به گزارش خبرگزاری «حوزه»/ امروزه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورها به عنوان یک عامل تعیین کننده در نظام بینالملل تحت تأثیر و تعامل تحولات شگرف در عرصه ارتباطات قرار گرفته؛ چنانچه "دیپلماسی رسانهای"[1] به عنوان یکی از شاخههای اصلی فعالیتهای دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی پدیدار شده و بخش قابل توجهی از دیپلماسی عمومی[2] کشورها به ویژه قدرتمند جهانی را به خود اختصاص داده است.
در حال حاضر بسیاری از دولت ها به دنبال اعمال نفوذ نرم در سایر دولت ها هستند و کمتر به سمت رویکرد نظامی و جنگ توجه می کنند، البته در بسیاری از مواقع نیز کشور هایی مانند آمریکا از قدرت نرم برای زمینه سازی تهاجم خود به کشور هایی مانند عراق، افغانستان و... استفاده نموده است. در همین راستا می توان گفت قدرت رسانهها در محدوده کشور ها برخلاف قدرت فيزيكي و نظامی دولت ها، آثار طولانی مدت و تدريجي داشته و ميتوانند با مطلوب جلوهدادن شرایط، تصوير مردم از خود، جامعهشان و حتی بحران های جاری در دنیا را بهبود بخشند. به همينسان نيز قادرند مخالفتهاي موجود داخلي، با اقدامات فراملي تخفيف دهند. دسترسي بيشتر به رسانهها، دسترسي به قدرت بيشتر، اقناع را نيز به همراه دارد. ديپلماسي رسانهاي از اين قدرت نامحسوس بهره ميگيرد. [3] امروزه دیگر تحقق آزادی بیان در بین شهروندان از حد و اندازه شعار خارج و "حق دانستن" برای همه به رسمیت شناخته شده[4] که این خود قابل تعمیم به بخش های عمومی و حتی خصوصی سیاستگذاری های خارجی حاکمیت ها می باشد.
- استفاده ابزاری از قدرت نرم و دیپلماسی رسانه ای
اما در خصوص استفاده ابزاری آمریکا از قدرت نرم و یا همان دیپلماسی رسانه ای باید بیان داشت که در ایالات متحده آمریکا، نفوذ و تأثیر دولت به عنوان تصمیم گیرنده بر رسانههای سمعی و بصری و حتی فضای مجازی بسیار بیشتر از سایر کشورها می باشد. چرا که دولت آمریکا بهتر می داند، بازي سياسي به نحو فزايندهاي در فضاي رسانهها انجام ميگيرد.[5] و این رسانه ها هستند که می توانند استبداد دولتی دولتمردان آمریکایی را به طور غیر واقعی موجه نمایند؛ اما اين بدان معنا نيست كه می توان كل سياست را متاثر از رسانه دانست يا آن كه نتايج سياسي بر ارزشها و منافع اثری ندارد. با این حال بازيگران سياسي «هر كه» باشند و جهتگيري آنها «هر چه» باشد، در بازي قدرتي حضور دارند كه از طريق رسانهها انجام ميشود. همچنین نیز نمیتوان به استفاده ابزاری از رسانهها توسط دولتمردان آمریکایی بی توجه بود، بیشتر مردم آمریکا علیرغم مسافرت های خارجی روزافزون و تحصیل و کار در خارج از کشورشان، هنوز هم دیدگاه هایشان درباره سیاست خارجی را از رسانه ها کسب می کنند[6]. به عبارت دیگر، بخش زیادی از جامعه آمریکا از نظر فعالیت های اجتماعی غیرفعال بوده و عموما به دخالت در امور سیاسی و تصمیمات دولتی واکنشی نشان نمی دهند، چه آنکه فقط، بحث مادی، اقتصادی و مالیات ها در پیش باشد، آنگاه شاید با واکنش هایی از سوی جامعه آمریکا مواجه شد.
- استفاده از رسانهها به مثابه ابزاری در دیپلماسی خارجی آمریکا
از این دیدگاه می توان یک تحلیل در قالب دیپلماسی رسانه ای از تأثیر رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی بر سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا ارائه نمود و آن اینکه معمولاً سیاستمداران آمریکایی از رسانهها در جهت ارتقای سیاست خارجی کشورشان استفاده میکنند و رسانه را به مثابه ابزاری در دیپلماسی خارجی تلقی میکنند که با استفاده از این ابزار، میتوانند نیات و مقاصد خود را به عنوان دیپلماسی، مورد محک و در معرض چالشهای دیپلماتیک قرار دهند. بر اساس این تحلیل، رسانهها بر دیپلماسی و سیاست خارجی آمریکا تأثیرگذار بوده و دیپلماسی رسانهای نیز عمدتاً در راستای سیاست خارجی، منافع ملی این کشور و تأثیرگذاری بیشتر بر افکار عمومی و تغییر و تحولات عمل مینماید؛ کما اینکه در تهییج و جهتدهی افکار عمومی به سمت منافع دولتمران و خواسته های حزبی و گروهی و همچنین منافع اقتصادی شرکت های تجاری چند ملیتی، مبادرت میورزند.
رسانههای آمریکا، حلقه اتصال دولتهای این کشور در طول دورههای مختلف تاریخ خود به افکار عمومی ملتشان و نیز جهان بینالملل بودهاند. فضای جریانهای سیاسی در این کشور همواره متأثر از سیر کنجکاوانه و حتی جهت دهنده رسانههای ایالات متحده آمریکا بوده، آمریکا توانسته با تقویت و حمایت رسانههایش به عنصری تأثیرگذار در جامعه جهان وطنی امروز تبدیل شده و نیز توانسته اقتدار سلطه طلبانه خود بر سایر کشور ها را طی این سالها، با همین خصوصیت حفظ نماید.
- تشویق و تهییج افکار عمومی برای اهداف استعماری- آمریکایی
دولتمردان آمریکا هرکجا که دخالت رسانهها را لازم دیدهاند، با حمایت آنها افکار عمومی ملتشان و نیز مردم جهان را برای اهداف استعماری خویش تشویق و تهییج کردهاند. به عنوان مثال در یک پروسه مشخص و برنامهریزی شده، رسانهها به تبلیغ و ترویج ذهنیت جنگ طلبی، گریز ناپذیری جنگ، تهدید امنیت ملت آمریکا توسط یک گروه خاص و یا مسلمانان و... پرداخته و در این زمینه روحیه انساندوستی و صلحطلبی مردمانشان را میمیرانند و بهجای آن بذر دشمنی، کینه و جنگ طلبی را در جامعه میپراکنند، در این پروسه، دولت تنها به عنوان یک نظارهگر خود را نشان میدهد، در این مرحله دولت با بررسی جهت افکار مردم، خود را به عنوان مجری ملتش موظف میداند تا تفکرات ملت را اجرا کند، و اینگونه میشود که با همراهی و موافقت جامعه به افغانستان و عراق حمله میکند و به ژاپن سرباز میفرستد، از آل سعود کودک کش در مقابل ملت مظلوم و بی دفاع یمن حمایت می کند و هزاران فجایع عمیق انسانی که در دنیا روی داده و مسبب آن شیطان بزرگ آمریکاست، که هم ملت خویش را فریفته و هم جامعه جهانی را؛ البته نباید از نظر دور داشت که نتیجه این جنگ طلبی ها و استعمارهای نو در جهان معاصر، هم در جهت منافع ملی ایالات متحده آمریکا بوده و هم در جهت منافع شرکای شرقی و غربی اش؛ این بدان مفهوم است که سیاست رسانهای ایالات متحده آمریکا منطبق بر سیاست خارجی این کشور و در جهت منافع ملی آمریکا می باشد. البته از بعد دیگر نیز باید بیان داشت که ایالات متحده با کمک گرفتن از رسانه ها و سینمای هالیود، توانسته جامعه آمریکایی را امن جلوه داده و دیواره امنیتی ملتش را به هزاران کیلومتر دورتر از مرز های خود بکشاند.
رسانهها در ایالات متحده آمریکا نهادهای خصوصی دیپلماتیکی هستند که اغلب با کمک کارتل های اقتصادی صهیونیستی به غولهای جهانی رسانهای تبدیل شدهاند و بیشتر مورد حمایتهای مادی و معنوی دولت ایالات متحده میباشند. از تعداد انگشت شمار بنگاههای خبرپراکنی و خبرسازی، بسیاری از آنها مانند فاکس نیوز و... متعلق به آمریکا، تحت حمایت رژیم غاصب صهیونیستی و در جهت منافع آنها برنامهریزی و انجام وظیفه میکنند.
* دکتر مر تضی اشرافی، کارشناس مسایل سیاسی
[1] . ديپلماسي رسانهاي(Media Diplomacy) ، به صورت عام به معناي به كارگيري رسانهها براي تكميل و ارتقاي سياست خارجي است.
[2] . ديپلماسي عمومي(public diplomacy): برنامههاي تحت حمايت دولت كه هدف از آنها اطلاعرساني و يا تحت تأثير قرار دادن افكار عمومي در كشورهاي ديگر است؛ ابزار اصلي آن نيز انتشار متن، تصاوير متحرك، مبادلات فرهنگي، راديو و تلويزيون و اينترنت است.
[3] . عبدالعلي قوام، جهاني شدن و جهان سوم، تهران، انتشارات وزارت امور خارجه، 1382، ص 90
[4] . جان کین، رسانهها و دموکراسی، ترجمهی نازنین شاهرکنی، تهران، انتشارات طرح نو، چاپ اول 1383، ص154
[5] . وب سایت مرکز تحقیقات استراتژیک : http://bahmanpolitic.blogfa.com/post-95.aspx تاریخ دسترسی 01/05/1390
[6] . اسمائیل شفیعی، « رسانههای گروهی » جزوهی درسی سیاست تطبیقی آمریکا و شوروی_کارشناسی ارشد ترم دوم سال تحصیلی 88-89 صص 110-97