به گزارش خبرگزاری «حوزه» ، بیست و چهارمین شماره فصلنامه علمی پژوهشی "حکمت اسرا"به مباحث فلسفی و عرفانی می پردازد و از عناوین مقالات ذیل تشکیل یافته است.
«تبیین های وحدت وجود و نقد و بررسی آنها براساس دیدگاه آیت الله جوادی آملی» مقاله ای به قلم احسان فتاحی اردکانی است. در چکیده آن می خوانیم:
ادعای عرفان آن است که وجود یکی بیشتر نیست و آن وجود، همان واجب است. برای برهانی کردن این ادعا (توحید وجود) تلاش هایی کرده اند؛ برای مثال، ابوحامد ترکه، صائن الدین ترکه و قیصری. مسئله این است که بنابر دیدگاه آیت الله جوادی، چه اشکالاتی بر این براهین وارد است و آیا به نظر ایشان راهی برای اثبات این ادعا وجود دارد.
در این مقاله، براهینِ اثبات وحدت وجود را بررسی می کنیم، براساس دیدگاه آیت الله جوادی آملی اشکالات این براهین را توضیح می دهیم و در پایان، راهِ حل ایشان را تبیین می کنیم. ایشان معتقد است راهِ چاره همان برهان صدیقین علامه طباطبایی است که با افزودن مطلبی در نامتناهی بودن واجب ادعای وحدت وجود اثبات می شود.
«نقد و ارزیابیِ یکی از براهین اثبات واجب الوجود براساس فرض تسلسل» نوشتاری از حمید علایی نژاد می باشد. در چکیده این مقاله آمده است.
براهین بسیاری برای اثبات واجب الوجود صورت بندی و ارائه شده اند. در یک دسته بندی کلّی، می توان این براهین را به سه دستۀ «به شرطِ لا از تسلسل»، «لا به شرط از تسلسل» و به شرط تسلسل» تقسیم کرد؛ براین اساس، اکثر براهین اثبات وجود خداوند متعال، در دو دستۀ لابه شرط و به شرط لا از تسلسل قرار می گیرند.
موضوع مقالۀ حاضر، نقد و ارزیابیِ برهانی است که در مقاله ای تحت عنوان «اثبات واجب الوجود براساس فرض تسلسل: نگاهی به برهان ابن سینا و اقامۀ برهانی بدیع» در شماره بیست و یکم همین نشریه به چاپ رسیده است. مؤلفان مقالۀ نامبرده تلاش کرده اند تا با فرض تسلسل، و استفاده از برخی اصول فلسفی دیگر، برهانی بدیع ارائه کنند تا در دستۀ سوم از تقسیم بندی فوق قرار گیرد. در مقالۀ حاضر سعی شده است تا برهان مذکور با روش تحلیل منطقی، مورد نقد و ارزیابی قرار بگیرد. نتایج حاصل از این بررسی نشان می دهد که این برهان اولاً، جدای از صدق یا کذب مقدماتش، حاوی برخی اشکالات صوری است، و ثانیاً مبتنی بر مقدمه ای است که در حالت کلّی صادق نبوده و نیازمند بازنگری است. نقایص صوری این برهان را می توان با اعمال تغییراتی در برخی از مقدمات و تدقیق ساختار صوری استدلال برطرف کرد؛ اما تا زمانیکه مقدمۀ کاذب آن با مقدمه ای دیگر جایگزین نگردد، یا به نحوی اصلاح نشود، برهان یادشده ناتمام است.
«واکاوی مفهومی ـ وجودی استکمال نفس در مراتب کمال» تحقیقی از محمدحسین وفائیان است. نویسنده در چکیده آن نوشته است:
نفس در حکمت متعالیه و ابتدای حدوث خود، فروترین کمالات هستی و حیات نباتی را دارد. پس ازآن، سیر استکمالی نفس در مراتب هستی از عالم ماده تا معقول شروع می شود. شناخت صحیح استکمال، نیازمند تحلیل مفهومی و وجودی آن است. تحلیل مفهومی، بیانگر فرآیندی بودن استکمال نفس است و سه مؤلفۀ اساسی آن عبارت اند از: ۱) حرکت جوهری؛ ۲) تدرج؛ ۳) استلزام استکمال در ارتباط با آگاهی و هدف. تحلیل دقیق وجودشناسانۀ نفس نیز بیانگر جایگاه اساسی عین ثابت در استکمال نفس است. استکمال نفس، ظهور عینی عین ثابت و وجود علمیِ هر نفس در مرتبۀ خلقت و ظهور عینی اسماء الهی است؛ ازاین رو، افعال ارادی نفس در مسیر استکمال، علت معدۀ ظهور کمالات مکنون در عین ثابت هر نفس اند.
«واکاوی نظریة معرفتی سهروردی و پاسخ به اشکالات» مقاله ای از رضا قاسمیان مزار است. در چکیده آ« آمده است:
از نظر شیخ اشراق، علم انسان به موجودات مادی، علم نفس به بدن و قوای آن، و علم به همه مبصرات حضوری است؛ معنای علم حضوری نزد سهروردی این است که انسان اگر بخواهد به هرچیزی علم پیدا کند حضوراً آن را می یابد و در ادراک نیازی به وساطت صور نیست بلکه صرف اضافه اشراقی کفایت می کند.
گرچه او تصریح میکند که حضوری بودن معرفت بصری به جهان مادی و علم حضوری نفس به بدن و قوای بدنی خود در سایه شهود باطنی نفس و استعانت از برهان عقلی است، اما این نظریه درظاهر با برخی عبارات و مبانی وی همخوانی ندارد؛ ازاین رو با اشکالاتی مانند: حاصل نشدن اثر علم حضوری در نفس؛ سیطرۀ وجودی نداشتنِ مدرِک بر مدرَک؛ انحصار حضور در مجردات و تصریح به حصولی بودن برخی از علوم، مواجه است.
در این مقاله کوشیده ایم با استناد به مبانی شیخ اشراق و اثبات موارد زیر به اشکالات پاسخ دهیم: ۱. اثر، اعم از صورت ذهنی است، ۲. مراد از شرط سیطرۀ مدرِک در ادراک، خصوص علیت نیست، ۳. سبب ادراک مادی، وجود مادی نیست، بلکه خاصیت مظهریت جوهر مدرک است که سبب حضور ماده می شود، ۴. نفس می تواند از علم حضوری خود صورت گیری و آن را به علم حصولی تبدیل کند.
«تبیین تجسم اعمال براساس نظریة اضافة اشراقی ملاصدرا» اثر مریم محبتی، علیرضا کهنسال و عباس جوارشکیان می باشد. در چکیده آن آمده است:
تجسم اعمال بهترین توجیه برای توضیح جزا و مکافات اخروی است؛ زیرا مبنای آن اضافۀ اشراقی است. براساس اضافۀ اشراقی، بینونت اعمال و نفس ازبین می رود و به جای آن عینیت صور اخروی و نفس برقرار می شود؛ زیرا صور اخروی از لوازم و شئونات نفس اند. هدف این پژوهش نیز تحلیل تجسم اعمال براساس مبانی اضافۀ اشراقی ملاصدراست. در آثار ملاصدار، با دو تفسیر از تجسم اعمال روبه روییم:
1) در قیامت، نتایج و آثار اعمال آشکار می شوند؛ ۲) در قیامت، خود عمل آشکار می شود؛ اما اخروی. این دو نظریه در عرض هم نیستند، بلکه یکی نظریۀ میانی و دیگری نظریۀ نهایی ملاصدراست. البته تأکید این مقاله بر نظریۀ دوم است. نتایج تحقیق نشان می دهد که در نظریۀ تجسم اعمال، همانقدرکه اعمال در چینش حوادث آخرت سرنوشتسازند، ادراکات نیز دخیلاند؛ یعنی ادراکات و اعمال آدمی براثر تکرار، ملکۀ انسان می شوند و باطن انسانی را می سازند. باطن آدمی نیز در قیامت به یکی از صور اخروی تجسم می یابد و حشر انسانی متناسب با آن صور است.
«نقد و بررسی کلام لفظی و کلام نفسی بر اساس حکمت متعالیه» پژوهشی از محسن پیرهادی و علی اله بداشتی است. نویسنده در چکیده آن آورده است:
معتزله و امامیه کلام را منحصر به کلام لفظی می دانند و معتقدند کلام خداوند، اصوات و حروفی است که ایجاد می کند؛ ایشان آیات قرآن را بهترین نشانه بر تکلم خداوند می دانند. اشاعره کلام حقیقی را معانیِ قائم به نفس متکلم می دانند که حقیقت مستقلی در نفس انسان داشته و غیر از اراده و علم است، ایشان نیز آیات قرآن را به عنوان بهترین دلیل بر تکلّم خداوند تلقی کرده و معتقدند کلام نفسی در ذات خداوند قدیم و قائم به ذات است؛ اما ملاصدرا معتقد است کلام، انشاء چیزی است که بر نهان متکلم دلالت کند. او می گوید کلام الهی شامل تمام موجودات و افعال خداوند است و خداوند به این اعتبار متکلم است. وی مراتب کلام الهی را چنین تبیین می کند: عالم امر، کلام اعلی؛ عالم نفس، کلام اوسط؛ عالم تشریع؛ کلام نازل خداوند است.
با وجود هم نظر بودن امامیه، اشاعره و حکمت متعالیه دربارۀ کلام لفظی، عدلیه کلام را منحصر به کلام لفظی می داند؛ ولی اشاعره و حکمت متعالیه معتقدند مرتبۀ دیگری نیز دارد؛ اما دربارۀ کیفیت آن مرتبه، اختلافِ نظر دارند. این پژوهش افزون بر اثبات جامع بودن نظریۀ حکمت متعالیه، به این نتیجه رسیده است که منطوق برخی آیات قرآن کریم و روایات، با تبیین صدرایی بیشتر سازگار است. تبیین دو اندیشۀ دیگر از آیات کلامی، استوار و کامل نبوده و همچنان ابهام در این آیات باقی است.
«کتابشناسی: نگاهی به سیر تدوین تاریخ فلسفه های اسلامی در مغرب زمین» اثری از سعید انوری بوده و در چکیده اش می خوانیم:
«کتاب شناسی فلسفۀ اسلامی» به قلم هانس دایبر در سال ۱۹۸۳ میلادی منتشر شده و در سال ۱۹۹۹م توسط انتشارات بریل تجدید چاپ شده است. این کتاب شناسی در سال ۲۰۰۷م با افزوده هایی در حدود ۳۰۰۰ عنوان جدید در سه مجلد منتشر شده است. این اثر به تأثیر فلسفۀ اسلامی بر مکاتب یهودی، و متفکران قرون وسطای لاتینی نیز می پردازد و بازتاب فلسفۀ اسلامی بر تفکر اروپایی و اسلامی جدید را منعکس می سازد.
مقدمۀ این کتاب به دلیل آنکه به تاریخچۀ مطالعات غربی در مورد فلسفۀ اسلامی اشاره می کند و برخی از منابع اولیۀ تاریخ نگاری غربی در زمینۀ فلسفۀ اسلامی را بیان می کند و نیز رویکرد مستشرقان در مواجهۀ با فلسفه و تفکر در جهان اسلام را معرفی می نماید، حائز اهمیت است. همچنین این مقاله بیانگر علت توجه مستشرقان به فلسفۀ اسلامی است و برخی از خطاهای ایشان در شناخت فلسفۀ اسلامی را متذکر شده است.
هانس دایبر در این مقدمه، برخی از تاریخ فلسفه های اسلامی قدیمی را معرفی می کند که توسط شرق شناسان نگاشته شده اند و در ایران شناخته شده نیستند و سیر تدوین تاریخ فلسفه های اسلامی در مغرب زمین را تشریح می نماید.
علاقه مندان مي توانند جهت مطالعه متن كامل مقالات به سامانه نشریه حکمت اسراء به نشانی اینترنتی: hikmat.isramags.ir مراجعه و فايل كامل متن مقالات را دريافت نمايند.
نظر شما