به گزارش خبرگزاری «حوزه» حضرت آیت الله جوادی آملی در دیدار دو تن از شخصیت های برجسته فرهنگی کشور روسیه، رجب صفراف رئیس مرکز مطالعات ایران معاصر در مسکو و الکساندر پروخانف، دبیر کل انجمن نخبگان و سردبیر روزنامه «زافترا» (فردا) روسیه، در پاسخ به سوال مطرح شده از سوی میهمانان در خصوص نامه امام(ره) به گورباچف اظهار داشتند: صداي اسلام كه از ايران مخصوصاً از قم برخاست يك صدايي است كه با درونِ قلب همه ما آشناست. يك مثالي ذكر كنيم كه روشن شود صداي اسلام با درون ما آشناست، گرچه بين اين مثال با اصل مطلب خيلي فاصله است. بچهها را كه به مهدكودك ميبرند اين بچهها مشغول بازي كردن هستند، هر كس يكي از اين بچهها را صدا بزند او مشغول بازي است و جواب نميدهد، اما هنگام ظهر كه شد مادر اين بچه وقتي صدا ميزند، اين بچه ميبيند اين صدا آشناست، فوراً برميگردد و پاسخ ميدهد و به طرف مادر جذب ميشود؛ پيامبران همه آمدند تا پيام خدا را كه آفريدگار ماست به ما رساندند. انسان مثل علفِ خودرو نيست كه از زمين برخاسته باشد، انسان را خدايِ انسان با همه حكمت و قدرت و علم آفريد.
ایشان ابراز داشتند: انبيا حرف خدا را به ما ميرسانند، ما اين حرف را يك جا شنيدهايم و آن جايي كه خدا ما را آفريد و با ما سخن گفت و ما هرگز از بين نخواهيم رفت. انبيا آمدند به ما اين نكته را برسانند، انبياي الهی (عليهم السلام) از طرف خدا آمدند به ما بگويند انسان هرگز از بين نميرود ، حرفي را كه در همان 28 سال قبل من به جناب آقاي ميخائيل گورباچف گفتم اين است كه ما يك دشمن بزرگ داريم به نام مرگ و همه انسانها از مرگ ميترسند، انبيا از طرف خدا اين پيام را آوردند كه انسان، مرگ را ميميراند نه بميرد. شما زير اين آسمان از شرق تا غرب، از جنوب تا شمال، كلّ كُره زمين بگرديد اين حرف، حرف انبياست كه انسان مرگ را ميميراند نه بميرد. مرگ، پوسيدن نيست از پوست به در آمدن است. تعبير قرآن كريم از مرگ اين است كه ﴿كل نفس ذائقة الموت﴾ يعني هر كسي مرگ را ميچشد. انسان، چشنده است و مرگ، چشيده شده. الآن اين چاي كه شما ميل كرديد شما چشندهايد و اين چاي، چشيده شده است حالا آیا شما آن را هضم ميكنيد يا آن، شما را هضم ميكند؟! تعبير قرآن كريم اين است كه انسان مرگ را ميچشد ﴿كل نفس ذائقة الموت﴾ ما مرگ را مچاله و زير پا له ميكنيم و از روي مرگ ميگذريم، وارد صحنه ابدی خواهيم شد، هستيم كه هستيم. اين حرف در درون ما آشناست چون ما ميخواهيم براي ابد بمانيم.
معظم له ادامه دادند: بعد از تمام شدن پيام امام خميني(رضوان الله تعالي عليه) و بعد از اينكه آن را خوانديم و گفتيم، خواستيم ببینیم حرف ميخائيل گورباچف چه هست. گفت اين يك نحوه دخالت در شئون داخلي كشور ماست، در پاسخ اين سخن جناب ميخائيل گورباچف گفتيم، اتحاد جماهير سوسياليستي شوروي يك خاك وسيعي است كه بخشي از آن در آسياست، بخشي از آن در اروپا، از اعماق خاك اين كشور تا اوج سپهر و نظام آسماني اين كشور در اختيار شماست، اين نامه نه به زمينِ شما، نه به زير زمين، نه به فضاي شما نه به بالاي فضا، نه به آسمان شما، نه به منظومه شمسي شما، هيچ كاري ندارد؛ به ايشان گفته شد جناب گورباچف! آيا شما مثل يك درختي هستيد كه بعد از يك مدت ميپوسيد و هيزم ميشويد و ديگر هيچ! آيا مثل يك مرغي هستيد كه از قفس آزاد ميشويد و پر ميكشيد و در فضاي ابد ميمانيد؟! ديدم چهره جناب گورباچف عوض شد؛ اميدوارم پايان آن مرد، پايان شما، پايان همه مردم شوروي سابق و روسيه كنوني، خير و رحمت و بركت باشد.
حضرت آیت الله جوادی آملی با اشاره به ابیاتی از شاهنامه فرودسی، تاکید داشتند: ما نميميريم و از بين نميرويم و براي هميشه هستيم و در برابر كارهايمان مسئوليم، آن كسي كه اين نظام دقيق علمي رياضي را آفريد تمام اعمال ما را حساب ميكند، نام جناب فردوسي را شنيدهايد، ايشان چنين گفته است:
اگر بار خار است خود كشتهاي٭٭٭ وگر پرنيان است خود رشتهاي
يعني بشر روي كُره زمين دو گروهاند: يك عده مشغول آبياري درخت پرتيغاند؛ که به اين نيش بزند، به آنجا حمله كند، اين را بكُشد، آن را بكشد، چه اينكه در جنگ جهاني اول و دوم میلیون ها نفر را كشتند و به جايي نرسيدند، اما عدهاي مشغول بافتن فرشهاي پرنيانياند، كه لطيفترين و زيباترين فرش است، آنها مردان الهياند كه نه بيراهه ميروند نه راه كسي را ميبندند.
اگر بار خار است خود كشتهاي٭٭٭ وگر پرنيان است خود رشتهاي
و ما چنين روزي را در قيامت بعد از مرگ در پيش داريم.
ایشان در بخش دیگری از سخنان خود عاقبت آمریکا را مانند فروپاشی شوروی سابق پیش بینی کردند و بیان داشتند: آمريكا هم يك روز مانند ابرقدرت سوسياليست شوروي، فروپاشي را در پيش دارد.
معظم له در پایان اذعان داشتند: پيام محبتآميز و احترام و ادب ما را به مردم بزرگوار روسيه برسانيد و به آنها بفرماييد انبيا آمدند هويّت ما را به ما نشان بدهند، اين نظام دقيق علمي، آفريدگاري دارد به نام خدا، و بشر هرگز از بين نميرود. مسافر دائمي، غذاي دائمي ميخواهد و آن عقلانيت است و عدالت؛ كه نتيجهاش صلح و صفا و زندگي مسالمتآميز جهاني است و اين همان حقوق مشترك بشري است در كلّ جهان.
در ادامه این دیدار دكتر صفراف به بیان خاطره ای از دوران بعد از ابلاغ پیام حضرت امام خمینی(ره) به گورباچف پراخت و بیان داشت: من تقريباً سه يا چهار مرتبه با جناب گورباچف صحبت مفصلي داشتم در رابطه با برخورد ايشان از پيغام حضرت امام، چون براي ما خيلي مهم بود از دهان ايشان بشنويم چه برداشتي از اين پيغام داشت، ما همه مطمئنيم ايشان اشتباه بزرگي كرد، من از گورباچف سؤال كردم چرا شما به عنوان رهبر يك كشور ابرقدرت دنیا، به تفكري كه از يك كشور ابرقدرت منطقه به او پيشنهاد شد توجه نكرديد؟ گفت صحنه نادرستي را براي من ساخته بودند و گفتند يك نفر در خانه خودش نشسته و فیلسوفانه دنیا را دارد ورق می زند، او ارتباطی با دنيا ندارد ولي از دنيا صحبت ميكند، چنین کسی به ما که يك كشور ابرقدرت هستیم، می گوید كار شما تمام خواهد شد؛ براي همين گفتند به او يك پاسخي بدهيد كه راضي باشد و او را هم جدّي نگيريد؛ در آن زمان هيچ كس به خودش اجازه نميداد كه تصور كند اين كشور از بين می رود و براي ايشان [گورباچف] وحشتناك بود كه فكر كند يك روز ما از بين ميرويم. [گورباچف] می گفت اشتباه من اين بود كه من فرصت نكردم اين نامه را خوب مطالعه و درك كنم.
حضرت آیت الله جوادی آملی پاسخ دادند: ادوارد شواردنادزه وقتي آمد ايران، امام فرمود من ميخواستم يك در تازهاي به چشم شما باز كنم تا يك حرف تازهاي بشنويد، شما خيال كرديد من يك روابط ديپلماتيك و كشوري و زميني با شما دارم؟ من يك پيام آسماني به شما رساندم.
در ادامه جلسه پروخانف، سوالی را در مورد وضعیت آخر الزمان مطرح میکند و می گوید: ما ميبينيم كه تمام دنيا در حركتها، خيلي فعال هستند احساس ميكنيم كه بشريت دارد چهرهاش را عوض ميكند بسياري هنوز در حالت شوك ماندند و نميدانند اين حركت آنها را كجا ميبرد، من شنيدم كه بعد از همه اين حركتهاي بينظم، يك نفري ميآيد كه راه را براي بشريت نشان ميدهد و اين شايد همان مهديِ شما باشد، يا اگر اين نباشد، پس قوانين عدالت و انصاف و واقعيتها حاكم ميگردد و يك دنياي ثابت و عادل به ميان ميآيد؛ كدام درست است؟
ایشان در این باره ابراز داشتند: نكته اول كه همه در تلاشاند اين طور نيست، بسياري از افرادند كه آرام زندگي ميكنند و به تعبير قرآن كريم ﴿الا بذكر الله تطمئن القلوب﴾ كسانياند كه در تلخترين اوضاع زندگي آراماند؛ من نمونه ذكر كنم تا روشن شود. ميليونها نفر مشغول كار خودشاناند نه بيراهه ميروند نه راه كسي را ميبندند نه به فكر آدمكشياند نه كارخانههاي اسلحهسازي دارند كار خودشان را دارند و راحت هم زندگي ميكند، آنها كه دائماً در تلاش بياثرند مانند كورهاي هستند كه در يك اتاق قرار دارند ميخواهند بيرون بروند اما مرتب به اين طرف و آن طرف مراجعه ميكنند ميبينند راه خروج نيست، از آن كسي كه اين خانه را ساخت سؤال نميكنند كه درِ خروج كجاست كه ما بيرون برويم، مرتب در حال كوركورانه حركت كردن هستند این وضع كساني است كه خدا را نميشناسند، موحد نيستند و خدا را قبول ندارند.
معظم له ادامه دادند: اما درباره اينكه پايان جهان چيست؟ همانطور كه شنيديد درست است آنكه اين نظام را آفريد، اين نظام را به مقصد ميرساند و جامعه مقصود خود را در آن مقصد ميبيند و آن انسان كاملي است به نام امام زمان(سلام الله عليه) و عيساي مسيح هم در آن روز حضور دارد؛ جهان در آن روز جز به عقل نميانديشد و جز به عقل، عمل نميكند.
ایشان سپس اظهار داشتند: من نمونه بسيار كوچك و كوتاهي از آن دوران عقل و عدل را به عرض شما برسانم و آن نمونه عبارت از اين است: انقلاب اسلامي ايران را كه همه ما شنيدهايم جنگ ده سالهاي كه بر ايران تحميل شده است را همه ما ديديم دو سال جنگ داخلي بود، هشت سال جنگ عراق عليه ايران و تمام كشورها كه مقدورشان بود عراق را كمك كردند، يا به او اسلحه دادند يا به او پول دادند، يا نيروي اطلاعاتي دادند، يا نيروي نظامي دادند، بالاخره او را تجهيز كردند. آثار تخريبي اين جنگ هشت ساله عراق عليه ايران، ويران شدن بخش وسيعي از ايران از يك سو، كُشته شدن هزارها نفر از سوي ديگر، جانباز شدن و مجروح شدن و معلول شدن هزارها نفر از سوي سوم بود. مجامع بينالمللي و بسياري از كشورهاي مجاور دخالت كردند تا امام خميني و مسئولان كشور قطعنامه را بپذيرند، بعد از پذيرش قطعنامه، همه نيروهاي نظامي از جبههها برگشتند، اسلحه را زمين گذاشتند؛ در این دوران یعنی بعد از پذيرش قطعنامه، صدام، منافقين را تحريك كرد، آنها هم اصرار داشتند كه الآن كه سربازها از جبهه رفتند و اسلحه را زمین گذاشتند، به ايران حمله كنند، عمليات مرصاد شروع شد، باز هم عده زيادي از ما كُشته و شهيد شدند، بخش وسيعي از ايران هم تا حدودي آسيب ديد، تا اينكه آن ارتشي متشرّع متديّن، مرحوم شهيد صياد شيرازي و ساير نيروهاي نظامي دخالت كردند و جلوي پيشرفت عمليات مرصاد را گرفتند، صدام از آن جهت كه مقتدر بود و از قدرتهاي بيگانه استفادههاي فراوان كرد به كويت حمله كرد و كويت را گرفت، نيروهاي متحدين از آمريكا و اروپا همه به طرف عراق حمله كردند و خواستند صدام را سرنگون كنند، آنها به مسئولين ايران پيام دادند براي اينكه كارِ ما آسانتر شود، ايران كه در شرق عراق است و هشت سال از عراق آسيبهاي فراوان ديده، از آن طرف هم شما حمله كنيد كه كار ما آسانتر شود، و زودتر صدام را از كويت بيرون كنيم. اما نه امام، نه مسئولين، نه مردم و هيچ ايراني دیگر حاضر نشدند يك گلوله به طرف عراق شليك كنند، چرا که گفتند ما قطعنامه را پذيرفتيم و امضا كرديم؛ عقل يعني اين، صلح يعني اين، انسانیت يعني اين، مردانگي يعني اين، جهانآرايي يعني اين، جهانداري يعني اين. اين نمونهاي از قانون عدل اسلامي است كه صد درصدش در پايان عالَم با وجود مبارك حضرت مهدي(عج) ظاهر ميشود. آنچه جهان را اصلاح ميكند اين مكتب است.
این تحلیل گر برجسته روسی درباره اوضاع سیاسی و متحد شدن سه کشور ایران، روسیه و ترکیه در جریان سوریه، با وجود همه اختلاف نظرهای سیاسی فیما بین، گفت: ما الآن مشاهده ميكنيم كه در جهان، انقلاب عدالت دارد اتفاق ميافتد و هر قسمت اين انقلاب، لباس و چهره خودش را دارد. براي ما اتحاد سه کشور روسیه، ایران و ترکیه غيرمنتظره بود، با این همه اختلاف نظر ها بین روسیه و ترکیه و همچینین بین ترکیه و ایران، اما در ميدان جنگ، اين سه كشور با هم متحد شدند و اتحاد درست كردند، چرا اين اتفاق افتاد؟ به نظر ما اين هيچ منطقي نداشت و ما انتظار نداشتيم، به نظر شما این يك معجزه است؟ چطور اين اتفاق افتاد؟
حضرت آیت الله جوادی آملی در پاسخ به این سوال، توجه به زبان فطرت را مایه وحدت و تحقق صلح و امنیت برای بشریت ذکر کردند و تصریح داشتند: این سوال نیز برميگردد به همان مطلب اول كه ما گاهي يك صداي آشنايي از درونمان ميشنويم. ما غير از اين بدني كه در تالار تشريح داريم يك روحي داريم كه اين بدن ما را اداره ميكند، اين بدنِ ما، آب و خاك ما، غذا و فرهنگ بدني ما اختلاف دارد، يكي روسيه است، يكي تركيه است يكي ايران است، يكي كشورهاي ديگر، اما روح ما از يك عالَم است، ما يك زبان مشتركي داريم كه آن نه عِبري است نه عربي، نه تازي است نه فارسي، نه روسي است نه سوري و آن زبان فطرت است كه خدا ما را با آن زبان خلق كرد. آن زبان فطرت به ما ميگويد كه صلح، صفا، وفا و امنيت بهتر از جنگ است.
ایشان در پایان ابراز امیدواری کردند: اميدواريم همه بشر در هر زمان و زميني به اين نداي فطرت توجه بيشتري بكنند و جهان روي صلح و صفا و امنيت را ببيند و اين هم سوغات و زاد راه شما مسافران باشد كه به نشريه شما منتقل شود، و عزيزان و محترمان روسيه هم اين را بخوانند.
خاطرنشان می شود: در ابتدای این دیدار الکساندر پروخانف با طرح پرسشی در خصوص ابلاغ پیام حضرت امام خمینی(ره) به گورباچف توسط آیت الله العظمی جوادی آملی، بیان داشت: سؤال بنده اين است كه شما در ابتدای انقلاب يك پیام و پديده الهي را به رهبر كشور ما ابلاغ کردید که پیش بینی های آن کاملا به وقوع پیوست؛ از آنجا که شما از لحاظ فكر و تفكّر خيلي سنجيده صحبت ميكنيد، خيلي براي من جالب است كه وقتي شما اين پيغام را برديد با توجه به اینکه در پيغام چيزهايي آمده بود كه هيچ نفري از جمعيت شوروي حتي به خودش اجازه نميداد كه به آن فكر كند، وقتي شما اين مطالب را گفتيد چهره ايشان [گورباچف] چطور بود و بازتابش چه بود؟
نظر شما