به گزارش خبرگزاری «حوزه» مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی در گفتاری، استجابت دعای مساکین و مستضعفان در حق دیگران و عدم استجابت آن برای خود را از منظر روایات این چنین مورد بررسی قرار داده اند .
در روايتي از پيغمبراكرم دعاي ضعيفانِ امّت غنيمت است «قالَ رَسوُلُالله(صَلّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِوَسَلَّم): إِغتَنِموُا دُعاءَ ضَعفَۀِ أُمَّتي فَإِنَّهُ يُستَجاب لَهُم فيكُم وَلا يُستَجاب لَهُم في أَنفُسِهِم»؛[1] دعاي ضعيفانِ امّت مرا غنيمت بشماريد، زيرا دعاي آنها در حقّ شما مستجاب ميشود، امّا دعاي ايشان در حقّ خودشان مستجاب نميشود. همان تعبيري كه براي يهودي و نصراني هست، در مورد ضعفاي مسلمان هم مطرح است. درروايت دیگری از امام صادق(صلواتاللهعليه) است که: «قال لَا تَسْتَخِفُّوا بِدُعَاءِ الْمَسَاكِينِ»؛ دعاي مستمندان را دست كم نگيريد «لِلْمَرْضَى مِنْكُمْ»؛ براي بيمارانتان، «فَإِنَّهُ يُسْتَجَابُ لَهُمْ فِيكُمْ»؛ زيرا دعاي آنها دربارهي شما مستجاب ميشود «وَ لَا يُسْتَجَابُ لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ»؛[2] ولي دربارهي خودشان مستجاب نميشود. مساكين براي مرضا دعا كنند مستجاب ميشود، ولي براي خودشان مستجاب نميشود.
مروری بر موانع استجابت دعا
در باب دعا موانعي داريم كه موجب ميشود دعا مستجاب نشود ،مثل گناه، ظلم، كمك كردن به ظالم، نافرماني از پدر و مادر، قطع رحم، (نعوذبالله!) عمل زنا، شرابخواري، ترك امر به معروف و نهي از منكر و... كه اينها موجب ميشود داعي دعايش مستجاب نشود. امّا در باب يهودي و نصراني، آن چيزي كه مانع است تا دعايش دربارهي خودش مستجاب نشود، كفر او است. اين كفر موجب مي شود دعايش دربارهي خودش مستجاب نشود. در باب عبادات، عبادات كافر پذيرفته نيست.
همه مکلّف به اصول و فروعیم
با اينكه كفّار از نظر تكاليفي كه ما ميگوييم مأمور هستند، يعني اينها مكلّف به اصول دين یعنی توحيد، نبوّت و معاد و به پذيرش آنها و همانطور هم مكلّف به فروع هستند. اين جزو مسلّمات معارف اسلامي ما است و بين كافر و مسلمان فرق نميكند بلکه هر دو به اصول و فروع مكلّف هستند.
شرطیّت ایمان و مانعیّت کفر
حالا كافری ميگويد اگر شما گفتهاید مأمور به اصول و مأمور به فروع هستیم، پس ما اصول را كنار ميگذاريم و سراغ فروع ميآييم. امّا ميگوييم روزه و نمازت باطل است. میگوید: چرا باطل است؟ مگر نگفتید كه مكلّف به فروع هستیم. ما میگوییم: يك شرط اساسي دارد و آن اینکه براي مقبوليّت عبادت ايمان مطرح است لذا آن عبادت قبول نيست يعني كفر مانعيّت دارد. ايمان «شرطيّت» است و كفر «مانعيّت».
در دعا هم همين است. اگر كافر در حقّ خودش دعا كند، در آنجا مقبوليّت دعا مشروط به ايمان او است. كفر مانع است از اينكه دعاي او به استجابت برسد، امّا اگر راجع به مسلمان دعا كند، اين را خدا قبول ميكند و كفر او مانع نميشود از اينكه خدا از آن مسلمان كم بگذارد. گفتهاند: گنه كرد در بلخ آهنگري، امّا معنا ندارد که به شوشتر زدند گردن مسگري.
دعای مساکین و مستضعفان
در اینجا مسئلهي مستضعف و مساكين و اينكه دعاي آنها را دست كم نگيريد مطرح میشود. دو روايت گوياي اين مطلب است كه نبايد مسائل معنوي را با مسائل مادّي از نظر ارزشي خلط كنيد. يعني تصوّر نكنيد که خدا به داعي از نظر وضع دنيوي او نگاه ميكند. اگر کسی وضع درستی ندارد و در اصطلاح به نان شب خود محتاج است، چگونه به او بگویم که برای من دعا کن؟ اگر دعايش به جايي میرسید براي خودش دعا میکرد.
مساكين كساني هستند كه در سطح پائيني زندگی میکنند و زمينگير هم هستند و فرق آن با فقیر اين است ،«إِذا اجْتَمَعَا افْتَرَقَا» که در ادبيّات ميگوييم. ديد انساني كه در بستر ماديّت است اينطور است که خيال ميكند در تشكلات معنوي هم از نظر ارزشي همين ديد وجود دارد و حال اينكه اشتباه ميكند. البته اين مستضعف كه مطرح میکند استضعاف فكري و فرهنگي ندارد بلکه اينجا استضعاف مادّي را بیان میکند. اصلاً و ابداً دست كم نگيرید، دعاي او براي مريضهاي شما شفا است. همين کسی که از نظر ماديّت دستتنگي دارد، از او بخواه كه براي مريضت دعا كند. اين به اجابت ميرسد. اين فکر را نکنی که: كل اگر طبيب بودي، سر خود دوا نمودي؛ او اگر ميتوانست، پس دعا ميكرد تا لقمهای نان به دست بیاورد. نه! ميزان و معيار دارد.
میزان و معیار دعای مسکین
ما در باب دعا داريم، چه بسا دعايي كه يهودي و نصراني راجع به خودش نسبت به امور مادّي ميكند مصلحت نباشد تا خدا به او بدهد. اين يكي از اصول در دعاها است: «وَ عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ».[3] من كه در جایگاه خداوند ننشستهام تا ببینم چه خبر است. آن كسي كه حكيم است و با حكمت بالغهاش دستگاه وجود را اداره ميكند، ميداند كه به صلاح هست یا نيست.
ای کاش به آن نمیرسیدم!
علي(عليهالسّلام): قال: «رُبَّ أَمْرٍ حَرَصَ الْإِنْسَانُ عَلَيْهِ فَلَمَّا أَدْرَكَهُ وَدَّ أَنْ لَمْ يَكُنْ أَدْرَكَهُ»؛ بسا چيزي كه انسان خواهان آن است ولي وقتي به آن ميرسد آرزو ميكند و ميگويد ای كاش به آن نميرسيدم.
نعمت در غیر آرزوی انسان!
«رُبَّ أَمْرٍ حَرَصَ الْإِنْسَانُ عَلَيْهِ فَلَمَّا أَدْرَكَهُ وَدَّ أَنْ لَمْ يَكُنْ أَدْرَكَهُ»؛[4] اين را امام ششم(عليهالسّلام) در يك قالب ديگر ميريزد، به اين تعبير: «كَمْ مِنْ نِعْمَةٍ لِلَّهِ عَلَى عَبْدِهِ فِي غَيْرِ أَمَلِهِ وَ كَمْ مِنْ سَاعٍ مِنْ حَتْفِهِ وَ هُوَ مُبْطِئٌ عَنْ حَظِّهِ»؛ چه بسيار نعمتهايي كه خداوند به بندهاش عنايت ميكند امّا در غير آرزوي او. يعني او اصلاً آرزو نكرده بود و به او ميدهد، «وَ كَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ أَمَلًا الْخِيَارُ فِي غَيْرِهِ»؛[5] و چه بسيار كساني كه آرزومندِ آرزويي هستند و خير و مصلحت در غیر او است. در روایت دیگری است از علي(عليهالسّلام) که ميگويد: خدا از فوق عرش خود فریاد میزند: «يَا عِبَادِي أَطِيعُونِي فِيمَا أَمَرْتُكُمْ بِهِ»؛ مرا اطاعت كنيد به آن چيزي كه به شما امر كردم، «وَ لَا تُعَلِّمُونِي بِمَا يُصْلِحُكُمْ»؛ و نميخواهد به من ياد بدهيد که چه چيزي صلاح شما است، «فَإِنِّي أَعْلَمُ بِهِ»؛ من بهتر ميدانم، «وَ لَا أَبْخَلُ عَلَيْكُمْ بِمَصَالِحِكُمْ»؛[6] و من به آن چيزي كه مصلحت شما است که به شما بدهم بخل نميورزم.
دین؛ مجموعهای به هم پیوسته
غرضم اين است که معارف ما یک مجموعه است نه یک چیز واحد، يك اتومبيل كه ميخواهد حرکت کند نیاز به چرخ و بدنه و موتور و... به هم پیوسطه دارد ، لذا تك تك قطعه ها کارآیی ندارد. در اينجا هم مسئله این است که اگر دعا مستجاب نمی شود در جایی كفر مانع است و در جایی دیگر مصلحت نيست.
پی نوشت ها :
[1]. الفردوس بمأثور الخطاب، ج1، ص89
[2]. بحار الأنوار، ج59، ص276
[3]. سوره مبارکه بقره، آیه216
[4]. عدة الداعي و نجاح الساعي، ص22
[5]. بحارالأنوار، ج68، ص152
[6]. عدة الداعي و نجاح الساعي، ص37