به گزارش خبرگزاری «حوزه»،استاد شهید آیتالله سید محمدباقر صدردر مقاله ای با موضوع: عمل صالح در قرآن نگاه اسلام به ارزشگذاری عمل را مورد بررسی قرار داده که گزیده ای از این مقاله درادامه می آید:
اسلام به انگیزه عمل توجه دارد، نه به منافع آن. اسلام باور دارد که کار، ارزش خود را از انگیزههایش میگیرد، نه از سودهایش. هیچ عملی بدون نیت نیست و تا زمانی که نیت صالحی پشت عمل نباشد آن کار، با هر نوع سودی، عمل صالح بهشمار نمیآید؛ زیرا اسلام فقط به جلوه خارجی روابط اجتماعی، نظر نمیافکند و تنها به جنبه عینی همزیستی اجتماعی و زندگی مردم توجه نمیکند؛ چراکه اسلام باور دارد که این جنبه و جلوه ظاهری، تنها چهرهای از حقیقتی ژرفتر و مهمتر است که در درون انسان قرار دارد و تا زمانی که یک مکتب نتواند این حقیقت را به دست آورد و آن را تغییر دهد و در قالب ویژه خود بریزد، نمیتواند رهبری حقیقی جامعه را بهدست بگیرد.
برای اسلام، این مهم نیست که در میان مردم روابطی اجتماعی پدید بیاورد که جنبه عینی پاکی داشته باشد، یعنی در عرصه اجتماعی دارای منافع و فواید باشد، بلکه این برای اسلام مهم است که انسانی پاک بسازد و روابطی را برگرفته از جنبههای درونی درخشان، بنا نهد. خلاصه آنکه اسلام میخواهد که خود انسان را به روشی اسلامی بار بیاورد، بنابراین اسلام ، تربیت انسان را هدف خود قرار داده و قبل از هر چیز در پی آن است که درونمایه روحی و معنوی انسان را بر طبق مفاهیم خود بسازد. درحالیکه سرمایهداری از این وظیفه اساسی شانه خالی کرده، انسان را رها میکند تا خودش، خودش را بسازد. سرمایهداری به تنظیم روابط بین مردم اکتفا کرده و فقط به نتایج و منافع اهمیت میدهد و به انگیزههای فکری و پشتوانههای روحی که در پس آن روابط، پنهان است و در آنها بازتاب مییابد، توجهی ندارد.
چهبسا به ذهن برسد که مبنای غیراسلامی در ارزشگذاری اعمال انسانها واقعنگرتر از مبنای اسلامی است که قرآن مقرر میکند؛ زیرا آنچه پیش از هر چیز اهمیت دارد تأمین مصالح اجتماع و حفظ آن است، پس هر کاری که با این هدف هماهنگ باشد، کاری شایسته است و مصلحت همه ما در آن است که از آن تقدیر و تمجید کنیم تا دیگران را هم به انجام کارهایی مانند آن تشویق نماییم. وقتی ما با این کار به دستاوردهای عینی رسیدیم، دیگر انگیزههای آن و زمینههای نفسانی همراه عمل که در ضمیر عامل آن نهفته است چه اهمیتی دارد؟
... اما این نگاه سطحی که تنها به ظاهر کارها مینگرد و به عمق آنها نفوذ نمیکند از سویی با ماهیت رسالت اسلامی و از سوی دیگر با بینش اسلام مبنی بر پیوند کامل بین عمل و پشتوانه روحی و فکری آن در تضاد است.
بنا بر سویه اول، اسلام فقط تنظیم رفتار ظاهری افراد نیست، بلکه اسلام رسالتی است که قبل از هر چیز هدفش سازندگی انسان و بخشیدن حیات شایسته به او است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد! دعوت خدا و پيامبر را اجابت كنيد؛ هنگامى كه شما را به سوى چيزى مىخوانند كه شما را حيات مىبخشد و بدانيد خداوند ميان انسان و قلب او حايل مىشود، و همه شما [در قيامت] نزد او گردآورى مىشويد.» (انفال: ۲۴)
اسلام میخواهد به انسان حیات ببخشد، نه فقط رفتار [درست]، و رسالتی که چنین ماهیتی دارد نمیتواند درونمایه و محتوای داخلی انسان را رها کرده و فقط به جلوههای رفتاری ظاهری او نظر داشته باشد.
* پژوهشهای قرآنی، ص ۳۵۱ ،352 ،356 (مقاله: عمل صالح در قرآن).