند که بیمارستان مجهزی برای درمان همه دردها با پزشکان حاذق و انواع داروها تأسیس کنند، و درهای آن را به روی همه مردم بدون تفاوت بگشایند، آیا این وسیله رحمت برای همه افراد آن اجتماع نیست؟.

اگر بعضی از بیماران لجوج خودشان از قبول این فیض عام امتناع کنند، تأثیری بر عمومی بودن آن نخواهد داشت.

و به تعبیر دیگر، رحمت بودن وجود پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای جهانیان، جنبه مقتضی و فاعلیّت فاعل دارد، و مسلّماً فعلیت نتیجه، بستگی به قابلیت قابل نیز دارد.[6]

هنچنان که اشاره شد «للعَالَمِینَ» مفهوم وسیعی دارد که تمام انسان ها را در تمام قرون و اعصار شامل می ‌شود، حتی از یک نظر شامل فرشتگان هم می ‌شود.

روایت زیر این عمومیت را تأیید می‏ کند؛ نقل کرده‌ اند: پس از نزول آیۀ «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ»، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از جبرئیل پرسید: هَل‏ أصَابَكَ‏ مِن‏ هَذِهِ الرَّحمَةِ شَي‏ءٌ؛ آیا چیزی از این رحمت عاید تو شده است؟؛ جبرئیل در پاسخ عرض کرد: نَعَم إِنِّى‏ كُنتُ‏ أخشَى‏ عَاقِبَةَ الأَمرِ، فَآمَنتُ بِكَ لِمَا أَثنَى اللّهُ عَلَىَّ بِقَولِهِ‏: «ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٌ»[7]؛ من از پایان کار خویش بیمناک بودم، اما به [برکت] تو، ایمن [و از وضع خود مطمئن] شدم، به خاطر این که خدا [در قرآن] مرا به این جمله مدح کرد: [جبرئیل] صاحب قدرت است و نزد صاحب عرش (خداوند)، مقام والایی دارد.[8]

و در روایت دیگر از آن حضرت نقل شده است: «إِنَّمَا أَنَا رَحْمَةٌ مُهْدَاة»؛[9] من، رحمتی هستم که (از جانب خدا به مردم) هدیه شده ‌ام.

این روایت نیز عمومیت رحمت بودن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را تأیید می ‌کند.

فخر رازی و تفسیر رحمت پیامبر (ص)

فخر رازی در اینجا سؤالی را مطرح کرده که: او چگونه رحمت بود، در حالی که قیام او با شمشیر بوده و در جنگ ها غنیمت گرفتن اموال دشمن را مباح کرده است؟

وی به این سؤال، چهار نوع پاسخ داده است که برای رعایت اختصار، تنها به نقل پاسخ اول و دوم او اکتفا می ‌کنیم:

پاسخ اول: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تنها با کسانی با شمشیر رفتار کرده و جنگیده که استکبار ورزیده و بدون تفکر و تدبّر در حقانیّت اسلام، از روی عناد و لجاجت در مقابل حق، قد علم می ‌کردند، و با بقیۀ مردم با اخلاق خوش و محبّت و رحمت رفتار نموده است، همان ‌گونه که خدا «رحمان» و «رحیم» است و در عین حال «مُنتَقِمٌ مِن العُصَاةِ؛ انتقام گیرنده از گنهکاران» هم هست، و همان ‌گونه که باران مایه برکت است و خدا درباره آن فرموده است: «وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً»؛[10] «از آسمان، آبی پربرکت نازل کردیم» در عین حال همین باران با برکت گاهی خرابی هم به بار می ‌آورد.

پاسخ دوم: پیامبران گذشته، هر گاه مورد تکذیب و اذیّت و آزار مردم قرار می‌ گرفتند، در نهایت (با نفرین یا بدون نفرین پیامبر)، خدا آن تکذیب کنندگان را با مسخ و خسف (فرو رفتن در زمین) و غرق در آب هلاک می‌ کرد، ولی به برکت پیامبر رحمت، خدا این ‌گونه عذاب های دنیوی را برداشت و فرمود: «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ»؛[11] تا تو در میان آنها هستی، خدا آنان را مجازات نخواهد کرد.

در روایتی آمده است که به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عرض شد: «اُدعُ علَی المُشرِکِینَ»؛ بر مشرکان نفرین کن. فرمود: «إِنَّمَا بُعِثْتُ‏ رَحْمَة وَ لَم اُبعَث عَذَاباً»؛ من برای رحمت مبعوث شده‌ام، نه برای عذاب.[12]

به هر حال، در دنیای امروز که فساد، تباهی، ظلم و بیدادگری از در و دیوار آن می ‌بارد، آتش جنگ ها در هر سو شعله ‌ور است، و چنگال زورمندان بیدادگر، حلقوم مستضعفان مظلوم را می ‌فشارد، در دنیایی که جهل، فساد اخلاق، خیانت و ظلم و استبداد و تبعیض هزار گونه نابسامانی آفریده، آری، در چنین جهانی مفهوم «رَحمَةً لِلعَالَمِینَ» بودن پیامبر، از هر زمانی آشکارتر است، چه رحمتی از این بالاتر که برنامه ‌ای آورده که عمل به آن نقطه پایانی بر همه این ناکامی ‌ها، بدبختی‌ ها و سیه ‌روزی ‌ها است؛ آری آن حضرت و دستوراتش، برنامه و اخلاقش، همه رحمت است، رحمتی برای همگان و تداوم این رحمت، سرانجامش حکومت صالحان با ایمان بر تمام معموره زمین، خواهد بود.[13]

از آنجا که مهم ‏ترین مظهر رحمت و محکم‌ ترین پایه و اساس آن، توحید و جلوه‌ های آن است، در آیه بعد می ‌فرماید: «قُلْ إِنَّما يُوحى‏ إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»؛[14] بگو: تنها چیزی که به من وحی می ‌شود این است که معبود شما خدای یگانه است؛ آیا (با این حال) تسلیم (حق) می ‌شوید؟ (و بتها را کنار می‌ گذارید؟).

در این آیه، سه نکته بنیادی مطرح شده است؟

الف) پایه اصلی رحمت، توحید است؛ توحید در اعتقاد، در عمل، توحید در کلمه، توحید صفوف، و توحید در قانون و در همه چیز.

ب) به مقتضای کلمه «إِنَّمَا» که دلیل بر حصر است، تمام دعوت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) در اصل توحید خلاصه می ‌شود، یعنی: همه اصول و فروع و احکام دین اسلام، در پایان، به اصل توحید باز می ‌گردد، به همین دلیل، توحید همچون رشته محکمی است که دانه ‌های یک تسبیح را به هم پیوند می ‌دهد و یا صحیح‌ تر روحی است که در کالبد دین دمیده شده است.

ج) مشکل اصلی تمام جوامع و ملل، آلودگی به شرک در اشکال مختلف است؛ زیرا جمله: «فَهَل اَنتُم مُسلِمُونَ» می ‌رساند که مشکل اصلی، بیرون آمدن از شرک و مظاهر آن و بالا زدن آستین برای شکستن بت ها است، نه فقط بت های سنگی و چوبی، بلکه همه انواع بت ها مخصوصاً طاغوت های انسانی.[15]

در آیه بعد، به عنوان اتمام حجت می ‌فرماید: «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُكُمْ عَلى‏ سَواءٍ وَ إِنْ أَدْري أَ قَريبٌ أَمْ بَعيدٌ ما تُوعَدُونَ»؛[16] اگر (باز) روی گردان شوند، بگو: من به همه شما یکسان اعلام خطر می ‌کنم؛ و نمی‌ دانم آیا وعده (عذاب خدا) که به شما داده می ‌شود نزدیک است یا دور!.

در پایان این بحث، به امید نیل به شفاعت آن پیامبر «رحمة للعالمین»، خطاب به ایشان عرض می ‌کنیم:

عاصیان پر گنه در دامن آخر زمان               دست در دامان تو دارند و جان در آستین

نا امید از حرت با نصرت نتوان شدن             چون تویی در هر دو عالم «رحمه للعالمین»[17]

* چراغ فروزان

در سوره احزاب، خطاب به رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) می ‌فرماید: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذيراً * وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنيراً * وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلاً كَبيراً * وَ لا تُطِعِ الْكافِرينَ وَ الْمُنافِقينَ وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ وَكيلاً»؛[18] «ای پیامبر! ما تو را به عنوان گواه، و بشارت دهنده و انذار کننده فرستادیم، و تو را دعوت‌کننده به سوی خدا به فرمان او قرار دادیم و چراغی روشنی بخش، و مؤمنان را بشارت ده که برای آنان از سوی خدا فضل بزرگی است؛ و از کافران و منافقان اطاعت مکن، و به آزارهای آنها اعتنا منما، بر خدا توکل کن، و همین بس که خدا حامی و مدافع (تو) است.

در دو آیه اول از چهار آیه فوق، پنج توصیف برای پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)آمده، و در دو آیه دیگر پنج وظیفه برای او بیان شده است که همه به یکدیگر مربوط و مکمل یکدیگرند.

* صفات پنجگانه

همچنان ‌که بیان شد: در دو آیه اول از آیات فوق، پنج صفت برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بیان شده که آنها عبارتند از:

1. «شَاهِداً»: شاهد بر اعمال مردم از ایمان و کفر و طاعت و معصیت، تا در قیامت گواهی دهند.

2. «مُبَشِّراً»: بشارت دهنده نیکوکاران به بهشت و پاداش بی ‌پایان پروردگار.

3. «نَذِیراً»: هشداردهنده کافران و منافقان به دوزخ و عذاب دردناک الهی.

4. «دَاعِیاً اِلَی اللهِ بِاِذنِهِ»: دعوت کننده به سوی خدا به فرمان او، منظور از دعوت به سوی خدا: دعوت به ایمان به توحید و یگانگی خدای سبحان است که لازمه آن ایمان به دین خدا می ‌باشد.

5. «سِرَاجاً مُنِیراً»: چراغ فروزان و نورافشان. به گونه ‌ای که مردم به وسیله او از تاریکی شقاوت و گمراهی نجات یافته و به سعادت ابدی رهنمون شوند.

کلمه «سراج» در مورد پیامبر به عنوان «استعاره» است، این کلمه، به گفته راغب: در اصل به چراغ است که با «فتیله» و «روغن» روشن می‌ شود، و به هر چیزی که منبع نور و روشنانی باشد، اطلاق می ‌شود؛ مثل خورشید.[19]

این واژه (سراج) در قرآن چهار بار آمده، سه بار در مورد «خورشید» استعمال شده،[20] و یک بار (در همین آیه مورد بحث) به عنوان «استعاره» به پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) اطلاق شده است.

آری، وجود پیامبر(صلی الله علیه و آله) همچون خورشید تابانی است که ظلمت های جهل و شرک و کفر را از افق آسمان روح انسان ها می ‌زداید، خود را از آن پنهان می ‌دارند، کوردلان لجوج نیز از نور پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) هرگز استفاده نکرده و نمی ‌کنند، و ابوجهل‏ ها پنبه یا انگشت در گوش خود می ‌گذاشتند که آهنگ قرآن حضرت را نشنوند.

همیشه ظلمت و تاریکی، مایۀ اضطراب و وحشت، و نور سبب آرامش است؛ دزدان از تاریکی شب استفاده می ‌کنند و حیوانات درندۀ بیابان، غالباً در تاریکی شب از لانه خود بیرون می ‌آیند.

تاریکی مایۀ پراکندگی و نور سبب جمعیت و اجتماع است؛ نور و روشنایی مایۀ نموّ درختان، پرورش گل ها، رسیدن میوه‌ ها، و خلاصه تمام فعالیت های حیاتی است و تشبیه وجود پیامبر(صلی الله علیه و آله) به یک منبع نور، همه این مفاهیم را در ذهن تداعی می‌ کند.

وجود پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) مایۀ آرامش مردم و فرار دزدان دین و ایمان، و گرگان بی‌ رحم ستمگر جامعه‌ ها، و موجب جمعیت خاطر، و پرورش و نموّ روح ایمان و اخلاق، و مایه حیات و جنبش و حرکت است، و تاریخ زندگی او شاهد و گواه زنده این موضوع است.[21]

پرسش: چرا در جمله «سِراجاً مُنِیراً» تنها به «سِراجاً» اکتفا نشده و «منیراً» نیز به آن اضافه شده است؟

پاسخ: اضافه شدن صفت «منیراً»، این را می ‌رساند که وجود مبارک رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مثل چراغ معمولی نیست که گاهی روشن و گاهی خاموش باشد، بلکه وجود حضرت همیشه روشن و تابناک است و پرتوافکنی می ‌کند، حتی بعد از وفات آن حضرت؛ زیرا پرتو حضرت، رسالت و سیره اوست که تا ابد باقی هستند.

همچنان ‌که نور بر همه جا می ‌تابد، تعالیم پیامبر (ص) هم بر همه نواحی حیات بشر پرتوافکن است، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) علاوه بر دعوت به خدا و بشارت و انذار، برنامه ‌هایی برای تقرّب به خدا تنظیم می ‌کند که ما را از عذاب دوزخ دور گرداند و به بهشت برساند.[22]

مرحوم حسین کاشفی، در تفسیر جمله «سِرَاجاً مُنِیراً» مطلب جالبی دارد که عبارت ادبی و عرفانی او نقل می‌ گردد:

1. حق سبحانه، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) را چراغ خواند؛ زیرا که ضوءِ چراغ، ظلمت را محو می‌ کند و نور وجود آن حضرت نیز ظلمتِ کفر را از عرصه جهان نابود ساخت.

چراغ روشن از نور الهی          جهان را داد از ظلمت رهایی

2. در خانه هر چه گم شود با نور چراغ می توان آن را پیدا کرد و حقایقی که از مردم پوشیده و پنهان بود به نور این چراغ بر مقتبسان انوار معرفت روشن گشت.

3. چراغ، سبب امن و امان و راحتیِ اهل خانه است و سبب خجلت و عقوبت دزد است، آن حضرت نیز دوستان را وسیله سلامت و کرامت و منکران را موجب حسرت و ندامت است... .

4. چراغ ها را به شب روشن می کنند، نه روز، تو (ای پیامبر) شب ظلمت دنیا را به نور دعوت روشن ساخته و روز قیامت را نیز از مشعل شفاعت روشن خواهی ساخت.

شد به دنیا رُخش چراغ افروز      شب ما گشت ز التفاتش روز

باز فردا چراغ افروزد                  که از آن جرم عاصیان سوزد[23]

خواجه عبدالله انصاری نیز در بیان مزیّت وجود مقدس پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بر آفتاب، کلامی دارد که عین عبارت عرفانی او نقل می گردد:

«وَ سِرَاجاً مُنِیراً» ای مه ‏تر (خطاب به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله))!

1. آفتاب، چراغ آسمان است و تو چراغ زمینی!؛

2. آفتاب، چراغ دنیاست و تو چراغ دینی!؛

3. آفتاب، چراغ فلک است و تو چراغ ملکی!؛

4. آفتاب چراغ آب و گِل است و تو چراغ جان و دلی!؛

5. آفتاب، چراغ این جهان است و تو چراغ این جهان و آن جهانی![24]

در این گفتار، مزیّت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) بر خورشید، با پنج دلیل اثبات شده است.

* دستورات پنج‏ گانة خدا به پیامبر (ص)

خداوند حکیم، در آیات فوق، پس از بیان پنج صفت برای پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)، پنج وظیفه مرتبط با آن صفات را به آن حضرت دستور داده و او را موظّف به انجام آنها نموده است.

1. «وَ بَشِّرِ المُؤمِنِینَ بِاَنَّ لَهُم فَضلاً کَبِیراً»؛ به مؤمنان بشارت ده که برای آنها از سوی خدا فضل و پاداش بزرگی است.»

این آیه، اشاره دارد به این‌ که مسأله «تبشیر» پیامبر(صلی الله علیه و آله) تنها محدود به پاداش اعمال نیک مؤمنان نمی‌ شود، بلکه خدای مهربان آن ‏قدر از فضل خود به آنها می ‌بخشد که موازنه میان عمل و پاداش را به کلی بر هم می ‌زند.

هنگامی که آیه «لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّر»؛[25] نازل شد، اصحاب عرض کردند: از این آیه فهمیدیم که خدا با تو چگونه رفتار خواهد کرد، اما نمی ‌دانیم که با ما چگونه رفتار می ‌کند؟

در اینجا آیه شریفه: «وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلاً كَبيراً»[26] را خدا نازل کرد و سؤال آنان را پاسخ داد.[27]

2 و 3. در دستور دوم و سوم می‌فرماید: «وَلَا تُطِعِ الکَافِرِینَ وَ المُنَافِقِینَ»؛ «از کافران و منافقان اطالعت مکن.

بدون شک رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هرگز از کافران و منافقان اطاعت نمی‌ کرد، (همچنان ‌که در مقالات گذشته ملاحظه کردیم که آن حضرت در مقابل تطمیع ها و تهدیدهای دشمنان هرگز تسلیم نشد) اما اهمیت موضوع به قدری است که لازم شده به عنوان تأکید برای شخص پیامبر(صلی الله علیه و آله) و هشدار و سرمشقی برای دیگران، روی این موضوع تکیه کند؛ زیرا از خطرات مهمی که بر سر راه رهبران راستین قرار دارد، به سازش و تسلیم کشیده شدن آنان در اثناء مسیر است که گاه، از طریق تهدید، و گاه، از طریق دادن امتیازات، زمینه ‌های آن فراهم می ‌گردد.

در طول تاریخ، نمونه ‌های بسیاری از این قبیل رهبران دیده شده است، در زمان ما، افرادی مثل یاسر عرفات و محمود عباس در فلسطین، قذافی در لیبی، مُرسی در مصر و اردوغان در ترکیه از همین قبیل هستند.

4 و 5. در دستور چهارم و پنجم می‌فرماید: «وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَكَّلْ‏ عَلَى‏ اللَّهِ‏ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ وَكِيلا»؛ «به اذیت و آزارهای آنها اعتنا مکن، بر خدا توکل کن و همین بس که خدا حامی و مدافع تو است.

این قسمت از آیه نشان می ‌دهد که کافران و منافقان برای تسلیم ساختن پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) او را سخت در فشار قرار داده بودند، و انواع آزارها چه از طریق زخم زبان و بدگویی و جسارت، چه از طریق آزار بدنی، و چه از طریق محاصره اقتصادی و... نسبت به او و یارانش روا می داشتند، البته، در دوران «مکه» به صورتی، و در دوران «مدینه» به صورت دیگر.[28]

اما رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و مؤمنان نخستین، همچون کوه در مقابل انواع آزارها و مشکلات ایستادگی به خرج دادند، و هرگز ننگ تسلیم و شکست را نپذیرفتند، و سرانجام در اهداف خود پیروز شدند. و دلیل این مقاومت و پیروزی، همان توکل بر خداف و اعتماد بر ذات پاک او بود که در آیه فوق، به آن دستور داده شده است.

قابل توجه است که: دستورات پنجگانه فوق که در دو آیه اخیر (احزاب 47 و 48) آمده، مکمّل یکدیگر و مربوط به هم هستند: بشارت دادن به مؤمنان باری جذب نیروهای با ایمان، عدم سازش و تسلیم در مقابل کفار و در برابر منافقان، بی ‌اعتنایی به آزارهای آنها، و توکل بر خدا مجموعه ‌ای را تشکیل می ‌دهد که راه وصول به مقصد در آن نهفته است، و دستور العمل جامعی برای همه رهروان راه حق است.[29]

* از مردم، با مردم و علاقمند به سعادت آنان

در دو آیه پایانی سوره توبه که به گفته بعضی از مفسران، آخرین آیاتی است که بر پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) نازل شده است[30]، می‌فرماید: «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ * فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظيمِ»؛ «به یقین، رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنج ‌های شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رؤوف و مهربان است. اگر آنها (از حق) روی بگردانند، (نگران مباش) بگو: خداوند مرا کفایت می‌ کند، هیچ معبودی جز او نیست، بر او توکل کردم، و او صاحب عرش بزرگ است.»

خدای سبحان، در آیه اول همه مردم را مورد خطاب قرار داده و آن را با قسم (از لامِ لقد استفاده می ‌شود) مورد تأکید ساخته، و علاوه بر عنوان «رسول» با بیان پنج صفت از صفات پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)به تمام مردم ـ اعم از مؤمن، کافر و منافق ـ گوشزد می ‌کند که سخت‌گیری ‌های پیامبر و قرآن، و خشونت‌ های ظاهری که نمونه ‌هایی از آن در همین سوره (توبه) بیان شده است، همه به خاطر عشق و علاقه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به هدایت و تربیت و تکامل و سعادت مردم است. آن صفات پنجگانه به شرح زیر است:

پیامبری از خودتان

«لَقَد جَاءَکُم رَسُولٌ مِن اَنفُسِکُم»؛ پیامبری از خودتان به سوی شما آمده است. تعبیر «من انفسکم» به جای «منکم» بیانگر شدت ارتباط پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) با مردم است، گویی پاره ‌ای از جان مردم، و از روح جامعه در شکل پیامبر ظاهر شده است! و به همین دلیل، تمام دردهای آنها را می ‌داند، از مشکلات آنان آگاه است، و در ناراحتی ‌ها و غم ها با آنان شریک می ‌باشد، و با این حال تصور نمی ‌شود که سخنی جز به نفع مردم بگوید، و گامی جز در راه سعادت آنها بردارد.

ناراحتی مردم، پیامبر را ناراحت می کند

«عَزِیزٌ عَلَیهِ مَا عَنِتُّم»؛ هر گونه ناراحتی و ضرر و زیانی به شما برسد، برای او ناراحت کننده است.

یعنی او از رنج های شما رنج می‌ برد، و  اگر اصرار بر هدایت شما و جنگ های طاقت ‌فرسای پرزحمت دارد، آن هم برای نجات شما و برای رهایی تان از چنگال ظلم و ستم، و گناه و بدبختی است.

علاقه شدید پیامبر (ص) به هدایت مردم

«حَرِیصٌ عَلَیکُم»؛ او، به هدایت و سعادت شما علاقه شدید دارد و به آن عشق می‌ ورزد.

اشاره به این‌ که او، خیر و سعادت، ترقّی و پیشرفت و خوشبختی شما را می ‌خواهد، اگر شما را به میدان های پرمرارت اعزام می ‌دارد، و اگر منافقان را تحت فشار شدید می ‌گذارد، همه اینها به خاطر عشق و علاقه به آزادی، عزّت، شرف و هدایت شما، و پاکسازی جامعه شما می ‌باشد.

«رئوف» و «مهربان»

«بِالمُؤمِنِینَ رَئُوفٌ رَحِیمٌ»؛ او نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است. یعنی هر گونه دستور مشکل و طاقت ‌فرسایی را که می ‌دهد، آن هم یک نوع لطف و محبت از ناحیه او می ‌باشد.[31]

چهار نظری که مرحوم طبرسی از «رئوف» و «رحیم» بیان کرده است

درباره مفهوم دو کلمه «رئوف» و «رحیم» چهار نظریه وجود دارد که مرحوم طبرسی آنها را نقل کرده است:

1. هر دو به یک معنی است و «رأفت» به معنی شدت «رحمت» است.

2. رئوف است نسبت به مطیعان، و رحیم است نسبت به گنهکاران.

3. رئوف است به خویشاوندان، و رحیم است به دوستان.

4. رئوف است به کسی که او را دیده، و رحیم است به کسی که او را ندیده است.[32]

همچنین می‌توان گفت: این دو کلمه از آن نوع مترافقاتی هستند که «اِذَا افتَرَقَا اِتَّحَدَا وَ اِذَا اجتَمَعَا اِفتَرَقَا»؛ هرگاه جداگانه استعمال شوند، ممکن است هر دو به یک معنی باشد، و اگر هر دو در یک جا استعمال شوند، دو معنی متفاوت خواهند داشت.

* توصیف پیامبر اسلام با دو صفت الهی

مرحوم طبرسی می‌ گوید: بعضی از علمای گذشته گفته ‌اند: خدای سبحان برای هیچ یک از پیامبران، دو نام از نام های خود را در یک جا جمع نکرده جز برای پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) که درباره ‌اش فرموده: «بِالمُؤمِنِینَ رَئُوفٌ رَحِیمٌ» و درباره خودش نیز فرموده «إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحيمٌ»؛[33] بدین ترتیب دو صفت از صفات خدا در یک آیه به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نسبت داده شده است.[34]

ابن عباس نیز گفته است: «سَمَّاهُ اللهُ بِاسمَینِ مِن اَسمَائِهِ؛ خدا او را با دو نام از نام‌ های خود، نامیده است.»[35]

علامه طباطبایی(ره) پس از تفسیر آیه فوق و اشاره به صفاتی که در این آیه برای پیامبر (ص) بیان شده است، می ‌گویند: همه این صفاتی که در این آیه بیان شده، برای تأکید قبول دعوت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اجابت فرمان اوست و دلیل این مطلب، آیه بعد است که می ‌فرماید: «فَاِن تَوَلَّو فَقُل حَسبِیَ اللهُ»[36].

در آیه بعد برای دلداری پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) خطاب به آن حضرت می ‌فرماید: «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظيمِ»؛ اگر آنها از حق روی بگردانند نگران نباش و بگو: خدا برای من کافی است، همان خدایی که هیچ معبودی جز او نیست، من تنها بر چنین معبودی توکل کرده و کارهایم را به او واگذارده ‌ام، و او پروردگار عرش بزرگ است.

علامه طباطبایی(ره) پس از توضیح این آیه می‌ گوید: این آیه شریفه دلالت می ‌کند بر این ‌که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اهتمام عجیبی نسبت به هدایت مردم داشته، لذا خدای تعالی به آن حضرت دستور می ‌دهد که در انجام آنچه همّت گمارده (هدایت شدن و به سعادت رسیدن مردم) بر خدا توکل کند.[37]

چند نکته قابل توجه

در پایان، توجه خوانندگان محترم را به چند نکته مهم جلب می ‌نمایم:

1. از آیات قرآن کریم (که به برخی از آنها در این مقاله اشاره شد)، استفاده می‌ شود: پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) از هر نظر و از هر جهت ممتاز، فوق العاده بود، و برتر از همه انبیاء و اولیاء و فرشتگان و در یک کلمه «اشرف مخلوقات» بود؛ کتابش (قرآن) افضل از همه کتب آسمانی، و دین او (اسلام) برتر از همه ادیان و شرایع، و اخلاق او از همه بهتر است که خدا فرمود: «وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظيمٍ» [38] خلاصه او «رحمة للعالمین» بود.

2. در آیات قرآن، به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) توصیه شده است که وظیفه رسالت خود را انجام دهد و از مخالفت دشمنان نهراسد، و با توکل به خدا و استعانت از او به انجام وظایف خود ادامه دهد.

3. از بعضی از روایات استفاده می ‌شود که برخی از صفات پیامبر اسلام محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله) در کتاب های آسمانی دیگر نیز آمده است که در اینجا با نقل یک روایت مقاله را به پایان می ‌بریم.

آلوسی می‌ گوید: بخاری و امام احمد حنبل از عطاء بن یسار نقل کرده ‌اند که گفته: به عبدالله بن عمرو بن عاص و طبق نقل دارمی به عبد الله بن سلام (یکی از علمای یهود که با درک حقانیت پیامبر اسلام مسلمان شد) گفتم: توصیف رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در تورات چگونه است؟ برای من بیان کن. در پاسخ گفت: به خدا سوگند! او در تورات نیز با برخی از صفاتی که در قرآن آمده، توصیف شده است، از جمله این‌ که: «یَا اَیُّهَا النَّبِیُّ اِنَّا اَرسَلنَاکَ شَاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً لِلمُؤمِنِینَ، اَنتَ عَبدِی وَ رَسُولِی سَمَّیتُکَ المُتَوَکِّلِی لَیسَ بِفَظٍّ وَ لَا غَلِیظٍ وَ لَا صَخَابٍ فِی الاَسوَاقِ وَ لَا یَدفَعُ بِالسَّیّیئَةِ السَّیِّئَةَ وَ لَکِن یَعفُو وَ یَصفَحُ وَ لَن یَقبِضَهُ اللهُ تَعَالَی حَتَّی یُقِیمَ بِهِ المِلَّةَ العَوجَاءِ وَ یَفتَحَ بِهِ اَعیُناً عُمیاً وَ آذَاناً وَ قُلُوباً غَلقاً»؛[39] ای پیامبر! ما تو را به عنوان شاهد و بشارت دهنده و هشداردهنده و پناهگاه مؤمنان فرستاده ‌ایم، تو، بنده من و فرستاده من هستی، تو را «متوکّل» نامیده‌ ام، متوکّلی که درشتخوی، سختگیر و داد و فریادکننده در بازارها نیست، و بدی را با بدی جواب نمی ‌دهد بلکه عفو و گذشت می‌ کند، خدا او را قبض روح نمی‌ کند تا زمانی که به وسیله او ملّت کج و گمراه را اصلاح و مستقیم گرداند، و چشم ‌های کور، گوش‌ های کر و قلب ‌های بسته را (برای درک حقایق) باز نماید.

آری، خدای مهربان او را عمر با برکت داد و یاری کرد تا بتواند دین مقدس اسلام را گسترش دهد و از ملّت نادان، خشن و خونخوار ملتی آگاه، مهربان و فداکار تربیت نماید.

امّا! هنگامی که «مکه» را فتح کرد و مردم گروه گروه به دین خدا داخل شدند، و مأموریت پیامبر (ص) به پایان رسید، با نزول سوره «نصر» خبر رحلت حضرت داده شد، و دو سال بعد از آن امت اسلام به بزرگ ‏ترین مصیبت مبتلاد گردید![40] لذا روزهای شنبه در زیارت آن حضرت عرض می ‌کنیم: «اُصِبنَا بِکَ یَا حَبِیبَ قُلُوبِنَا فَمَا اَعظَمَ المُصِیبَةَ بِکَ حَیثُ انقَطَعَ عَنَّا الوَحیُ وَ حَیثُ فَقَدنَاکَ فَاِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَیهِ رَاجِعُون».

پاورقی:

[1]. مقاله «رحلت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)» در شماره 136 و مقاله «اقدامات رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در آستانه عروج» در شماره 172؛ ماهنامه مبلغان به قلم نگارنده.

[2]. انبیاء/101.

[3]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، حسن بن فضل طبرسی، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش، ج 7، ص 107؛ التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج 7، ص 285، مفاتیح الغیب، فخر الدین رازی (محمد بن عمر)، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420 ق، ج 22، ص 193.

[4]. المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، انتشارات جامعه مدرسین، قم، چاپ پنجم، 1417ق، ج 14، ص331.

[5]. ر.ک: من هدی القرآن، سید محمد تقی مدرسی، دار محبی الحسین، تهران، چاپ اول، 1419ق، ج7، ص391؛ مجمع البیان، ج7، ص107.

[6]. تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی و همکاران، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ بیست و پنجم، 1386ش، ج13، ص572.

[7]. تکویر / 20.

[8]. مجمع البیان، طبرسی، ج7، ص107؛ نور الثقلین، عبد علی عروسی حویزی، انتشارات اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، 1415 ق، ج3، ص466.

[9]. مجمع البیان، ج 7، ص 107، نور الثقلین، ج3، ص466؛ المیزان، علامه طباطبایی، ج14، ص337.

[10]. ق /9.

[11]. انفال /33.

[12]. مفاتیح الغیب، فخر رازی، ج 22، ص 193.

[13]. تفسیر نمونه، ج 13، ص 573.

[14]. انبیاء / 108.

[15]. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 13، ص 574.

[16]. انبیاء / 109.

[17]. تفسیر مواهب علیه، حسین بن علی کاشفی سبزواری، انتشارات اقبال، تهران، چاپ 1369 ش، ص 724.

[18]. احزاب/ 45 ـ 48.

[19]. مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، دار العلم ـ دار الشامیه، بیروت، دمشق، چاپ اول، 1412 ق، ص 406 «سرج».

[20]. ر.ک: سوره‌های فرقان/61، نوح/16 و نبأ/13.

[21]. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 17، ص 392.

[22]. ر.ک: من هدی القرآن، سید محمدتقی مدرسی، دارمحبی الحسین، تهران، چاپ اول، 1419 ق، ج 10، ص 356 و 357.

[23]. مواهب علیه، کاشفی سبزواری، ص 940.

[24]. کشف الاسرار و عدّة الابرار، (معرفت به تفسیر خواجه عبد الله انصاری)، رشید الدین میبدی، انتشارات امیر کبیر، تهران، چاپ پنجم، 1371 ش، ج 8، ص 76.

[25]. فتح /2.

[26]. احزاب /47.

[27]. روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، سید محمود آلوسی، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، 1415 ق، ج 11، ص 224.

[28]. برای اطلاع بیشتر، به ماهنامة مبلغان، شماره 188، مقاله «تهمتها و توهینهای کفار به ساحت مقدس پیامبر»؛ شماره 189، مقاله «صبر و استقامت پیامبر در راه تبلیغ دین»؛ شماره 190، مقاله «تحریمهای مشرکان علیه پیامبر»؛ شماره 192، مقاله «پافشاری پیامبر بر حفظ مسائل اساسی اسلام» مراجعه شود.

[29]. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 17، ص 395 و 396.

[30]. ر.ک: مجمع البیان، ج 5، ص 130؛ تفسیر نمونه، ج 8، ص 257؛ تفسیر کوثر، یعقوب جعفری، انتشارات هجرت، قم، چاپ اول، 1376 ش، ج 4، ص 604.

[31]. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 8، ص 258 ـ 260.

[32]. مجمع البیان، ج 5، ص 130.

[33]. بقره/ 143 و حج /65.

[34]. مجمع البیان، ج 5، ص 130.

[35]. مفاتیح الغیب، فخر رازی، ج 16، ص 178.

[36]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 412.

[37]. همان، ص 413.

[38]. قلم/4.

[39]. روح المعانی، آلوسی، ج 11، ص 224.

[40]. به ماهنامه مبلغان، شماره 136، مقاله «آیات مرتبط با رخدادها (1) رحلت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) مراجعه شود.

منبع: سایت معاونت تبلیغ، ذی طوی، محمد اسماعیل نوری زنجانی

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • منتشرشده: ۱
  • در صف بررسی: ۰
  • غیرقابل‌انتشار: ۰
  • محمد جمال زاده IR ۰۳:۱۲ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۹
    با تشکر از شما.مطلب بالا مطلب زیبایی هست.اما بیانگر 50درصد از تفسیر آیات هست.و باید به زمان حال پیوند داده بشه و نهایتا به ظهور و بیان اینکه این راه هنوز به سرانجام خودش نرسیده ختم شود.ان شاالله در مطالب بعدی شما ازش استفاده بشه.با تشکر