جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ |۲۰ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 22, 2024
آیت الله مکارم

حوزه/ روش شناسی شادی و نشاط در تربیت دینی اینگونه است که در مزاح همانند سائر اعمال انسان تا آنجا كه به مرحله گناه نرسيده باشد مباح است، اما اگر ضمن شوخى و مزاح...

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، اسلام دين‏ ادب و تربيت‏ است[1]،[2] و روح تعليمات اسلام‏ و روايات پيشوايان بزرگ دينى‏ بر پايه تربيت دینی در زندگى تعریف شده است.[3]

از سوى ديگر هدف از تمام برنام‏ هاى دينى‏، تعليم و تربيت‏ و تكامل انسان است،‏[4] لذا همه انبياء الهى يك هدف را تعقيب مى‏ كردند و آن سعادت انسان ‏ها از طريق ايمان به خدا و روز رستاخيز و تعليم و تربيت‏ صحيح دينى‏ و تقويت اصول اخلاقى در جوامع بشرى بوده است ،[5] روزى در مكتب‏ «نوح عليه السلام»؛ نخستين پيامبر اولوالعزم‏[6] و سپس در مكتب‏ «ابراهيم عليه السلام» بعد در مكتب‏ «موسى عليه السلام» و سپس در مكتب‏ «عيسى عليه السلام» و در پايان در مكتب‏ «محمد صلى الله عليه و آله» پيامبر اسلام كه در حقيقت دوره عالى و نهايى تربيت‏ الهى است.[7]

‏* بسط و گسترش تربیت دینی؛ مهم ترین ضرورت در جامعه اسلامی

گفتنی است به علت وجود عوامل تشويق‏ كننده به مفاسد اخلاقى، و اباحى‏گرى؛ كه از ويژگي هاى عصر ماست، آسيب‏ هايى براى جوانان و نوجوانان در حوزه تربيت دينى و در دو شاخصۀ آسيب‏ هاى اعتقادى و آسيب‏ هاى اخلاقى ایجاد شده است، كه اگر روى آن كار جدى انجام نگيرد، در آينده شاهد مشكلات مهم دينى و اجتماعى و سياسى خواهيم بود.[8]

تفسير نادرست از مسأله آزادى، و عدم توجه به اين نكته كه هميشه آزادي ها در چهارچوب ارزش هاست، عدم اطلاع‏رسانى صحيح و به موقع، و محروم ماندن قشر جوان و نوجوان از آموزش هاى مستمر و گسترده دينى و از همه مهمتر، دست هاى مرموز سياست مخرب دشمنان، كه براى دور كردن جوانان از حوزه تربيت و اعتقادات دينى از طرق مختلف فعاليت مى‏ كند، و معتقد است مانع اصلى نفوذ در عرصه سياسى كشور ما، اعتقادات محكم مذهبى و پايبندى به اخلاق دينى است. و براستى اگر آنها در كار خود موفق شوند، مانع مهمى بر سر راه نفوذشان باقى نمى ‏ماند.[9]

البته باید دانست در تحقق تربیت دینی، نقش خانواده برجسته تر از همه مولفه ها است. زیرا در دين‏ مقدس اسلام، مخاطب اصلى در تربيت‏ فرزندان، پدران و مادران هستند. و مردم هم هنگامى كه با انسانى صالح و تربيت شده و مفيد به حال جامعه‏، رو به رو مى ‏شوند، در مقام سپاسگزارى و تشكر و قدردانى، به پدر و مادر او دعا مى ‏كنند. و اگر خداى ناكرده، با شخصى ناصالح و فاسد كه آسايش خود و جامعه را سلب مى‏ كند برخورد كنند، بر پدر و مادرش لعن و نفرين مى‏ فرستند و آنها را عامل اين ناهنجارى مى ‏دانند.[10]

مثلا پدران و مادرانى كه در صدد تربيت‏ فرزندانشان برنمى‏ آيند؛ آنها را با مسايل دينى‏ آشنا نمى ‏سازند؛ فرزندان را به اماكن مذهبى- مانند مساجد و حسينيه‏ ها عادت نمى ‏دهند شايد فرزندى معتاد تحويل جامعه‏ دهند كه باعث نابودى خود و خانواده ‏اش گردد! چه كسى جرقه اوليه اين آتش را روشن ساخته است؟! چه كسى مواد سوخت اين آتش ‏سوزى را فراهم نموده است!؟ هيچ كس، جز پدر و مادر!.[11]

و اینگونه است که  افراد نادان كه نه تربيت‏ دينى‏ يافته‏ اند و نه عقل و خرد خويش را به كار گرفته‏ اند مردمى خشن و بى انصاف و بى ‏ادب و در مجموع براى جامعه مشكل آفرين مى ‏باشند؛ نه به صغير رحم مى‏ كنند و نه از كبير پند مى‏ پذيرند.[12]

* چه کنیم در بحث های خود دچار مراء و جدل نشویم؟/ پیامدها و راهکار ترک آن چیست؟

واژه «مراء» به معناى گفتگوهاى لجاجت ‏آميز و توأم با خصومت به منظور پيروزى بر حريف است هر چند حق نباشد، و سرچشمه آن تعصب و لجاجت و برترى‏جويى است كه مانع از پذيرش سخن حق مى ‏شود.[13]

البته گاهی در ارایه بحث ها دلایل محکم و متقن به میان می آید و طرفین بدنبال رسیدن و روشن شدن حقیقت هستند که این گونه مراء و بحث در اسلام صحیح است.[14]

لیکن اغلب افرادى كه اهل مراء و جدال هستند دائما در اين فكرند كه بر حريف خود غلبه يابند، خواه حق باشد يا باطل و به همين دليل ضعيف‏ ترين ادله را براى خود حجت مى ‏شمارند و محكم ‏ترين دليل رقيب را ناديده مى‏ انگارند و به اين ترتيب دائماً در بيراهه و تاريكى سير مى‏ كنند و صبحگاهان روشن، يقين در زندگى آن‏ها هرگز ظاهر نمى ‏شود.[15]

اینچنین است که به‏ هنگام مراء، افراد بر سر لجاجت مى‏ افتند و گاه انواع توهين ‏ها را به طرف مقابل روا مى ‏دارند و عيوب پنهانى او را برمى ‏شمارند و هتك حرمت مى ‏كنند، گاه درباره خودش و گاه درباره كسانى كه مورد علاقه او هستند. بنابراين افرادى كه علاقه‏ مند به آبرو و شخصيت خود مى باشند بايد همين كه بحث آن ‏ها با طرف مقابل به مرحله مراء رسيد كلام را قطع كنند و او را رها سازند.[16]

در این زمینه، امام عسكرى عليه السلام در روايتى كه ابن شعبه حرانى آن را در تحف العقول نقل كرده مى‏ فرمايد: «لا تمار فيذهب بهاؤك ‏[17]؛ مراء نكن كه شخصيت تو را از بين مى ‏برد ».[18]

* بحث های بی ثمر سیاسی حرام است

با این تفاسیر باید گفت اگر چه بحث و گفت و گوی  برخی افراد همراه با  دلایل محکم و متقن است، ولی طرفین به دنبال به کرسی نشاندن حرف خود، رسوا کردن دیگری، به وجود آوردن مشکلات و آبروریزی هستند که این شیوه در شرع نکوهش شده است.[19]

این آسیب فراگیر در حالی است که مشکلات اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی و علمی کشور را فرا گرفته و مسئولان باید از بحث های بی ثمر سیاسی بپرهیزند. [20]

بدیهی است کسانی که در این بحث های سیاسی با کبر و غرور به دنبال غلبه بر دیگری، دشمنی و عداوت هستند، هرچند حرفشان حق باشد هرگز ایمان نشان کامل نخواهد شد و از خدا دورتر می شوند؛ [21]زیرا دشمنان داخلی و خارجی به دنبال آلوده کردن فضای سیاسی کشور و به دست آوردن منافع خود هستند، لذا باید احتیاط کرد و از جدال سیاسی که کشور را ناآرام کند پرهیز کرد، امروز مشکل مردم مسائل سیاسی نیست و مسئولان باید اقتصاد، معیشت و اخلاق جامعه را سامان دهند و این خصومت ها را کنار بگذارند.[22]

* خوش اخلاقی مهم ترین شاخصۀ تربیت دینی در خانواده و جامعه

بی تردید محبت و دوستى با مردم كارى است فوق العاده عاقلانه، به نحوی که این گونه رفتار مردم و کارهایی که انجام می دهند نشانه كمال محبت و دوستى است؛ لذا در مشكلات به يارى یکدیگر می شتابند و در برابر كارهاى ناروا به هنگام قدرت به جاى انتقام‏ جويى عفو می کنند و با چهره گشاده با مردم روبه‏ رو می شوند، در برابر آنها تواضع کرده، و سخنان آنها را می شنوند و به آنها احترام می گذارند مجموعه اين امور و مانند آن از جمله شاخصه های عاطفی در جامعه به شمار می آید.[23]

بدین ترتیب دوستان زيادى در سايه خوش رفتاری در جامعه پیرامونی، براى انسان پيدا مى‏ شوند، اگر آن شخص اهل كسب و تجارت باشد مشتريان او فراوان مى‏ گردند و اگر مدير تشكيلاتى باشد افرادى كه در زيرمجموعه او هستند به او عشق مى‏ ورزند و وظايف خود را به خوبى انجام مى‏ دهند، چنانچه فرمانده لشگرى باشد افراد لشگر او سر بر فرمان او خواهند بود، اگر عالم و روحانى باشد مردم به او اقتدا مى‏ كنند و ارشادات و نصايحش را به گوش جان مى‏ پذيرند و چنانچه پدر و بزرگ‏تر خانواده باشد همسر و فرزندان به او علاقه ‏مند مى ‏شوند و محيط خانواده محيطى مملو از محبت و آرامش‏[24]و همكارى خواهد بود و همچنين افراد ديگر در محيط ها و پست‏ هاى ديگر.[25]

ولى به عكس اگر انسان در برابر مردم خشن باشد و با قيافه درهم كشيده روبه‏رو شود، بى‏ اعتنايى كند، تكبر بورزد، نسبت به سرنوشت آنها بى‏اعتنا باشد و به تعبير قرآن «فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ[26] » باشد از اطراف او پراكنده مى‏ شوند، در ميان جمع زندگى مى‏ كند ولى تك و تنهاست.[27]

به گفته شاعر:

نهال دوستى بنشان كه كام دل به بار آرد      درخت دشمنى بركن كه رنج بى‏شمار آرد[28]

لذا در بحارالانوار از امام حسن عسكرى عليه السلام چنين نقل شده: «مَنْ كَانَ الْوَرَعُ سَجِيَّتَهُ وَ الْكَرَمُ طَبِيعَتَهُ وَ الْحِلْمُ خَلَّتَهُ كَثُرَ صَدِيقُهُ وَ الثَّنَاءُ عَلَيْهِ وَ انْتَصَرَ مِنْ أَعْدَائِهِ بِحُسْنِ الثَّنَاءِ عَلَيْه‏‏؛[29]  كسى كه تقوا و ورع خوى و خصلت او باشد و جود و بخشش طبيعتش و حلم و بردبارى عادتش، دوستانش بسيار مى ‏شوند و ثنا خوانانش فراوان و از اين طريق بر دشمنانش پيروز مى ‏گردد».[30]

البته نبايد خوش‏رفتارى با مردم را با مسئله تملق و چاپلوسى اشتباه كرد كه آن حساب جداگانه ‏اى دارد و به يقين از صفات مذموم است.[31]

* اعتدال و میانه روی ؛ روش شناسی بنیادین شادی و نشاط در تربیت دینی

اسلام افراط و تفريط را نشانه «جهل» و رعايت اعتدال و ميانه‏ روى‏ را نشانه «علم» مى‏داند،[32] به عنوان نمونه مزاح باعث آرامش روح و رفع هموم و غموم و است [33]از سوی دیگر مى ‏دانيم شخص پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه اهل‏بيت عليه السلام و بزرگان علما اين‏گونه شوخى‏ و مزاح‏ مشروع را داشته ‏اند. حتى توصيه شده در سفرها براى از بين بردن فشار مشكلات سفر مزاح بيشتر كنيد.[34]

ولى در عين حال اگر خارج از حساب و كتاب باشد ممكن است عظيم ‏ترين مشكلات را به ‏بار آورد.[35] بسيارى از مزاح ‏ها ممكن است موجب دشمنى و عداوت گردد و كينه ‏ها را در سينه‏ ها انباشته كند چراكه شخص مزاح ‏كننده نمى‏ تواند كار خود را سالم انجام دهد، در لباس مزاح بر زخم مخالفان خود نمك مى ‏پاشد و دشنه در پهلوى آن‏ها فرو مى ‏كند.[36]

گاهى مزاح جنبه انتقام‏ جويى و ايذاء و آزار ديگران را ندارد اما مسائل مبتذل و ركيكى در آن مطرح مى‏ شود همان‏ گونه كه بسيارى از مزاح‏ هاى عوام به اين صورت است. اين ‏گونه مزاح‏ ها شخصيت انسان را پايين مى ‏آورد و همان ‏گونه كه امام حسن عسکری عليه السلام در كلامی حكيمانه فرمود: «لا تمازح فيجترأ عليك‏؛ (زياد) مزاح مكن كه افراد را در برابر تو جسور مى‏ سازد (و رعايت احترام تو را نخواهند كرد)».[37]،[38]

متأسفانه گاهى مزاح، توأم با غيبت و تهمت است كه آن نيز از گناهان كبيره مى‏ باشد.[39]

گاه بعضى از مزاح‏ ها با اعلام خبری دروغ، موجب اذیت و آزار،وحشت و شوك ‏هاى سخت روحى مى ‏شود و حتی افرادى در اين‏گونه مزاح ‏ها جان خود را از دست مى‏ دهند؛ که البته اين ‏گونه خبرهاى دروغ و وحشتناك در ميان بعضى از افراد بى‏ بندوبار معمول است.[40]

گاه بعضى از مزاح‏ ها كه از فردى باشخصيت درباره افراد عادى صادر مى ‏شود زبان آن‏ ها را مى ‏گشايد و او را هتك احترام و به او توهين مى ‏كنند.[41]

بنابراین روش شناسی شادی و نشاط در تربیت دینی اینگونه است که در مزاح همانند سائر اعمال انسان تا آنجا كه به مرحله گناه نرسيده باشد مباح است، اما اگر ضمن شوخى و مزاح آبروى مسلمانى ريخته شود، يا نسبت ناروائى به كسى داده شود و يا موجب غيبت، تهمت و امثال آن گردد مسلما حرام است (و نبايد فراموش كرد كه مزاح مى ‏تواند وسيله اى براى همه اين گناهان گردد) اما اگر به طرز صحيح و درستى باشد و موجب سرور و خوشحالى گردد اشكالى نخواهد داشت بلكه احيانا از لوازم حيات به شمار مى ‏رود زيرا زندگى بدون شادى و سرور غالبا قابل تحمل نيست‏.[42]

از سيره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امامان عليهم السلام و بزرگان دين‏ نيز استفاده مى‏ شود كه آنها عملا مزاح‏ را به صورت معتدل در زندگى خود داشتند.[43]

سخن آخر

در خاتمه باید گفت آموزش مستمر با منطق و ادبيات خاص جوانان، حل مشكلات مربوط به تحصيل و كار و ازدواج جوانان، پاكسازى محيط از مراكز و عوامل فساد و همكارى تنگاتنگ تمام رسانه‏ هاى جمعى، در تحقق کامل تربیت دینی جامعه، از جمله راهکارهای برون رفت از آسیب های اجتماعی در این زمینه به شمار می آید.[44]

خداوند بزرگ را مى‏ خوانيم كه به ما توفيق اصلاح محيط خانواده و مدرسه و جامعه را عنايت فرمايد تا فرزندانى صالح و پرهيزكار و خدوم به جامعه عرضه كنيم، و آنها طلب رحمت و مغفرت مردم را برايمان به ارمغان آورند![45] بارالها! نعمت ايمان و تعليم و تربيت‏ انبياء را هرگز از ما سلب نفرما.[46] «آمين يا رب العالمين»[47]

 

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

[1] محجة البيضاء؛ ج 8؛ ص 163- 162.

[2] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج‏2 ؛ ص294.

[3] تفسير نمونه ؛ ج‏4 ؛ ص69.

[4] پيام قرآن ؛ ج‏6 ؛ ص310.

[5] اعتقاد ما ؛ ص38.

[6]  پيامبران اولوالعزم پيامبرانى هستند كه آيين و كتاب جديدى آوردند، آنها پنج نفرند، كه نامشان در بالا ذكر شده است، نام كتاب آسمانى نوح و ابراهيم« صحف» و نام كتاب آسمانى موسى« تورات» و كتاب آسمانى مسيح« انجيل» و كتاب آسمانى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله« قرآن» است.

[7] اسلام در يك نگاه ؛ ص64.

[8] استفتاءات جديد ؛ ج‏3 ؛ ص536.

[9] همان.

[10] والاترين بندگان ؛ ص238.

[11] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج‏1 ؛ ص184.

[12] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏6 ؛ ص410.

[13] همان؛ ج‏15 ؛ ص24.

[14] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ شبستان امام خمینی (ره) ؛ حرم حضرت معصومه (س)؛1388/06/09.

[15] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏15 ؛ ص25.

[16] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ شبستان امام خمینی (ره) ؛ حرم حضرت معصومه (س)؛1388/06/09.

[17] تحف العقول، ص 486.

[18] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏15 ؛ ص25.

[19] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ شبستان امام خمینی (ره) ؛ حرم حضرت معصومه (س)؛1388/06/09.

[20] همان.

[21] همان.

[22] همان.

[23] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏13 ؛ ص159.

[24] همان؛ ص: 160.

[25]  همان.

[26] سورۀ آل عمران،آیۀ159.

[27] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏13، ص: 160.

[28] غزلیات حافظ؛ش15.

[29] . بحارالانوار، ج 75، ص 379.

[30]پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏13 ؛ ص160.

[31] همان.

[32] جلوه حق بحثى پيرامون( صوفيگرى) در گذشته و حال ؛ ص176.

[33] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏15 ؛ ص554.

[34] همان ؛ ج‏9 ؛ ص688.

[35] همان؛ ج‏15 ؛ ص554.

[36] همان .

[37]  تحف العقول، ص 486.

[38] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏15 ؛ ص25.

[39] همان ؛ ص554.

[40] همان ؛ ص555.

[41] همان.

[42] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه ؛ ترجمه‏ ج‏3 ؛ ص565.

[43] اخلاق در قرآن ؛ ج‏3 ؛ ص167.

[44] استفتاءات جديد ؛ ج‏3 ؛ ص536.

[45] والاترين بندگان ؛ ص238.

[46] تفسير نمونه ؛ ج‏24 ؛ ص140.

[47] والاترين بندگان ؛ ص238.

 

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha