به گزارش خبرگزاری «حوزه»، اسلام دين ادب و تربيت است[1]،[2] و روح تعليمات اسلام و روايات پيشوايان بزرگ دينى بر پايه تربيت دینی در زندگى تعریف شده است.[3]
از سوى ديگر هدف از تمام برنام هاى دينى، تعليم و تربيت و تكامل انسان است،[4] لذا همه انبياء الهى يك هدف را تعقيب مى كردند و آن سعادت انسان ها از طريق ايمان به خدا و روز رستاخيز و تعليم و تربيت صحيح دينى و تقويت اصول اخلاقى در جوامع بشرى بوده است ،[5] روزى در مكتب «نوح عليه السلام»؛ نخستين پيامبر اولوالعزم[6] و سپس در مكتب «ابراهيم عليه السلام» بعد در مكتب «موسى عليه السلام» و سپس در مكتب «عيسى عليه السلام» و در پايان در مكتب «محمد صلى الله عليه و آله» پيامبر اسلام كه در حقيقت دوره عالى و نهايى تربيت الهى است.[7]
* بسط و گسترش تربیت دینی؛ مهم ترین ضرورت در جامعه اسلامی
گفتنی است به علت وجود عوامل تشويق كننده به مفاسد اخلاقى، و اباحىگرى؛ كه از ويژگي هاى عصر ماست، آسيب هايى براى جوانان و نوجوانان در حوزه تربيت دينى و در دو شاخصۀ آسيب هاى اعتقادى و آسيب هاى اخلاقى ایجاد شده است، كه اگر روى آن كار جدى انجام نگيرد، در آينده شاهد مشكلات مهم دينى و اجتماعى و سياسى خواهيم بود.[8]
تفسير نادرست از مسأله آزادى، و عدم توجه به اين نكته كه هميشه آزادي ها در چهارچوب ارزش هاست، عدم اطلاعرسانى صحيح و به موقع، و محروم ماندن قشر جوان و نوجوان از آموزش هاى مستمر و گسترده دينى و از همه مهمتر، دست هاى مرموز سياست مخرب دشمنان، كه براى دور كردن جوانان از حوزه تربيت و اعتقادات دينى از طرق مختلف فعاليت مى كند، و معتقد است مانع اصلى نفوذ در عرصه سياسى كشور ما، اعتقادات محكم مذهبى و پايبندى به اخلاق دينى است. و براستى اگر آنها در كار خود موفق شوند، مانع مهمى بر سر راه نفوذشان باقى نمى ماند.[9]
البته باید دانست در تحقق تربیت دینی، نقش خانواده برجسته تر از همه مولفه ها است. زیرا در دين مقدس اسلام، مخاطب اصلى در تربيت فرزندان، پدران و مادران هستند. و مردم هم هنگامى كه با انسانى صالح و تربيت شده و مفيد به حال جامعه، رو به رو مى شوند، در مقام سپاسگزارى و تشكر و قدردانى، به پدر و مادر او دعا مى كنند. و اگر خداى ناكرده، با شخصى ناصالح و فاسد كه آسايش خود و جامعه را سلب مى كند برخورد كنند، بر پدر و مادرش لعن و نفرين مى فرستند و آنها را عامل اين ناهنجارى مى دانند.[10]
مثلا پدران و مادرانى كه در صدد تربيت فرزندانشان برنمى آيند؛ آنها را با مسايل دينى آشنا نمى سازند؛ فرزندان را به اماكن مذهبى- مانند مساجد و حسينيه ها عادت نمى دهند شايد فرزندى معتاد تحويل جامعه دهند كه باعث نابودى خود و خانواده اش گردد! چه كسى جرقه اوليه اين آتش را روشن ساخته است؟! چه كسى مواد سوخت اين آتش سوزى را فراهم نموده است!؟ هيچ كس، جز پدر و مادر!.[11]
و اینگونه است که افراد نادان كه نه تربيت دينى يافته اند و نه عقل و خرد خويش را به كار گرفته اند مردمى خشن و بى انصاف و بى ادب و در مجموع براى جامعه مشكل آفرين مى باشند؛ نه به صغير رحم مى كنند و نه از كبير پند مى پذيرند.[12]
* چه کنیم در بحث های خود دچار مراء و جدل نشویم؟/ پیامدها و راهکار ترک آن چیست؟
واژه «مراء» به معناى گفتگوهاى لجاجت آميز و توأم با خصومت به منظور پيروزى بر حريف است هر چند حق نباشد، و سرچشمه آن تعصب و لجاجت و برترىجويى است كه مانع از پذيرش سخن حق مى شود.[13]
البته گاهی در ارایه بحث ها دلایل محکم و متقن به میان می آید و طرفین بدنبال رسیدن و روشن شدن حقیقت هستند که این گونه مراء و بحث در اسلام صحیح است.[14]
لیکن اغلب افرادى كه اهل مراء و جدال هستند دائما در اين فكرند كه بر حريف خود غلبه يابند، خواه حق باشد يا باطل و به همين دليل ضعيف ترين ادله را براى خود حجت مى شمارند و محكم ترين دليل رقيب را ناديده مى انگارند و به اين ترتيب دائماً در بيراهه و تاريكى سير مى كنند و صبحگاهان روشن، يقين در زندگى آنها هرگز ظاهر نمى شود.[15]
اینچنین است که به هنگام مراء، افراد بر سر لجاجت مى افتند و گاه انواع توهين ها را به طرف مقابل روا مى دارند و عيوب پنهانى او را برمى شمارند و هتك حرمت مى كنند، گاه درباره خودش و گاه درباره كسانى كه مورد علاقه او هستند. بنابراين افرادى كه علاقه مند به آبرو و شخصيت خود مى باشند بايد همين كه بحث آن ها با طرف مقابل به مرحله مراء رسيد كلام را قطع كنند و او را رها سازند.[16]
در این زمینه، امام عسكرى عليه السلام در روايتى كه ابن شعبه حرانى آن را در تحف العقول نقل كرده مى فرمايد: «لا تمار فيذهب بهاؤك [17]؛ مراء نكن كه شخصيت تو را از بين مى برد ».[18]
* بحث های بی ثمر سیاسی حرام است
با این تفاسیر باید گفت اگر چه بحث و گفت و گوی برخی افراد همراه با دلایل محکم و متقن است، ولی طرفین به دنبال به کرسی نشاندن حرف خود، رسوا کردن دیگری، به وجود آوردن مشکلات و آبروریزی هستند که این شیوه در شرع نکوهش شده است.[19]
این آسیب فراگیر در حالی است که مشکلات اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی و علمی کشور را فرا گرفته و مسئولان باید از بحث های بی ثمر سیاسی بپرهیزند. [20]
بدیهی است کسانی که در این بحث های سیاسی با کبر و غرور به دنبال غلبه بر دیگری، دشمنی و عداوت هستند، هرچند حرفشان حق باشد هرگز ایمان نشان کامل نخواهد شد و از خدا دورتر می شوند؛ [21]زیرا دشمنان داخلی و خارجی به دنبال آلوده کردن فضای سیاسی کشور و به دست آوردن منافع خود هستند، لذا باید احتیاط کرد و از جدال سیاسی که کشور را ناآرام کند پرهیز کرد، امروز مشکل مردم مسائل سیاسی نیست و مسئولان باید اقتصاد، معیشت و اخلاق جامعه را سامان دهند و این خصومت ها را کنار بگذارند.[22]
* خوش اخلاقی مهم ترین شاخصۀ تربیت دینی در خانواده و جامعه
بی تردید محبت و دوستى با مردم كارى است فوق العاده عاقلانه، به نحوی که این گونه رفتار مردم و کارهایی که انجام می دهند نشانه كمال محبت و دوستى است؛ لذا در مشكلات به يارى یکدیگر می شتابند و در برابر كارهاى ناروا به هنگام قدرت به جاى انتقام جويى عفو می کنند و با چهره گشاده با مردم روبه رو می شوند، در برابر آنها تواضع کرده، و سخنان آنها را می شنوند و به آنها احترام می گذارند مجموعه اين امور و مانند آن از جمله شاخصه های عاطفی در جامعه به شمار می آید.[23]
بدین ترتیب دوستان زيادى در سايه خوش رفتاری در جامعه پیرامونی، براى انسان پيدا مى شوند، اگر آن شخص اهل كسب و تجارت باشد مشتريان او فراوان مى گردند و اگر مدير تشكيلاتى باشد افرادى كه در زيرمجموعه او هستند به او عشق مى ورزند و وظايف خود را به خوبى انجام مى دهند، چنانچه فرمانده لشگرى باشد افراد لشگر او سر بر فرمان او خواهند بود، اگر عالم و روحانى باشد مردم به او اقتدا مى كنند و ارشادات و نصايحش را به گوش جان مى پذيرند و چنانچه پدر و بزرگتر خانواده باشد همسر و فرزندان به او علاقه مند مى شوند و محيط خانواده محيطى مملو از محبت و آرامش[24]و همكارى خواهد بود و همچنين افراد ديگر در محيط ها و پست هاى ديگر.[25]
ولى به عكس اگر انسان در برابر مردم خشن باشد و با قيافه درهم كشيده روبهرو شود، بى اعتنايى كند، تكبر بورزد، نسبت به سرنوشت آنها بىاعتنا باشد و به تعبير قرآن «فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ[26] » باشد از اطراف او پراكنده مى شوند، در ميان جمع زندگى مى كند ولى تك و تنهاست.[27]
به گفته شاعر:
نهال دوستى بنشان كه كام دل به بار آرد درخت دشمنى بركن كه رنج بىشمار آرد[28]
لذا در بحارالانوار از امام حسن عسكرى عليه السلام چنين نقل شده: «مَنْ كَانَ الْوَرَعُ سَجِيَّتَهُ وَ الْكَرَمُ طَبِيعَتَهُ وَ الْحِلْمُ خَلَّتَهُ كَثُرَ صَدِيقُهُ وَ الثَّنَاءُ عَلَيْهِ وَ انْتَصَرَ مِنْ أَعْدَائِهِ بِحُسْنِ الثَّنَاءِ عَلَيْه؛[29] كسى كه تقوا و ورع خوى و خصلت او باشد و جود و بخشش طبيعتش و حلم و بردبارى عادتش، دوستانش بسيار مى شوند و ثنا خوانانش فراوان و از اين طريق بر دشمنانش پيروز مى گردد».[30]
البته نبايد خوشرفتارى با مردم را با مسئله تملق و چاپلوسى اشتباه كرد كه آن حساب جداگانه اى دارد و به يقين از صفات مذموم است.[31]
* اعتدال و میانه روی ؛ روش شناسی بنیادین شادی و نشاط در تربیت دینی
اسلام افراط و تفريط را نشانه «جهل» و رعايت اعتدال و ميانه روى را نشانه «علم» مىداند،[32] به عنوان نمونه مزاح باعث آرامش روح و رفع هموم و غموم و است [33]از سوی دیگر مى دانيم شخص پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه اهلبيت عليه السلام و بزرگان علما اينگونه شوخى و مزاح مشروع را داشته اند. حتى توصيه شده در سفرها براى از بين بردن فشار مشكلات سفر مزاح بيشتر كنيد.[34]
ولى در عين حال اگر خارج از حساب و كتاب باشد ممكن است عظيم ترين مشكلات را به بار آورد.[35] بسيارى از مزاح ها ممكن است موجب دشمنى و عداوت گردد و كينه ها را در سينه ها انباشته كند چراكه شخص مزاح كننده نمى تواند كار خود را سالم انجام دهد، در لباس مزاح بر زخم مخالفان خود نمك مى پاشد و دشنه در پهلوى آنها فرو مى كند.[36]
گاهى مزاح جنبه انتقام جويى و ايذاء و آزار ديگران را ندارد اما مسائل مبتذل و ركيكى در آن مطرح مى شود همان گونه كه بسيارى از مزاح هاى عوام به اين صورت است. اين گونه مزاح ها شخصيت انسان را پايين مى آورد و همان گونه كه امام حسن عسکری عليه السلام در كلامی حكيمانه فرمود: «لا تمازح فيجترأ عليك؛ (زياد) مزاح مكن كه افراد را در برابر تو جسور مى سازد (و رعايت احترام تو را نخواهند كرد)».[37]،[38]
متأسفانه گاهى مزاح، توأم با غيبت و تهمت است كه آن نيز از گناهان كبيره مى باشد.[39]
گاه بعضى از مزاح ها با اعلام خبری دروغ، موجب اذیت و آزار،وحشت و شوك هاى سخت روحى مى شود و حتی افرادى در اينگونه مزاح ها جان خود را از دست مى دهند؛ که البته اين گونه خبرهاى دروغ و وحشتناك در ميان بعضى از افراد بى بندوبار معمول است.[40]
گاه بعضى از مزاح ها كه از فردى باشخصيت درباره افراد عادى صادر مى شود زبان آن ها را مى گشايد و او را هتك احترام و به او توهين مى كنند.[41]
بنابراین روش شناسی شادی و نشاط در تربیت دینی اینگونه است که در مزاح همانند سائر اعمال انسان تا آنجا كه به مرحله گناه نرسيده باشد مباح است، اما اگر ضمن شوخى و مزاح آبروى مسلمانى ريخته شود، يا نسبت ناروائى به كسى داده شود و يا موجب غيبت، تهمت و امثال آن گردد مسلما حرام است (و نبايد فراموش كرد كه مزاح مى تواند وسيله اى براى همه اين گناهان گردد) اما اگر به طرز صحيح و درستى باشد و موجب سرور و خوشحالى گردد اشكالى نخواهد داشت بلكه احيانا از لوازم حيات به شمار مى رود زيرا زندگى بدون شادى و سرور غالبا قابل تحمل نيست.[42]
از سيره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امامان عليهم السلام و بزرگان دين نيز استفاده مى شود كه آنها عملا مزاح را به صورت معتدل در زندگى خود داشتند.[43]
سخن آخر
در خاتمه باید گفت آموزش مستمر با منطق و ادبيات خاص جوانان، حل مشكلات مربوط به تحصيل و كار و ازدواج جوانان، پاكسازى محيط از مراكز و عوامل فساد و همكارى تنگاتنگ تمام رسانه هاى جمعى، در تحقق کامل تربیت دینی جامعه، از جمله راهکارهای برون رفت از آسیب های اجتماعی در این زمینه به شمار می آید.[44]
خداوند بزرگ را مى خوانيم كه به ما توفيق اصلاح محيط خانواده و مدرسه و جامعه را عنايت فرمايد تا فرزندانى صالح و پرهيزكار و خدوم به جامعه عرضه كنيم، و آنها طلب رحمت و مغفرت مردم را برايمان به ارمغان آورند![45] بارالها! نعمت ايمان و تعليم و تربيت انبياء را هرگز از ما سلب نفرما.[46] «آمين يا رب العالمين»[47]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] محجة البيضاء؛ ج 8؛ ص 163- 162.
[2] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج2 ؛ ص294.
[3] تفسير نمونه ؛ ج4 ؛ ص69.
[4] پيام قرآن ؛ ج6 ؛ ص310.
[5] اعتقاد ما ؛ ص38.
[6] پيامبران اولوالعزم پيامبرانى هستند كه آيين و كتاب جديدى آوردند، آنها پنج نفرند، كه نامشان در بالا ذكر شده است، نام كتاب آسمانى نوح و ابراهيم« صحف» و نام كتاب آسمانى موسى« تورات» و كتاب آسمانى مسيح« انجيل» و كتاب آسمانى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله« قرآن» است.
[7] اسلام در يك نگاه ؛ ص64.
[8] استفتاءات جديد ؛ ج3 ؛ ص536.
[9] همان.
[10] والاترين بندگان ؛ ص238.
[11] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج1 ؛ ص184.
[12] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج6 ؛ ص410.
[13] همان؛ ج15 ؛ ص24.
[14] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ شبستان امام خمینی (ره) ؛ حرم حضرت معصومه (س)؛1388/06/09.
[15] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج15 ؛ ص25.
[16] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ شبستان امام خمینی (ره) ؛ حرم حضرت معصومه (س)؛1388/06/09.
[17] تحف العقول، ص 486.
[18] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج15 ؛ ص25.
[19] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ شبستان امام خمینی (ره) ؛ حرم حضرت معصومه (س)؛1388/06/09.
[20] همان.
[21] همان.
[22] همان.
[23] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج13 ؛ ص159.
[24] همان؛ ص: 160.
[25] همان.
[26] سورۀ آل عمران،آیۀ159.
[27] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج13، ص: 160.
[28] غزلیات حافظ؛ش15.
[29] . بحارالانوار، ج 75، ص 379.
[30]پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج13 ؛ ص160.
[31] همان.
[32] جلوه حق بحثى پيرامون( صوفيگرى) در گذشته و حال ؛ ص176.
[33] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج15 ؛ ص554.
[34] همان ؛ ج9 ؛ ص688.
[35] همان؛ ج15 ؛ ص554.
[36] همان .
[37] تحف العقول، ص 486.
[38] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج15 ؛ ص25.
[39] همان ؛ ص554.
[40] همان ؛ ص555.
[41] همان.
[42] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه ؛ ترجمه ج3 ؛ ص565.
[43] اخلاق در قرآن ؛ ج3 ؛ ص167.
[44] استفتاءات جديد ؛ ج3 ؛ ص536.
[45] والاترين بندگان ؛ ص238.
[46] تفسير نمونه ؛ ج24 ؛ ص140.
[47] والاترين بندگان ؛ ص238.