متن یادداشت این فعال فرهنگی را در ذیل می خوانید.
در عصری که از آن به عنوان انفجار اطلاعات و اخبار یاد می شود والبته از دهه های پیش قابل پیش بینی بود، به مدد وفور ابزار اطلاع رسانی لحظه ای نیست که زیر آوار خبر و اطلاعات نباشیم ،وسایل گسترده و متنوع ارتباطی فضایی فراهم کرده است که حق و باطل و راست و دروغ به راحتی به هم می آمیزند وگاهی جای هم را می گیرند و رنگ ، از طرفی زمینه مناسبی می شوند برای رواج شبهه و شایعه و اخبار سست و فاقد منبع.
تکلیف چیست و در مواجهه با انبوه اخبار و اطلاعات چه باید کرد؟
موضع اصلی بسط این موضوع در مقوله ضرورت همگانی شدن سواد رسانه ای است که پیشتر به آن اشاره شده است،اما در اینجا می خواهم با اشاره به داستانی از قرآن از منظری دیگر به آن بپردازم.
داستان حضرت سلیمان را کمابیش میدانیم ، خداوند همه چیز را مُسخَّر او گردانیده بود؛ از جمله وحوش و پرندگان و... . روزی حضرت سلیمان در جمع سپاهیان و اعوانش که به صف ایستاده بودند، چشمی به خیل و خدم و لشکریان خود دواند و چون هدهد را ندید، گفت : در میان شما هدهد را نمی بینم؟ پس با لحنی تهدید آمیز گفت : اگر هدهد دلیل روشنی بر غیبش نداشته باشد سخت مجازات و تنبیه خواهد شد و حتی ممکن است سر از تنش جدا کنم(نک . نمل 21).
به تعبیر مولوی در دفتر پنجم:
تا سلیمان گفت آن هدهد اگر
هجر را عذری نگوید معتبر
بکشمش یا خود دهم او را عذاب
یک عذاب سخت بیرون از حساب
وزمانی نگذشت که هدهد از راه رسید و چون آثار نگرانی را در چهره حضرت سلیمان دید سراسیمه گفت: اگر غایب بوده ام در عوض برای تو «خبر » مهمی آورده ام ، گزارشی از سرزمین سبا که حتما برای تو ارزشمند است:
«در سرزمین سبا بانویی در کمال شکوه و جلال بر مردم حکمرانی می کند که نه خود و نه قومش خدای واحد را نمی پرستند بلکه بر خورشید سجده می کنند و...»
ظاهر این خبر باید برای حضرت سلیمان که پیغمبر _ پادشاهی بزرگ است و همه اطراف قلمرو خود را زیر فرمان آورده و به توحید یگانگی خوانده، بایدشنیدنی و باور پذیر باشد، به ویژه آنکه «خبر »را آورنده ای مورد اطمینان و موثق چون هدهد رسانده است.
در این جای داستان ، یک نکته مهم و درس آموز نهفته است، اینکه سلیمان فوراً خبر را نپذیرفت و واکنش نشان نداد که مثلاً باید به سرزمین سبا لشکر کشید ، بلکه خبر هدهد را نیازمند تبیین و تصدیق و تأمل و راستی آزمایی دانست ، پس گفت: سَنَنْظُرُ اَصَدَقْتَ اَمْ کُنْتَ مِنَ الْکاذِبینَ(همان،27) . یعنی خواهیم دیدکه تو راست می گویی یا از دروغگویانی؛ و لذا نامه ای به بلقیس ملکه سبا نوشت تا برخورد او را ارزیابی کند .
هدهدی نامه بیاورد و نشان
از سلیمان چند حرفی با بیان
(از دفتر دوم مثنوی)
و چون نامه سلیمان نبی به بلقیس رسید، بلقیس پس از مطالعه آن و ماجراهای مفصلی که در سوره نمل به تفصیل آمده است، خود و قومش دعوت پیامبر خدا را پذیرا شدندند وادامه ماجرا(نک.سوره نمل).
بر اساس این آموزه قرآنی:
هر خبری را ولو از نزدیکترین افراد بدون تحقیق نباید پذیرفت.
راجع به هر خبری قبل از تأیید و تصدیق نباید داوری کرد.
به تعبیر رایج، شنونده خبر باید عاقل باشد ؛ زیرا برخورد حکیمانه بااخبار و اطلاعات دریافتی می تواند مسیر تصمیم گیری را تغییر دهد، کما اینکه خبر هدهد دروغ نبود اما تدبیر و تأمُّل سلیمان نبی در برخورد با این خبرباعث دگرگونی احوال و سرنوشت ملکه سبا و قومش شد.