سه‌شنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۹
 مجلس ساز و کارهای تحقق عملی وحدت حوزه و دانشگاه را طراحی کند/ بی مهری رفقا به آیت الله مفتح

حوزه/ فرزند آیت الله شهید دکتر مفتح، با بیان این که این شهید والامقام به معنای واقعی پیشاهنگ وحدت حوزه و دانشگاه بود، به تأثیر سخنان شهید مفتح در ترغیب نسل تحصیل کرده کشور به دین اسلام پرداخت و همچنین نقش این عالم فقید در تقریب مذاهب اسلامی و وحدت در جهان اسلام را تشریح کرد.

دکتر محمدمهدی مفتح فرزند آیت الله شهید مفتح و نماینده مردم تویسرکان و عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس، در گفت وگو با خبرنگار خبرگزاری «حوزه» در تهران، گفت: وقتی طلبه‌ای برای تحصیل وارد حوزه علمیه می‌شد اولین کتابی که می‌خواند جامع المقدمات بود. و اولین جمله‌ای که در ابتدای این کتاب طلبه با آن مواجه می‌شد و می‌خواند به نظرم همان می‌تواند مبنای وحدت حوزه و دانشگاه قرار بگیرد. و آن جمله که از رسول اكرم(ص) روایت شده این است «أوّل العلم معرفه الجبّار و آخر العلم تفویض الأمر الیه؛ سرآغاز علم، شناخت خداوند جبّار و سرانجام آن، واگذاری امور به اوست». این عبارت مسیر وحدت را نشان می‌دهد، زیرا این مسیر، برای علم حوزه، دانشکده اقتصاد، زیست شناسی، حقوق، مهندسی، کشاورزی و... یکسان است و هیچ تفاوتی نمی‌کند.

وی افزود: شهید آیت الله مفتح از جمله روحانیون روشنفکر و روشنگری بود که نقش مهمی در نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی(ره) ایفا نمود. ایشان، همچنین قدم های موثری در راه ایجاد وحدت بین حوزه های علمیه و دانشگاه و دوقشر روحانی و دانشگاهی برداشت. ایشان که از اعضای اولیه شورای انقلاب هم بود در روز 27 آذر 1358 در حیاط خلوت دانشکده الهیات دانشگاه تهران با شلیک چند گلوله از سوی تروریست‌ها به شهادت می‌رسد و این روز به پاس تلاش‌های آن بزرگوار روز وحدت حوزه و دانشگاه نامگذاری شده است. در این گفتگو به گوشه‌ای از زندگی پربار شهید مفتح و برخی فعالیت های ایشان پرداخته‌ایم.

آنچه در ادامه می‌آید حاصل این گفتگوست:

* مسئله وحدت حوزه و دانشگاه از جمله مسائل مهمي است که همواره مورد توجه ویژه امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب قرار گرفته است. در این میان شهید آیت‌الله دکتر مفتح یکی از معدود بزرگان حوزوی بود که حتی در سال‌های قبل از انقلاب با حضور در دانشگاه سعی در ایجاد و حفظ وحدت بین این دو نهاد علمی داشت. ارزیابی شما از اقدامات و فعالیت‌های وحدت آفرین این شهید بزرگوار چیست؟ به عبارت دیگر چه عواملی سبب شد تا شهید مفتح به این سمت بروند.

وحدت حوزه و دانشگاه یکی از آرمان‌های مهم انقلاب اسلامی بود. یعنی یکی از اهداف انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام(ره)، ایجاد وحدت بین حوزه و دانشگاه و تعامل این دو نهاد با یکدیگر در جهت رشد، پیشرفت و تعالی جامعه بود.

اگر دیدگاه حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری را بررسی کنیم، می بینیم این آرمان بسیار مهم در اندیشه این بزرگان یک جایگاه بلند و ویژه‌ای دارد. حضرت امام معتقد بود؛ وحدت این دو قشر، یعنی وحدت همه ملت. و همچنین تعبیراتی که رهبر انقلاب در این رابطه داشتند، نشان می‌دهد این موضوع مورد توجه انقلاب اسلامی بوده و تاکید فراوانی بر آن شده است.

در این میان شهید مفتح به عنوان یکی از نزدیک‌ترین و دیرینه‌ترین شاگردان حضرت امام، به سمت محقق ساختن این آرمان مهم رفت. شهید مفتح بعد از آن که مقدمات حوزوی را در همدان گذراند، برای ادامه تحصیلات در سال 1322 و در سن 15 سالگی وارد حوزه علمیه قم شد، و در مدرسه دارالشفای قم حجره گرفت و از همان روزهای ابتدایی خدمت حضرت امام می‌رسید، و با امام از نزدیک آشنا بود.

شهید مفتح یکی از شاخص‌ترین و برترین شاگردان حضرت امام بود. به نحوی که هم در مقام علمی از محضر امام بهره می‌برد، و هم در عرصه مبارزات علیه طاغوت مطیع ایشان بودند.

حضرت امام همواره به شهید مفتح عنایت و توجه داشتند. وقتی امام بعد از سال‌ها تبعید در 12 بهمن سال 57 به ایران بازمی‌گردند، شهید مفتح به نحوی مورد عنایت امام بود که از همان ابتدای ورود امام به میهن، در اکثر تجمعات و مراسمات به ویژه در مراسم بهشت زهرا کنار دست حضرت امام حضور داشتند. و همواره به عنوان یکی از نزدیکترین یاران امام چه در دوران مبارزه و چه در مدت ده ماه که بعد از پیروزی انقلاب در حیات بودند، مورد توجه ایشان بودند.

به هر حال شهید مفتح در همان ابتدای ورود به حوزه و متأثر از افکار حضرت امام، ایده وحدت حوزه و دانشگاه را پیشنهاد دادند و به طور جدی پیگیر تحقق عملی این موضوع بودند. شهید مفتح بعد از اینکه وارد حوزه علمیه قم شدند به تحصیل جدی علوم حوزوی پرداختند و در مدت زمان کوتاهی به مدارج علمی سطح عالی حوزه یعنی اجتهاد رسیدند. و کرسی تدریس‌شان در حوزه بسیار پربار و با استقبال پرشور طلاب برگزار می‌گردید.

در آن ایّام شهید مفتح یک خلأ جدی را احساس کردند و معتقد ‌بودند که رژیم طاغوت قصد دارد بین نخبگان علمی حوزه و دانشگاه فاصله بیاندازد و کم کم بدنه‌ دانشگاه و دانشجویان را از دین جدا کند. به این صورت که چون مدیران جامعه در زمان طاغوت از بین فارغ‌التحصیلان دانشگاه بودند، و به عبارتی دانشگاه مدیران جامعه آینده را تربیت می‌کرد، بنا بر این اگر توطئه رژیم پهلوی مبنی بر جدایی دانشجویان و مدیران آینده جامعه از دین به نتیجه می‌رسید، در آن صورت به یک جامعه‌ی لائیک و بی‌دین می‌رسیدیم. و جوانانی که از شهرستان‌ها به دانشگاه‌های تهران می‌آمدند نیز در معرض همین خطر بی‌دینی از طرف رژیم طاغوت بودند. به همین دلیل اگر تاریخ را ملاحظه کنید می‌بینید که در طول این سال‌ها متدیّنین جامعه کشور یک مبارزه منفی را آغاز کرده بودند و فرزندان‌شان را به دبیرستان و دانشگاه نمی‌فرستادند، زیرا از خطر بی‌دین شدن جوانان‌شان می‌ترسیدند. از این رو پدران متدیّن جامعه آن روز حاضر بودند فرزندان‌شان تحصیل نکنند و بی‌سواد بمانند تا دین‌شان حفظ شود. این یک نوع برخود جامعه متدیّن آن زمان با دسیسه‌های ضددینی حکومت طاغوت بود.

برخورد دیگر با این مسئله، نوع برخورد شهیدمفتح بود. ایشان به جای موضع گیری منفعلانه، بصورت فعال وارد دانشگاه شد و معتقد بود از درون دانشگاه باید با اهداف پلید طاغوت که دیانت جوانان را هدف قرار داده، مبارزه کرد. بنابراین زمانی که ایشان تصمیم گرفتند وارد دانشگاه بشود، همزمان در حوزه از جایگاه علمی والایی برخوردار بوده و مدرس سطح عالی حوزه بودند. به عبارت دیگر تحصیلات دانشگاهی چیزی به معلومات ایشان نیافزود.

شهید مفتح در رشته فلسفه که وارد دانشگاه شد، شاید استادی که پای درس او می‌نشست، در حوزه به عنوان شاگرد شهید تلقی می‌شد. ولی ایشان هدف دیگری داشت، از این رو سر کلاس رفت و پشت نیمکت نشست! در حالی که در بالاترین سطح علمی قرار داشت. با دانشجو نشست و برخاست کرد تا زبان دانشجو را بفهمد، و به خوبی او را درک کند. و این کار ایشان در آن زمان مورد اقبال جامعه حوزوی و دانشگاهی نبود. بر خلاف امروز که اگر یک مهندس یا دکتر از دانشگاه به حوزه برود و بالعکس یک مجتهد یا طلبه به دانشگاه برود، از آن استقبال می‌شود. ولی آن موقع این طور نبود.

در همین زمینه شهیدمفتح نقل می‌کند «وقتی به قم می‌آمدم اگر دوستان حوزوی مرا از فاصله دور در خیایان می‌دیدند، مسیرشان را تغییر می‌دادند تا با من روبرو نشوند که مجبور به احوال پرسی شوند، و ایرادشان این بود که چرا من با آن مقام علمی، حوزه را رها کرده و به دانشگاه رفته‌ام»!

با وجود همه سختی‌ها، شهیدمفتح همه این‌ها را تحمل کرد که آن هدف والا را به سرانجام برساند و مانع از این بشود که قطع ارتباط دانشجویان با حوزه، به بی‌دینی آن‌ها منجر شود که توطئه رژیم طاغوت بود. بنا بر این ایشان که وارد دانشگاه شدند، مراحل تحصیل را تا بالاترین مقطع یعنی دکتری( PHD) در رشته فلسفه ادامه دادند.

* شهید مفتح علاوه بر حضور در دانشگاه، چه فعالیت‌ها و مبارزات انقلابی داشتند؟

بله، در کنار همه این مسائل، شهید مفتح از مبارزات انقلابی غافل نبود و به عنوان یک شخصیت بارز علمی و مبارز، با حضور در اکثر استان‌های کشور به ایراد سخنرانی علیه رژیم طاغوت می‌پرداخت. و در شهرهای خرمشهر، آبادان و اهواز بیشترین سخنرانی‌ها و فعالیت‌ها را داشت، به نحوی که ساواک در آن سال‌ها او را به استان خوزستان ممنوع‌الورود کردند. و به دنبال گسترده شدن مبارزات‌شان، ساواک در سال 48 او را از قم به مناطق جنوبی کشور به مدت یکسال تبعید کرد. بعد از یکسال که تبعید تمام شد، ساواک شهیدمفتح را به قم نیز ممنوع‌الورود کرد. و به ناچار مجبور شدند سال 1350 در تهران سکونت کنند.

البته این سکونت اجباری لطف خفیّه خداوند بر ایشان بود، زیرا در تهران زمینه وسیع کاری برای شهیدمفتح مهیا شد. و بلافاصله با حضور در مسجد دانشگاه تهران به اقامه نماز جماعت همّت گماشت و این زمینه‌ای شد تا دانشجویان متدیّن دور ایشان جمع شوند.

سپس با تشویق و پیشنهاد شهید استاد مطهری برای تدریس وارد دانشکده الهیات دانشگاه تهران شد. و او جزو معدود بزرگان حوزوی بود که هم در حوزه تحصیل و تدریس کرده بود و هم در دانشگاه تحصیل و تدریس داشت. زیرا سایر بزرگان حوزوی یا در دانشگاه تدریس می‌کردند، ولی تحصیل نداشتند، و یا در دانشگاه تحصیل کرده بودند ولی تدریس نداشته‌اند. و شهید مفتح کسی بود که همه این مراحل را در هر دو نهاد حوزه و دانشگاه گذرانده بودند، و به خوبی با زبان طلبه، دانشجو، مدرس و استاد آشنا بود و به عنوان یک شخصیت جامع می‌توانستند نقش مؤثری را در ایجاد و حفظ وحدت بین حوزه و دانشگاه ایفا کنند.

* بعد از پیروزی انقلاب اسلامی قطعاً بسترهای ایجاد وحدت بین حوزه و دانشگاه بهتر و وسیع‌تر از دوران طاغوت فراهم شده بود. شهید مفتح در مدت ده ماه حیات‌شان بعد از پیروزی انقلاب چه برنامه‌ها و اقدامات دیگری را در این راستا انجام دادند؟

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و با توجه به مسئولیت‌هایی که ایشان در شورای عالی انقلاب داشتند، و وظیفه سنگین اداره کشور که بر عهده این شورا بود، باز هم مانع از این نشد که شهیدمفتح از آرمان وحدت حوزه و دانشگاه دست بردارند زیرا بعد از پیروزی انقلاب پیگیری این مسئله اهمیت خاصی پیدا می‌کرد. و نزدیکی و وحدت این دو نهاد می‌توانست در رشد و بالندگی انقلاب تأثیر بسزایی داشته باشد.

شهید مفتح در مدت ده ماه بعد از انقلاب که در قید حیات بودند، با وجود همه مشغله‌های کاری، ایشان اولین سمینار علمی وحدت حوزه و دانشگاه را در روز اول آبان سال 58 همزمان با اوّلین سالگرد شهادت آقا سیدمصطفی خمینی در دانشکده الهیّات برگزار کرد. و مدتی بعد از برگزاری این سمینار در 27 آذرماه 58 آیت‌الله مفتح در سر در دانشگاه تهران به زیباترین وجه به شهادت می‌رسند. و عمامه‌شان به عنوان نماد یک مجتهد و روحانی عالی‌مقام به خون‌شان آغشته شد و سمبلی برای وحدت حوزه و دانشگاه شد و به همین دلیل حضرت امام(ره) سالروز شهادت ایشان را به عنوان روز وحدت حوزه و دانشگاه نامگذاری کردند. و همه ساله به همین مناسبت یک توجهی به این آرمان می‌شود.

* حوزه و دانشگاه جهت برداشتن موانع پيش رو و هرچه نزديک‌تر شدن با هم، چه راهکارهايي را بايد مدّ نظر قرار دهند؟ آيا در اين راستا، تلاش عملي انجام شده است؟

آرمان وحدت حوزه و دانشگاه یک آرمان بسیار ارزشمندی برای انقلاب اسلامی است و باید به سمت تحقق بیشتر این هدف پیش برویم. بنا بر این حوزه‌ها، دانشگاه‌ها، شورایعالی انقلاب فرهنگی، شورایعالی عالی حوزه‌های علمیه، و نیز همه‌ مراکزی که در این رابطه مسئولیت دارند، و برای این دو نهاد مدیریت و برنامه ریزی می‌کنند، باید یکی از مهم‌ترین اهداف و برنامه‌هایشان وحدت حوزه و دانشگاه باشد. البته برگزاری سمینار، انتشار مقاله، مجله و... ممکن است در این راستا کمک‌های جزئی بنماید و لازمه وحدت هم می‌باشند، ولی اصل آرمان وحدت حوزه و دانشگاه باید در عرصه اجراء به تحقق عینی و عملی برسد.

* در بحث وحدت حوزه و دانشگاه عده‌اي به وحدت ساختاري، برخی به وحدت معرفتي و بعضی به ديگر گونه‌هاي وحدت اشاره مي‌کنند. معناي جامع و درست وحدت بین این دو نهاد از نظر شهید مفتح و جنابعالی چيست؟

برای تبیین نظرات و دیدگاه‌های شهید مفتح از وحدت حوزه و دانشگاه نیاز به تحقیق از سخنرانی‌ها و نوشته‌های ایشان است و این خود می‌تواند یک موضوع پژوهشی برای طلاب و دانشجویان انقلابی باشد تا با استفاده از آثار شهید مفتح و تأثیرپذیری او از افکار و اندیشه‌های امام به نوع وحدت مورد نظر شهید مفتح پی ببرند، و آنرا برای همگان تبیین کنند.

آنچه که بنده تصور می‌کنم این است که باید این مسئله را به دقت بررسی کنیم و ببینیم منظور از وحدت بین حوزه و دانشگاه چیست؟ هم اکنون در دانشگاه، دانشکده‌های مختلفی وجود دارد. برخی رشته‌های مهندسی مثل عمران، و برخی دیگر رشته‌های علوم انسانی مثل اقتصاد و.. می‌باشند، در حالی که نوع روش تدریس آن‌ها یکسان نیست.

با اینکه اصول و کلیّات همه این رشته‌ها مبتنی بر تجربه و تجربه گرایی است، ولی باز تفاوت‌های قابل توجهی در روش تدریس و تحصیل این رشته‌ها وجود دارد. و کسی هم مدعی نیست و نمی‌گوید که روش‌های تحصیل، تدریس و تحقیق در همه این رشته‌ها یکسان باشد زیرا محتوی علوم متفاوت است.

بنده بعضی وقت‌ها که با برخی دوستان درباره وحدت حوزه و دانشگاه بحث می‌کنیم، به آن‌ها می‌گویم وقتی طلبه‌ای برای تحصیل وارد حوزه می‌شود اولین کتابی که می‌خواند جامع المقدمات بود. اولین جمله‌ای که در ابتدای این کتاب طلبه با آن مواجه می‌شد و می‌خواند به نظرم همان می‌تواند مبنای وحدت حوزه و دانشگاه قرار بگیرد. و آن جمله که از رسول اكرم(ص) روایت شده این است «أوّل العلم معرفة الجبّار و آخر العلم تفویض الأمر الیه؛ سرآغاز علم، شناخت خداوند جبّار و سرانجام آن، واگذاری امور به اوست». این عبارت مسیر حرکت را نشان می‌دهد، زیرا این مسیر، برای علم حوزه، دانشکده اقتصاد، زیست شناسی، حقوق، مهندسی، کشاورزی و... یکسان است و هیچ تفاوتی نمی‌کند.

اگر هر دانشجو و طلبه‌ای بداند که برای رضا و شناخت خدا که همان معرفة الجبار است، درس می‌خواند، هر علمی را که تحصیل می‌کند از همان طریق می‌تواند به معرفة الله برسد و خدا را بشناسد. و همزمان که تحصیل در دانشگاه و حوزه را به اتمام رساند و مجهز به یک علمی شد و از این طریق صاحب قدرت و ثروتی شد، همه این‌ها را در محضر خداوند متعال می‌بیند و هر کار و خدمتی که می‌خواهد انجام بدهد چه در عرصه پزشکی، قانونگذاری، کشاورزی، و... فقط به خاطر رضای خدا خواهد بود و چنانچه هر طلبه و دانشجویی در سیر مراحل تحصیلی به این معرفت الهی و تلاش برای جلب رضایت خدا رسید، در واقع وحدت حوزه و دانشگاه به ثمر رسیده است.

* چرا علي‌رغم اين همه تلاش که در سال‌هاي پس از انقلاب جهت نهادينه شدن وحدت اين دو نهاد صورت گرفته، هنوز به طور کامل اين وحدت محقّق نشده است؟

بعد از گذشت چند دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، ما نمی‌توانیم ادعا کنیم که این آرمان بسیار مهم و مورد تاکید امام(ره) و مقام معظم رهبری به میزان قابل توجهی تحقق پیدا کرده باشد. پیروزی انقلاب اسلامی زمینه و ظرفیت تحقق آرمان وحدت حوزه و دانشگاه را ایجاد کرده است و البته این مهم یک شبه یا چند ماهه محقق نخواهد شد و نقطه پایانی هم ندارد و هر چقدر حوزه و دانشگاه در این راستا همکاری‌های گسترده‌ای با هم داشته باشند، افق‌های تازه‌ای برای ادامه این همکاری و ابعاد دیگر وحدت ایجاد خواهد شد.

حال چرا بعد از این همه سال به آنچه که می‌خواستیم نرسیده‌ایم می‌تواند دلایل متعددی داشته باشد. شاید برخی از افراد نحوه استنباط‌شان از وحدت این دو قشر، برگزاری کلاس‌ها و اردوهای مشترک علمی بود و برخی معتقد به مبادله‌ استاد بین این دو نهاد بودند و بعضی هم می‌گفتند دروس دینی و انقلابی در دانشگاه‌ها تدریس شود. و یا بعضی طلبه‌ها وارد دانشگاه شوند و برخی دانشجوها وارد حوزه بشوند. در یک نگاه کلی همه این‌ها لازم و در مسیر وحدت می‌باشد، ولی کافی نیست. از این رو باید یک نگاه عمیق و کاربردی نسبت به این مسئله صورت پذیرد.

بنده معتقدم شورای مدیریت حوزه علمیه قم و جامعه محترم مدرسین، شورای عالی انقلاب فرهنگی و بزرگان حوزه و دانشگاه باید گام‌های اجرائی وحدت این دو نهاد را به عنوان یک نیاز و یک ضرورت برای آینده انقلاب، در یک جلسه مشترک و اتاق فکری تبیین و عملیاتی کنند. و در ادامه نقاط ضعف و مثبت گام‌های اجرایی تعریف شده را مورد ارزیابی قرار دهند تا با برطرف نمودن ضعف‌ها زمینه‌های پیشرفت بیشتر از قبل شده و هر نوع آسیب‌های احتمالی را با مطالعه و بررسی‌های لازم به نحو مطلوب برطرف کنند.

* به عنوان نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی، نقش مجلس را در تحقق این امر چگونه ارزیابی می‌کنید؟

با شناختی که از مجلس شورای اسلامی دارم، نمایندگان ملت برای تحقق این آرمان مهم انقلاب آمادگی همکاری کامل را دارد. باید ببینیم که از مجلس چه می‌خواهیم. مجلس قانونگذار است. باید بررسی کنیم که آیا در این زمینه ضعف قانون داریم؟ و الا مجلس برای همکاری در این زمینه کاملاً آمادگی داشته و علاقمند به کمک و همکاری با نهادهای حوزوی و دانشگاهی است.

بنده تصوّر نمی‌کنم که نقص و ضعف قانون داشته باشیم و اگر لازم باشد، مجلس می‌تواند وزارت علوم را مؤظف کند تا در راستای تحقق بیشتر و عملیاتی وحدت حوزه و دانشگاه قدم‌های مؤثر و جدی‌تری را بردارد و بسترهای لازم را برای این امر ایجاد کند. و در کنار اقدامات وزارت علوم، شورایعالی حوزه علمیه نیز گام‌های مؤثر و انقلابی‌تری بردارد.

* قطعاً وحدت حوزه و دانشگاه یکی از مصادیق وحدت می‌باشد. به نظر شما وحدت بین گروه‌ها و جریان‌های سیاسی کشور خصوصاً در آستانه برگزاری انتخابات 96 چگونه قابل تحقق خواهد بود؟

حضرت امام(ره) می‌فرمود «اگر همه انبیاء یک جا جمع شوند، با هم اختلاف نخواهند داشت». اختلاف همیشه از هوی نفس بلند می‌شود. مقام معظم رهبری محور اتحاد همه گروه‌ها و جناح‌های سیاسی در کشور است. ولی اختلاف علمی، و اختلاف سلیقه‌ی مبتنی بر تقوا نه تنها ایرادی ندارد بلکه می‌تواند آثار و برکات خوبی در روند پیشرفت و تعالی کشور فراهم کند.

در انتخابات پیش رو نیز مسئولین به دور از هرگونه هوی نفس و تبلیغات، باید به فکر مشکلات و دغدغه‌های مردم باشند. در حال حاضر بزرگترین گرفتاری مردم بیکاری است. به عنوان مثال نمایندگان مجلس در حوزه‌های انتخابیه خود با این مسئله روبرو هستند و می‌بینند که برخی مردم به دلیل بیکاری ناامید و مأیوس شده‌اند و نگران از اینکه فرصت‌های شغلی مناسبی در اختیار آن‌ها وجود ندارد.

بنا بر این توجه ویژه به ایجاد اشتغال پایدار برای جوانان و برنامه‌ریزی دقیق و درست برای حل دیگر مشکلات اقتصادی و معیشتی، می‌تواند ارکان وحدت را در بین اقشار مختلف مردم بیش از پیش تقویت و تثبیت کند.

* نقش شهید مفتح در تقریب مذاهب اسلامی، و حفظ وحدت بین شیعه و سنی، را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

توجه به وحدت بین امت اسلامی نیز یکی از اولویت‌های شهید مفتح بود. ایشان به وحدت خیلی توجه داشتند و اهمیت می‌دادند. شهید مفتح در جهان اسلام به وحدت شیعه و سنی خیلی تاکید داشتند. و معتقد بودند دنیای اسلام در عین حفظ وحدت باید در مقابل دشمن مشترک یعنی استکبار و صهیونیست جهانی متحد باشند. و از همان سال‌های قبل از انقلاب روی این مسئله توجه ویژه داشتند.

 بر این اساس شهید مفتح قبل از انقلاب دو سفر به کشور مصر داشت، و با اندیشمندان قاهره دیدار و گفتگو داشتند. و با حضور در دانشگاه الازهر به مطالعه علوم مختلف دینی و مباحثه با علمای دینی مصر می‌پرداختند تا با افکار و اندیشه‌های آنان آشنا شوند. و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی قصد داشتند یک دانشگاه جامع اسلامی در همه علوم مختلف تأسیس کنند شبیه آنچه که آیت‌الله مهدوی‌کنی با تأسیس دانشگاه امام صادق(ع) انجام داد، ولی در ابعاد گسترده‌تر و عمیق‌تر. و برای همین منظور به مراکز مختلف علمی و دینی مراجعه می‌کردند و مطالعات و تحقیقات مورد نظرشان را انجام می‌دادند.

ایشان در روزهایی که در قاهره حضور داشتند، یک روز برای اقامه‌ نماز وارد مسجدی می‌شوند، و در آنجا با قاری مصری آقای بیجرمی آشنا می‌شوند.

آقای شیخ محمود بیجرمی قرآن را با اخلاص و با لحن خوبی تلاوت می‌کرد و بسیار مورد توجه مردم مصر بود. و شهید مفتح از ایشان دعوت کرد تا یک ماه مبارک رمضان را به ایران بیاید. و او را به مسجد قبا می‌برند و شیخ بیجرمی نظاره‌گر شب‌های احیاء در مسجد قبای تهران بود و آن سخنرانی‌ها، مناجات، قرآن به سر گرفتن‌ها و... مورد توجه او قرار گرفت به گونه‌ای که تأثیر خاص و ویژه‌ای بر روحیات او گذاشته بود. و برای او بسیار مهم بود که شیعیان در معنویات این قدر عمیق هستند. و همین ذهنیت مثبت شیخ بیجرمی از فضای دینی و معنوی ایرانیان، در بین افکار عمومی مردم مصر منتقل شده و زمینه‌های وحدت و انسجام بین امت اسلامی را فراهم می‌کرد. و این نمونه‌ای عملی از اقدامات شهید مفتح در ایجاد و حفظ وحدت بین مسلمین جهان اسلام بود.

همچنین یکی دیگر از اقدامات بزرگانی مثل شهیدمفتح در دوران قبل از انقلاب کادر سازی برای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی بود. یکی از دوستان بنده که هم اکنون بازنشسته وزارت امور خارجه است، و در دوران دبیرستان از جوانان متدیّن و شاگرد شهید مفتح بود، نقل می‌کند در همان سال‌های قبل از انقلاب، روزی ایشان را در قم دیدم و از من جویا شدند که درس را به کجا رسانده‌ای؟.

به ایشان عرض کردم در رشته حقوق دانشگاه قبول شدم. این دوست ما می‌گوید؛ آنقدر شهید مفتح از این خبر خوشحال شدند، که پدر من این طور خوشحال نشده بود. و بخاطر این خوشحالی‌شان به من گفتند نهار چلوکباب مهمان من هستید. بعد از نهار شهید مفتح به من گفتند؛ مطمئن باشید که این مبارزات انقلابی به ثمر خواهد نشست، و انقلاب اسلامی برای مدیریت جامعه به جوانان متدین، متعهد و انقلابی همچون شما نیاز خواهد داشت.

گفتگو: مهدی زارعی

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha