به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» دکتر سید حمید طالب زاده عصرگاه یکشنبه در نشست علمی «نسبیت متافیزیک با علوم انسانی» که در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی قم برگزارشد، با ذکر این مطلب که ابن سینا در ابتدا میان امر مقوّم و لازم تفکیک قائل شد، گفت:وی بیان می داشت که امر مقوم ذاتیات شی را لحاظ می کند؛ برای اینکه ماهیت موضوع تعین پیدا کند، ابتدا باید مقوم های ذاتی او شکل بگیرد.
وی افزود: ذاتیات در اصل مقوم ماهیت شی یا موضوع محسوب می شوند ولی زمانی که ماهیت شکل گرفت، بحث به لوازم تسری پیدا می کند و به همین خاطر ابن سینا از لوازم سخن می گوید؛ اگر این مقایسه با امر بیرونی رخ دهد، این لازم در مقایسات بیرونی شکل می گیرد.
استاد فلسفه دانشگاه تهران اظهارکرد: در اینجا زمانی که بحث مقایسات بوجود می آید در علوم نظری چون فلسفه و ریاضیات، این مقایسات با تحلیل های ذهنی حل می شود؛ در موضوعات تجربی ماهیت هایی که با ذاتیات تعریف شده بود با تجربه و با نسبت های علّی و معلولی توسعه پیدا می کند و می توان گفت که پس از ماهیت اولیه ماهیت ثانویه پدید می آید که با آن لوازم همراه است؛ پس در علوم تجربی با اصل علیّت ارتباط داریم و پس از این پروسه به علم می رسیم.
وی در ادامه با اشاره به تنبهات تاریخی دیوید هیوم تصریح کرد: وی بیان می داشت که نمی توان در متن تجربه از ضرورت سخن گفت؛ این مطلبی بود که ابن سینا نیز از نظر عقلی نسبت به آن تذکر داده است ولی آنچه برای هیوم مطرح بوده است علیت در متن تجربه بود ولی ابن سینا آن را مرتبط به علم کرد.
استاد دانشگاه با اشاره به اینکه این اتفاق تاریخی باعث شد که رشته عوارض ذاتیه با موضوع منقطع شود عنوان کرد: این مساله باعث شد که دیگر نمی توان گفت که از طریق تجربه یک رشته ضروری بین عوارض ذاتیه و موضوع ایجاد کنیم.
طالب زاده اظهارکرد: زمانی که ذاتیات مبهم باشد ابتدا باید ذاتیات را تحصیل کرد؛ حال اگر این ابهام قدری غلیظ تر شود و نتوانیم ذاتیات و جنس و اصل را تفکیک کنیم نه تنها ربط عوارض ذاتیه با موضوع متزلزل می شود بلکه ذاتیات نیز مبهم می شود و سپس ماهیت متزلزل می شود.
وی افزود: پس از این کار موضوع علم نیز مستهلک می شود؛ این اتفاق بزرگ در دوره جدید رخ داد و حالتی که در سنت تاریخ بر اساس علوم برهانی شکل گرفته بود از قرن 18 متزلزل شد ولی پس از آن یک انقلاب رخ داد.
طالب زاده تصریح کرد: این پرسش مطرح شد که آیا می توانیم به شیئی مستقل از اندیشه آگاه شویم؟ این امری است که به شکل بدیهی در تاریخ فلسفه قبول شده است که آیا می توانیم به شیئی مستقل از اندیشه آگاهی پیدا کنیم که این پاسخ منفی است؛ در باره هیچ موضوعی مستقل از اندیشه نمی توانیم سخن بگوییم پس از اندیشه مقوم احکام است و موضوع، موضوع به شرط آگاهی است؛ این انقلاب را انقلاب کپرنیکی نامیدند که یک گسست بزرگ معرفتی بود.
استاد فلسفه دانشگاه تهران اظهارکرد: در اینجا بیان شد که همه چیزی که به دست ما می آید مشتی ادراکات حسی است؛ انقلاب کپرنیکی یعنی اینکه ما تنها با موضوعی سروکار داریم که در بطن اندیشه ما ساخته می شود که با این روش مشتی از ادراکات حسی که به ما داده می شود بر اساس مقولات فهم، نظام پیدا می کند و موضوعی که در علم باید مورد بحث واقع شود، مفهوم تازه ای پیدا می کند.
وی افزود: موضوع ماهیت متعین خارج از مایی که نسبت به آن شناخت پیدا می کنیم نیست؛ بلکه موضوع عبارت از فعل تکوین و تدوین یک مفهوم سامان یافته در ذهن است؛ کانت بیان کرد که این مفهومی که در ذهن شکل گرفت، تدریجا شکل می گیرد که به آن اوبجه گفتند و آن مفهومی که ادراکات را در بستر متعین بیان می کند اوبجه یا موضوع نامیده می شود که امروزه به لوژی یا شناختی تعبیر می شود.
طالب زاده افزود: کانت بیان کرد که وجه درونی این نظام فکری که به عنوان مفهوم در موضوع به کار می رود یک امر تاریخی است؛ ناگهان از ابتدای قرن نوزدهم همه چیز تاریخی شد؛ سپس مساله آن شد که این سوژه که این موضوع را شکل می دهد تا زمانی که خودش تغییر نکند نمی تواند با آبژه تغییر کند و این اتفاق بزرگی بود که در فلسفه مدرن رخ داد و بیان شد که این سوژه و آبژه در معیت تاریخی با هم پیش می روند.
وی تصریح کرد: از اینجا یک گسست بزرگ دیگری رخ داد که شامل تاریخی شدن سوژه بود؛این بحث به این معنی بود که تا زمانی که سوژه ای که در حال تغییر است رانفهمیم جهان را نیز نمی توانیم بفهمیم و به این دلیل بود که از قرن 19 به بعد علوم انسانی پدید آمد.
این محقق افزود: آبژه فعل تکوین و تدوین مفهوم سازمان یافته است و زمانی که فاعل وجه تاریخی پیدا می کند جهان نیز در حال تغییر خواهد بود و این دو عامل بدون هم قابل فرض نیست؛ امروزه با امر سیاسی و اقتصادی سروکار داریم که تابع وجه تاریخی سوژه است؛ علوم انسانی این امور شامل اجتماعی وسیاسی و اقتصادی و... را سامان می دهد.
طالب زاده یادآورشد: امر انسانی ساخته و پرداخته سوژه است و همانند تغییر جهان، سوژه نیز تغییر می کند و ما با یک چنین واقعیتی سروکار داریم؛ در اینجا باید این سوال را مطرح کنیم که آیا ما به دنبال تاسیس علوم انسانی مغایر با این تعریف علوم انسانی هستیم؟ بدون درنگ، جواب ما آری خواهد بود؛ به همین خاطر باید تکلیف خود را با علوم انسانی موجود مشخص کنیم.
وی گفت: این نسبت مفهوم باید برای خود ما روشن شود؛ حال اگر نمی خواهیم علم تازه ای تاسیس کنیم باید پاسخ دهیم که چه کاری می خواهیم با این علوم انجام دهیم تا موقعیت تاریخی خود را با این علوم مشخص کنیم.