خبرگزاری «حوزه» به مناسبت سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران و فرارسیدن دهه مبارک فجر، سلسله مباحث نهضت امام خمینی(ره) به قلم اصغر طاهرزاده را منتشر می کند.
* شیوه روشنفكرهای غربزده در مقابل انقلاب اسلامی
فرهنگ غربی به جهت ذات ضد قدسی که دارد حتماً با انقلاب اسلامی درگیر می شود و چون وابستگان به فرهنگ غرب در داخل کشور از آشكاركردن درگیری خود با معنویت ابا دارند، درگیری با معنویت را در زیر پوشش درگیری با مواردی مثل روحانیت ظاهر می کنند. همان طور که در دورۀ رنسانس ضعف های چند كشیش را بهانه كردند و به دین و خدا پشت نمودند. چیزی که در عملِ بعضی از روشنفكرهای غربزده در کشور ایران می توان دید، این است که حقیقتاً آن ها رابطۀ خود را با عالم قدس و معنویت قطع کرده اند، ولی آن را زیر پوشش مخالفت با ولایت فقیه پنهان می نمایند.
اگر نتوانیم عهد خود با دین را قوت بخشیم و دینداری در حاشیه زندگی قرار گیرد، به جهت غلبۀ روح غربی بر اندیشه و احساسمان، نه مزّۀ وفاداری به انقلاب اسلامی و نه مزّۀ اعتقاد به ولایت فقیه و نه از همه مهم تر، مزّۀ ولایت عالیۀ ائمه هدی(ع) را می چشیم.
كسی كه از عهد الهی خود فاصله گرفت از خودش ناراضی است، چون ارتباط خود را با حقیقتِ بیکرانۀ جانش منقطع کرده و حیطۀ وجود خود را در محدودۀ دنیا و اعتبارات دنیا متوقف کرده، بدون آن که از حقایق عالم معنا تغذیه کند، برای چنین آدم هایی اگر صد كانال تلویزیونی هم اضافه شود تا مشغول شوند، باز هم اظهار نارضایتی می كنند. زیرا تنها كسی از بودن خود راضی خواهد بود که از طریق عهد محمدی(ص) بتواند رابطۀ خود را با کمال مطلق شدت بخشد و چنین بستری با طرح انقلاب اسلامی فراهم شد.
* انسان دینی و نقش تعیین کننده در معادلات جهانی
نكته ای كه امام خمینی (ره) از طریق آن حجّت را بر ما تمام كردند، به صحنه آوردن انسان دینی بود كه در عین مذهبی بودن، برای خود نقش تعیین کننده در معادلات جهانی قائل است. غرب سعی کرده بود مذهبی بودن را یک نحوه عقب ماندگی از زمان معرفی کند و بدین شکل بدون حملۀ مستقیم به مذهب، نگاه مذهبی به امور را به حاشیه براند.
با ظهور امام خمینی (ره) و نوع گفتمانی که طرح نمودند شخصیت انسان دینی طوری نمود پیدا کرد که انسان دینی، انسان شرافتمندی است که نه تنها تفکرش مربوط به گذشته نیست بلکه برای آیندۀ جهان حرف دارد. تا آن جا که توانستند روشن کنند جهانِ غیر دینی به طور چشمگیری از شرافتمندی فاصله دارد.
امام خمینی (ره) پایه های تمدن غربی را سست نمودند و بی آیندگی آن را در منظر مردم جهان آشکار کردند. یک استاد برجستۀ دانشگاه هامبورگ آلمان گفته است: «نهضت امام خمینی از همان نوپایی خود، موجب برهم خوردن معادلات از پیش تعیین شدۀ استعمارگران در صحنۀ سیاست جهانی گردید. با دگرگونی ها و تحولاتی که ایشان فراهم کرد، تمام پیشبینی های استکبار جهانی غلط از آب در آمد».
از نمونه های عدم تعادل فکر غربی این که فکر می کند با نفی انقلاب اسلامی و پنهان شدن بی آیندگی آن تمدن، بحران و اضمحلال از آن تمدن برداشته می شود و لذا در این رابطه یکی از برنامه های خود را درگیری با انقلاب اسلامی قرار داده اند، کاری که همیشه در تاریخ رخ داده است و امت های فاسد به پیامبران اشکال می گرفتند؛ چرا شما ما را از هلاکت مان خبر دادید.
درگیری غرب با انقلاب اسلامی شبیه درگیری اقوامی است که با انبیاء مقابله کردند و بدیهی است که حاصل این مقابله نابودی غرب است، هر چند آن فرهنگ با تمامِ توانِ خود و با اتحاد کامل با یارانش به مقابله با انقلاب اسلامی برآید.
* مردم در جوامع غربی راه رهایی خود را نمی شناسند
مردم دنیا به شکل های مختلف نشان داده اند از این جاهلیت مدرن ناراحت اند ولی دو مشكل در میان است، اولاً: نمی دانند چگونه باید خود را از آن رها کنند و به سوی چه نوع زندگی خود را سوق دهند. ثانیاً: جرأت نمی كنند از زندگی غربی بگذرند.
به خوبی می توان تشخیص داد مردم جهان این نوع زندگی را آن نوع زندگی نمی دانند که مطلوب انسان است و به واقع از مشکلات گوناگون این زندگی به ستوه آمده اند ولی متأسفانه نه می توانند زمانۀ خود را درست تحلیل کنند و تحت تأثیر تبلیغات غربی، ریشۀ اصلی بحران ها را به امور عارضی نسبت می دهند، و نه به ذات تمدن غربی. از آن مهم تر راه رهایی را نمی شناسند، و این است که در عین ناامیدی هیچ راهی جز قبول این زندگی و ادامۀ آن ندارند.
* علت همۀ بحران ها دوری از فرهنگ انبیاست
امام خمینی (ره) با توجه به خودآگاهی تاریخی که به کمک اشراق الهی بدان مفتخر شدند، متوجه گشتند، نیاز امروز مردم جهان چیست و فهمیدند در عمق روح انسان ها چه می گذرد و به دنبال چه چیز می باشند، این بود که اولاً؛ به مردم فهماندند باید افرادی را كه مدعی بزرگی تمدن غربی اند به چیزی نگیرند و این تمدن بر خلاف ظاهرش، وعده های تو خالی است، ثانیاً: بشریت را متوجه این امر مهم کردند كه علت همۀ این بحران ها دوری از فرهنگ انبیاء است؛ و راه عمل را نیز از طریق انقلاب ملت ایران نشان دادند. از آن طریق تمام ابُهت فرهنگ غربی فرو ریخت و لذا غربِ بعد از خمینی (ره) با غرب قبل از خمینی (ره) به کلی متفاوت شد.
غربِ قبل از خمینی (ره) به هر کشوری که می خواست دستور می داد و آن کشور هم مجبور به اطاعت بود، ولی حالا تلاش می کند کشورهای عربی دست نشانده خود را قانع کند که با همکاری آن ها فضای ایران گرایی مردمشان را به فضای ایران هراسی تبدیل کند.
امام خمینی (ره) انسانی بود با عالَمی خاص كه برای شناختن آن عالَم، اولاً: باید مسلمانی واقعی بود، یعنی مسلمانی كه با معرفت به اسلام، حتی مستحبّات دین را در حدّ توان انجام دهد. ثانیاً: نباید به ظاهر دین بسنده کرد و دل را آمادۀ تأثیرپذیری از حقیقت دین ننمود، بلکه باید همچون امام (ره) عارفانه زندگی کرد تا آن طور که باید در جهان تأثیرگذار بود.
* عالَم دینی اصیل امام خمینی (ره) چگونه عالَمی است؟
امام خمینی (ره) مسلمان مقیّدِ عارفی است كه بنا دارد دین را بر تمام زوایای جامعه حاكم كند. می فرماید: ما جمهوری اسلامیِ لفظی نخواستیم، ما خواستیم که حکومت «الله» در مملکتمان و إن شاءالله در سایر ممالک هم اجراء شود» آنچه باید بر آن تأکید داشت عالَمی بود که ایشان در آن به سر می بردند. کسی می تواند نعمت انقلاب اسلامی را درست درك كند که توانسته باشد عالَم ایشان و افق دید ایشان را نسبت به عالم و آدم بشناسد و با ایشان هم افق شود، وقتی عالَم امام خمینی (ره) را بشناسیم، می فهمیم كه ایشان ما را به چه چیزی دعوت كرده اند.
امام خمینی (ره) در عالَم دینی اصیلی به سر می برند که یكی از لوازم آن برائت از كفّار است و لذا جنگ با آمریكا را یكی از لوازم دینداری خود می دانند، منتها نه مثل کسانی که با انگیزه های سیاسی با آمریكا مقابله می کنند، بلكه امام (ره) در مقابله با آمریکا دینداری خود را ادامه می دهند. حالا لازمۀ این دینداری هرچه می خواهد باشد، می پذیرند؛ چه ایشان را تبعید و زندان كنند و چه از تبعید رها شود و حكومت دینی بر پا كند. چنانچه کسی در عالم حضرت امام (ره) وارد شد، بر عهد با او باقی خواهد ماند، که آن باقی ماندن بر همان عهدی است كه در مقابل خداوند در عهد اَلَسْت بست و عرضه داشت: «بَلَی شَهِدْنا» آری! شاهد ربوبیت تو هستم.