به گزارش خبرگزاری «حوزه»، روحانی شهید محمدغلامی در سال 1346 خورشیدی در روستای پلک علیای آمل دیده به جهان گشود. پس از اتمام دوره راهنمایی در پی طلب فطری خود گام برداشت و در زمره شاگردان امام صادق(ع) قرار گرفت. با مشورت دوستان و نزدیکان به خدمت عالم ربانی آیت الله ایازی در حوزه علمیه جعفریه رستمکلاء رفت و با عشق و علاقه مشغول کسب معارف دینی شد. نوشته اند که در زندگی به امر خودسازی و رعایت تقوا اهمیت می داد. در کنار تحصیل به والدین خود در امر کشاورزی کمک می کرد تا جایی که مجبور می شود جهت ارتقاء سطح کمّی کمک های خود به والدین، راهی حوزه علمیه بابل شود.
تشخیص وظیفه
وظیفه اش را در آن ایامی که مناطقی از کشور در آتش می سوخت و نیاز به جنگاوران غیور داشت، مبارزه و جهاد دانست و نگفت که درس دارم و تبلیغ دین می کنم پس به جبهه نمی روم.
او در سال 63 ه ش و پس از شرکت در آموزش نظامی در پادگان گهرباران ساری برای بار اول به جبهه غرب اعزام و در حوالی مریوان مشغول نبرد با گروهک های ضد انقلاب شد. ایشان در آن عملیات موفق می شود که دو نفر از آنان را به اسارت خود در آورد و به پایگاه منتقل کند.
اندکی پس از بازگشت از کردستان به مناطق جنوب اعزام شد. در جزیره مجنون مشغول دفاع از مهین بود که بر اثر موج انفجار، مجروح و به پشت جبهه منتقل می شود.
گام های آخر
گام های آخر حجت الاسلام غلامی با فتح قله شهادت برداشته شد که او را در سال 64 آسمانی نمود.
در زندگی نامه اش آمده که در ایام تحصیل، خواب می بیند با یکی از علمای بزرگ دیدار می کند و پشت سرش نماز شکر به جا می آورد. در شب دیگری خواب دید که در یک منطقه جنگلی به خواندن قنوت مشغول است. همچنین در رویا مشاهده می کند که دارد انار میل می کند.
او این رویاها را برای استاد بزرگوارش آیت الله ایازی نقل می کند که معظم له در تعبیر آنها می گوید: شما به جبهه می روید و شهید می شوید و درب بهشت به روی جنابعالی باز است.
دست نوشته شهید
با خداوند پیمان می بندم که در تمام عاشوراها با حسین(ع) باشم.
مواظب باشید دشمنان بین شما تفرقه نیندازند و شما را از روحانیت متعهد جدا نکنند. در امام خمینی(ره) بیشتر دقیق شوید. صداقت و اخلاص خود را همچنان حفظ کنید.