جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ |۲۰ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 22, 2024
آیت الله العظمی سبحانی/ آیت الله العظمی میلانی

حوزه/ مرحوم آیت الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی با تاسیس مدرسه های علمیه جدید در شهر مشهد، ثابت کرد که مرجع آینده نگری اند. بعد از وفات معظم له بود که مدرسه های علمیه و دارای برنامه، در حوزه علمیه تاسیس شد که هنوز هم ادامه دارد.

حضرت آیت الله سبحانی به مناسبت همایش نکوداشت مرحوم میلانی(ره) به پرسش هایی در رابطه با شخصیت این عالم پارسا پاسخ دادند.

خبرگزاری «حوزه»، متن سئوالات و پاسخ های این مرجع تقلید را منتشر می کند.

مراد از زمان در حدیث حضرت امام صادق (ع) چیست؟

بی گمان، مقصود از زمان، همان شرایط زندگی انسان هاست که در هر دوره ای پدید می آید. زمان در حدیث، مسلما زمان فلسفی نیست که همان مقدار حرکت است. کسانی که واقعا دور بین اند و دانسته اند که چه نوع شرایطی بر زندگی مردم حاکم است و در آینده نزدیک و دور، چه اتفاق هایی خواهد افتاد، هیچ گاه برنامه های آن ها با شکست و ناکامی مواجه نمی گردد.

بنابراین باید گفت که عالمان دو دسته اند: دسته ای که فقط امروز را می بینند و می کوشند تا مشکلات روز جامعه را حل کنند و دسته ای دیگر، که خدمت کردن آنان در ارتباط با آینده جامعه است. این گروه، بی گمان برای آینده برنامه هایی کارآمد دارند و در زندگی خود همواره پیروز خواهند بود. یادم می آید که در شهر قم، در روزگار زعامت حضرت آیت الله بروجردی، ایاب و ذهاب مردم با درشکه بود. کم کم قرار شد که وسیله ای جایگزین درشکه کنند و از تهران تاکسی بیاورند. صاحبان درشکه ها خدمت آقای بروجردی آمدند و گفتند: اگر تاکسی ها وارد قم شوند، معاش خانواده ما از بین خواهد رفت. شما که مرجع و زعیم ما هستید، باید جلوی این حرکت را بگیرید.

معلوم است که فکر درشکه دارهای قم، فکر ناقصی است. چون جبر زمان است و نمی شود کاری کرد. تاکسی باید جایگزین درشکه شود. ناگفته نماند که مقصود من از جبر زمان، چیزی نیست که مارکیست ها می گویند. جبر زمان در نگاه ما، عبارت است از سوق دادن جامعه به سمت شرایط زندگی که حاکم شده است. مرحوم آقای بروجردی به آن ها فرمود که پیشنهاد شما عملی نیست؛ ولی کاری می کنم که ضرر نکنید. من اعلام می کنم که هر کس قصد آوردن تاکسی به قم را داشته باشد، باید شماره درشکه شما را بخرد و بعد تاکسی بیاورد. قصد من از بیان این خاطره، چیزی نیست جز شناختن زمان و دور اندیش شدن و برنامه اصلاحی داشتن برای آینده ای که به هر حال می آید. یک مرجع متفکر، مرجعی است که اطراف او را، متفکران گرفته اند تا آینده را برای او روشن سازد. حضرت آیت الله میلانی، واقعا چنین مرجع و زعیمی بود. من در سفری که به مشهد مقدس رفته بودم، این واقعیت را لمس کردم.

در دوران مرجعیت آیت الله میلانی که حضرتعالی به مشهد مقدس مشرف می شدید، چه تفاوتی میان حوزه علمیه خراسان و حوزه علمیه قم مشاهده می کردید؟

آن زمان که ما می رفتیم، در دوران جوانی بودیم؛ یعنی طلبه ای بیش نبودیم. وقتی به قم برمی گشتیم، بارها آرزو می کردیم که ای کاش مدارس عملیه ای همانند مدارس علمیه تحت اشراف و مدیریت آیت الله میلانی داشتیم! در آن ایام، در قم مدرسه ای نداشتیم که برای طلبه ها در سطوح مختلف تحصیلی برنامه داشته باشد. برای اولین بار در کشور، آیت الله العظمی میلانی در حوزه علمیه مشهد، چنین مدرسه هایی را تاسیس کردند. مدرسه حقانی قم، بعدها بر اساس الگویی پی ریزی شد که از مشهد شکل گرفته بود.

آرزوی طلبه های جوان، در آن روزگار چه بود؟

ما که حالا در شمار پیرمردها هستیم، در آن دوران آرزو داشتیم که در مدرسه های علمیه ای که مراجع تقلید برای سکونت طلبه های مبتدی و غیر مبتدی ساخته اند، برنامه هایی باشد تا بر اساس آن، همان طور فقیه تربیت می کنند در این مراکز، مفسر و مورخ نیز تربیت کند.

وقتی مشهد مقدس آمدم، شنیدم که آیت الله میلانی به آرزوی طلبه های جوان جامه ی عمل پوشانده است و مدرسه ای جامع با برنامه ی جامع تاسیس کردند. به راستی، معظم له مصداق بارز حدیث جد بزرگوار خود بودند، که در آغاز مصاحبه بیان کردم. این مرجع دور اندیش شیعه، با تاسیس مدرسه های علمیه جدید در شهر مشهد، ثابت کرد که مرجع آینده نگری اند. بعد از وفات معظم له بود که مدرسه های علمیه و دارای برنامه، در حوزه علمیه تاسیس شد که هنوز هم ادامه دارد. سنگ زیرین این بنا را مرحوم آیت الله میلانی در کشور گذاشت.

خاطره دیگری راجع به معظم له دارید؟

بنده با مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبایی بسیار محشور بودم. سالیان دراز در خدمت و محضر آن عالم بزرگ بودم و درس خواندم. رفت و آمدم به منزل معظم له بسیار بود. وقتی آیت الله آقا حسین بروجردی چشم از دنیا فرو بستند، از علامه طباطبایی سوال کردم که آقا! از نظر شما مردم باید به چه کسی مراجعه کنند. ایشان که همیشه ساکت و درون گرا بود، حساب شده حرف می زد. در جوابم فرمود: مردم در ایران، باید به آیت الله سید هادی میلانی رجوع کنند و در عراق، به آیت الله آقا سید محسن حکیم.

دلبستگی علامه طباطبایی- رضوان الله علیه- به آیت الله میلانی  چگونه بود؟

مرحوم علامه طباطبایی، روزی رو به بنده کردند و چنین فرمودند: من در طول نه ماه تحصیلی که در قم هستم، یکسره چشم به راهم تا فصل تابستان از راه برسد و به مشهد بروم و سه ماه در آنجا بمانم. مسلم است که مقصود علامه بزرگوار، اول زیارت حضرت رضا (ع) بوده است و بعد، به خاطر انس شدیدی که با مرحوم آیت الله العظمی میلانی داشتند. گاه و بی گاه، شاهد بودم که نسبت به معظم له اظهار علاقه می کردند.

خاطره سومی که می خواهم نقل کنم، این است: روزی در منزل مرحوم آقای میلانی بودم که آقای دکتر سید محمد بهشتی به زیارت معظم له آمد. من و ایشان، رفاقت و معاشرت دیرینه داشتیم. در یک مدرسه بودیم و حجره هایمان نزدیک به هم بود. در بیرون از مدرسه نیز با یکدیگر جلسات بسیاری داشتیم. گمان می کنم که مرحوم آقای بهشتی، قبل از اعزام به کشور آلمان، از طرف آیت الله بروجردی به مشهد آمده بود. بعد از فوت آقای محققی که نماینده معظم له در هامبورک آلمان بود، مرحوم دکتر بهشتی، بهترین فردی بود که برای این کار مهم انتخاب شد. ایشان هم از نظر زبان خارجی قوی بود و هم از نظر استعداد. خدای خلاق و متعال، استعدادهای فوق العاده ای به ایشان عطا کرده بود. در آن مجلس، آقا سید هادی خسروشاهی هم بود. مساله ای هم در آن جمع مطرح کردم و مشغول مباحثه طلبگی شدیم. مرحوم آقای میلانی هنوز نزد مهمان های خودش نیامده بود.

چرا تاسیس مدارس علمیه در حوزه های علمیه دیگر، مانند حوزه علمیه قم دشوار بود؟

مرحوم آیت الله میلانی در دوران مرجعیت خود، در حوزه علمیه مشهد، سد بزرگی را شکستند که تصور آن هم مشکل بود. ایشان مدرسه و برنامه و امتحان را حاکم کردند که در حوزه های علمیه شیعه سابقه نداشت. حضرت آیت الله بروجردی پیش از اینکه در قم مستقر شوند در حوزه علمیه نجف قصد داشتند که امتحان گرفتن از طلبه ها را رایج کنند. ناگهان شخصی در مقابل معظم له ایستاد و ایشان ناچار شد که از طرح تحول در حوزه علمیه نجف عقب نشینی کنند. یک نفر امتحان را تحریم کرد و ایشان نتوانست گامی بردارد. اساسا در آن زمان، در حوزه ها، امتحان کردن و امتحان دادن جرم محسوب می شد، در حالی که امتحان اساس کار موفقیت در آموزش است. باید برنامه درسی و کلاسی و امتحان در میان باشد، تا معلوم شود که چه کسی درس خوان است و چه کسی بیکار است. بی دلیل نبود که آیت الله بروجردی در دوران زعامت و مرجعیت مطلق خود، تمایلی به اصلاح ساختار حوزه علمیه نشان نمی داد. ایشان، تفکر غلطی را در حوزه های علمیه حاکم می دید که مقابله با آن، هزینه بسیار داشت. خوشبختانه، در حوزه علمیه مشهد، به همت مرحوم آقای میلانی، این سد که سد تحول و اصلاح است، شکسته شد.

رفتار و اخلاق آیت الله میلانی با طلبه ها و فضلای آذری در حوزه علمیه نجف اشرف و کربلای معلی چگونه بود؟

هر وقت طلبه های آذربایجان وارد عراق می شدند که درس بخوانند، مرحوم آیت الله میلانی را پناهگاه خود می یافتند. ایشان بلد بودند که ترکی صحبت کنند؛ ولی لهجه شان لهجه عربی بود. آقا سید محمد علی میلانی، به دلیل اینکه زبان مادری اش، زبان فارسی بود، نمی توانست ترکی صحبت کند.

حالا، خاطره ای دیگر نقل کنم. بنده برای ادامه تحصیل حوزوی عازم نجف اشرف شدم و در مسافرخانه ای، اتاقی اجاره کردم تا حجره ای در مدرسه پیدا کنم. یادم نیست که چند روزه بعد از ورودم به نجف بود که حضرت آیت الله میلانی برای دیدن بنده به آن مسافرخانه آمدند. از محبت و شفقت و تواضع آن عالم ربانی در شگفت شدم. می دانستم که میان معظم له و پدرم رفاقتی بوده است؛ اما تصورم این بود که ایشان هم مثل سایر افراد، دوستی ها را به فراموشی سپرده است؛ تصور من درست نبود. نمی دانم چه کسی از خویشاوندان من به ایشان خبر داده بود فلانی برای ادامه تحصیل طلبگی به نجف آمده است. گمان می کنم مرحوم آقا حسن خامنه ای خبر داده بود که از بستگان مرحوم آقای میلانی بود. راجع به خاندان معظم له باید گفت؛ از دیرباز، بیت مرحوم میلانی، مرحوم آقا سید محمد جعفر و همین طور، جد بزرگوارشان، مرحوم آقا سید احمد، نسبت به مردم و طلبه های مهاجر آذربایجان لطف خاصی داشتند.

در ایامی که به مشهد مقدس مشرف می شدید، در درس های آیت الله میلانی شرکت می کردید؟

 بله. خاطره ها یکی پس از دیگری در ذهنم جلو می آیند.ایشان شب ها در مسجد جامع گوهرشاد، درس اصول می دادند و روزها درس فقه داشتند. شب هایی که در مشهد بودیم، توفیق حضور در مجلس گرم و عالمانه معظم له نصیب بنده می شد، هرچند که به عنوان مستمع آزاد شرکت می کردم.

برداشت حضرتعالی از شیوه ی تدریس و محتوای دروس آیت الله میلانی در حوزه مشهد چیست؟

پاسخ: تقریبا می توان گفت؛ درس اصول آیت الله میلانی، همانند درس آیت الله شیخ محمد حسین غروی اصفهانی بود. منظور، دقت نظر است؛ دقت نظر فوق العاده ای که در درس اصول های دیگر به چشم نمی خورد. چند شبی که پای درس آقا بودم، شاهد بودم شاگردان بسیاری معظم له را چون نگین انگشتری در میان گرفتند.

در دوره ای که در حوزه علمیه نجف اشرف مشغول تحصیل بودید، نکته ای درباره ی مقام و منزلت آیت الله میلانی شنیدید؟

بله. نجفی ها می گفتند: روزی از میرزای نایینی سوال کردند چه فرقی میان آیت الله خویی و آیت الله میلانی است؟ میرزای نایینی فرموده بودند: هذا افهم و هذا ادق. می خواهم بگویم که استاد بزرگواری چون میرزا، شاگردان خود را درست شناخته بود. مرحوم آقای میلانی در نگاه استادش، عالمی برخوردار از دقت نظر در مباحث حوزوی است.

درباره معنویت حضرت آیت الله میلانی، بفرمایید؟

در این رابطه، باید خاطره ای از مرحوم آیت الله مرتضی حائری- پسر موسس حوزه علمیه قم- نقل کنم که نسخه خطی آن پیش من است. گفتنی است که ایشان از کسانی بود که علاقه فراوانی به آیت الله میلانی داشتند. مرحوم آقا مرتضی حاج شیخ چنین نوشته است:" در قم خوابیده بودم (بعد از ظهر) که صدایی شنیدم: بلند شو و مشهد برو، مهمان امام باش!

به نظرم، امام زمان(عج) آمد. وقتی بیدار شدم، به همسرم که دختر مرحوم آیت الله حجت است، گفتم: باید به مشهد مشرف شویم. من چنین خوابی دیدم و چنین صدایی شنیدم.

ایشان، یک نسخه خطی از کتاب وسائل الشیعه، از پدرش آیت الله حجت به ارث برده بود که به خط صاحب وسائل، مرحوم آیت الله حر عاملی بود. گفتم این نسخه که به درد ما نمی خورد. مشهد می رویم و آن را به آستان قدس رضوی واگذار می کنیم.

مشهد که مشرف شدیم، نسخه خطی وسائل الشیعه را به کتابخانه ی آستان قدس بردم و در قبال هزار تومان گرفتم، واگذار کردم. در ایامی که مشهد بودیم، هزار تومان را خرج کردیم.

وقت وداع رسیده بود. آخر وقت سفر بود که به منزل آیت الله میلانی رفتم تا با ایشان خداحافظی کنم. در میان راه به ذهنم آمد که عجب مهمانی و میزبانی بود! ما که با خرج خودمان به زیارت حضرت رضا (ع) آمدیم و برگشتیم!

وقتی به خانه آیت الله میلانی رسیدیم، ایشان خانه نبود. چیزی به حرکت قطار تهران نمانده بود. سلام رساندیم و سوار درشکه شدیم و به طرف ایستگاه قطار رفتیم.

قطار در حال حرکت بود که آقا سید محمد علی میلانی را دیدم که شتابان جلو می آید. پاکتی دستم داد و گفت: نمی دانم که در این پاکت چیست و چقدر پول هست. پدرم داد که تقدیم شما کنم. ایشان فقط فرمودند که پاکت را هرچه زودتر به دست شما برسانم.

پاکت پول را گرفتم و تشکر کردم. وقتی به قم رسیدم، پاکت را گشودم. وقتی خرج سفر و مبلغ داخل پاکت را سنجیدم، دیدم پنج ریال اضافه است. بعد فهمیدم درشکه چی که ما را در قم سوار کرده است، پنج ریال کمتر گرفته است.

باز هم از حضرت آیت الله میلانی خاطره دارید؟

هروقت که مشهد مقدس برای زیارت حضرت رضا (ع) مشرف می شدیم، وقت خداحافظی عرض می کردیم: آقا! مقداری از تربت حضرت لطف کنید! چون معظم له همیشه تربت واقعی علی بن موسی الرضا (ع) را داشت. ایشان به اندرونی منزل تشریف می بردند و همراه خودشان تربت مبارک و متبرک می آوردند. سلام الله علیه یوم ولد و یوم مات و یوم بعث حیا.

یک خاطره مانده است حاج آقا! خاطره تبریز

درست است. این خاطره که خیلی قدیمی است، به سال 1332 بر می گردد. مرحوم آقای میلانی همراه آقا زاده هایش به شهر تبریز تشریف آوردند و یک روز مهمان پدرم بودند. قصد ایشان از مسافرت به آذربایجان، استراحت و درمان بود. آن ایام را در منزل مرحوم آقا سید ابراهیم میلانی سپری کردند. ناگفته نماند که خانه پدری بنده در همسایگی مرحوم میرزا جواد آقای خامنه ای بود که با آقا خویشاوند بودند. از این روی، توفیق زیارت آیت الله میلانی نصیب من شد. حالا که خاطره تبریز را نقل کردم، وقت یادآوری است. قرار شد کتابی را برایم بفرستید. کتاب اسفار بود یا کتاب دیگر، درست به یادم نمانده است.

انتهای پیام    313/17

 

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha